shaabizak | Unsorted

Telegram-канал shaabizak - شابیزک

181

https://www.instagram.com/shaabizak/

Subscribe to a channel

شابیزک

از Out Of Context Twiter-w-Farsi
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

‏در عشق نیفتادم، بلکه با گام‌های استوار و با چشمان کاملاً باز به استقبالش رفتم.
من در عشق ایستاده‌ام
در عشق نیفتاده‌ام
با هوشیاری کامل می‌خواهمت.
‎#غاده_السمان
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

دیر زمانیست
#فرمان_فتحعلیان
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

یه ‏بخشی از شعارهای تماشاگران فوتبال در مراکش. حس عجیبی داره خوندنشون.
منبع :https://www.instagram.com/p/CQQVdExAy3x/?utm_medium=copy_link
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

گاهی تنهایی بدجور مچاله‌ می‌کنه، این‌که می‌گم "تنهایی" منظورم عدمِ حضور آدم‌ها نیست و از جنس دیگه‌س. وقتیه که حرفاتو نمی‌تونی بزنی. اون‌چه که رُخ داده‌رو نمی‌تونی شرح بدی. خودت می‌دونی چی شده و خدای خودت. اینجاس که خیال‌پردازی و رویاهام می‌شه بالِ پرواز و به دادم می‌رسه‌. برای دقایقی یا ساعت‌ها چشمامو می‌بندم و بی‌خیال همه چیز و همه کس می‌شم و فکر می‌کنم همه چی درست شده، مشکلاتم حل شده. بعدش یه کورسویی تهِ دلِ سیاهم پیدا می‌شه و چند صباحی باهاش سر می‌کنم تا ببینم تهِ داستان چی می‌شه.
این تنها دارایی منه و انقد برام با ارزشه که دلم می‌خواد رو پیشونیم بنویسم: هر کاری کردین خیالی نیست، فقط خیالِ منو به آتیش نکشین!
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

سال‌ها گذشته از اون روزی که دنبالت دویدم تا پاگرد و سرنیزه‌ی کلاشی که خودت از جبهه آورده بودیو بهت دادم و گفتم بگیر تو ماشین همراهت باشه داری میری شهرِ دیگه‌. فلاسک به دست خندیدی گفتی نمی‌خواد بابا، بِبر تو.
انقد گذشته که از اون موقعِ تو بزرگترم، تو توی ۳۵ سالگی جاودانه شدی و من ازت گذشتم، انقد گذشتم که می‌ترسم. خودت می‌دونی از چیا و اینجا جاش نیست.
قرار بود درختی باشی که ما زیر سایه‌ش باشیم و همینم بودی، اما صحبت از رفتن نبود. قرار نبود که نبودنت بشه درختی توی سینه‌‌ی من و بقیه خانواده. رشد کنه بزرگ بشه شاخ و برگ بگیره و ریشه‌هاش بره تا مغز استخون ما. شاخه‌هاش به سیخ بکشه گوشت و پوست‌مونو و نفس کشیدنو روز به روز سخت‌تر کنه.
حرف زیاده و خیلیاشم خودت می‌دونی، همونایی که پای قابِ عکست گفتم و جوابی برای هیچ‌کدومشون نداشتی، ولی چه کنم که نایِ گفتن نیست دیگه. فقط اینو بگم که اینجا بدونِ تو همه چی سخته؛ هر روز و هر لحظه‌ش. هزار سال هم بگذره سخته. نبودن، همیشه نبودنه و یه روزی بدجوری تموم‌مون می‌کنه‌‌.
پ‌ن: پنج‌شنبه‌‌س و هوا هوای تو و سفر کرده‌هاست آقا به افقِ دلتنگی.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

چرا اینجوری شد؛ چرا اونجوری شد. چرا شد، چرا نشد. چرا رفت، چرا نرفت. چرا الان شد، چرا قبلا نشد. چرا گفتم چرا نگفتم و چرا چرا...
خیال نیست که، چراگاهه. افسوس می‌خوریم، حسرت نشخوار می‌کنیم. گند زدیم به همه چی. خوش به حالِ گاو مش حسن‌.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

‏من: خدایا غصه‌م می‌گیره که از لپ‌تاپ فقط برای فیلم دیدن و وبگردی استفاده می‌کنم و نمی‌تونم یه کار مفید انجام بدم و چیزی یاد بگیرم و یا درآمدی داشته باشم.
خدا: این‌که غصه نداره، فردا ردیفش می‌کنم.

