فکر کنم بیشترین تاثیر شیشه رو اطرافیان مصرف کننده باشه تا خودش.
چون اون بیهمهچیز که تو هپروت خودشه، ولی بیچاره آدمایی که باهاش در تماسن. پدر، مادر، خواهر برادر همسایه، حتی سگ و گربهش.
یا باید مزخرفاتشو گوش کنن و خودشونو کنترل کنن که خفهش نکنن، یا باید مواظب باشن بلایی سرشون نیاره.
انگار بدترین نفرین دنیا هستن.
کاش بمیرن همشون
اینکه هر روز اسمس و پیام میده، بعضی روزها زنگ میزنه حتی دوبار و میخواد که حتما دیداری داشته باشیم واقعا برام ارزشمند و مهمه.
شده برای یکی انقد خواستنی باشی که پیام تهدید بده بری اونو ببینی؟ حس فوقالعاده و محشریه، با اینکه اخطاره از بانک.
یه جور تبلیغ میکنن و از مردم میخوان بیمه زندگی بخرن که انگار قراره "ساعتی با تو نِشستن" رو به اون جماعت ساده بفروشن.
@Shaabizak
دوستان تهرانی همه جا فردا تعطیل شد
مدارس در همه مقاطع و دانشگاهها هم غیر حضوری
بانکها هم تعطیل شد.
الان سردتر هم شده
اگر شرايطشو دارین و دلتون خواست خودتون میتونین پتو سربازی دست دوم با قیمت پایین بخرید❤️
یکی از خانمهای ایرانی چندتا عکس خودشو گذاشته توی توییتر و نوشته انتخاب سختی بود(منظورش اینه سخت بود تا بهترین عکسهای خودشو انتخاب کنه و بذاره)
حالا این توییت رفته تایملاین عربی و مخصوصا برای مصریها
خیلیها فکر کردن اسم این خانم "سختی بود" هست و مسالهی رایگیری و انتخاباته و کلی طرفدار پیدا کرده
یکی هم نوشته همه ما "سختی بود" هستیم. خیلی بامزه شده و اگه توییتر دارین حتما بخونید کوتهارو
لینک توییت اصلی
https://x.com/_khastam__/status/1865135710497333320?t=IrlpWdnPT5SP-hfKVbih_w&s=19
@Shaabizak
یه مرضی هم هست به اسم "تورو خدا بر ندار"
زنگ میزنیم و تموم مدتی که در حال بوق خوردنه، هی زیر لب تَکرار میکنیم:
" توروخدا برندار، جان مادرت جواب نده " و بعد از بوق چهارم قطع میکنیم و فاتحانه میگیم: آخيش جواب نداد.
حتی گاهی وقتا که بدجور گیریم و کار واجب داریم.
به طرز عجیبی دیوانهایم.
@Shaabizak
بابابزرگم خیلی مهربون بود و
بین نوهها منو از همه بیشتر دوست داشت.
همیشه هم موقع غذا خوردن اولین لقمهرو از غذای خودش میکِشید میداد به من و تا نمیخوردم لب به چیزی نمیزد.
هيچوقت نفهميدم چرا مامانبزرگم گفته بود: یه روز تو غذاش سم میریزم همه راحت بشیم. زنیکه بیرحم!
@Shaabizak
حالم از بعضی دوستانم به هم میخوره.
یه مشت احمق که ماهی یا حتی بعد چند سال یاد من میفتن و میخوان برم پیش اونا.
بعد که میرم نه احترامی، نه پذیرایی و نه سلام علیک درست حسابی.
مثل گاو میشینن یه گوشه سوالهای مزخرف میپرسن.
دلار بفروشم یا بخرم؟
ماشین منو یادته؟ دزد برد، میدونی کجاست؟
یا بابام بهت چیزی نگفت؟
خب عنها به من چه اینا.
لعنت به اونی که احضار روح یادتون داد.
