آقای نمایندهی مجلس
من و شما در عصر انقلاب اطلاعات زندگی میکنیم، در عصر درگاههای باز به جهان و انسان.
چطور باور کنیم کسانی با بستن دریچههای آگاهی و اطلاعات به روی ما و فرزندانمان قصد "صیانت" از ما را دارند.
دسترسی آزاد به اطلاعات و آگاهی، از حقوق اولیه انسان است.
#ایمان #زمین #جنگ
🔹پس آنگاه...
پس آنگاه زمین به سخن درآمد
و آدمی، خسته و تنها و اندیشناک بر سرِ سنگی نشسته بود پشیمان از کردوکار خویش
و زمین به سخن درآمده با او چنین میگفت...
🎧شعر و صدای احمد شاملو
🎼موسیقی: مرتضی حَنّانه
🌏
@sepidar_m_m
#عرفان #اخلاق #شادی
از بایزید شنیدم که میگفت: «مردی از خداوندانِ حال نزد من آمد و گفت ای بایزید! این منزلت به چه یافتی؟ گفتم: منزلت را رها کن امّا حق تعالی مرا هشت کرامت ارزانی کرد سپس مرا آواز داد که ای بایزید!
نخستین از آن کرامات این بود که نَفْسِ خویش را واپسمانده دیدم و خلق را پیشی گرفته از من.
و دوم آنکه راضی شدم که به جای همه خلق به دوزخ درآیم، از فرطِ شفقّتی که بریشان داشتم.
و سوم آنکه قصدِ من ادخالِ سرور در قلبِ مؤمن بود.
و چهارم آنکه چیزی از برای فردا ذخیره ننهادم.
و پنجم آنکه رحمتِ خدای را از برای خلق بیشتر خواستم تا از برای خویش.
و ششم آنکه کوشش خویش را برای ادخالِ سرور در قلبِ مؤمن و بیرون راندنِ غم از دلِ او به کار بردم.
و هفتم آنکه از فرطِ شفقّت بر مؤمنان، هرکه را دیدم نخست بر او سلام گفتم.
و هشتم آنکه گفتم: اگر خدای تعالی به روزِ رستاخیز بر من ببخشاید و اذنِ شفاعتم دهد نخست آنان را شفاعت کنم که مرا آزردهاند و با من جفا کردهاند سپس آنان که در حقِ من نیکی و اکرام کردهاند.»
🔹☘🔹
📖دفترِ روشنایی(کتاب النور) ص۱۴۹
🖋محمّد بن علی سَهلگی(۴۷۷-۳۸۱)
از میراثِ عرفانیِ بایزید بسطامی(۲۶۱-۱۸۸)
ترجمهٔ محمّدرضا شفیعی کدکنی
📚انتشارات سخن، چاپ سوم ۱۳۸۵
@sepidar_m_m
#اخلاق #فرهنگ
سگ در فرهنگِ ایرانیانِ باستان بسیار محبوب و محترم بودهاست.
❓ریشهٔ نجسدانستنِ سگ چیست؟ شاید فقط یک لجبازی!
دکتر محمّدرضا شفیعیکدکنی:
این نکته مسلّم است که در نظرِ بعضی از فقهای بزرگِ اسلام، مانندِ امام مالک بن انس -یکی از چهار امام اهل سنّت و جماعت- سگ نجس نیست. در جستجوهایی که در ظاهرِ کتاب و سنّت (مجموعهٔ صِحاحِ سِتّه) کردیم سندی برای نجاستِ کلب دیده نشد. مسأله وُلوغِ كلب امری است مفروغ عنه. [مسألهٔ حکمِ شرعیِ آبخوردنِ سگ در ظروفِ انسانها امریاست به پایان رسیده؛ به نتیجه رسیده.]
در خراسانِ قرن چهارم آمدنِ سگ به مسجد، امری عادی بوده است و هرگز مایهٔ راندنِ آن از مسجد نمیشدهاست و مسلمانان با دیدنِ سگ در مسجد خود را مکلّف به راندنِ آن نمیدانستهاند. بنگرید به اسرارالتوحید ۲۵۳/۱ که از آمدن سگ به مسجد، در مروِ قرن چهارم، خبر میدهد و این که یکی از پارسایانِ بزرگِ عصر، به نام بوحامد دوستان -که احتمالاً بر مذهبِ کَرّامیّه بوده است- در مسجد بود و سگی دامنِ وی میگرفت و او میگفت: «آنِ مَنَت آسان است مرا نَفْس از تو دریغ نیست.»
بعضی از خاورشناسان افراطِ نظرِ فقها را، در دورههای بعد، بر سرِ نجاستِ کلب، عکسالعملِ قومِ عرب، در برابرِ ارزشهای باستانیِ قومِ ایرانی میدانند و عقیده دارند که اصرارِ فقها بر سرِ نجاستِ سگ، عکسالعملی است عربمآبانه در برابرِ محبوبیت و احترامی که سگ در آیینِ مزدایی[: زرتشتی] داشته است. دربارهٔ احترامِ سگ نزدِ ایرانیانِ باستان رجوع کنید به کتابِ فرهنگِ ایرانِ باستان، پورداوود، ص۲۰۲-۲۱۹
استاد ریتر یادآور شده است که منشاءِ نظریّهٔ فقهی نجاستِ سگ ریشه در آیینِ یهود دارد و بنا بر تحقیقِ ژوزف شاخت J.Schacht سختگیرترین کس از ائمّهٔ فقه، درین مسأله، امام شافعی است.