فردا: لپ‌تاپ سوخت.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

‏کاش امروزو می‌ذاشتی رو دورِ تند تا زودتر بگذره. خیلی دیروزه، پری‌روزه‌، پس پری‌روز حتی‌.
فردا رو هم‌ همینطور، اصلا این هفته‌رو‌ بذار تو aiwa e101 و انقد برو جلو تا یه صحنه‌ی خوب بیاد، ممکنه مثل قدیما تهش شو باشه. رنگارنگ، طنین. نون و پنیر و سبزیِ ابی و داریوش.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

یه سری چیزا فقط مال آدم خودشه و فقط باید به همون شخص گفت.
می‌خواد یه استیکر بفرستی، تکیه کلام همیشگی‌تو بگی، ایموجی بذاری یا اصلا فحش بدی!
اون آدمش که نباشه، انگار بدل آوردی جای اصل.
آدمش؟ آدم باش و باش!
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

‏دیگه "پشتِ پا" انداختن‌ها چی بود وقتی ادعا داشتی "از تو حرکت و از من برکت".

@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

هوای عشق
#راغب
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

می‌خوام تمبر بچسبونم وسط پیشونیم و خودمو پست کنم به مقصدِ تو. آدرس خودمم روش نمی‌نویسم که اگه پیدات نکردن حداقل منو بَرنگردونن اینجایی که هستم و بِرم ناکجا آباد.
ولی خب می‌ترسم. یه بار این‌کارو کردم، اما از شانس بدم باباش منو از لایِ در برداشت و فکر کرد اخطار بانکم و پاره‌م کرد‌.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

دزد است، پیش از این‌ها نبوده احتمالاً، حالا اما دزد است، از آن زبردست‌ها، از آن‌ها که می‌آیند و همه چیز را به یغما می‌برند، شتر شتر یک قافله را. حرف از دل تنها نیست، بیش از این‌ها برده است، تنها دل اگر بود اینگونه فریاد از جانم برنمی‌خاست و آه از نهادم. هوشم را ربوده، عقلم را برده است، دقایقم، آه از دقایق و ساعات عمرم که هر بار کنارش به چشم بر هم زدنی می‌گذرند، بر گردن کلماتم هم افساری انداخته است که تا خودش نخواهد به صف نمی‌شوند و نظم نمی‌یابند.
دزد نیست کسی که تمام این‌ها را به نام خودش می‌نویسد؟
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

خیلیا کشاورزن. دَمِ خواب خیش می‌بندن تا روانشونو شخم بزنن‌‌. بذرشون فکر و خیاله. کودشم ای‌کاش و چرا و کاشکی. زمینش دیمی‌زاره، چشمی خیس بشه، دلی خون و آبیاری.
کمرِ شب که شکست وقتِ درو کردنه‌. خروار خروار بی‌خوابی.
نگاه کن کله‌هارو؛ تا چشم کار می کرد سیاهی بود، ولی الان چی؟ همه جو گندمی شدن.، جو گندمیِ پیش از موعد.
حالا با مرغ سحر ناله سر کن که خوشه چین، کجا دست حسرت زند بر دامان.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

‏اول از یه خصوصیت اخلاقی می‌نویسی. رفتاری که به نظر خودتم عجیبه و حس می‌کنی مُخت تاب داره. بعد می‌بینی خیلی‌های دیگه هم اونجوری هستن و ازش صحبت می‌کنن‌.
اولش خوشحال می‌شی که آدم‌های زیادی شبیهتن. اما بعدش کم‌کم می‌ترسی از وجود این‌همه خُل و چِل مثل خودت!
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

من دلم هیچوقت نمی‌خواست چیزی رو امتحان کنم یا هی نگاهم به آدمای دیگه باشه.
فکر می‌کردم خب یه جایی آدم باید بذاره آدما بیان و دوست داشتن کافیه
بعد دیدم آدما با بولدوزر میان
با لوکوموتیر و پرپکان کنان
رد می‌شن می‌رن
بر خلاف عقیده‌ی اغلب آدما نگفتن بهتر از امتحان کردن و رها کردنه.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

از توییتر ژانگولر
خیلی خوبه:)
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

نوشته من دو تا بلیط برای فینال یورو ۲۰۲۰ دارم ولی عروسیم همون روزه و نمی‌تونم برم.
اگه شما دوست دارین جای من برین. مراسم در کلیسای اندرو‌ در شهر برایتونه و اسم دختره ساراس‌.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

آوردگاهِ تهمت و اَنگ است کشورم!
مثل دلم گرفته و تنگ است کشورم...

