sepidar_m_m | Unsorted

Telegram-канал sepidar_m_m - سپیدار

-

اگر با افکار و باورهای «مختلف» آشنا شویم احتمال فریب‌خوردنمان کمتر می‌شود. کتابفروشی سپیدار؛ اصفهان، خ چهارباغ، روبروی پاساژ افتخار، پاساژ چهارباغ، طبقه زیرین پ۱۴ ۰۳۱ ۳۲ ۲۴ ۸۰ ۸۳ ارسال به روستاها بی هزینهٔ پست نو و دست‌دوم، جدیدوقدیمی @Mohsen_amiri21

Subscribe to a channel

سپیدار

به مناسبت روز خیام یادداشتی دربارهٔ او و کتاب «رباعیات خیام» استاد علی میرافضلی نوشته‌ام که در سایت ایبنا در دسترس است:

https://b2n.ir/q11362

Читать полностью…

سپیدار

#لذت #اخلاق #شادی

اهلِ یوتوپیا نه هر لذّتی بلکه لذّت‌های خوب و شایسته را مایهٔ شادکامی می‌دانند و بر آن‌اند که با کسبِ فضیلت طبعِ ما این‌گونه لذّت‌ها را عالی‌ترین خيرِ خویش می‌شناسد و خود به خود به سوی آن‌ها کشیده می‌شود. و یا این که شادکامی تنها در پیروی از فضیلت است.

💎☘💎

📖آرمان‌شهر(یوتوپیا)، ص۱۰۸
🖋تامس مور (۱۵۳۵-۱۴۷۸)
ترجمهٔ داریوش آشوری و نادر افشار نادری
📚نشر آگه، چاپ دوم ۱۳۹۹
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

🗒کوتاه‌نوشت‌ها
✍محسن احمدوندی

مولانا در دفتر دوم مثنوی ابیات درخشانی دارد که بسیار قابل تأمل است. او می‌گوید ما در این دنیا و در مواجهه با گذر عمر، حُکمِ بازرگانی را داریم که بارش در آب افتاده و جریان رود دارد کالاهایش را با خود می‌برد. همچنان‌که در چنین موقعیتی، آدمِ عاقل کالاهای ارزشمندتر را می‌گیرد و از کالاهای بی‌ارزش چشم‌پوشی می‌کند، در گذر عمر هم نمی‌شود همهٔ داشته‌ها را با هم حفظ کرد. ما ناگزیریم دست به انتخاب بزنیم و برخی داشته‌هایمان را فدای برخی دیگر کنیم.

بارِ بازرگان چو در آب اوفتد
دست اندر کالهٔ بهتر زند

چون‌که چیزی فوت خواهد شد در آب
ترکِ کمتر گوی و بهتر را بیاب
(مولوی، ۱۳۹۰: ۲۴۰)

◾️منبع
ـ مولوی، جلال‌الدین محمّد بن محمّد. (۱۳۹۰). مثنوی معنوی. چاپ پنجم. تهران: هرمس.

📗شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi

Читать полностью…

سپیدار

#زیبایی #غزل


بنفشه طُرّهٔ مفتولِ خود گره می‌زد
صبا حکایتِ زلفِ تو در میان انداخت


🌸☘🌸

#حافظ
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#عقلانیت #آرامش #لذت


🔹مردم آرامش و لذّت نمی‌خواهند.

بودا گفت: مردم چیزی می‌گویند که من هرگز نگفته‌ام و آن را به من نسبت می‌دهند؛ کارهایی را می‌کنند که من نه انجام داده‌ام و نه کسی را به آن‌ها ترغیب کرده‌ام، امّا می‌گویند که من در این راه ترغیبشان کرده‌ام.

من به شهرتِ والا، مقامِ رفيعِ شاهانه، و لذّت‌های جسمیِ بی‌پایان که همگی در اختیارم بودند، پشت کردم. تختِ پادشاهی، همسر و فرزندِ زیبایم، خانوادهٔ بزرگی که می‌توانستم داشته باشم و ثروتِ فراوانم را برای تحقّقِ آزادیِ راستین رها کردم. امّا خوب بنگر! مردم به معبد می‌آیند تا در کنارِ من دعا و نیایش کنند تا همهٔ آن چیزهایی را که من سرزنش می‌کنم به دست آورند!

آن‌ها آرامش و لذّت نمی‌خواهند، بلکه تنها خواهانِ پول و قدرتِ بسیار، یا توفیقِ فرزندانشان در کسبِ درجاتِ بالا در امتحانات هستند!

🌸🌸🌸

📖نیلوفر و مرداب، ص۵۸
🖋تیچ نات هان، ترجمهٔ علی امیرآبادی
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#کتاب #فرهنگ

🔸هان تا ندهی کتابِ خود را به کسان!

رامین جهانبگلو:
زمانی که پاریس بودم، کتاب‌هایی زیادی از روشنفکران و فیلسوفان با امضای خودشان در کتابخانه‌ام داشتم. از جمله، برلین هم در دیداری که با او داشتم کتاب چهار مقاله دربارهٔ آزادی را با امضای خودش به من هدیه داد. سال ۱۳۷۶ که تصمیم گرفتم در کانادا زندگی کنم، خانه‌ام را در پاریس فروختم. خانه‌ای بود که از همان زمانِ دانشجویی پدرم برایم خریده بود. آن‌زمان فردی که در کارِ معاملاتِ ملکی بود پیشنهاد داد تمامِ کتاب‌هایی را که طیِ بیست سال در فرانسه جمع کرده بودم در یک زیرزمین برایم نگه دارد. همین کار را کردم امّا مدّتی بعد که سراغِ وسایل و کتاب‌ها را از او گرفتم، گفت یک تونسی همهٔ کتاب‌ها را برد و فروخت. واقعاً افسرده شدم. من عاشقِ کتاب‌هایم بودم و آن‌روز چند ساعت گریه کردم. خیلی از آن کتاب‌ها امضا شده بود. افرادِ مختلفی مانندِ بودریار، بوردیو، لیوتار، کاستوریادیس و آیزایا برلین کتاب‌ها را امضا کرده بودند.