📕📕📕
📖قلندریّه در تاریخ، پاورقی ص۹۹
🖋دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی
📚انتشارات سخن، چاپ اوّل ۱۳۸۶
#خشونت #فرهنگ_ایران_باستان #شفیعی_کدکنی #اسرار_التوحید #عرفان #مدارا #دوستی #طبیعت #ابراهیم_پورداود #آیین_زرتشت #دین_زرتشت #اخلاق_زرتشتی
@sepidar_m_m
#رباعی #ادبیات_فارسی
سیّدعلی میرافضلی:
اشتباه است اگر فکر کنیم همهٔ رباعیّاتِ زیبا و ماندگارِ تاریخِ رباعیِ فارسی، سرودهٔ شاعرانِ طرازِ اوّل ماست. رباعی، محصول یک آن قرار گرفتنِ شور و شعورِ گوینده در پرتوِ اشراقِ شعر و صید کردنِ آن لحظهٔ نابِ تكرارناپذیر است. این بخت، ممکن است در همهٔ زندگی چند بار سراغِ یک شاعرِ معمولی بیاید و شعرِ او را از حدِ طراز و تصوّرِ زمانه بالاتر ببرد.
مثالهای متعدّدی از این اتّفاق در تاریخِ رباعیِ فارسی میتوان آورد. یک نمونهٔ آن رباعیِ زیبای افضلالدین محمّد تُرکهٔ اصفهانی (د. ۹۹۱ ق) از قاضیان و دانشمندانِ دورۀ صفوی است:
دشت از مجنون که لاله میروید از او
ابر از دهقان که ژاله میروید از او
طوبا و بهشت و جوی شیر از زاهد
ما و دلکی که ناله میروید از او
☘💎☘
📖رباعیّات خیّام و خیّامانههای پارسی، ص۱۱۶
📚انتشارات سخن
@sepidar_m_m
#هنر #روانشناسی
برگمان:
فیلمسازی برای من نیازی طبیعی است؛ نیازی قابل قیاس با گرسنگی و تشنگی. برای بعضیها، بیانِ خویشتن یعنی کتابنوشتن، کوهنوردی، كتکزدنِ بچّهٔ خود، یا رقصِ سامبا. امّا من خود را با فیلمسازی بیان میکنم.
🎬🎬
📖برگمان به روایت برگمان، ص۱۳
📚انتشارات سروش
@sepidar_m_m
#آزادی #استقلال_مالی
◾️خویِ بندگی و گریز از آزادی
غلام گفت:
مرا آزاد نکن، زیرا من کار و باری بلد نیستم که در صورتِ آزادی روزگارم را بگذرانم...
📕📕
📖هزار و یک شب، شبانههای مصری، ص۱۰۸
🖋ترجمهٔ ابراهیم اقلیدی
📚نشر مرکز
@sepidar_m_m
#شاهنامه #عقلانیت #آزادگی
کاوه با ظالم بیعت نمیکند؛ حتّی با وجودِ خطرِ مرگ برای فرزندش.
ضحّاک در خواب میبیند که پهلوانی با گرز به سرِ او میکوبد و او را دستبسته به سمتِ کوهِ دماوند میکشاند؛ خوابگزاران میگویند پادشاهیِ تو توسطِ فردی به نام فریدون ساقط خواهد شد... ضحّاک برای دفعِ خطرِ فریدون لشکری آماده میکند و سپس با دلهره از بزرگانِ کشور میخواهد گواهی دهند که او پادشاهِ دادگری است؛ همه از ترسِ شاه سند را امضا میکنند؛ به جز کاوه، که برای آزادکردنِ فرزندش از دستِ ضحّاکِ مغزخوار(نخبهکُش؟) به کاخِ او رفته است.
بدو باز دادند فرزندِ او
به خوبی بجُستند پیوندِ او
بفرمود پس کاوه را پادشا
که باشد بران محضر اندر گُوا
چو برخواند کاوه همه محضرش
سبُک سوی پیرانِ آن کشورش،
خروشید کای پایمردانِ دیو
بریده دل از ترسِ گیهانخَدیو[: خدا]
همه سویِ دوزخ نهادید روی
سپردید دلها به گفتارِ اوی
نباشم بدین محضر اندر گُوا
نه هرگز براندیشم[: بترسم] از پادشا
خروشید و برجَست لرزان ز جای
بدرّید و بسپُرد محضر به پای
گرانمایه فرزندِ او پیشِ اوی
ز ایوان برون شد خروشان به کوی
📕📕📕
📖شاهنامه، ص۲۳(پادشاهی ضحّاک)
📚نشر قطره، به کوشش دکتر سعید حمیدیان
@sepidar_m_m
زنان زنستیز!
در تاریخ بیهق (۵۶۵ ق) تألیف ابوالحسن علی بن زید بیهقی، حکایتی است از پیرزنی مالدار و سخاوتمند که بسیار قابل تأمّل است. دوکرشتن در دنیای قدیم نشان از فقر بوده و پیرزن این حکایت با این که زنی محتشم و ثروتمند بوده دوک میریسیده است! هنگامی که از این مستورۀ متموّله میپرسند با اینهمه مالومنال این دوکرشتن و بافندگی چیست؟ پیرزن پاسخی بسیار مهم میدهد که یک تاریخ ادبیات و فرهنگ ضد زن پشت آن است: او میگوید: «غایت صلاح زنان نشستن است، و هیچکار نبوَد که مُعین بود بر نشستن الّا غَزْل»*
منظور از نشستن چیست؟ نشستن یعنی در خانه ماندن و میل به نگاهداشتن زنان در خانه شواهد بسیار در متون دارد. همان که «چو زن راه بازار گیرد بزن» همان که «زن آن به که در پرده پنهان بود»
اما این حکایت چیزی فراتر از اینهاست چرا که مستوره میگوید «و هیچکار نبوَد که مُعین بود بر نشستن الّا غَزْل»
حالا غزل که همان دوکرشتن است چرا این همه در نظر مستوره نیک آمده؟
لازمۀ دوکرشتن نه فقط در خانه ماندن که یکجا نشستنهای ممتد و متوالی است! عجوزه در خانه ماندن را هم کافی نمیداند و اعتقاد دارد زنان در خانه هم بهتر است بام تا شام یکجا بنشینند و از جایشان جُم نخورند. زخمِ بستر هم اگر گرفتند گرفتند! بر مستورگیشان افزوده میشود و خانۀ آخرتشان آبادتر میگردد!