@Shaabizak
واسه خط همراه اول اسمس تخفیف برای سفرهای خارجی میاد، برای ایرانسل تخفیف رب و نخود و لوبیا
این همه تبعیض چراااا:((
@Shaabizak
یکی از مزخرفترین بخشهای زندگی اینه که سر جات نباشی، سرِ وقت نباشی. زود باشی، دیر باشی، پیر باشی، خام باشی یا حتی پخته باشی.
قبلا نوشتم. یعنی از زبون یکی دیگه، ولی خالی بستم. برای خودم بود.
قدیما با آقام از خیابون معراج(مسیر منتهی به فرودگاه مهرآباد و بالعکس به سمت میدون آزادی) که رد میشدیم دعا میکردم ماشینمون درست روبروی ساختمون سازمان هواشناسی و نقشه برداری پنچر بشه یا خراب.
آخه جلوی اون ساختمون یه هواپیمای سسنای قدیمی واقعی گذاشته بودن به عنوان دکور
دلم میخواست برم داخلش. ولی نشد
هیچوقت نشد. بیپدر مادرها همه جای تهران و اتوبان خراب شدن جز اونجا!
سالها بعد خودم رفتم کنارش. داخلشو دیدم، دست کشیدم رو بدنه و بالهای اون.
ولی حس خاصی نداشتم. حتی بعدش بارها گذاشتم و گاهی اونو نگاه هم نکردم.
معراج همون معراج بود، هواپیما همون هواپیما بود، ولی من دیگه همون بچه نبودم متاسفانه. بدتر از همه آقامم نبود.
بعضی چیزا باید زمان خودش اتفاق بیفته، بعد اون دیگه رغبتی نیست. هیچی نیست در واقع. هییییچ!
@Shaabizak
شاید یکی از سختترین کارها هضم اون احساسی باشه که بعضی چیزها به آدم میده. حسهایی مثل نبودن عزیزان، دلتنگی برای افرادی که دیگه نیستن، بیپولی، بیکاری، کافی نبودن و ...
انقدر سخته که اگه از درون آدم چشمهی اسید بجوشه، بازم چیزی هضم و یا کم نمیشه.
@Shaabizak
پدرسوختهتر از مغز نداریم.
فکر کن شبا این همه عذاب میده تا بالاخره چند ساعت بخوابیم
کلی فکر چرت و پرت ردیف میکنه
یه خروار خاطره میاره به یادت که چه تلخ باشه چه شیرین تهش غصهس و فکر بدهی و قرض و کار و بار و ...
تازه شنیدم بعد مرگ هم یه چند دقیقهای زندهس و بعضی خاطراتو مرور میکنه.
یعنی ولنکنترینه
دِ بمیر دیگه. بیهمهچیز من مُردم، تو خاطره مرور میکُنی که چی، مدرک جمع میکنی برای نکیر و منکر پدرسگ؟
طالقونیا یه اصطلاح دارن که زن کپهای سر و خاکیپا وَچه بزرگ مینَه و مرد زری و زیوری میان نُتانه
یعنی مادر میتونه رو خاکی میشاشن هم بچه رو بزرگ کنه ولی رو کوه طلا هم نمیتونه.
حالا استثنا تو هر دو دسته هست، ولی برای اکثریت این صدق میکنه.
روز همه مادران مبارک، مخصوصا اونایی که جای پدر هم هستن.
@Shaabizak
یلداتون مبارک رفقا.
امیدوارم در کنار عزیزانتون حسابی خوش باشید.
نه فقط امشب که هر روز و هر شبرو به خوبی و خوشی سپری کنید.
به هرجای زندگی که نگاه میکُنی از بدو تولد تا الان
یا دیر بودی یا زود، یا دور و یا نزدیک
یا کم بودی یا زیاد. یا گذشتی یا نرسیدی
کلا هیچوقت جاگیری بلد نبودی، وقتشناس نبودی
خلاصه همه جا بودی جز جای خودت.
نجات دهندهی تو آینه اینارو گفت.
ولی متاسفانه به جای نفر اصلی، آینه بیچاره از خجالت شکست.
