کتی ک تو برام خریدیو پوشیدم
اخه حیفه ادم بیاد این بالا و لب پنجره وایسه و بخاطر یکم باد و سرما زودی بره تو
من این چن ساعت برام اندازه یه عمر کش اومده
این چن ساعت طولانی ترین و کلافه ترین ساعتای عمر من بوده
حالا یه مشت غریبه اون پایین دارن بهم نگام میکنن و تو دلشون یا بلند تر زیر لبی میگن
بپرر دیگه لعنتیی
من ازون پایین یه لگه سیاه سفیدم که لبه پنجره وایساده هوا خیلییی وخته روشن شده
شاید اول یکی سرشوتصادفی بالاگرفته و منو دیده بعد با دست به اون یکیو بعد اون یکیو اون یکی نشون داده ارهه احتمالا همیجوری یه عده سر بلند کردنو منو دیدن
یه عده ادم غریبه
وختی اولین نخ و گذاشتم کنج لبمو فندکو روشن کردم مُردَد نشدم
حتی یه لحظم شک نکردم
روشن که شد با یه صدای جز ریز دودشو کشیدم عمیقق مثه هوا
بازم سیگار میکشم
یادم نیست از کی دوباره شرو کردم
اما شروع کردم ،ادم عادت های بدشو تموم نمیکنه ،فراموش نمیکنه،کنار نمیذاره
[ اگه وسط حرف زدنش از تيكه كلاما و اصطلاح های تو استفاده كرد،بدون نصف مسيرو واسه بردن دلش رفتی :) ]
Читать полностью…بت احتیاج دارم بیا
لااقل وقتی خوشالم بیا
تا ع پشت بوم نیوفتادم بیا
تا وقتی وقت دارم باشم بیا
بیا دست بنداز دور گردنم بلند بخند به جک مسخرم
اینقدی خاطرمو جم کن از خودت ببینمت هرچی حرف بود دلم بت بزنم
گنجیشککای بی نام و نشون پرنده های بی هم زبون بهتره دیگ برین خونتون دردتون نخورد به دردمون
Читать полностью…میدونم نمیفهمین من چی میگم برا همین دلم قرص میشه حرف بزنم
با صدای بلنددد
با صدای بلند میگم کثافتااا امروز به چن نفر دروغ گفتین
به چن نفر خیانت کردین
امروز هوای کیو نفس کشیدین؟
عوضیای لعنتییی حرومزاده
راست میگفتی گرم تر از چیزیکه بنظرمیاد
کت رو میگم
مثحال منه
الانه حال من
بدتر از چیزیه که بنظر میاد
دهنم خشکه نفس میگیره،
مثه یه ماهی که افتاده تو چاله اب کوچولوهو مدام پرپرمیزنهو سعی میکنه زنده بمونه
مث وختی که دستت به چیزاییکه میخایی نمیرسههه
من این چند ساعت بهم مث وختی گذشته که منتظری گوشیو ورداره مث وختی ک تو سکوت نشستیو ازون ور خط هیچ صدایی نمیاد جز صدای نفسای خودت ک منتطری حرف بزنه
بنظرت بدتر از غریبه داریم؟
فش تر از غریبه؟
غریبه بودن فشههه
ادم سمت یه غریبه تفم نمی ندازه
اینجا سرده، این بالا
نمیدونم شاید ازون پایین اینقد سرد بنظر نرسه ازون پایین من یه لکه سیاه و سفیدم
لبه ی پنجره و جمعیت
حتی نمیدونن من حدودا چن سالمه
نمیدونن چشام عاشقه ،خستس، یا فقط دیونس نمیدونن رنگم پریده یا از عصبانیته اصن
فقط مث لباسایی که کف اتاق ریخته جمشون میکنه و میریزه تو کمدو درشو بزور میبنده
وختی داره در کمد و بزور میبنده میبینه یه کوپه ی بزرگ ازون لباسا دارن سر ریز میشن سمت در
اما میگه بیخیال