*تاریخ بیهق، تألیف ابوالحسن علی بن زید بیهقی، تصحیح دکتر قاری سید کلیم الله حسینی، به اهتمام عبدالکریم جربزهدار، انتشارات اساطیر ۱۳۹۶، ص ۸۵
#عاطفه_طیه
@atefeh_tayyeh
#فرهنگ #حکومت #اخلاق
◾️حکمِ اعدامِ عبدالرحیم جعفری
علی محمدی اردهالی:
اگر میبینید امروز وضعیت کتاب به این روز افتاده، یکی از علّتهای مهمّش مصادرهٔ اموالِ جعفری است. چرا؟ برای اینکه در آن زمان جعفری نزدیک به ده فروشگاهِ کتاب در تهران و دهها و بلکه صدها نمایندگی در شهرستانها داشت و اگر امروز جعفری بر سرِ کارِ خود بود، آن ده فروشگاه، به صد کتابفروشی و آن دهها نمایندگی، به صدها نمایندگی و کتابفروشی تبدیل شده بود و کارِ نشر و کتاب رونق داشت. من میگویم جعفری طیِ مدّتِ نیمقرن فعّالیت، اگر ده درصد خبط و خطا داشت، نود درصد خدمت کرد و بسیاری از استادان و تحصیلکردگانِ این کشور مدیونِ اویند.
او مردی خستگیناپذیر، مبتكر، شجاع، و در عین حال دلسوز بود و کمتر کسی را رقیبِ خود میدانست.
یک روز صبح، من آماده میشدم به کارهای روزانه رسیدگی کنم که زنگِ خانهام به صدا در آمد و معلوم شد صبيه و همسرِ آقای جعفری تشریف آوردهاند. به داخلِ خانه هدایتشان کردم. گفتند: «جان جعفری در خطر است و از شما میخواهیم کاری بکنید.» من هم قول دادم، هر کاری از دستم بر آید، انجام دهم.
به زندانِ اوین رفتم و به محمّدیِ گیلانی پیغام دادم که آمدهام جعفری را ببینم. او هم دستور داد بدون هیچ مانعی این کار صورت گیرد. در راهرو منتظرِ جعفری بودم که بیاید و وقتی آمد و مرا دید، پرسید: «آقای محمّدی، شما برای ملاقات با من اینجا آمدهاید؟» گفتم: «بله»، گفت: «چرا؟» گفتم: «دیروز به اشرفی ظلم کردی، در مقابلت ایستادم و امروز به تو ظلم شده است و آمدهام از تو دفاع کنم.» و به او قول دادم هر کاری از دستم بر آید برای او انجام دهم.
ناگفته نماند که حکمِ اعدام برای جعفری صادر شده بود. در ملاقات با محمدی گیلانی، از او خواستم که، به ضمانتِ من، جعفری را آزاد کند و هر وقت قرار شد که او را محاکمه کنند، من او را تحویل بدهم، و محمدی گیلانی قبول کرد، امّا به علّت نبودنِ دادستان، این کار عملی نشد و من نتوانستم جعفری را از اوین خارج کنم و بعدها، او محاکمه و پس از مدّتی، در قبالِ مصادرهٔ اموالش، آزاد شد.
📕📕📕
📖تاریخ شفاهی کتاب، ص۴۴۷
گفتگو با علی محمّدی اردهالی
مدیرِ کانون انتشارات محمّدی
📚ناشر: خانهٔ کتاب، چاپ اوّل ۱۳۹۵
@sepidar_m_m
#عقب_ماندگی #استعمار #اخلاق
دکتر مصطفی رحیمی:
فرهنگِ رنسانس از زمینِ اروپا نجوشید، از سایرِ سرزمینها به آنجا برده شد و البتّه در آن وادیِ نوآباد رشد یافت و دارای شاخ و برگی بسیار شد. فلسفه از آسیا برده شد، علم از آسیا برده شد، و هنر از یونان و روم (که خودِ آنها مدیونِ هنرِ کشورهای دیگر بودند.) موقعیتِ ممتازِ اروپا در قرونِ جدید این قارّه را در وضعی استثنایی قرار داد؛ زمین و زمان آمادهٔ پیشرفت بود...
بدینگونه هنگامی که طبقهٔ سرمایهدار در اروپا سر برداشت امانتِ بزرگی بهنامِ فرهنگِ بشری در دستِ او بود. امّا این طبقه در امانت خیانتی کرد که باید تا قرنها به داستانها نوشت. طلای امریکا را به بهای ریشهکنشدنِ تقریبیِ نژادِ سرخ به سوی خود کشید، سیاهانِ افريقا را چون گلّههای گوسفند کشتی کشتی از جنگلها ربود و برای بیگاری به خدمتِ خود در آورد. ثروتِ زیرزمینی و روزمینیِ هفتاقلیم را غارت کرد و تازه چیزی هم طلبکار شد: مدّعی شد که واضع و مبتکرِ تمدّن و فرهنگ اوست و سایرِ فرهنگها و تمدّنها، در واقع فرهنگ و تمدّن نبودهاند: جعل، سفسطه، دروغ.
