نمیدونم چه مرضیه همیشه عید که میشه این آهنگو باید شیر کنم
اگه قبلا شنیدین فحش ندیدن
بهارِ ایران
#مریم_جلالی
@Shaabizak
تلگرام اپدیت جدیدش رو عرضه کرده و در اون بیش از پیش در حال رقابت با قابلیت های اپ کلاوب هاوس هست.
در این اپدیت:
🔥 از حالا میتونن علاوه بر گروه ها، در کانالها هم چتهای صوتی (Voice Chats) راه اندازی کنید و این چتهای صوتی برخلاف گذشته میتونن میلیون ها شنونده داشته باشن. برای انجام اینکار فقط کافیه به پروفایل کانال مدنظرتون برین و دکمه سه نقطه (⋮) رو فشار بدین و گزینه Start Voice Chat رو انتخاب کنید.
🔥 ادمین ها از حالا میتونن چتهای صوتی رو ضبط هم بکنن که قابلیت موردانتظاری بود چون باعث میشه افرادی که نتونستن در زمان تعیین شده در چت صوتی حاضر بشن حداقل بعدا بتونن اون رو بشنون. بعد از ضبط کردن چت صوتی، فایل اون به بخش Saved Messages تلگرام ادمین فرستاده میشه که ادمین میتونه اون رو بعدا در کانالش فوروارد کنه. در هنگام ضبط شدن چت صوتی هم چراغ قرمزی در کنار عنوان چت صوتی ظاهر میشه که تا افراد حاضر از این موضوع خبردار بشن.
🔥 ادمین هایی که چتهایی صوتی راه اندازی میکنن حالا از طریق لینک جوین به راحتی میتونن افراد مختلف رو مستقیما به چتهای صوتیشون دعوت کنن تا در اونها شرکتت کنن. لینک جوین چتهای صوتی دو نوع میتونن داشته باشن، نوع اول باعث میشه وقتی کسی لینک جوین رو باز میکنه به صورت شنونده در چت صوتی حاضر بشه ولی نوع دوم که کاربردی هست باعث میشه اون فرد به عنوان گوینده وارد چت صوتی بشه. در این صورت دیگه نیاز نیست ادمین به طور دستی از بین لیست افراد حاضر، دنبال فرد موردنظرش بگرده و اون رو تبدیل به گوینده کنه.
🔥 در قابلیتی کاربردی شنوندگان و گویندگان چت های صوتی میتونن علاوه بر اکانت شخصیشون با کانالشون هم وارد چتهای صوتی بشن که از نظر حریم شخصی قابلیت مهمی هست. مثلا من به جای اینکه با اکانت اکانت شخصیم در یک چت صوتی جوین بشم، میتونم با اواتار و لینک کانال techtube جوین بشم، بدین صورت کسی هم نمیتونه مسیجی به اکانت شخصیم بفرسته.
🔥 شنوندگان در چتهای صوتی هم در این نسخه میتونن دستشون رو بالا ببرن و از ادمین درخواست حرف زدن بکنن تا ادمین در صورت تمایل به اونها مجوز حرف زدن بده. چنین چیزی برای مواقعی مثل سوال پرسیدن میتونه کاربردی باشه.
🔥 علاوه بر امکانات جدید برای چت صوتی، حالا در نسخه اندروید تلگرام میشه مشخص کرد که وقتی یک چت رو به سمت چپ سوایپ میکنید چه اتفاقی بیافته. مثلا اون چت ارشیو بشه، یا حذف بشه و غیره. این قابلیت رو بعد از معرفی قابلیت فولدرها از دست داده بودیم که حالا اون رو دوباره به دست اوردیم.
🔥 در قابلیتی کوچیک هم وقتی پیامی رو برای کسی فوروارد میکنید، در پروسه فوروارد، با زدن علامت ضربدر میتونید فوروارد کردن رو کنسل کنید یا در صورت انتخاب چت اشتباه، اون پیام رو برای چت دیگه ای بفرستید.
این اپدیت از حالا برای اندروید قابل دانلود هست. نسخه iOS اون هم به زودی عرضه میشه.
