shaabizak | Unsorted

Telegram-канал shaabizak - شابیزک

181

https://www.instagram.com/shaabizak/

Subscribe to a channel

شابیزک

به نظرت آدم‌ها واقعاً خوشحالند؟ يعنی مثلاً همان زمان كه با صدای بلند می‌خندند، می‌توانی اطمینان داشته باشی گوشه‌ی قلبشان تیر نمی‌کشد؟
می‌دانی چرا می‌پرسم؟ چون حس می‌کنم بعضی از ما به دلقک شبیه شده‌ایم، لبخند می‌زنیم، صبح‌ها بیدار می‌شویم و خوش عطرترین چای را دم می‌کنیم، عصرها عطر یک سینی کوچک از شیرینی را در خانه پخش می‌کنیم، شاید، شاید برای خودمان گل بخریم و به دوربین نگاه کنیم و بگوییم "ســيـــب"، امّا كسی چه می‌داند پشت تمام این‌ها کسی در دلمان نشسته و بی صدا می‌گرید؟ این است که می‌پرسم تو فكر می‌کنی آدم‌ها واقعاً خوشحالند؟

Читать полностью…

شابیزک

با یکی از بچه‌های بالا صحبت می‌کردم(واقعا از بچه‌های بالاست، خیلی هم بالااا. اصلا بیست چهار ساعته بالاست) بگذریم
می‌گفت یه شب که خیلی بالا بودم دیدم چندتا از این لک‌لک‌ها که بچه‌هارو میارن، تو قهوه‌خونه بین راهی زده بودن کنار برای نماز و شام و تعویضِ پوشک بچه‌ها.
موقع شام میز کناریشون بودم و اونام گرمِ صحبت بودن راجع به آدما.
یکیشون می‌گفت طفلکی‌ها چقدر ساده‌ن، فکر می‌کنن به دنیا میان؛ نمی‌دونن اینا همش دوره‌ی محکومیتشون تو زمینه و این لباس و بدن زندانشونه.
اون یکیشون گفت: ول کن بابا‌، ندونن بهتره. یه دفه میان می‌بینن و خوشحال می‌شن.
تا اینارو شنیدم رفتم ازشون یه چیزی بپرسم که شروع کردن بق‌بقو کردن.
گفتم مگه لک‌لک نبودن، چرا می‌گی بق‌بقو کردن؟
گفت چرا، به نظرم خواستن رد گم کنن و فکر کردن اسکلم و فرق لک‌لک با قناری‌رو نمی‌دونم.
گفتم آره بابا میدونی، تو دکتری( تو دلم خندیدم به این همه اُسکلیش که فرق صدای لک‌لک با مادیان‌رو نمی‌دونه)
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

سازت با ساز دلم ساق نیست و خب فدای سرت
اصلا ساز ناکوکتو عشقه، کی به کیه؟
دیگه وقتی مرامت آوار شد روم و هیبت نگات به این روزِ سیاه نشوند منو
قاب نگاهتو کوک زدی به این دل صاب‌مرده، کی به فکر کوک و ناکوک سازته؟
اونم من، منی که مثل اعدامیا بستی به چوب جلو جوخه‌ی بی‌رحم چشای نامردت و قطار فشنگِ تفنگِ نگاهت!
اسیر شدیم تو چهارخونه جدولت. همه جوووره! عمودی، افقی، مورب، چپ، راست.
یه اسیرِ بی‌صدا و بی‌‌حرف. الف / سین / یا / ر.
فقط همین چهار حرف.
از بدِ روزگار با یه مداد شمشیرنشان دو سانتی می‌تونی عوض کنی تقدیر این اسیر رو کنی سایر. یا که نه، با این پاک‌کن دو رنگای آبی‌قرمزِ تخمی که هیچوقت نفهمیدم رنگ آبیش به چه درد می‌خوره پاکم کنی تا ابد الدهر.
بگذریم؛ شرح ارادت بمونه وقت دیگه
جان کلام این‌که ساز باش با من نه ناسازی وصله تو نیست، اونم تو.
تویی‌که مثل اشک چشم زلالی. زلالِ زلال...انقد زلال که نور ازت رد میشه و هیچوقت خودتو نمی‌بینی‌.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

‏زنگ زدم به یکی‌ و یه خانمی جواب داد.
متوجه شدم اون خانم همسرشه و چندساله ازدواج کرده و الان خارجه.
ازم سوال کرد که من کدوم دوستشم که اون نمی‌شناسه و بعد همینجوری حرف افتاد و وقتی دید دنبال راه تماسم یه چی فرمودن تو این مایه‌ها که: "از وقتی وضعش خوب شده دوستاش یادش افتادن"
بعد شنیدن این حرف فقط تونستم تبریک بگم شناسنامه المثنی گرفته، آخه سال نود گرو گذاشته بود برای پول‌‌ و ازم خواستن بهش بگم بیاد شناسنامه‌شو ببره!
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