📕📕📕
📖دیدگاهها، ص۱۰۷
مقالهٔ غرب و شرق، در تسلّط و رهایی. [موضوع: اروپا با برتر نشان دادنِ خود و تلقینِ احساسِ حقارت در پیِ تسلّطی نوین بر جهان است.]
🖋مصطفی رحیمی
📚انتشارات امیرکبیر، چاپ اوّل ۱۳۵۲
@sepidar_m_m
#عقلانیت #اختیار #تلاش
❓حدِ اختیارِ انسان تا کجاست؟
دکتر سعید حمیدیان: «تقدیرگرایی [افراطی و منفعلانه] روحیاست که اشاعره در ادبیات فارسی دمیدند.»
طه حسین: بیارادگی و روحیهٔ تسلیم و خواریای که در مجنون دیده میشود در عرب وجود ندارد؛ مجنون عرب نیست!
🎧بخشی از درسگفتارِ نوگراییِ نظامی.
🔹💎🔹
نظامی در خسرو و شیرین میگوید:
اگر صد کوه باید کَنْد پولاد
زَبون باشد به دستِ آدمیزاد
(📖نشرِ قطره، ص۲۲۱.زبون: ناچیز، خوار)
شاملو:
تو بی احساسِ عمیقِ سرشکستگی چگونه از تقدیر سخن میگویی که جز بهانهٔ تسلیمِ بیهمّتان نیست؟
📖مدایحِ بیصله، مجموعه آثار شاملو، دفتر اوّل، نشر نگاه، ص۸۳۹
@sepidar_m_m
#رباعی #عشق
امشب منم و یکی حریفی، چو منی
برساخته مجلسی، به رسمِ چمنی
جامِ می و نقل و شمع و مطرب، همه هست
ای کاش تو بودیی و اینها همه، نی
#مولانا
📖غزلیّات شمسِ تبریز، ص۱۴۴۰
📚انتشارات سخن
@sepidar_m_m
🔹انتشار برای نخستین بار در وب | از مجموعه پژوهشی چراغداران فکر و فرهنگ و دایرةالمعارف بزرگ صوتی ایران ... تقدیم به شما همراهان عزیز
📟 به اشتراک بگذارید
پیوستن به چراغداران: t.me/Chraghdaran
🔻صدای سید محمود فرخ خراسانی و استاد بدیع الزمان فروزانفر
/channel/Chraghdaran/192
🔻صدای حجة الحق محمدتقی ادیب نیشابوری... {نسخه جدید}
ادیب اول به روایت ادیب دوم (۱۳۵۵-۱۲۷۴)
/channel/Chraghdaran/186
🔻شبی با غلامحسین بنان در بزم دکتر وثوقی
/channel/Chraghdaran/158
🔻صدای سخن دکتر مهدی حمیدی شیرازی در حق سید کریم امیری فیروزکوهی
/channel/Chraghdaran/152
🔻غزلی جانانه از ابوالقاسم حالت با صدای خودش
/channel/Chraghdaran/98
🔻صدای استادحسین پژمان بختیاری در رثای رهی معیری
/channel/Chraghdaran/96
🔻صدا، ساز و آواز استاد ابوالحسن خان صبا
/channel/Chraghdaran/93
🔻غزلی درخشان از شاعر عاشقان رهی معیری با صدای خودش
/channel/Chraghdaran/64
🔻 سه غزل ناب از سیدکریم امیری فیروزکوهی با صدای شاعر
/channel/Chraghdaran/79
🔻مولوی به چهار زبان زنده دنیا با صدای بهشتی روان دکتر محمد معین
/channel/Chraghdaran/86
🔻غزلی ارزنده از ابوالحسن ورزی با صدای شاعر
/channel/Chraghdaran/83
🔻صدای دکتر غلامحسین یوسفی
/channel/Chraghdaran/202
🔺آیین گرامی داشت مهندس هوشنگ طاهری
/channel/Chraghdaran/196
🔻ایران خانم خالقی از خالقی می گوید
/channel/Chraghdaran/205
🔻منتخب صبا از استاد صبا می گوید
/channel/Chraghdaran/206
🔺استاد محمد قهرمان از مهدی اخوان ثالث می گوید
/channel/Chraghdaran/212
🔺گفتگو با شعر امروز ایران | اینک فرخ تمیمی
/channel/Chraghdaran/217
🔺دکتر مظاهر مصفا در رثای دکتر محمد معین
/channel/Chraghdaran/223
🔻سخن دکتر محمد علی موحد درباره دکتر عباس زریاب خویی
/channel/Chraghdaran/229
🎥 چرا یکی را نوازش میکنیم؟ یکی را دوست داریم ولی یکی دیگر را نه؟
#کارنیزم
#کارنیسم
@iranian_animal_rights
#تاریخ #فرهنگ #عرفان
انقلاب
تشیّع
عرفان، فلسفه، ادبیات
دکتر مصطفی رحیمی:
ایرانی برای مقابله با استیلای تازیان و رهایی از قیدِ رِقّیَّتِ بیگانه از سه راه رفته است:
۱. نهضتهای انقلابی. بعضی از قهرمانانٍ این میدان: سنباد، راوندیان، استاذسیس، بهافرید و ابومسلم. نهضتِ بابک خرّمدین بیشک در رأسِ همهٔ نهضتهای انقلابیِ ایران قرار دارد.
۲. توسّل به تشیّع. ایرانی با حربهٔ اسلامِ علی به جنگِ اسلامِ مأمونها و هارونها رفت.
۳. سلاحِ سوم ایرانیان عرفان(در جنبهٔ مثبتِ خود) و فلسفه و ادبیات بود.