گذشت تا این که در کانادا بودم و ایمیلی از یک کتاب‌فروش در لندن به دستم رسید. نوشته بود کتابی به دستم رسیده که می‌خواستم آن را بفروشم، امّا متوجّه شدم امضای آیزایا برلین برای اسمِ شما در آن ثبت شده است. از من پرسیده بود آیا می‌توانید ثابت کنید خودتان هستید تا کتاب را به شما برگردانم؟ عکس پاسپورتم را برای او فرستادم و او کتابی را که برایم بسیار عزیز بود فرستاد. داستانِ عجیب و سحرآمیزی بود.

💎📖💎

📖مجلّهٔ اندیشهٔ پویا، شمارهٔ ۷۲، نوروز ۱۴۰۰ ص۷۴
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#زبان #فرهنگ #عقب_ماندگی


◾️ما زبانِ رودکی و فردوسی را می‌فهمیم!

شاهرخ مسکوب: پز دادن ندارد. معنای پزی که می‌دهیم این است که از نظرِ فکری و اجتماعی در جایی هستیم که حرف زدنِ هزار سال پیشِ ما با حرف زدنِ امروزمان چندان تفاوتی نکرده است، حقیقت هم همین است.

ما اگر اجتماعمان دگرگون شود از این زبان دور می‌شویم. آن‌وقت باید تحصیل کنیم. این پیوند با گذشته ممکن است دائم تکرار شود ولی هر بار باید در یک مرحلهٔ دیگری باشد. در آن مرحله‌ای که تحوّلِ اجتماعی در آن -مرحله- است.

ما وقتی پز می‌دهیم که زبانِ فردوسی را راحت می‌فهمیم این افتخار نیست، بلکه یک جور نفیِ تاریخ است. کاش به جای این پز دادن‌ها فرهنگ و ادبِ امروزمان را با جنب و جوشِ فرهنگی و علمیِ امروزِ جهان مقایسه می‌کردیم و کمی به خود می‌آمدیم.

دهباشی: اینکه رودکی را می‌خوانیم...

مسکوب: بله، اینکه رودکی را می‌خوانیم و می‌فهمیم یعنی اینکه زبان تحوّل پیدا نکرده است. اگر اجتماعِ ما به اندازهٔ اجتماع‌های غربی تحوّل پیدا کرده بود، دیگر آن زبان را نمی‌فهمیدیم، باید یاد می‌گرفتیم. برای اینکه زبان همپای تحوّلِ اجتماع دگرگون می‌شد. زبان چیزِ تغییرناپذیری نیست، و ثابت بودنِ آن نشانهٔ یک نوع رکودِ بزرگ است.

📚📕📕
📖کارنامهٔ ناتمام، ص۲۰۲
گفتگو با شاهرخ مسکوب
📚انتشارات نیلوفر
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#ثروت #اخلاق #فرهنگ


نامهٔ مهدی اخوان‌ثالث به محمّد قهرمان:

دوستِ بزرگوارم ابراهیم گلستان به وسیلهٔ فروغ فرخزاد عقیله و شاعرۂ ارجمندِ روزگارِ ما پیغام داد که: «ما نگفتیم اخوان از اینجا برود، او بد شنیده، حقوقش حاضر است بیاید بگیرد.»

و من از غایتِ بی‌پولی رفتم حقوق هم گرفتم، امّا چون کاری که من بکنم در آن دستگاه نیست، خودم روم نمی‌شود بی هیچ کاری مزد بگیرم. عجالتاً تا اوضاعِ فرهنگ درست بشود، یا در کاری دیگر مستقر شوم، می‌خواهم گاهی پیش گلستان بروم.

گلستان کسی است که در زندگیِ من بسیار تأثیر داشته. من چند سالی هست که در جَنب و جوارِ او زندگی می‌کنم و هر چه دارم و ندارم ازوست. در حقیقت مثلِ حامی و امیری مرا پناه داده است و همیشه به دردِ زندگیِ بیمار و رنجورِ من رسیده، من خیلی مدیونِ او هستم، چه در معنویّات و چه در مادیّات... تا بینیم سرانجام چه خواهد بودن. من باید به هر نحوی شده تا آنجا که می‌توانم محبّت‌های او را تلافی کنم...

۵ آبان ۱۳۴۰

📕📕

📖ده نامه، ص۱۱۶
📚انتشارات زمستان، چاپ اوّل ۱۳۸۴

@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#ایران #فرهنگ #ادبیات


شاهرخ مسکوب:
ایرانی‌بودن گرفتاری‌ها و بدبختی‌های فراوانی دارد. ولی زبان فارسی، ادبیّات فارسی همه‌چیز را جبران می‌کند.