@Shaabizak
#سعید
گل یاس
تو اینستا دیدم یه تیکه از آهنگشو
یه زمانی حسابی پرطرفدار بود.
@shaabizak
این عکس هم جالب شده.
به قول یکی از دوستان شبیه یکی از عکسای مهسا امینیه.
باور کن رفیق جان. باور کن این بیدار شدنهای روزانه، شروع کابوسهامون تو یه دنیای دیگهس.
مطمئن باش هر شب که به خواب میریم زندگیمون تو جهان دیگه شروع میشه.
نمیدونم از کجا بگم، چون چیز زیادی بهخاطر نمیارم به جز یک در.
یک در از چوب گردو به رنگ قهوهای سوخته.
با باز شدن اون در زندگی واقعی هم آغاز میشه.
از انعکاس تصویر خودم روی سطح براقش متوجه میشم چیزی نیستم که توی کابوسهامم.
از در که رد میشم به جایی میرسم که انگار کسی خیابونه. پر از آدمهایی مثل خودم و خودت و دیگران.
تو سرمای پاییز و زمستون از کنار هم رد میشیم.
بیتفاوت نیستیم، گاهی لبخند میزنیم گاهی هم برای دقایقی احوالپرسی میکنیم.
بیشتر وقتها همدیگهرو دعوت میکنیم به یک فنجون چای و یا قهوه.
لابلای نوشیدن گپ میزنیم.
از کابوسهامون میگیم، از ترسهامون تو اون جهان مزخرف.
جالبه که وجه اشتراک همگی ما همون کابوسهای مسخرهس. هيچکدوم دوست نداریم برگردیم و تکرار بشه. ولی خب به میل ما نیست، چون انقد سرگرم گفتگو هستیم که گاهی همونجا از خستگی خوابمون میبره و دوباره همه چی شروع میشه.
میدونی اونجا زندگی خیلی راحتتره.
بدونِ هیاهوهای پوچ و بیهوده.
بدون دغدغههای مزخرف برای بقا، برای زندگی بهتر، برای ذرهای آرامش.
شاید یک روز یاد بگیرم همونجا بمونم و خوابم نبره. کابوس نبینم. از چیزی نترسم.
باورکن میرزه. اونجا هست. باور کن.
@Shaabizak
برای چندمین بار میشنوم و یا میگم از این موضوع
اینکه عزیزانت گرفتار مشکلی باشن و تو هیچ کاری ازت بر نیاد.
اونجاهایی که فقط باید نظارهگر باشی هیچ کاری نکنی.
مثل یه تیکه تخته خودتو بسپاری دست امواج سرنوشت
یه چاه پُر از اسید سولفوریک هم از پس هضمِ این حس مزخرف منفعل بودن و به درد نخوری بَر نمیاد.
@Shaabizak
یکی هست که هنوز خودِ توئه و چیزِ زیادی از خودش باقی نمونده.
@Shaabizak
استامینوفن میخوری برای سردرد، نیمساعت بعد هم باید دو تا نووافن بخوری یکی برای خودت، یکی هم برای اون استامینوفنه که تمام تلاششو کرد ولی همون اول کار از نفس افتاد.
@Shaabizak
یه لحظه در بالکنرو باز میکنی چنان سرما میاد که قشنگ داد میزنه از اون سوزهای گداکُشه.
Читать полностью…از اون شبهای قطبی زندگیمه که فقط امیدوارم صبرمو امتحان نکنم.
Читать полностью…دوستان حواستون به این روش جدید باشه.
این رو توی سروش برای یکی از آشناها فرستادن.
حرومزادهها اسمس میدن یا از طریق پیامرسانهای داخلی و خارجی لینک آلوده میفرسن.
انواع و اقسام نامههارو هم میگن
از دادگاه، پست، برق، گاز و خلاصه هرجایی که امکانش هست براتون چیزی بفرسن.
غریبه
خواننده: ابی لیتلز
مال گروه لیتلز بر وزن بیتلز که زمان شاه بود.
@Shaabizak