روزی که افکارِ بلندِ فردوسی و خیّام و ناصرخسرو و مولوی و حافظ با دیدی درست مورد ارزیابی قرار گیرد، معلوم خواهد شد که این جنبه از کار تا چه حد بارور و حتّی امروزی است و تا چه پایه با جوکیگری و نفیِ زندگی مغایرت دارد. بدیهی است عرفانِ ایران همیشه دارای جنبههای مثبت نیست و نشیب و فرازهای فراوان دارد.
📖🔹📖
📚دیدگاهها، ص۶۵
@sepidar_m_m
https://t.me/joinchat/AAAAAFEOuTJTHhkSOTSxyA
#اخلاق #خشونت
◾️آدمخواری، حیوانخواری
ویل دورانت:
به تمامِ این انواعِ مختلفِ خوراکی[حیوانات و گیاهان]، انسان یک نوع غذای بسیار لذیذ نیز افزود، و آن گوشتِ همنوعانِ وی، یعنی انسانهای دیگر بود. میتوان تصدیق کرد که زمانی، آدمخواری در میانِ قبایلِ اوّلیه تقريباً عمومیت داشته است؛ این عادت را در میانِ ملّتهایی که از لحاظِ تاریخ متأخّر هستند، از قبیل ایرلندیان و ایبریاییان و پیکتها و حتّی نزدِ مردمِ دانمارک در قرن یازدهم سراغ دادهاند.
در بسیاری از نواحی، گوشتِ انسان عنوانِ کالای بازرگانی داشته و مردم مطلقاً اطّلاعی از مراسمِ دفنِ میّت نداشتهاند. در کنگوی علیا مرد و زن و بچّه را به عنوانِ گوشتِ قصّابی آشکارا خرید و فروش میکردهاند. در جزیرهٔ بریتانیای جدید گوشتِ انسان را، مانندِ گوشتِ حیوانات، در دکّانهای قصّابی به قنّاره میزدند و به فروش میرسانیدند، و در بعضی از جزایرِ سلیمان اسرای انسانی، مخصوصاً زنان را مانند خوک میپروردند و برای کشتن در روزهای جشن و مهمانی آماده نگاه میداشتهاند.
فوئجیان گوشتِ زن را بر گوشتِ سگ ترجیح میدادهاند، چه، به قولِ آنان، گوشتِ سگ مزهٔ بدتری داشته است. یکی از بومیانِ جزيرهٔ تاهیتی به پیر لوتی، سیّاحِ معروف، گفته بود که: «گوشتِ انسانِ سفیدپوست چون خوب پخته شود مزهٔ موزِ رسیده را دارد.» اهالیِ جزیرهٔ فیجی گوشتِ سفیدپوستان را دوست ندارند، چه آن را سفت و پرنمک میدانند، و چون يک ملّاحِ اروپایی به چنگِ آنان بیفتد آن را برای خوردن نیکو نمیدانند و میگویند که مزهٔ گوشتِ مردمِ پولینزی لذیذتر است.
آیا عادتِ آدمخواری از کجا پیدا شده؟ بعید است که این عادت نتيجهٔ قحطی و نقصانِ سایرِ موادِ غذایی بوده باشد، و اگر بهراستی چنین هم بوده است، پس از رفعِ قحطی نیز این عادت برقرار مانده و آن چیز که برای مردمِ اوّلیه قضیهٔ سیر کردنِ شکم بود، اینک، عنوانِ تفنّن و هوا و هوسی پیدا کرده است. اکنون برای بسیاری از قبایل، خونِ انسان غذای بسیار لذیذی است و به هیچ وجه از روی اکراه و ترس و نفرت به آن نمینگرند، و چه بسیار مردمِ قبایل که پاکدل و نیکومنش هستند و، در عین حال، خونِ آدم را گاهی به عنون دوا و گاهی به عنوان وفای به نذر، با انجام عملی دینی، میآشامند، و غالباً عقیدهشان این است که چون خون کسی آشامیده شود نیروی او به شخصی که آن را آشامیده است انتقال مییابد. خوردنِ گوشتِ انسان هرگز مایهٔ شرمساری نبوده و ظاهراً چنان بوده است که مردمِ اوّلیه، از لحاظِ اخلاقی، فرقی میانِ خوردنِ گوشتِ حیوان و انسان قائل نبودهاند.
🧍♂🐑🧍♀🐂
📖تاریخ تمدّن، جلد اوّل، ص۱۴و۱۵
🖋ویل دورانت
مترجمان: احمد آرام. ع، پاشایی. امیرحسین آریانپور
📚انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم ۱۳۷۸
☘💎☘
هنری دیوید ثورو:
شکی ندارم که نوعِ بشر به عنوانِ بخشی از تقدیرش و در اصلاحِ تدریجیاش خوردنِ حیوانات را کنار خواهد گذاشت، کما اینکه قبایلِ وحشی وقتی در تماس با جوامعِ متمدّنتر قرار گرفتند دست از خوردنِ یکدیگر برداشتند.
🧍🐂
📖والدِن، ص۲۹۳
🖋هنری دیوید ثورو
ترجمهٔ علیرضا بهشتی شیرازی
@sepidar_m_m
#ثروت #اخلاق #روانشناسی
یوناس سیما: مطبوعاتِ سراسرِ جهان معتقدند که شما در جهان بهترینید؛ قهرمانِ جهانِ سینمایید، و چنین و چنان. آیا این اظهار نظرها، به هر صورت، روی شما تأثير میگذارد؟
اینگمار برگمان: نه چندان. بعضی وقتها مقالههایی را که مستقیماً برایم فرستاده شدهاند میخوانم. ولی هیچوقت به دنبالِ آنها نمیگردم. همیشه مثل این است که دربارهٔ کس دیگری نوشته شده باشند. وقتی آدم آن همه موفقیّت، آن همه پول، هر چه را که تا به حال میخواسته، هر چه را که به خاطرش جد و جهد کرده است، قدرت، اقبال، به دست آورده باشد، آنوقت میفهمد که (این بیانِ مرا ببخشید) اینها هیچ و پوچ است.