📚📘📚


📖کارنامهٔ ناتمام، ص۱۱۰
📚انتشارات نیلوفر
@sepidar_m_m

[روشنفکرانِ ایرانیِ زیادی نتوانستند مصیبتِ ایرانی‌بودن (مصیبتِ جامعه و حکومتِ عقب‌مانده و مستبد) را تحمّل کنند و کارشان به افیون و الکل و خودکشی و خود را به کشتن دادن، کشید؛ و تعدادِ کمی هم این سخنِ مسکوب را باور داشتند، و به قولِ توران میرهادی غمِ بزرگ را به کارِ بزرگ تبدیل کردند؛ مانند محمّدعلی فروغی، ملک‌الشعرا بهار، علامه دهخدا و...]

Читать полностью…

سپیدار

#عقل #اختیار #تقدیر


💎آدمی اختیار دارد...

آموزش‌هایِ اخلاقیِ زرتشت بر بنیادِ دوگانه‌گرایی استوار است و تفاوتِ اساسی که با آموزش‌های «اوپانیشادِ» هندوان دارد، این است که در آن‌جا مردمان به ریاضت و روی‌گردانیدن از جهان و دوری از زندگیِ عملی فراخوانده می‌شوند؛ حال آن‌که در آیینِ زرتشت، همهٔ آموزش‌ها انگیزهٔ کوشش و کار و پای‌نهادن در راهِ پیشرفتِ زندگی است.

یکی از اصولِ مهمِ این آیین، آموزشِ «اختیار» است. بنا بر این اصل، آدمی اختیار دارد که در زندگی از نیکی و بدی، یکی را برگزیند و البتّه بهروزی از آنِ کسی است که در راهِ نیکی گام گذارد و با اهریمن و دستیارانش به نبرد برخیزد...

📕📕

📖اوستا، پیشگفتار، ص۴۳
🖋گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#جشن #شادی #فرهنگ


دکتر مهرداد بهار:
حاجی فیروز بازماندهٔ آیینِ بازگشتِ ایزدِ شهیدشونده یا سیاوش است. چهرهٔ سیاهِ او نمادِ بازگشتِ او از جهانِ مردگان است و لباسِ سرخِ او نیز نمادِ خونِ سرخِ سیاوش و حیاتِ مجدّدِ ایزدِ شهیدشونده، و شادیِ او شادیِ زایشِ دوبارهٔ آن‌ها است که رویش و برکت با خود می‌آورند.

🎶🌱

📖جستاری چند در فرهنگ ایران، ص۲۱۹
📚انتشارات فکر روز
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#فرزند_آوری #مسئولیت #اخلاق


یاد دارم روزی برادرزادهٔ کوچکم آلکا که دخترکِ چهارساله‌ای بود، در آن دم که ما روزِ قبل از آغازِ سالِ نو به تماشای مغازهٔ اسباب‌بازی‌فروشی، پشتِ شیشهٔ آن ایستاده بودیم، رو به من کرد و این جملهٔ عجیب را بر زبان آورد:

«عمو اوگر، من آنقدر خوشحالم که از خوشحالی شاخ درآورده‌ام!»

🎁🎁🎁

📚زوربای یونانی‌، ص۱۰۴
🖋نیکوس کازانتزاکیس
📑ترجمهٔ محمّد قاضی
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

⭕️اخلاقی زیستن به معنای درد و رنج نرساندن به دیگران نیست؛ بلکه به معنای درد و رنج غیر لازم، نرساندن است.

✍️ مصطفی ملکیان

🔹 ما باید متوجه این امر باشیم که اخلاقی زیستن به معنای درد و رنج نرساندن به دیگران نیست؛ بلکه به معنای درد و رنج غیر لازم، نرساندن است. شرح این نکته این‌که بسیاری اوقات ما به خاطر درد و رنجی که به دیگران وارد می‌کنیم دچار اضطراب و غم می‌شویم؛ اما مسئله این است که ما می‌توانیم اخلاقی زندگی کنیم و درعین‌حال اسباب رنج هم شده باشیم، نکته مهم در باب اخلاقی زیستن این است که ما نباید درد و رنج غیرلازم به دیگران وارد کنیم و نه صرفاً هیچ درد و رنجی.

🔹بسیاری اوقات درد و رنج‌هایی هستند که از ناحیه ما برای دیگران ایجاد می‌شود اما ما نباید دغدغه آن را داشته باشیم؛ زیرا این درد و رنج را دیگران بر خود تحمیل کرده‌اند. برای مثال فردی خودشیفته را در نظر بگیرید، به لحاظ روان‌شناسی، فرد خودشیفته موجودی است که هر چیزی را که متعلق به خود است صرفاً ازاین‌جهت که متعلق به او است، برتر و بهتر از سایر چیزهایی می‌داند که متعلق به دیگران است و این امور شامل همه‌چیز می‌شود ازجمله خانواده، شغل، کشور، دین و رشته تحصیلی و .... . فرد خودشیفته پدر خود را بهتر از همه پدرها می‌داند فقط به این دلیل که پدر او است، دین خود را بهتر از همه ادیان می‌داند فقط به این دلیل که دین او است و این حکم را بر همه‌چیز جاری می‌داند.