📍 @TechTube
یادِ بعضی نفرات روشنم میدارد.
فقط حیف بعدش نیمسوز میشم، دود میکنم، دوده میزنم، چشام میسوزه.
@Shaabizak
گفت: باید بهش میگفتم؛ اونیکه از بلند خندیدن منعت کرد و تاکید داشت که آدم باید سنگین و موقر باشه، بیبهره بوده از پرسه زدن خندههای یکی مثل تو وسطِ زندگیش. تو بخند. با صدای بلند. مخصوصا این روزها که دزدیِ خندههای مردم شده کسب و کار یه سریا.
@Shaabizak
دلم میخواد برم امامزاده، نه برای حاجت گرفتن که اگه حاجت میداد بعد این همهسال خواستهی چندسال پیش منو برآورده میکرد. چیزِ زیادی هم نبود، فقط یه چهار لیتری عرق کشمش خوب که خودش انداخته باشه و مستیش متبرک باشه!
بگذریم.
دلم میخواد بعدِ گفتن حرفام به آقا بشینم رو نیمکتای روبروی ضریح. مستِ مست. سیگار بکشم و برای گنجیشکا و یاکریمای محوطه خُرده نون بریزم.
دلم میخواد هوای اونجا ابری باشه، نه ابر معمولی که ابرای صورتیِ و از آسمون خیال بباره و خیسم کنه و زیر بارِشش تو از راه برسی و بتمرگی رو همون نیمکت کنار من.
بگم این پرندهها به هوای تو میانا وگرنه این هوای سگصاحاب تهرون که جای نفس کشیدن نیست. بگی: به هوای خودت اومدن، قبل اینکه من بیام دورِ تو بودن و بشنوی ازم: چِرت نگو بابا، رد تو مونده تو تنم، مثل ردّ مهتاب رو سیاهی شب که بدجوری عیونه.
دلم میخواد حرف بزنی و حرف بزنم، با کلام و در نگاه و لابلای حرفات یهو بپرم تو حلقت، مثل اون قورباغههه تو چوبین که تو دهن آقاش زندگی میکرد و تا آخر عمر همونجا بمونم و با یه گالن پرمنگات هم نتونی منو بالا بیاری الاغ. آره، همینقد بچگانه!
دلم میخواد برات زمزمه کنم: "گر به تو افتدم نظر، چهرهبهچهره روبهرو / شرح دهم غم تورا نکتهبهنکته، موبهمو" و بپرسی هستم که، شرحش چیه و بگم: اینه که جوری تورو به آغوش بکِشم که به وقت جدایی تمام تیکههای تنم بمونه رویِ تنت.
@Shaabizak
هوا هوایِ از کت و کول انداختن اون فرشتهس که رو شونهی چپ نِشسته.
انقد بنویس که شب نتونی بخوابی از درد!
@Shaabizak
روزی که دست از خودسانسوری فکر و زبان و احساس و قلمم بردارم عید من است.
#نه به خودسانسوری
#سمانه🌿🌿
تو سرم بازار مسگرها راه افتاده آقای دکتر
خودمم اون وسط دارم یکیو صدا میزنم. مسگرها هم همینجور که مشغول چکشکاری هستن ادامو درمیارن و میخندن. بعد که سرمو میکوبم به دیوار تا ادبشون کنم، غش میکنم میفتم وسط بازار آهنگرا، روبروی اون گنهکار بلخی!
@Shaabizak
گفت: این گوشیِ لعنتی هم شده باعث دردسر. وابسته میکُنه و اعتیاد آوره. مثل سیگار؛ مثلِ اون، مثل مواد، مثل مشروب، مثلِ...وایسا ببینم مثل "اون" چه مزخرفیه؟ کدوم خری گفته چیزی و کسی میتونه مثل اون باشه؟ تو اینو گفتی؟
@Shaabizak
هر لحظهای که با تو گذشت مثل سیگارِ آخر بود. همونقدر پُر ولع. همونقدر حریص. همونقدر کم.
@Shaabizak
نامه زدن که چون هنرمندان باعث موندن مردم تو خونه میشن باید در کنار کادر درمان اولویت داشته باشن برای دریافت واکسن.