یه پُک زد به سیگارش و گفت: آقام خدابیامرز جوونیاش تو خشک‌شویی کار کرده بود، به‌خاطر همین وسواس عجیبی داشت برای اتو زدنِ لباسامون، مخصوصا لباسای مدرسه‌ی من. اون موقع‌ها روپوش اجباری بود و آقام همیشه اتوی شلوار و روپوش مدرسه‌ی منو خودش انجام می‌داد و می‌ذاشت دقیقه‌های آخر که می‌خواستم از خونه بزنم بیرون ‌به‌خاطر مدرسه. وقتی اون لباسای اتوکرده رو می‌پوشیدم یه گرمای خوبی داشت که تا چنددیقه بعد بیرون اومدن تو اون روزای سرد زمستون تنمو گرم نگه می‌داشت و حسابی می‌چسبید. اصلا حسی داشت که نگو و نپرس، انگار بخاری همرام بود. ولی الان...
گفتم الان چی؟ جواب داد: الانم بعضی وقتا اتویِ لباسامو می‌ذارم برای صبح که می‌خوام برم بیرون، اما هرکاری می‌کنم اون گرمارو نداره. تازه فهمیدم اون لباسارو محبتِ آقام گرم می‌کرد نه اون اتوی درب و داغون.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

چندروز پیش یه مطلبی خوندم راجع به ساخت کیسه گرم کن با هسته‌ی آلبالو و گیلاس که کارکردش مثل کیسه آب گرمه و چندبرابر اون گرمارو نگه می‌داره و مفیدتره.
یکی دو کیلو هسته‌رو بندازید تو یه کیسه نخی(من دیدم یکی با جوراب نخی درست کرده بود)
و بعدم اونو یکی دو دیقه بذارید تو مایکروفر. داغ که شد استفاده کنید برای بدنتون.
یکی از خانما نوشته بود که خیلی بهتر از کیسه آب گرم بود؛ به خصوص تو دوران عادت ماهانه و خیلی برای درد شکم مفیده‌. به خصوص که گرماش حالا حالاها از بین نمی‌ره.
اگر مایکروفر ندارید می‌تونید اون کیسه‌رو بندازید تو نایلون و بعدشم داخل آب جوش تا چند دیقه حرارت بخوره و داغ بشه.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

از نرد‌بوم خیال می‌ری بالا که خیلی‌هارو ببینی؛ دلتنگیِ پدرسگ میاد اونو می‌کِشه و با سر می‌خوری زمین.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

‏اول از یه خصوصیت اخلاقی می‌نویسی. رفتاری که به نظر خودتم عجیبه و حس می‌کنی مُخت تاب داره. بعد می‌بینی خیلی‌های دیگه هم اونجوری هستن و ازش صحبت می‌کنن‌.
اولش خوشحال می‌شی که آدم‌های زیادی شبیهتن. اما بعدش کم‌کم می‌ترسی از وجود این‌همه خُل و چِل مثل خودت!
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

من دلم هیچوقت نمی‌خواست چیزی رو امتحان کنم یا هی نگاهم به آدمای دیگه باشه.
فکر می‌کردم خب یه جایی آدم باید بذاره آدما بیان و دوست داشتن کافیه
بعد دیدم آدما با بولدوزر میان
با لوکوموتیر و پرپکان کنان
رد می‌شن می‌رن
بر خلاف عقیده‌ی اغلب آدما نگفتن بهتر از امتحان کردن و رها کردنه.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

از توییتر ژانگولر
خیلی خوبه:)
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

نوشته من دو تا بلیط برای فینال یورو ۲۰۲۰ دارم ولی عروسیم همون روزه و نمی‌تونم برم.
اگه شما دوست دارین جای من برین. مراسم در کلیسای اندرو‌ در شهر برایتونه و اسم دختره ساراس‌.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

آوردگاهِ تهمت و اَنگ است کشورم!
مثل دلم گرفته و تنگ است کشورم...

این می‌کِشد که: "سهم من" و آن که: "سهم من"
حس می‌کُنم غنیمتِ جنگ است کشورم...