🔹اکنون تصور کنید منِ مصطفی ملکیان، فردی خودشیفته‌ام و دین خود را برتر از همه ادیان می‌دانم. دین من سبک زندگی خاصی را مطرح می‌کند که بالطبع در نظر من بهترین سبک زندگی است، درحالی که فرزند من سبک زندگی‌ای متفاوت با سبک زندگی دلخواه من را انتخاب کرده است و این انتخاب او سبب درد و رنج من می‌شود. آیا اکنون فرزند من باعث درد و رنج من شده است یا خودشیفتگی من؟ آیا فرزندم باید به دلیل درد و رنج من دچار اضطراب و ناراحتی شود؟ اکنون تصور کنید من خودشیفتگی خود را درمان کنم، در این صورت دیگر سبک زندگی فرزندم باعث رنج من نخواهد شد؛ بنابراین علت‌العلل درد و رنج من، خودشیفتگی من است.

🔹 خودشیفتگی در انسان هفت بیماریِ اندیشگی ایجاد می‌کند که این بیماری‌ها نگرانی آور هستند. این بیماری‌هایِ اندیشگی، شامل پیش‌داوری مثبت نسبت به هر آنچه به خود فرد مربوط می‌شود و پیش‌داوری منفی نسبت به هر آن چه به دیگران مربوط می‌شود، تعصب، جزم و جمود، بی‌مدارایی، آرزو اندیشی و استدلال گریزی و خرافه‌پرستی است.

🔹اگر این نظر درست بود که نباید درد و رنج به کسی وارد کنیم و نه درد و رنج غیرلازم، در این صورت اولین چیزی که قربانی می‌شود اخلاقی زیستن است؛ زیرا وقتی شما اخلاقی زندگی می‌کنید، کسانی از زیست اخلاقی شما رنج می‌برند و بنابراین شما باید اخلاقی زیستن را ترک کنید تا درد و رنج آن‌ها برطرف شود. این تئوری که نباید کسی را رنجاند، سنتی منتالیسم اخلاقی است که مفهوم آن این است که اخلاقی بودن یعنی چنان زیستن که درد و رنجی به کسی وارد نشود و ادعایی نادرست است که بدان قائل نیستیم.

🔹 ما به عقل‌گرایی (راسیونالیزم) در اخلاق قائل هستیم و اگر کسی به خاطر خود، دچار رنج است برای ما مسئولیتی ندارد. اگر ما سنتی منتالیسم اخلاقی داشته باشیم در تربیت کودکان مان دچار آسیب می‌شویم زیرا برای اینکه به کودکانمان درد و رنج وارد نکنیم به تمام خواسته‌های آن‌ها بها می‌دهیم؛ درحالی‌که به تمام خواسته‌های کودکان بها دادن بالمآل به مصلحت آن‌ها نیست و از طرف دیگر زیان رساندن به خود است زیرا اخلاقی زیست نکرده‌ایم.

🔹بنابراین مقصود از این نکته این است که اگر به دلیل رنجاندن دیگران دچار اضطراب می‌شویم و گمان می‌کنیم نباید باعث رنجش دیگران شد، باید توجه داشته باشیم که همیشه هستند کسانی که از ما می‌رنجند و درصورتی‌که ما اخلاقی زیست می‌کنیم نباید نگران رنجش دیگران باشیم.

🔅سخنرانی استاد مصطفی ملکیان تحت عنوان چاره اندیشی برای اضطراب ، جلسه ی دوم.

@mostafamalekian

Читать полностью…

سپیدار

#چشم_تاریخ
#احمد_کسروی

سیداحمد حکم‌آبادی که بعدها نام خانوادگی کَسرَوی را برگزید، تاریخ‌نگار، زبان‌شناس، پژوهش‌گر، حقوق‌دان و اندیشمند ایرانی بود. وی استاد رشته حقوق در دانشگاه تهران و وکیل دعاوی  بود. سید احمد #کسروی در خانواده‌ای شیعهٔ مذهبی و معتقد در حکم آباد  تبریز به دنیا آمد. نیاکانش همه روحانی و پیش‌نماز بودند. احمد در سال ۱۲۸۹ خورشیدی و در سن ۲۰ سالگی به اصرار خانواده به لباس روحانیون شیعه درآمد و بر منبر مسجد آبا و اجدادی‌اش نشست ولی پس از آن‌که به گناه هواداری از جنبش مشروطه مورد ناسزاگویی روحانیون قرار گرفت در سال ۱۲۹۱ خورشیدی از لباس روحانیون خارج شد. پس از آن کسروی به تدریس زبان عربی و تحصیل حقوق، تاریخ، ستاره شناسی، گیاه شناسی، زبان انگلیسی، زبان روسی، زبان پهلوی و زبان اسپرانتو پرداخت. آثار احمد کسروی بالغ بر ۷۰ جلد کتاب به زبان‌ های فارسی و عربی است. از مهم‌ترین آثار کسروی می‌توان به دو کتاب تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجده سالهٔ آذربایجان اشاره کرد که از مهم‌ترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطه ‌خواهی ایران می‌شوند و تا به امروز مرجع اصلی محققان دربارهٔ جنبش مشروطیت ایران بوده است. احمد کسروی خواستار مبارزه با «واپس‌ماندگی فکری و علمی» بود و از آن چه «اوضاع زندگی، خرافه‌گرایی و آداب اجتماعی» مردم ایران می‌دانست انتقاد داشت، همچنین خواستار «پالایش زبان فارسی» از هر گونه واژه عربی و سره‌ نویسی در زبان پارسی بود. موضع‌گیری‌های احمد کسروی در برابر  نهادهای مذهبی و ارزش‌های سنتی باعث شد که سید مجتبی میرلوحی (معروف به #نواب_صفوی) تصمیم به قتل او بگیرد. ابتدا نواب صفوی شخصاً به تهیه تپانچه و شلیک به کسروی اقدام کرد ولی گلوله در لوله تپانچه گیر کرد و نواب به کتک زدن و زخمی کردن کسروی بسنده کرد. سپس نواب با جمع کردن تعدادی جوان مذهبی و برانگیختن آن ها جریان قتل کسروی را مدیریت کرد. پیروان نواب صفوی که خود را فدائیان اسلام نامیدند در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ و  در اتاق بازپرسی ساختمان کاخ دادگستری تهران  احمد کسروی را در سن ۵۷ سالگی به ضرب «گلوله و ۲۷ ضربه چاقو» به قتل رساندند آن ها در این حمله حدادپور منشی کسروی را نیز به قتل رساندند. قاتلین کسروی با میانجی گری #آیت_الله_کاشانی از زندان آزاد شدند.