هنرمندای عزیز اگه قراره با این منطق شما به قضیه نگاه کنیم "نصابان ماهواره" از شما مهمترن. خیلییییی.
@Shaabizak
به بیداری که نشد و نخواهد شد عزیزِ رفته، اما دیدنت به خواب چنان شیرین بود که خواب به خواب رفتنم میارزید به بیداری.
@Shaabizak
دوستان سال نوتون مبارک
ایشالله بهترین اتفاقا براتون رخ بده در سال جدید
❤❤
آتیشبازی تنِ تبدار میخواد، نه فشفشه و نارنجک.
@Shaabizak
آدمهارو بیخبر نذارید، اینکه به خلوت احتیاج داریم درست، ولی بیخبری سرویس میکنه. اصلا از آدما کم میکُنه.
مثلا وقتی از یکی بیخبرم مثل واتو_واتو که هزارتا میشد منم هزارتا میشم؛ هزارتا گنجیشک که هر کدوم فالگوش میشینن یه جای این شهر؛ روی سیمِ برق، تلفن، آنتن تلویزیون؛ نردههای پارک تا یه خبری بگیرم. حتی یه جاهایی همینجوری رو هوا وایسادم(اونا رو اینترنت بی سیم نِشستن)
خدا میدونه تو این مدت چندتامو با تفنگ ساچمهای و تیرکمون زدن و یا گربه شکار کرد و برنگشتن.
بعد همینجوری ادامه پیدا کنه یه دونه هم ازم نمیمونه بخداا.
آدم باش حیوان!
@Shaabizak
تئاتر جوجه تیغی بهرام افشاری رو دیدید؟ راست میگه هرموقع خواستیم توی یه جمعی از ارزوها و هدفهامون بگیم بهمون گفتن «بِرِیْ شیته»، «که شی بشه»،«حوصله داریا»، اما ما بودیم که دست از رویاپردازی نکشیدیم قانع نشدیم، برامون مهم نبود که بقیه فکر کنن تهش چیزی نیست، خیلی چیزا رو قربانی کردیم که به اون خیال محال برسیم. خیلی ام زخم خوردیم، از غریبه و آشنا و دوست و فامیل و همکلاسی... شاید به خیلی هاش هم نرسیدیم، شاید هنوزم داریم میجنگیم اما حداقلش جا نزدیم حداقلش شاید یه روز ردی ازمون بجا موند خدا رو چه دیدی شاید یه جای تاریخ کسی فهمید ما زنده بودیم !
پ.ن: جوجه تیغی رو ببینید، بهرام افشاری خیلی خوبه تو این کارش.
نوشته PeGah M
@Shaabizak
به شما که فکر میکنم اواخر اسفند است، نیمه شبی خنک که نسیم پردههای اتاق را نوازش میکند و ضبط صوت قدیمی میخواند "دامنت چینچین، گل بوسههات دستچین". به شما که فکر میکنم بهار همین حوالیست، به جان چشمهای قهوهای و لبخندهای بیمثالتان.
@Shaabizak
۱_آن جرقه کوچک جنون را از دست مده.
۲_آنقدر داغ به جانم! که دماوند مَنم.
۳_آرزویم این است آنچنان سیر بخندی که ندانی غم چیست.
۴_بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.
۵_هزار صبح برآید، همان نخستینی.
۶_برگ ریزان دلم را نوبهاری آرزوست. سیمین بهبهانی
۷_لاجرم مست و طربناک و قوی بنیادیم!
۸_ که هزار هزار اسبِ رمیده در دلم میدود.
۹_خوشبختی تنها چیزیست که میتوان به دیگران داد بیآنکه خود ازآن بهره داشت.
۱۰_ما از امید نوشتیم و تمام کلماتمان جوانه زدند.
#شما_نوشتین
پ.ن:بیو و شرححال قشنگِ شما❤
@Shaabizak
ولی مدیتیشن واقعی یعنی اونی که باید باشه درِ گوشِت اسمتو زمزمه کنه و بری تو عالم خلسه، نه این آهنگای سرخپوستی. لامصبارو گوش میدی هوس چُپُق صلح میکنی!
