این ربات memeland و مثل همون ناتکوین و همستر و...
الان مثلا چهار و نیم دلار داده
بعد بخوای برداشت کنی باید ۱.۵ دلار بریزی به حسابشون به عنوان هزینهی جابجایی!
خب پدرسگا شما اگه کلاهبردار نیستین چرا از همون ۴.۵ دلاری که دادین کم نمیکنین؟:)
چیزیه که میگن
هرچه قدمت تلگرام شما بیشتر باشه؛ سهم بیشتری دریافت میکنید.
دو تا از صرافی که لیست کردن
اینجا یه نمایشگاه عادی نیست، این لباسها متعلق به قربانیان تجاوز هستند و هدف از این نمایشگاه این بود که نوع پوشش افراد دلیل تجاوز به آنها نبوده.
توییتر مهدی مُحرَز
پ.ن: اون لباس بچگونه صورتی....
@Shaabizak
موسین ناگانت. شاید بشه گفت بهترین محصول روسیه، حتی بهتر از کلاشنیکُف معروف.
تو دو جنگ جهانی خوش درخشید
یکی از ده تفنگ برتر و دقیق برای تک تیراندازی در جهان.
این یکی ۱۲۷ سال داره.
خدایا همینم بدی قبوله، نمیخواد بارت M82 بگیری. بهخدا.
@Shaabizak
بعضی شعرهارو آدم میخونه متوجه میشه چقد فحش کم داره. حتی از نوع رکیک و کاف دار تا جانِ کلام رو برسونه
مثلا تهِ این مصرع
"من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم"
مولانای عزیز یکی دو تا خرج میکرد دیگه به بقیه شعر احتیاج نبود.
با یه دوست صحبت کردم چند دیقه پیش، یهو حرف کار و ورشکستگی شد. بعد گفت میبینی تو بعضی فیلمها و یا خبرهای واقعی از ژاپن میدن آدما بعد ورشکستگی و بدهکاری خودکشی میکنن؟
گفتم آره؛ چطور؟ گفت منم میخواستم بخاطر همین قضایا اینکارو کنم و برنامهشو چیده بودم که یهو نامه و ابلاغ اومد سر یه شکایت و دیدم دو سه ماه دیگه باید برم دادگاه، حالا میترسم آویزون خانوادهم بشن و اونا تو دردسر بیفتن. موقتا تعطیلش کردم. گفتم خداروشکر شاید همین یه نشونهس، صبرکن تا اون موقع شاید وضعت بهتر شد.
(روم نشد بگم گوه بگیرن شانستو)
بنا به حکایتی یهودی، در روز قیامت هر کس اجازه دارد که تمام رنجهای زندگیاش را از تن بکند و به شاخهای از درخت بزرگ اندوه آویزان کند، و در عوض بگردد و از میان رنجهایی که دیگران به شاخهها آویختهاند، هر کدام که خواست را بردارد و به تن کند.
وقتی آدمیان رخت رنج خود را به شاخهای آویختند، شروع میکنند به گشتن دور درخت، به دنبال رنجی که بر رنج خود ترجیح دهند، و ساعتها و ساعتها میگردند.
دست آخر، هر کس ترجیح میدهد همان رنج خود را بردارد. هر کس درخت را فرزانهتر از آن که بود، ترک میکند.
پ.ن:بین نوشتههای قدیمی دیدم و چقدر دوست دارم این متنو. فکر کنم از کانال کتابخانه بابل بود.
من فکر میکردم تفاوت قورباغه و وزغ از لحاظ علمی و اینجور چیزاست.
نگو هیچ فرقی ندارن و به قورباغهی لاشی میگن وزغ.
"استارز" ارز جدید تلگرام هست که قراره باهاش پریمیوم، پستهای پولی خرید و فروش بشه.
آیدی هم اینه @major که فیلترشکن میخواد.
لینک ورود به ربات رسمی تلگرام استارز
میگن قیمت هر ۱۰۰۰ واحد استارز حدودا معادل ۱ میلیون و دویست هزار تومن هستش(من اینو نمیدونم شنیدم)
خواستم برات نامه بنویسم و شروع کردم به نوشتن
از اونجایی که اول نامه سلام و احوالپرسی و این چیزاست پس اول از آخرش مینویسم
نیستی، دوری و این نبودن و دوری منو میکُشه. شدم مثل چینیهای جهیزیه ننهبزرگ. لپپَر، گاهی تَرَک خورده، اما نه لبِ پنجره که تهِ صندوق چوبیِ تو زیرزمین.
تمام
حالا اولشو بگم
سلام کجایی
نیستی، دوری و این نبودن و دوری منو میکُشه...