تنها چیزهایی که اهمیّت دارند یکی محدودیتهای انسانی است که آدم باید سعی کند بر آنها فایق آید، و دیگری روابط با دیگر مردم؛ بعد از آن، در مقام دوم -که آن نیز، البتّه خیلی اهمیّت دارد- تلقّىِ اخلاقیِ انسان نسبت به آن چیزی است که میکند، یا نمیکند. به چه چیزی در کارتان و به وسوسههای خارج از کارتان «بله» میگویید، و به چه چیزی «نه». هیچ چیزِ دیگری مهم نیست. بقیّهٔ مسائل کاملاً جزئی و بیاهمیّتند.
هر وقت که من، مثلاً در جشنوارهای شرکت کردهام، تأثیرش بر من فاجعهآمیز بوده است. به آن حد که خواستهام به کل دست از فیلمسازی بکشم؛ ماهها به طول انجامیده است تا توانستهام سلامتیِ خود را بازیابم.
🔹🔸🔹
📖برگمان به روایتِ برگمان، ص۱۰۲
🖋ترجمهٔ مسعود اوحدی
@sepidar_m_m
#ادبیات_فارسی #اخلاق
هر که برای تو سخنچینی کند، بر تو نیز همچنان کند، و هر که خبرِ دیگری به تو رسانَد خبرِ تو نیز به دیگری رسانَد.
📖احیاء علوم الدّین، ص۴۲۶
رُبعِ دوم، عادات
🖋محمّد بن محمّد غزالی
ترجمهٔ مؤیّدالدّین محمّد خوارزمی
به کوشش حسین خدیوجم
💎🔹💎
#سعدی:
هر که عیبِ دگران پیشِ تو آورد و شمرد
بیگمان عیبِ تو پیشِ دگران خواهد برد
📖کلیات سعدی، ص۶۴
📚نشر دوستان
(گلستان، باب دوم، در اخلاق درویشان)
@sepidar_m_m
#کار #هنر #فقر
◾️غمِ نان اگر بگذارد...
برگمان: اینکه من [در دههٔ چهل] به سیاست یا مسائل اجتماعی علاقهای نداشتم، کاملاً درست است...
اس. ب.: در [فیلمِ] موسیقی در تاریکی بنگت اِكلاند که نقشِ قهرمان را بازی میکند به نوعی درگیری در فعّالیّتهای سوسیالیستیِ دست چپی مشهور است.
برگمان: من هیچ نوع اشتیاقِ سیاسی نداشتم. بیشتر مثل بَردهها کار میکردم تا بتوانم پولِ کافی برای حمایت از دو خانواده را فراهم کنم. من سرِ خود را به خاطرِ هیچچیز، جز به صحنهآوردنِ نمایشنامهها و ساختنِ فیلمها، درد نمیآوردم.
📗📗
📖برگمان به روایت برگمان، ص۴۱و۴۲
@sepidar_m_m
#آگاهی #شادی #ارشمیدس
📚نشانِ فهمیدن
فیلسوفی با شاگردِ خود گفت: این مسئله فهمیدی؟ گفت: آری.
گفت: دروغ گفتی؛ چرا که نشانِ فهمیدن در تو ظاهر نگشت و آن سُرور و خوشحالی است.
📕💎
📖نوادر، ص۲۱
🖋راغب اصفهانی
📚انتشارات دانشگاه تهران
@sepidar_m_m
#عقلانیت #اخلاق #آزادگی
🔹اطاعت نکنیم...
🖋دکتر مصطفی رحیمی
خودانگیختگی را میتوان زیستن طبقِ استنباط و ارادهٔ خود و شانه خالی کردن از زیرِ بارِ عادت و تقلید، و نیز در جستجوی معنیِ حیات به آنچه هست قانع نشدن و به دنبالِ آنچه میباید، رفتن تعبیر کرد...
خودانگیختگیِ فروم به اصالت و صمیمیتِ اگزیستانسیالیسم نزديک است، به خصوص که طرفداران این هر دو اندیشه، آدمی را از این که افکار و اعمالِ «قالبی» را بپذیرد و خود را بیتفکّر تابع يا مقلّدِ دیگران قرار دهد و به این دستاویز که «همه» چنین میکنند او هم چنین کند، برحذر میدارند. در واقع فشارِ تقلید و عادت، عادتی که منشاءِ درستی نداشته یا درستیِ خود را از دست داده، بر بشر زیاد است.
بیشترِ ما بدونِ تفکّر و ارزیابی و سنجش، تنها از روی عادت زندگی میکنیم. به زبانِ یونسکو ما کرگدن میشویم چون دیگران کرگدن شدهاند. از سخن یا اندیشهٔ بابِ روز پیروی میکنیم. خودانگیختگی، فرا رفتن از این محدوده و تفکّرِ آزاد و ژرف دربارهٔ امور است. فروم نخستین عملِ آزادِ آدمی را سرپیچی از اطاعت میداند.