این می‌کِشد که: "سهم من" و آن که: "سهم من"
حس می‌کُنم غنیمتِ جنگ است کشورم...

#حسین_جنتی
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

قدیما زیاد می‌رفتم سراغ قبرهای قدیمی؛ قبرهایی که رنگ و رو رفته بودن و از ظاهرشون معلوم بود سال‌هاست کسی نیومده.
سنگاشونو می‌شُستم، فاتحه‌ای می‌خوندم و گاهی نذری هم پخش می‌کردم‌. شیرینی‌، نون پنیر و این چیزا.
من به دعای زنده‌های اونور خیلی اعتقاد دارم، هروقتم کارم گیر می‌کرد اولِ صبح اونجا بودم. دروغ نگم اکثر وقتا هم مشکلم حل می‌شد.
حَلّم نمی‌شد، رفتن به اونجا آرامش زیادی می‌داد. گاهی وقتا هم کاری نداشتم و فقط می‌رفتم یه گوشه‌ش راحت زار بزنم. حرف بزنم و از زمین و زمان شکایت کنم.
انگاری دوباره باید برم، خیلی ساله نرفتم و همه‌ش حس می‌کنم که یه چیزی کم دارم‌.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

اونقدی که اینجا و توییتر حرف می‌زنم تو محیط واقعی نمی‌گم و حرفی ندارم برای گفتن و این چیز خوبی نیست. چرا که ماها احتیاج داریم به گفتن و از اون مهم‌تر محتاجیم به دیدن و شنیده شدن.
محتاجیم به شنیده شدن چون حس می‌کنیم حرفمون به جایی می‌رسه، کسی هست که بشنوه حتی اگر کاری از دستش بر نیاد. اصلا قرار نیست هر کی که آدمو میشنوه کاری هم انجام بده. همین شنیدن بزرگ‌ترین کاره و لطف.
شنیده شدن، رها شدن از تنهایی و چهارچوب واژه‌هاست.
 
ما محتاجیم به گفتن چرا که "نگفتن"های زیاد، زلالِ کلماتو تبدیل می‌کنه به گندابِ واژه‌ها. گندابی متعفن از کلماتی که در زمانِ خودش ادا نشد و در گذر زمان گندید و حالا گفتنش دیگرانو آزار می‌ده و نگفتنش مارو. حتی حرفای تلخِ به موقع حکمِ دارو رو داره‌ و جلوگیری می‌کنه از مرگِ رابطه‌ها، احساسات و عواطف.

محتاجیم به دیده شدن چون گاهی کم میاریم، انگیزه‌ای در ما نیست. نیاز داریم به تشویق. چرا که شکست‌های پی در پی و نشدن‌های زیاد مارو تا مرز ناامیدی برده و چه بسا یه تشویق خیلی معمولی انگیزه‌ای بشه برای حرکت از نو. مثل شعله‌ی چوب کبریت تو اتاق کاملا تاریک. بازی تو زمین بدون تماشاچی لذتی نداره‌‌.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

شد چهار سالِ تمام. چهار سالی که برای اعضای خانواده چهل سال گذشت و پُر بود از دل‌تنگی‌. از اون دست دل‌تنگی‌هایی که متاسفانه همگی‌ تجربه کردن. از اونایی که تمومی نداره، باید صبر کنی تا تموم بشی.