برای دانلود مجموعه کامل چشم‌ تاریخ لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک کنید

@drsargolzaei

Читать полностью…

سپیدار

#عقلانیت #لذت #کار


🌄هشیاری، بیداری...

میلیون‌ها انسان فقط به قدرِ کارهای مادّی بیدارند. ولی تنها یکی از یک میلیون به اندازهٔ به کارگیریِ مؤثّرِ خرد و یکی از هر صدمیلیون تا مرزِ حیاتی شاعرانه و الهی بیدار است.

بیدار بودن زنده بودن است. هنوز انسانی را ندیده‌ام که کاملاً بیدار باشد. در چهرهٔ چنین انسانی چگونه می‌توانم بنگرم؟

📕🌲🌲

📖والدِن، ص۱۷۱
🖋هنری دیوید تارو، ترجمهٔ علیرضا طاق‌درّه
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#ادبیات #فرهنگ #عقلانیت


⛔️تابوشکنیِ خیّام

سیّدعلی میرافضلی:
رباعیّات خیّام و شاعرانی که بدین سبک و سیاق رباعی گفته‌اند، گفتمانی را رونمایی می‌کند که آن را «گفتمانِ خیّامیّات» خوانده‌اند...

حیرت در برابرِ رازهای هستی، گیر افتادن در دایرهٔ بی سر و بُنِ زندگی، ناگزیریِ مرگ و گشودنِ راهی برای شاد زیستن، از درون‌مایه‌هایِ اصلیِ رباعیّاتِ خیّام است. امّا وجهِ غالب و هستهٔ مرکزیِ گفتمانِ خیّامیّت را می‌توان در دو مفهومِ کلیدی خلاصه کرد:

«عِصیان و اعتراض»

به این اعتبار، خیّام، شاعری معترض و عصیانگر است. خیّام همان‌قدر که در زندگیِ علمی و اجتماعیِ خود، فردی محتاط، خوددار و سر به راه بود، در زندگیِ درونیِ خود که رباعیّاتش روایت‌گر آن است، ستیزی مداوم و بی‌امان با تابوها داشت.

تابوشکنیِ خیّام، این جرأت را در شاعرانِ دیگر برانگیخت که خطِ قرمزها را به اعتبارِ نامِ او، و حتّی به اسمِ او، پشتِ سر بگذارند. اگر خیّام در پوششی استعاری، صفتِ مست به کار برده است:
«بشکستنِ آن روا نمی‌دارد مست؛»

شاعرانِ بعد، این مفهوم را هنجارشکنانه‌تر بیان کرده‌اند:
«خاکم به دهن! مگر تو مستی ربّی!؟»

🖋📖🖋

📖رباعیّات خیّام و خیّامانه‌های پارسی، ص۱۵
🖋سیّدعلی میرافضلی
📚انتشارات سخن

@Xatt4
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#حکومت #شاهنامه #اخلاق

معمولاً پیرامونیانِ پادشاه چه کسانی هستند؟ مشتی چاپلوس که معایب را می‌پوشانند و مُحَسّناتِ نابوده را در بوق و کرنا می‌دمند و در نهان بر ضدِ یکدیگر توطئه می‌کنند، باشد که از غارتِ مردمان سهمِ بیشتری به چنگ آورند.

افسانه می‌خواهد که در برابرِ این کانونِ ناپاک جایگاهی بسازد بلند، دور از امیالِ پست، و مجمعِ بزرگترین فضيلت‌های آدمی.

اگر این افسانه‌ها نبود چه بسا که ما قائم‌مقام و امیرکبیر و مصدّق را نداشتیم.

💎📕💎

📖تراژدیِ قدرت در شاهنامه، ص۱۹۴
🖋مصطفی رحیمی
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#آرامش #درد_و_رنج #شادی


🍃🍂دایماً یکسان نباشد حالِ دوران، غم مخور...

به هنگامِ پیش‌آمدنِ حادثه‌های ناگوار، از شادی و گشایشی که غم‌ها را می‌زداید، ناامید نباش!

چه بسا بادِ گرمِ کشنده‌ای که وزیده است و سپس در حالی که به نسیم تبدیل شده و تغییر یافته، رفته است.

و چه بسا دودِ حادثه‌ای ناگوار که از آن ترسیده‌اند امّا حتّی زبانهٔ آتشی هم از آن آشکار نشده است.