بعد نوبت نشونی شد. یادم افتاد گفته بودی هرجا تو باشی خونه منم همونجاست. من الان کف خیابونهای گا هستم و خب تو نیستی. پس رفتم سراغ نشونیهای دیگهای که ازت داشتم
یکیش این بود که چشای غمگینت وقتی میخندن آدم بیچارهکُن هستن چون قشنگترین خندههای دنیارو داشتن.
بعد دیدم اون پستچی بینوا چقدر باید بگرده یکیو پیدا کنه که تهِ چشاش غمِ دنیا باشه و تازه با اونا میخنده. قطعا به عقل من شک میکرد و نامهرو برگشت میزد. حالا به کجا؟ چه میدونم.
مسخره نکنیا. تازه اینجا یادم افتاد نشونی خودم رو هم باید بنویسم.
تنها نشونیای که از خودم دارم اینه: یه بُنبست توی هزار بنبست...والسلام.
پ.ن:کروکی نشونی رو هم کشیدم.
@Shaabizak
ایکاش/ اگر / کاش میشد... آجر رو آجر شدن.
چنان دیوار حسرتی ساختن که گورِ پدرِ دیوار چین.
آدم دنبال کار خلاف هم میره باید شانس داشته باشه، مثلا تو فیلم "آیریشمن" آشناییِ فرانک شیرن(با بازی روبرت د نیرو) با راسل بوفالینو(سرکردهی مافیا) خیلی اتفاقی توی جاده بود و بعدها رفیق صمیمی هم شدن.
رفیق ما هم رفت دنبال خلاف، عدل با خبرچینِ گروه آشنا شد و روزِ سوم گیر کرد.
گوه تو بختت مرد.
@Shaabizak
پاک باش و خدمتگزار
شعار زاکانیه
گفته با گذشتهی کاریم هم منطبقه.
یه نمونه از گذشته کاریش: ۵۰۰ میلیون تومن چندسال پیش گرفت به اسم طرح بصیرت افزایی:)))
داشتم جوراب میدوختم که خواهرزادم گیر داد منم میخوام بدوزم و فلان.
باهمدیگه دوختیم و چون خوشش اومده بود تصمیم گرفت خودشم بدوزه و دوخت. بد هم ندوخت با پنج سال سن.
فقط حیف جورابه سالم بود و جاییش سوراخ نبود!
دوست داری بگی درست میشه و تو میتونی که یادت میفته مشکل این نیست چون میتونه از پسش بر بیاد؛ چه بگی چه نگی.
مشکل خستگی آدمهاست. خسته از این دومینوی رنجها. آزمونهای مزخرف زندگی که مثل موریانه به روح آدم افتادن.
مشکل رسیدن به پاسخ یک سواله:
سهم من از آرامش چی شد؟
@Shaabizak
/channel/dogshouse_bot/join?startapp=H_FqIJoiT6KgjWiYlbkVIQ
دوستان این داگز مثل اینکه رفته تو صرافیها لیست شده
به اکانتهای قدیمی هم خیلی زیادتر توکن میده
مثلا برای ما ۸ ساله بود نزدیک ۶۰۰۰تا داد
اگه قدیمی هستین حتما جوین شین.
فسقلی میاد اینجا و میگه میخوام کارتون ببینم، براش کارتون میذاریم
بعد ده دیقه میبینیم سه چهار نفر آدم با مجموع ۱۵۰ سال سن نشستیم پای کارتون و خودش اونور داره با گوشی بازی میکنه و شکلک میفرسه تو چتها.
خبرهای کشتی یونانی رو که شنیدم دلم گرفت، انگاری کمرش شکسته و ممکنه کلا فرو بریزه. یکیاز جاذبههای قدیمی کیش که ممکنه خیلیامون باهاش عکس انداخته باشیم.
شاید وقتی تو دریا گم شده باشیم و به یه تخته پاره چنگ انداخته باشیم و یهو از دور نگاهش کنیم بگیم آخ جون یه کشتی. بریم سمتش.
بعد که نزدیکش شدیم میبینیم چقدر داغونه، چقدر زنگ زده. آدم جرات نمیکنه سوارش بشه. اگرم بشه باید خیلی مواظب باشه نریزه. به بدنه و صفحات ضخیم فولادیش که نگاه میکنی میبینی از بین رفته؛ پوسیده... بگذریم.
درسته این کِشتیرو دوست دارم، اما الان حرفم راجع به کِشتیهای دیگهس که تو خشکی و شهر هستن. کِشتیهایی شبیه خودم، خودت، دیگران.
کشتیهایی که طوفان زندگی پوستشونو کنده. اونارو به صخره کوبیده، بارها تا آستانه غرق شدن رفتن و خلاصه هزار بلا سرشون اومده. حالا هم یه گوشه نِشستن، شاید به گِل. توقع درست شدن هم ندارن، فقط نمیخوان بیشتر از این فرو بریزن. خستهن، زنگ زده، زخمی.