#حسین_جنتی
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

قدیما زیاد می‌رفتم سراغ قبرهای قدیمی؛ قبرهایی که رنگ و رو رفته بودن و از ظاهرشون معلوم بود سال‌هاست کسی نیومده.
سنگاشونو می‌شُستم، فاتحه‌ای می‌خوندم و گاهی نذری هم پخش می‌کردم‌. شیرینی‌، نون پنیر و این چیزا.
من به دعای زنده‌های اونور خیلی اعتقاد دارم، هروقتم کارم گیر می‌کرد اولِ صبح اونجا بودم. دروغ نگم اکثر وقتا هم مشکلم حل می‌شد.
حَلّم نمی‌شد، رفتن به اونجا آرامش زیادی می‌داد. گاهی وقتا هم کاری نداشتم و فقط می‌رفتم یه گوشه‌ش راحت زار بزنم. حرف بزنم و از زمین و زمان شکایت کنم.
انگاری دوباره باید برم، خیلی ساله نرفتم و همه‌ش حس می‌کنم که یه چیزی کم دارم‌.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

اونقدی که اینجا و توییتر حرف می‌زنم تو محیط واقعی نمی‌گم و حرفی ندارم برای گفتن و این چیز خوبی نیست. چرا که ماها احتیاج داریم به گفتن و از اون مهم‌تر محتاجیم به دیدن و شنیده شدن.
محتاجیم به شنیده شدن چون حس می‌کنیم حرفمون به جایی می‌رسه، کسی هست که بشنوه حتی اگر کاری از دستش بر نیاد. اصلا قرار نیست هر کی که آدمو میشنوه کاری هم انجام بده. همین شنیدن بزرگ‌ترین کاره و لطف.
شنیده شدن، رها شدن از تنهایی و چهارچوب واژه‌هاست.
 
ما محتاجیم به گفتن چرا که "نگفتن"های زیاد، زلالِ کلماتو تبدیل می‌کنه به گندابِ واژه‌ها. گندابی متعفن از کلماتی که در زمانِ خودش ادا نشد و در گذر زمان گندید و حالا گفتنش دیگرانو آزار می‌ده و نگفتنش مارو. حتی حرفای تلخِ به موقع حکمِ دارو رو داره‌ و جلوگیری می‌کنه از مرگِ رابطه‌ها، احساسات و عواطف.

محتاجیم به دیده شدن چون گاهی کم میاریم، انگیزه‌ای در ما نیست. نیاز داریم به تشویق. چرا که شکست‌های پی در پی و نشدن‌های زیاد مارو تا مرز ناامیدی برده و چه بسا یه تشویق خیلی معمولی انگیزه‌ای بشه برای حرکت از نو. مثل شعله‌ی چوب کبریت تو اتاق کاملا تاریک. بازی تو زمین بدون تماشاچی لذتی نداره‌‌.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

شد چهار سالِ تمام. چهار سالی که برای اعضای خانواده چهل سال گذشت و پُر بود از دل‌تنگی‌. از اون دست دل‌تنگی‌هایی که متاسفانه همگی‌ تجربه کردن. از اونایی که تمومی نداره، باید صبر کنی تا تموم بشی.

روح همه‌ی رفتگان شاد.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

از دندون درد زمینو گاز می‌زنم، هم‌زمان چایی هم می‌خورم
حقته خب..‌.

Читать полностью…

شابیزک

چشم و گوش شیطون کور و کر به خبر خوش احتیاج داشتیم تو این روزهای مزخرف که خداروشکر رسید.

Читать полностью…

شابیزک

‏تو این زندگی که نشد؛ ولی اگه کار کِشید به زندگی بعدی حداقلش اینه که بشم آینه‌ای که تو هر روز توی اون خودتو می‌بینی و اگرم یه روزی شکست و هزار تیکه شد؛ هزاران خاطره از هر بار دیدنت ثبت شده تو دلِ هر تیکه.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

یا خداا، عجب چیزیه😭
از توییتر Dennis N

ادیت: تو کامنتا اشاره کردن که تو سئوله، اما این ویدئو فیکه و اینجوری نیست.
ولی اگه واقعی باشه اون پایین پوشک‌ و ایزی‌لایف بفروشیم خوب می‌گیره‌هاا.

@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

‏اولش جون می‌کَنی برای رسیدن. رسیدنی در کار نباشه، جون می‌کنی برای کنار اومدن.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

دوستان ‏اخبار الان گفت تجهیزات سیم‌کارت خوری که تا سه ساعت دیگه سیم‌کارت نخوره و فعال نشه دیگه نمی‌تونن ازش استفاده کنن و از کار میفته.
تبلت ساعت هوشمند گوشی.‌‌
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

از Out Of Context Twiter-w-Farsi
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

‏در عشق نیفتادم، بلکه با گام‌های استوار و با چشمان کاملاً باز به استقبالش رفتم.
من در عشق ایستاده‌ام
در عشق نیفتاده‌ام
با هوشیاری کامل می‌خواهمت.
‎#غاده_السمان
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