📕📕📕
📖دیدگاهها، ص۱۸۳
(مقالهٔ فروم و جامعهٔ سالم)
🖋مصطفی رحیمی
📚انتشارات امیرکبیر، چاپ اوّل ۱۳۵۲
@sepidar_m_m
#هنر #فرهنگ #عقبماندگی
...وقتی میآمدم رد شوم، یا از خانه بروم مدرسه، [مردمِ محل] سرشان را میانداختند زیر و میگفتند: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، لعنتِ خدا بر شیطانِ حرامزاده»، تا من عبور بکنم. من را با شیطان یکی میدانستند، چون شنیده بودند که در تئاتر بازی میکنم.
📽 🎭
📖زندگی در تماشاخانهٔ اصفهان، ص۴۱
گفتگوی زاوِن قوکاسیان با رضا ارحامصدر
📚نشر نهفت و نشر صادق هدایت
چاپ اوّل ۱۳۹۳
@sepidar_m_m
#حقیقت #آزادی #مسئولیت #اخلاق
🔹بیاعتنا نباشیم...
وقتی بچّهٔ شما توی خانهٔ آتشگرفتهای گیر افتاده باشد، بیدرنگ خودتان را به معرکه میاندازید. فکرِ سوختن و زیرِ آوار ماندن را اصلاً نمیکنید. این فکرها مالِ وقتی است که بچّهٔ همسایه توی آتش مانده باشد. همهٔ عذر و بهانهها و امّا و اگرها و احتیاطها و دوراندیشیها مربوط به اوست.
برای برخی «آزادی» و «حقیقت» بچّهٔ همسایه است.
📕📕
📖یادداشتهای شهر شلوغ و اندیشهها، ص۱۹۴
🖋فریدون تنکابنی
📚انتشارات پیشگام، چاپ دوم ۱۳۵۷
@sepidar_m_m
#حکومت #فرهنگ #اخلاق
نصرالله حدّادی: شما در جریانِ دستگیریِ آقای عبدالرحیم جعفری بودید؟ گویا برای آزادیِ ایشان نیز تلاش کردید، از آن ماجرا بگویید.
علی محمّدیاردهالی:
عبدالرحیم جعفری حقِ بزرگی بر گردنِ نشر و کتاب دارد. من قبل از انقلاب با او، به سببِ چاپِ کتابهای صادق هدایت، چون نوعی تنفّر از زندگی در آثارِ هدایت موج میزند، و همچنین راه انداختنِ فروشگاه کتاب در میدانِ فوزیه که شاگردِ سابقش، آقای اشرفی، در آنجا کتابفروشی داشت و این کارِ آقای جعفری اسبابِ تعطیلیِ کارِ شاگردِ او را فراهم آورده بود، مخالف بودم. در آن زمان، به جای حاجی خیّام، ریاست اتّحادیه را من عهدهدار بودم و مراتبِ اعتراضِ خودم را به اطّلاع آقای جعفری رساندم و او گوشش بدهکار نبود.
پس از انقلاب، او را دستگیر کردند که من دو عامل را باعث و بانیِ این کار میدانم: اوّل طمع در مالِ جعفری که بهترین فروشگاهها را در بهترین چهارراهها و میدانها و خیابانهای تهران داشت، و دوم حسد و غرضورزیِ بعضی از منتسبین به آقای جعفری.
📕📕📕
📖تاریخ شفاهی کتاب، ص۴۴۶
گفتگو با علی محمّدی اردهالی
مدیرِ کانون انتشارات محمدی
📚ناشر: خانهٔ کتاب، چاپ اوّل ۱۳۹۵
@sepidar_m_m
فعالان ضدنژادپرستی و گروهی از مردم در کانادا روی مجسمهی اجرتون رایرسون که در مقابل در ورودی دانشگاه رایرسون در شهر تورنتو قرار دارد، رنگ قرمز پاشیدند و دور مجسمهی او به یادبود ۲۱۵ کودک بومی که گوردستهجمعیشان در یکی از مدارس شبانهروزی کشف شد کفشهای بچگانه قرار دادند.
رایرسون یکی از ایدهپردازان اصلی تاسیس این مدارس بود. هدف از تاسیس این مدارس در استرالیا و کانادا خداپرست کردن «بومیان کافر» و یاد دادن تمدن غربی به آنها بود. این البته بخشی از یک سیاست استعماری وسیع به شمار میآمد و کلیسا و مبلغان مذهبی آن وظیفه داشتند مردم بومی را با ترویچ دین مسیحیت به پذیرش انقیاد استعماری و عدم مقاومت در مقابل کشورهای استعمارگر وادار کنند.
تا سال ۱۹۹۶ کودکان مردمان بومی در کانادا به زور از خانوادهای خود جدا و در این مدارس تحت آموزشهایی قرار میگرفتند که بتوانند به جامعهی متمدن و سفید غربی خدمت کنند. حتی در برهههایی تلاش میشد تا با رتبهبندی و انتخاب نوجوانی که رنگ پوستشان کمتر تیره است و آمادهسازی آنها نوعی از اصلاح نژادی انجام گیرد.
برآوردها حاکی از آن است که تا سال ۱۹۹۶، این نظام آموزشی استعماری-سرمایهداری حداقل ۱۵۰ هزار کودک بومی را در کانادا از خانوادههایشان جدا کرد.
@sahandiranmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAFEOuTJTHhkSOTSxyA
#اخلاق
🔹کرونا و معنای زندگی
رامین جهانبگلو:
کرونا ما را با شکنندگیِ انسان مواجه کرد...
من در کتابی که دربارهٔ کرونا نوشتهام، در گامِ دوم به ضرورتِ همدلی و همبستگی در عصرِ کرونا اشاره کردهام. اگر قرار باشد ما از این شر رهایی پیدا کنیم باید همدلی و همبستگی داشته باشیم، نه این که کشورها دورِ خود سیم خاردار بکشند و هر کشوری، چنان که در این مدّت دیدیم، به دنبالِ حلِ مسئلهٔ داخلیِ خودش باشد.