@Shaabizak
با یه لقمه نون تمام عمر کنارت میمونه. نه ازت خونه میخواد، نه نگاه میکنه پولدارتری یا فهمیدهتر. یا خوشتیپتر. تا تهش باهات میاد.
از توییتر علیرضا روشن
@Shaabizak
گو نام ما زِ یاد به عمدا چه میبَری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما
#حافظ
@Shaabizak
سلام، ببخشید اینجا دفتر مهندسیه؟
_ سلام، بله، امرتون؟
عرضم به خدمتتون، شما که دستت تو کاره و اهل ساخت و سازی میتونی دلهای مردمو بکوبی و از نو بسازی؟ آخه اوضاع بعضیاشون زیادی نادَخه. شدن مثل تهران، بس که آب کشیدن از سفرههای زیرزمینیش و پر از چاه شده، مردمم همین شکلی شدن. انقد خون دل خوردن و اشک ریختن دیگه هیچی ندارن و زیر دلشون پر از چالهس. چاله که عرض کنم شده سیاهچاله و همهرو میکِشه پایین. یه روز از گرونیِ گوشت، یه روز از غصهی شب عید و یه روزم از دنبال دارو گشتن. بگذیم از این روزها زیاده، میتونی کاری کُنی؟
_خیر، تخصص من پُلسازی و جادهس!
عه، جالب شد، پس میتونی یه پل محکم بزنی بین دلهای ملت یا جاده بسازی بین نگاه دونفر و کامیونکامیون حرف ناگفتهرو انتقال بِدی؟
_ نه آقا، شوخی کردم، اصلا من مهندس برقم!
ایبابا، چرا زودتر نگفتی، میدونی چیه، حقیقتش به قول شاعر
"به خاکستر دل نگیرد شرار/ من از برق چشمی بلا دیدهام". آقا چکار کنیم بابت این برقگرفتگی چشامون؟
_ غلط کردم، من اصلا آبدارچیم! مهندسا رفتن مرخصی خواستم اداشونو در بیارم!
خب از اول بگو، اصلا دوتا چایی لبسوز و قندپهلو بیار میچسبه تو این هوا.
_ نداریم، قوری رو خالی کردم، گمشو بیرون!
روزتون مبارک مهندسا:)
@Shaabizak
عشق سویهای تنانه دارد، تمنای تن و خواهشهای روح هر دو در عشق متراکم میشوند و نتیجهی این تراکم گاهی بیراه میرود. عشق گاهی بیراههای است برای تن. تنفروشها ورِ دیگر عشق را نشانمان میدهند؛ آن ورِ ناخوب، آن ورِ ناخوشایند که همه پس میزنند و نمیخواهند ببینندش.
عشق اما سرجای خود میماند با تحکم یک عضو شرکت هرمی که انگیزش میدهد و تعادل میخواهد و امیدِ سودهای آینده را میدهد. خودش ساندویچهای ارزان گاز میزند و وعدهی کباب بریان به پیروان و وفاداران میدهد. عشق چنین چیزی است وعدههایی تمام نشدنی که گاهی سرانجامش خوب نمیشود.
پرسهای در بازار بدان
#آرش_صادقبیگی
@Shaabizak
انگاری که جوجهی یه روزه بار زدی عقب خاور و یهو سرِ پیچ بارت چپ میشه.
جوجههایی که حرفاتن، پخش شدن کفِ جاده ذهنت و نمیدونی از کدوم شروع کنی، یه سری له شدن، فایده ندارن گفتنشون. یه سری میرن اونورِ جاده و دور میشن ازت، دیر میشه. یه سری هم دور خودت میچرخن. نمیدونی غصهی کدومو بخوری، ایناییکه له شدن، اونایی که دور شدن یا اینایی که دورِتن و جیکجیکشون رفته رو مُخت. بعد میگی ولش کن بابا، چه کنم اینارو!
راهتو میکشی و میری برای خودت و تو جاده گم و گور میشی.
@Shaabizak
کاش میشد یه تیکه گچ پرت کنیم سمتِ خدا و بپرسیم الان چه دعایی خوندم، حواست کجاست؟
Читать полностью…