دیر زمانیست
#فرمان_فتحعلیان
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

یه ‏بخشی از شعارهای تماشاگران فوتبال در مراکش. حس عجیبی داره خوندنشون.
منبع :https://www.instagram.com/p/CQQVdExAy3x/?utm_medium=copy_link
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

گاهی تنهایی بدجور مچاله‌ می‌کنه، این‌که می‌گم "تنهایی" منظورم عدمِ حضور آدم‌ها نیست و از جنس دیگه‌س. وقتیه که حرفاتو نمی‌تونی بزنی. اون‌چه که رُخ داده‌رو نمی‌تونی شرح بدی. خودت می‌دونی چی شده و خدای خودت. اینجاس که خیال‌پردازی و رویاهام می‌شه بالِ پرواز و به دادم می‌رسه‌. برای دقایقی یا ساعت‌ها چشمامو می‌بندم و بی‌خیال همه چیز و همه کس می‌شم و فکر می‌کنم همه چی درست شده، مشکلاتم حل شده. بعدش یه کورسویی تهِ دلِ سیاهم پیدا می‌شه و چند صباحی باهاش سر می‌کنم تا ببینم تهِ داستان چی می‌شه.
این تنها دارایی منه و انقد برام با ارزشه که دلم می‌خواد رو پیشونیم بنویسم: هر کاری کردین خیالی نیست، فقط خیالِ منو به آتیش نکشین!
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

سال‌ها گذشته از اون روزی که دنبالت دویدم تا پاگرد و سرنیزه‌ی کلاشی که خودت از جبهه آورده بودیو بهت دادم و گفتم بگیر تو ماشین همراهت باشه داری میری شهرِ دیگه‌. فلاسک به دست خندیدی گفتی نمی‌خواد بابا، بِبر تو.
انقد گذشته که از اون موقعِ تو بزرگترم، تو توی ۳۵ سالگی جاودانه شدی و من ازت گذشتم، انقد گذشتم که می‌ترسم. خودت می‌دونی از چیا و اینجا جاش نیست.
قرار بود درختی باشی که ما زیر سایه‌ش باشیم و همینم بودی، اما صحبت از رفتن نبود. قرار نبود که نبودنت بشه درختی توی سینه‌‌ی من و بقیه خانواده. رشد کنه بزرگ بشه شاخ و برگ بگیره و ریشه‌هاش بره تا مغز استخون ما. شاخه‌هاش به سیخ بکشه گوشت و پوست‌مونو و نفس کشیدنو روز به روز سخت‌تر کنه.
حرف زیاده و خیلیاشم خودت می‌دونی، همونایی که پای قابِ عکست گفتم و جوابی برای هیچ‌کدومشون نداشتی، ولی چه کنم که نایِ گفتن نیست دیگه. فقط اینو بگم که اینجا بدونِ تو همه چی سخته؛ هر روز و هر لحظه‌ش. هزار سال هم بگذره سخته. نبودن، همیشه نبودنه و یه روزی بدجوری تموم‌مون می‌کنه‌‌.
پ‌ن: پنج‌شنبه‌‌س و هوا هوای تو و سفر کرده‌هاست آقا به افقِ دلتنگی.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

چرا اینجوری شد؛ چرا اونجوری شد. چرا شد، چرا نشد. چرا رفت، چرا نرفت. چرا الان شد، چرا قبلا نشد. چرا گفتم چرا نگفتم و چرا چرا...
خیال نیست که، چراگاهه. افسوس می‌خوریم، حسرت نشخوار می‌کنیم. گند زدیم به همه چی. خوش به حالِ گاو مش حسن‌.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

‏من: خدایا غصه‌م می‌گیره که از لپ‌تاپ فقط برای فیلم دیدن و وبگردی استفاده می‌کنم و نمی‌تونم یه کار مفید انجام بدم و چیزی یاد بگیرم و یا درآمدی داشته باشم.
خدا: این‌که غصه نداره، فردا ردیفش می‌کنم.

فردا: لپ‌تاپ سوخت.
@Shaabizak

Читать полностью…

شابیزک

‏کاش امروزو می‌ذاشتی رو دورِ تند تا زودتر بگذره. خیلی دیروزه، پری‌روزه‌، پس پری‌روز حتی‌.
فردا رو هم‌ همینطور، اصلا این هفته‌رو‌ بذار تو aiwa e101 و انقد برو جلو تا یه صحنه‌ی خوب بیاد، ممکنه مثل قدیما تهش شو باشه. رنگارنگ، طنین. نون و پنیر و سبزیِ ابی و داریوش.
@Shaabizak

Читать полностью…
Subscribe to a channel