سومین واقعیتی که کرونا به ما نشان داد این بود که دولتها و نهادهای قرنِ بیستویکمی، و حتّا جوامعِ بینالمللی مثلِ سازمانِ بهداشتِ جهانی و سازمانِ ملل، قابلیّتِ ادارهٔ چنین وضعیتهای اورژانسیای را ندارند. کرونا خوشبینیِ ما را نسبت به دنیای مدرن و مؤسساتی که دنیای مدرن برای ما ایجاد کرده، بر پرده انداخت. این جاست که من برمیگردم به این سخنِ گاندی که تمدّنِ بشر اگر تمدّنِ بیاخلاق بشود -چنان که شده- نمیتواند از خودش دفاع کند و با دستِ خودش، خودش را نابود میکند.
به اعتقادِ من، نظمِ اقتصادی و سیاسی، بدونِ تعادلِ معنوی و روحی امکانپذیر نیست و این تعادل فقط با معنادادن به زندگی به دست میآید. میبینید که امروز واکسن با سرعتِ کمی تولید میشود، چرا، چون تولیدکنندگان فقط به منافعِ اقتصادیِ خود فکر میکنند، و برایشان مهم نیست که همه زودتر واکسینه بشوند یا نشوند. مسئلهٔ شخصِ من این نیست که در چنین جهانی چگونه میشود فکر کرد و چگونه میشود فکرِ تازهای را پیش برد. به قولِ آدورنو شما وقتی از کنارِ سلّاخخانهای رد شوید و ببینید گاوها را سر میبرند و امّا نسبت به رنجی که آن حیوانات میکشند، بیتفاوت باشید، خیلی راحت با آشویتس هم کنار میآیید. ما امروز در چنین وضعیتی هستیم و به نظر میرسد که با شرورِ این عالم کنار آمدهایم.
📕📕📕
📖مجلّهٔ اندیشهٔ پویا، شمارهٔ ۷۲، نوروز ۱۴۰۰، ص۷۷
🔻 سه غزل ناب از سیدکریم امیری فیروزکوهی با صدای شاعر
انتشار برای نخستین بار در وب | از مجموعه پژوهشی چراغداران فکر و فرهنگ و دایرةالمعارف بزرگ صوتی ایران
مپسند که دور از تو برای تو بمیرم
صید تو شدم تا که به پای تو بمیرم
هر عضو ز اعضای تو غارتگر دلهاست
ای آفت جان بهر کجای تو بمیرم
گر عمر ابد خواهم از آنست که خواهم
آنقدر نمیرم که به جای تو بمیرم
با من همه لطف تو هم از روی عتابست
تا هم ز جفا، هم ز وفای تو بمیرم
آخر دل حساس ترا کُشت «امیرا»
ای کُشته احساس، برای تو بمیرم
سید کریم امیری فیروزکوهی شاعر و ادیب نامی معاصر، به سال 1288شمسی در فیروزکوه زاده شد. در هفت سالگی با پدرش به تهران رفت و همزمان با تحصیل در مدرسه به فراگرفتن ادب، منطق و فلسفه، کلام، فقه و اصول پرداخت. امیری از همان آغاز به موسیقی و شعر و ادب علاقه داشت و سرانجام همین راه را برگزید و در موسیقی و شعر به مرتبه والایی رسید. او بعدها تخلص امیر را اختیار کرد.
📟 از اینکه به اشتراک می گذارید سپاس ...
پیوستن به چراغداران: t.me/Chraghdaran
#عقلانیت #عقب_ماندگی
💎دربارهٔ میرزاحسن رشدیه
🎤مصاحبه با استاد دکتر محمّدجعفر محجوب
مصاحبهکننده: فرّخ غفّاری
فوریه ۱۹۸۴ پاریس
(کوتاهشده از قسمتِ اوّلِ نوارِ پنجم)
کلِ مصاحبه (۹ ساعت) در کانال تلگرامِ تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران:
@fisohc
@sepidar_m_m
#هنر #ادبیات #فروغ
دکتر غلامحسین یوسفی:
در شعرِ فروغ یک نکتهٔ قابلِ ملاحظه استقلالِ دید و تجربهٔ شخصی است و کوشش برای دستیابی به زبانی زنده و متناسب با آنچه شاعر در ضمیر دارد. خود او گفته است:
«من به دنیای اطرافم، به اشیاء اطرافم و آدمهای اطرافم و خطوطِ اصلی این دنیا نگاه کردم، آن را کشف کردم و وقتی خواستم بگویمش دیدم کلمه لازم دارم. کلمههای تازه که مربوط به همان دنیا میشود. اگر میترسیدم میمُردم. امّا نترسیدم. کلمهها را وارد کردم. به من چه که این کلمه هنوز شاعرانه نشده است!؟ جان که دارد! شاعرانهاش میکنیم. کلمهها که وارد شدند، در نتیجه احتیاج به تغییر و دستکاری در وزنها پیش آمد. اگر این احتیاج طبيعتاً پیش نمیآمد تأثیرِ نیما نمیتوانست کاری بکند. او راهنمای من بود، امّا من سازندهٔ خودم بودم. من همیشه به تجربیاتِ خودم متّکی بودهام. من اوّل باید کشف میکردم که چه طور شد که نیما به آن وزن و فرم رسید. اگر کشف نمیکردم که فایده نداشت. آنوقت یک مقلّدِ بیوجدانی میشدم. باید آن راه را طی میکردم. یعنی زندگی میکردم...»
📕🔹📕
📖چشمهٔ روشن، ص۴۹۹
🖋دکتر غلامحسین یوسفی
📚انتشارات علمی
@sepidar_m_m