☘☘☘

📖مقامات الحریری، ص۲۰۵
🖋ابومحمّد القاسم... الحریری
ترجمه و توضیح طواق گلدی گلشاهی
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#آرامش #لذت #کار

در جوانی چه ساعت‌های بسیار که صبحگاهان در تابستان پاروزنان تا میانهٔ آبگیر می‌رفتم و بر آب شناور می‌ماندم تا در همان‌حال که بر پشت، روی صندلی دراز کشیده‌ام نسیم مرا بدان سو بَرَد که می‌خواهد، تا سرانجام از برخوردِ قایق به شن‌های ساحل بیدار شوم و ببینم سرنوشت مرا به کدام ساحل کشانده است.

روزهایی که بیکاری، جذّاب‌ترین و پرحاصل‌ترین پیشه بود. چه پیش‌ازظهرهای بسیاری را که می‌دزدیدم و ترجیح می‌دادم باارزش‌ترین بخشِ روز را این‌گونه بگذرانم، زیرا نه از نظرِ مالی بلکه از نظرِ ساعاتِ آفتابی و روزهای تابستانی غنی بودم و آن را مسرفانه می‌گذراندم.

هیچ حسرتی نمی‌خوردم از اینکه زمانِ بیشتری را در کارگاه یا پشتِ میزِ معلّمی نمی‌گذرانم.

🌲🚣

📖والدِن، ص۲۹۴
🖋هنری دیوید تارو
ترجمهٔ علیرضا طاق‌درّه
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#فرصت_سبز_حیات


💎لذّت بردن و چیز فهمیدن

فکر می‌کردم که عمرم به هدر رفته است. کاش می‌توانستم اسفنجی بردارم و همهٔ آن چیزهایی را که خوانده و دیده و شنیده بودم بشویم و خود را پاک کنم، سپس به مکتبِ زوربا درآیم و شروع به آموختنِ الفبایِ بزرگ و راستین بکنم.

در آن صورت راهی که در پیش می‌گرفتم چقدر فرق می‌داشت! آن‌وقت هر پنج حسّم را و تمامیِ جسمم را به کار می‌انداختم تا لذّت ببرند و چیز بفهمند.

دویدن می‌آموختم و کشتی‌گرفتن و شنا کردن و اسب‌سواری و پاروزنی و اتومبیل‌رانی و تیراندازی می‌آموختم. روحم را از جسم سرشار می‌کردم و جسمم را از روح می‌انباشتم، و آخر این دو دشمنِ دیرینه را در وجودِ خود به آشتی وامی‌داشتم.

📚🍷

📖زوربای یونانی، ص۱۱۶
🖋کازانتزاکیس، ترجمهٔ محمّد قاضی
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#کتاب #طنز


🔸حتّی در مقابلِ طلا!

خواهی که هنروران نکو دارندت
با «مونسِ روزگار» بگذارندت،

هان تا ندهی کتابِ خود را به کسان،
ور نیز گروهای زرین آرندت!

💎📖💎

📖دیوان کمال‌اسماعیل، ص۳۴۸
🖋تصحیح دکتر ضیاء
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

https://t.me/joinchat/AAAAAFEOuTJTHhkSOTSxyA

#دین #وطن #ثروت #اخلاق


🔹خودم را از شرّ سه‌چیز خلاص کردم و آدم شدم: وطن، کشیش‌ها و پول!


...زوربا به دیوار تکیه داد و رو به سمتِ من برگرداند. گفت:
-و به این ترتیب از شرّ آن خلاص شدم.

- از شرّ وطن؟

به لحنی محکم و آرام جواب داد:

-بلی، از شرّ وطن.

و لحظه‌ای بعد، باز گفت:
-خلاص از شرّ وطن، از شرّ کشیشان، از شرّ پول! کم‌کم شروع کردم همه‌چیز را از غربال بگذرانم، و هر چه بیشتر رفتم بیشتر از غربال گذراندم تا بدین‌وسیله خودم را سبک کردم. چطوری به تو بگویم؟ خودم را خلاص کردم و آدم شدم.

چشمانِ زوربا برق می‌زد و دهانِ گشادش از خوشحالی می‌خندید. پس از اینکه مدّتی خاموش ماند دوباره شروع کرد. دلش لبریز شده بود و نمی‌توانست آن را به فرمانِ خود درآورد:

-زمانی بود که می‌گفتم این تُرک است و آن بلغاری و این یونانی. من کارهایی برای وطنم کرده‌ام، ارباب، که اگر برایت بگویم موهای سرت سیخ خواهد شد: سر بریده‌ام، دزدی کرده‌ام، آبادی‌ها را آتش زده‌ام، به زن‌ها تجاوز کرده‌ام و خانواده‌ها را از بین برده‌ام. چرا؟ به این بهانه که آن‌ها بلغاری یا ترک بودند. تف بر من! اغلب توی دلم به خودم فحش می‌دهم و می‌گویم: برو گم شو، کثافت! مرده‌شویت ببرد، مردکهٔ احمق!

لیکن حالا با خود می‌گویم: این یک مردِ خوبی است، آن یک آدمِ رذلی است. دیگر می‌خواهد بلغاری باشد یا یونانی، برای من فرق نمی‌کند. خوب است یا بد؟ این تنها چیزی است که من امروز دربارهٔ کسی می‌پرسم.

و حتّی در حالِ حاضر که دارم رو به پیری می‌روم، به نمکی که می‌خورم قسم، مثل اینکه دیگر کم‌کم این را هم نمی‌پرسم. آره، رفيق، آدم‌ها خوب باشند یا بد، دلِ من به حال همه‌شان می‌سوزد. وقتی من آدمِ بدبختی را می‌بینم، ولو به ظاهر نشان بدهم که به من مربوط نیست، دلم به حالش می‌سوزد و با خود می‌گویم که این بیچاره هم می‌خورد، می‌نوشد، عشق می‌ورزد و می‌ترسد؛ او نیز خدایی دارد و شیطانی؛ او نیز خواهد مُرد، زیرِ خاک خواهد خوابید...