@shaabizak
دوستان از بین شما کسی تا حالا سمت لارو درمانی یا Larvae therapy رفته یا تجربهای توسط آشنایان؟
درمان زخمهایی مثل زخم دیابت با تخم حشرات. البته خدا نکنه پیش بیاد
کلا پرسیدم.
آخرش این همستر میره و ملت میمونن و یه گوشی با تاچ السیدی داغون، باطریِ ده درصد، انگشتای کج و کوله و حساسیت به هرچی همستر و دلستر و منچستر و لابستر...
Читать полностью…فکر کن یه انگل با ۳۷ سال سن که تو همهی عمر سراسر بیفایدهش کلا ۶ ماه کار کرده اونم به صورت پراکنده، خیلی جدی تایپ کردن تورو مسخره کنه وقتی داری براش دنبال کار میگردی.
اینجا فقط باید به خودم فحش بدم و بگم: وقتی از ذات این آدم باخبری گوه میخوری براش کاری انجام بدی. حتی اگه لبه چاه بود و داشت سقوط میکرد، به جای طناب انداختن، یه لقد بزن بیفته تهِ چاه تا زودتر شرش کم بشه.
برقا رفته و اومدم کنار بالکن
یه سکوت خیلی خوبی اینجا هست؛ از اون سکوتها که حتی صدای قولنج شکستن کمد و وسایل خونه هم نمیاد.
دلم میخواد تارمو بیارم و شروع کنم زدن و همراه با اون بزن تار خانم هایدهرو بخونم. اما بعدش میگم این سکوت و فضا نِی میخواد. نی بزنم و آواز دشتی بخونم.
آره نی بهتره... میخوام برم پیداش کنم که یادم میفته که نی ندارم؛ تار هم. صدا هم
پس بهتره فحش نخرم برای خودم و به ادامه سکوتم بپردازم.
گاهی وقتا کلمه کم میارم برای نوشتن، مخصوصا که یه طرف داستان تو باشی. پس چیکار میکنم؟ میرم پای چشمه تا بگردم بهترینهارو پیدا کنم. چشمهی خیالم.
حالا اگه ردیف و خوب باشه این چشمه فوران میکنه و آی کلمه هست که میاد بیرون و ردیف میشه قطار قطار.
اما نیاد اون روز که خوب نباشی و غم کنگر بخوره لنگر بندازه وسط اون دو تا چشمون آدم بیچارهکُنِت که رحم به صغیر و کبیر نداره.
مجبورم ادبرو رعایت کنم و بگم اون موقعس که دیگه ریده میشه تو اعصابم، تو خیالم. تو همون چشمهی جوشانم.
اینجاست که حواسم مثل مارِ زخمی به خودش میپیچه. هرجا سرک میکشه شاید ردِ بویی از حال خوب بخوره به مشامش چمبره بزنه دورش و بیاره برات.
ولی گاهی دست از پا کوتاهتر برمیگرده پیش خودم، دو تایی میریم پای دیوارِ حسرت تا بوقِ سگ زوزه میکِشیم از دست این روزگار، از غم نامردمیها. از غم کوتاه کردن موهات، کوتاه کردن موهات، موهات...
بازم یادم افتاد...
خدایی نمیدونم کدوم بیناموس اولین بار به سرش زد که وقت ناراحته بیفته به جون موهاش و این رسم نامیمونرو باب کرد.
انگاری که اهل زمین یهو بیفتن به جون جنگلهای آمازون. چرا آمازون؟ چون اونجا معروفه به ریههای زمین. اکسیژن سازه، هوا میبخشه. به آدما، به آسمون،
به زمین به تومن به دلار به خدا...بگذریم.
اصلا هر کاری میکنی بکن، هوارو از من نگیر، هوارو ازم گرفتی خودتو بیهوا نگیر.
@Shaabizak
اگه به پرواز و خلبانهای آکروبات علاقه دارین، مستند The Blue Angels قشنگ بود.
راجع به خلبانان آکروجت آمریکا و تیم فرشتگان آبی و نمایشهای هوایی اونا.
لینک دانلود مستقیم بدون فیلترشکن حجم ۸۵۰ مگ.
چقدرم حسرت خوردم که خلبانای زبده ما هنوزم با هواپیمای ۵۰ سال پیش میپرن و دریغ از همچین تیمهایی.
@Shaabizak
ولی ما تو بازیهای خدایانیم.
مثل بازیهای کامپیوتری. هر مرحلهای رو رد کنیم، بلافاصله مرحلهی جدید شروع میشه.
شرطی هم میزنن گاهی.
مثلا الههی جاکشی میگه آدمک من میتونه تو لوکیشن ایران هفت مرحلهرو با هم رد کُنه. اونام میگن عمرا!
این دیوثم میگه نگاه کنید.
بعد دهن ما سرویسه.
@Shaabizak