روح همه‌ی رفتگان شاد.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

شب عید و اولِ مهر که می‌شد آقا مرتضی بچه‌هاشو می‌برد لباس‌فروشی و همه‌رو نو نوار می‌کرد‌. همیشه هم بهترین‌هارو می‌خرید.
انصافا بچه‌هاش خوش‌پوش‌ترین بودن تو مدرسه و فک و فامیل و در و همسایه.
هروقتم تو اون لباس‌فروشیا بودن و بچه‌ها می‌گفتن بابا پس خودت چی و یا براش لباس انتخاب می‌کردن آروم و با لبخند می‌گفت من از اینجا نمی‌خرم که. می‌رم پیش دوستم خسرو خان، می‌شناسین دیگه، همون کت‌وشلوار دوزه. ناراحت می‌شه اگه نرم.
هر دو سه سال هم که لباس می‌خرید و میومد خونه، سریع می‌رفت تو حموم و اونارو می‌شُست. یه بار می‌گفت کفتر گند زده بهش‌. یه بار می‌گفت یکی بهم تنه زد افتاد تو جوب‌. یه بارم می‌گفت عید مال بچه‌هاس، زشته منم لباس نو بپوشم. می‌شورم که نفهمن نوئه و خلاصه همیشه یه بهانه داشت و بچه‌ها هم می‌خندیدن و می‌گفتن بابا نمی‌تونی یه لباستو سالم بیاری، اون‌وقت به ما گیر می‌دی. اونم باهاشون می‌خندید و می‌گفت آره بابا، بدتر از شماها شدم و همگی می‌خندیدن‌.
تو این بین لبخند خانمش فرق داشت و یه نمه کم‌رنگ بود‌. چون می‌دونست بچه‌ها نباید بدونن کُت شلوارِ دست دومو باید حسابی شُست تا بوی تن صاحب قبلیشو نده.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

گفتم نگران نباش‌، بی‌خبری و خوش‌خبری.
بعدِ چند ثانیه نگاه عاقل اندر سفیه گفت: بی‌خبری از اونی که دیدن و شنیدن یه لبخند معمولیش میرزه به تمام خبرهای مهم و روزِ دنیا و تورو می‌بَره وسط احسن‌الحال، زهر می‌ریزه به هر چی خوشی و دونه‌دونه چینی‌ گل‌سرخی‌های دلتو لپ‌پَر می‌کُنه.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

هرچند عطرها وقتی خاطرات کمر به قتل آدمی می‌بندند، حکم سلاح گرم را دارند، همانقدر خطرناک، همانقدر کشنده، امّا خوشبختيم كه در خاطرمان عطرِ نان تازه داريم، عطرِ خاکِ باران خورده، عطر بهار نارنج در ارديبهشتِ شيراز، عطرِ گل یخِ باغ ارم، عطر نرگس، عطر دریا، عطرِ آشپزخانه‌ای که در آن ظرف وانیل از دستمان افتاده است، عطر چای تازه دم گیلان، عطر ریحان، عطر هل و عطر آغوشِ همه‌ی آن‌هایی که بی حد دوستشان داریم. خوشبختیم حتی اگر یک عطر، دستمان را بگیرد و ببرد میانه‌ی گذشته‌ای که آدم‌هایش دیگر در بیداری‌هایمان نیستند. خوشبختیم، بسیار خوشبخت!

Читать полностью…

شابیزک

‏دیوار چیدم دورِ خودم که امن باشه آقای فلانی.‌ دیواری که نه موش داشت و نه گوش. آجر اومد رویِ آجر، از نوع مرغوب. بهمنیِ فرد اعلاء.
مع‌الاسف اول خودم زندانی شدم. بعدم زیادی رفت بالا. خِشت اولشم که خیلی کجکی نهاده بودم و خب خیلی قبل‌تر از ثریا آوار شد رو سرم.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

سخته دیدنِ یه سری چیزا‌ و کاری بر نیومدن. کاش حداقل این فرصتو می‌دادن که به جات پیر شد.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

‏پروردگارا
سختیِ حمام رفتن را بر من ارزانی داشتی دَم نزدم، با مشقتِ از حمام در آمدن چه کنم؟ آن را بیاموز!
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

‏کل سال سُفره‌ی چرب و چیلیش برای از ما بهترون پهنه، بعد این یه ماه که خبری نیست و همش گشنگی تشنگیه مارو مهمون دعوت می‌کنه. نخواستیم، اینم بِده همونا.
@Shaabizak

Читать полностью…
Subscribe to a channel