📕📕📕

📖زوربای یونانی، ص۳۲۱
🖋نیکوس کازانتزاکیس، ترجمهٔ محمّد قاضی

Читать полностью…

سپیدار

#عشق #خاطره #حسرت


🔹شبانه

زیباترین تماشاست
وقتی
      شبانه
             بادها
از شش‌‌ جهت به سویِ تو می‌آیند،

و از شکوهمندیِ یأس‌انگیزش
پروازِ شامگاهی‌ِ دُرناها را
                             پنداری
                        یکسر به‌سوی ماه است.



زنگار خورده باشد و بی‌حاصل
                                   هرچند
از دیرباز
آن چنگِ تیزْپاسخِ احساس
                                در قعرِ جانِ تو، ــ
پروازِ شامگاهی دُرناها
و بازگشتِ بادها
در گورِ خاطرِ تو
                 غباری
                        از سنگی می‌روبد،
چیزِ نهفته‌یی‌ت می‌آموزد:
چیزی که ای‌بسا می‌دانسته‌ای،
چیزی که
          بی‌گمان
        به زمان‌های دوردست
می‌دانسته‌ای.


#احمد_شاملو

@sepidar_m_m

🎤شعر و صدای شاملو
🎼موسیقی مرتضی حَنّانه

Читать полностью…

سپیدار

https://t.me/joinchat/AAAAAFEOuTJTHhkSOTSxyA

#تاریخ #حکومت #استبداد


شاهرخ مسکوب:
تشیّع از اوایلِ دورهٔ صفویه و حتّی قبل از دورهٔ صفویه در طلبِ حکومت بود. می‌شود به مشعشعیان و به سربداران اشاره کرد. صفویه هم با عَلَمِ دین واردِ میدان شدند و مدّعی بودند که دارند حکومتِ دین را برقرار می‌کنند. و از همان اوایلِ حکومتشان منتظرِ ظهورِ امامِ غایب بودند. مردم مثلِ خیلی از دوره‌های دیگر فکر می‌کردند که البتّه خیلی زود امامِ غایب ظاهر خواهد شد و دنیا پر از عدل و داد خواهد شد و غیره و غیره. از اواخرِ دورهٔ شاه طهماسب است ظاهراً، که کم‌کم مسئلهٔ ظهورِ امامِ غایب مسکوت می‌مانَد و حکومتِ صفویه به عنوانِ یک دستگاهِ سلطنت جا می‌افتد. شاه مقامش مشخّص می‌شود و اگرچه در رأسِ مذهب باقی می‌ماند ولی وظایفِ مذهبی محوّل می‌شود به علما.

از کمی پیش‌تر مستشار علمایی وارد کرده بودیم از جبل عامل و از بحرین به طور عمده. کم‌کم تشیّع سازمان و شکلِ تازه و خاصی پیدا می‌کند. امّا از همان دوره یعنی از دورهٔ صفویه به بعد علما سازمانِ اقتصادی و مذهبی‌شان شکل می‌گیرد. بعدها جنگِ اخباری و اصولی تمام می‌شود.

از همان وقت علما خواستارِ قدرت هستند، منتها گاه آشکار و گاه پنهان. آن‌ها عملاً بدل به قدرتی می‌شوند که هم قدرتِ سیاسی است هم قدرتِ اقتصادی. در ضمن این قدرت به بیرون از ایران منتقل می‌شود، در نتیجه از دسترس دولتِ مرکزی هم خارج می‌شود. می‌رود به کربلا و نجف. فقط در دورهٔ نادرشاه کوششی می‌شود برای تعدیلِ قدرتِ تشیّع که ناموفّق می‌مانَد.

در دورهٔ قاجاریه به خصوص از دورهٔ فتحعلی‌شاه به بعد علما خواستارِ قدرتِ سیاسی هستند. با استبدادِ سلاطينِ قاجار هم مخالف هستند برای اینکه استبدادِ خودشان را می‌خواهند نه برای اینکه آزادی می‌خواهند. منتها در آن زمینهٔ تاریخی قدرتِ اصلی چون در دستِ پادشاه است مخالفت با پادشاه تعبیر می‌شود به یک نوع آزادی‌خواهی که البتّه خودشان هیچ‌وقت مدّعی آن نبودند. به قولِ بهبهانی آمده بودند سرکه بیندازند شراب از آب درآمد! و بعد هم پشیمان شدند و کنار کشیدند. علما برای آزادی واردِ نهضتِ مشروطه نشدند، برای تقسیمِ قدرت و برای کم کردنِ استبدادِ سلطنتی به نهضت پیوستند.

📕📕📕

📖کارنامهٔ ناتمام، ص۲۳
🖋علی بنوعزیزی در گفتگو با شاهرخ مسکوب
📚انتشارات نیلوفر

Читать полностью…

سپیدار

#شادی #لذت #دوستی


💎با یار خوش است...

گویند هوای فصلِ آذار خوش است
بوی گُل و بانگِ مرغِ گلزار خوش است

ابریشمِ زیر و نالهٔ زار خوش است
ای بی‌خبران! این‌همه با یار خوش است


#عبدالواسع_جبلی (۴۸۰-۵۴۴ ق)

📗🌹📘

📖رباعیّات خیّام و خیّامانه‌های پارسی، ص۴۳۲
🖋سیّدعلی میرافضلی
@Xatt4

[آذار: اوّلین ماه فصل بهار،
ابریشم: سازِ زهی]
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#زیبایی #آرامش #لذت

شادکامی مسئله‌ای شخصی نیست؛ سرشتِ جهان این‌گونه است که در آن همه‌چیز به هم پیوسته است و شادکامی نیز چنین است. وقتی بتوانید لبخندی بر لبِ کسی بنشانید، شادیِ او بذرهای شادیِ شما را نیز پرورش می‌دهد. هنگامی که بتوانید آرامش، لذّت، و شادیِ درونتان را بپرورانید، این عمل را برای همگان انجام داده‌اید.

نخست، خودتان را با احساساتِ شادی‌بخش تقویت کنید. مراقبهٔ قدم‌زدن در طبیعت را تمرین کنید. از هوای تازه و فرح‌بخش، درختانِ رنگارنگ و استوار، و ستارگانِ درخشان در پهنهٔ وسیعِ آسمانِ شب لذّت ببرید. چه کارهایی برای تقویتِ خودتان می‌توانید بکنید؟

بسیار مهم است که دربارهٔ این موضوع با دوستانِ عزیزتان گفت‌وگو کنید تا بتوانید بهترین شیوه‌های محسوسِ پرورشِ شادی و لذّت را بیابید.

🌸🌸🌸

📖نیلوفر و مرداب، ص۱۲۴
🖋تیچ نات هان، نشر بیدگل
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#تاریخ #فرهنگ #ادبیات


شفیعی کدکنی می‌نویسد:
در بسیاری از لحظه‌ها اندیشیده‌ام که در این قرن، اگر بخواهم ده- دوازده نفر از بالابلندانِ فرهنگ و ادبِ ایران را انتخاب کنم، بیشتر چه کسانی از ذهنم عبور خواهند کرد و هر بار با تکرارِ این نام‌ها روبه‌رو شده‌ام:

علی اکبر دهخدا، صادق هدایت، ملک‌الشعرا بهار، محمّد قزوینی، نیما یوشیج، احمد کسروی، بدیع‌الزمان فروزانفر، ابراهیم پورداود، محمّدعلی فروغی و غلامحسین مصاحب.
و همیشه در میانِ اینان، نام و شخصیتِ پرویز ناتل خانلری نیز از یادم عبور می‌کرده است.

📕📕

📖پژوهشگران معاصر ایران، جلد ۱۱، ص۴
🖋هوشنگ اتّحاد
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#زن #فرهنگ #ادبیات


💎زن در ادبیّاتِ معاصرِ ایران

از همان آغازِ مشروطیت وضعِ زنانِ ایران همیشه موردِ توجّه و اعتراضِ روشنفکرانِ ایران بود، و در این کوشش‌ها شعرا و نویسندگان در صفِ اوّل قرار داشتند.

در سال‌های ۱۲۹۸/۹ ش، شعرا و نویسندگانِ بنام ایران هر يک مقداری از آثارِ خود را به موضوعِ تربیت و آزادیِ زنان و تساویِ حقوقِ آنان در خانواده و جامعه اختصاص دادند، به طوری که می‌توان گفت، در این اوقات، هیچ شاعر و نویسنده‌ای نیست که کمابیش به این مطلب نپرداخته باشد. لاهوتی، ایرج، عشقی، پروین، کمالی، بهار، شهریار و دیگران هر يک اشعارِ زیبای فراوانی به مسئلهٔ زن وقف و همگی با موهومات و خرافات و تعصّباتی که بر دوشِ زنان سنگینی می‌کرد مبارزه و جهاد نموده‌اند.

لاهوتی در قصیدهٔ مفصّلی، دخترانِ ایران را به دانش و آزادی و انجام دادنِ وظایفِ اجتماعی دعوت کرده است.

عارف نیز از پیشقدمانِ دفاع از حقوق و آزادیِ زنان بود، که در غزل‌ها و تصنيف‌های خود جداً به حمایتِ زنان برخاست.

عشقی هم در اشعارِ خود گوشه‌ای از سرنوشتِ فلاکتبارِ زنِ ایرانی را نشان داده است. ایرج بیش از هر کسی حقِ زنان را ادا کرده است. قطعهٔ مادر و ابیاتِ زیادی از مثنویِ عارفنامه و چندین غزل و قطعه و مثنویِ او همه گل‌های زیبایی هستند که شاعر به پایِ پیکرهٔ آزادی و رهاییِ دخترانِ ایران نثار کرده است.

در آثارِ نثرنویسانِ این دوره مسائلِ ازدواجِ نامناسب و اجباری و دیگر بدبختی‌ها و بیچارگی‌های زنان جایگاهِ اوّل را دارد. نویسندگان دیگر نه از دلبری و دلربایی، بلکه از جهانِ معنویِ زنان سخن می‌گویند.

📕📗📕

📖از نیما تا روزگارِ ما، ص۱۰و۱۱[کوتاه‌شده]
🖋یحیی آرین‌پور
📚انتشارات زوّار
@sepidar_m_m

Читать полностью…

سپیدار

#ثروت #فرهنگ #آگاهی


💎خودسازی

عالَمی را رفته‌است از خانه‌سازی پا به گِل
فکرِ خودسازی در این دوران ندارد هیچ کس


#صائب_تبریزی


@sepidar_m_m

Читать полностью…
Subscribe to a channel