⚠ تنها کانال اختصاصی شاهبیت در تلگرام ⚠ instagram.com/ShahBeit
غزل کامل 🩶
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند صبح تو را ابرهای تار
تنها به اين بهانه که بارانیات کنند
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار میبرند که زندانیات کنند
ای گل گمان مکن به شبِ جشن میروی
شايد به خاک مرده ای ارزانیات کنند
يک نقطه بيش بين رحيم و رجيم نيست
از نقطه ای بترس که شيطانیات کنند
آب طلب نکرده هميشه مراد نيست
گاهی بهانه ايست که قربانیات کنند
غزل کامل👇🏻🩵
بیقرارم و بلند گریه میکنم
آبشارم و بلند گریه میکنم
روزهای تلخ رفته در سکوت را
میشمارم و بلند گریه میکنم
مقصدم کجاست؟ گم شدم میان راه
جویبارم و بلند گریه میکنم
خواب دیدهام میان شهر مردهها
بیمزارم و بلند گریه میکنم
در غلاف اختلاف، خاک میخورم
ذوالفقارم و بلند گریه میکنم
ای وطن! تو مادری و مرا و من تورا
دوست دارم و بلند گریه میکنم
شعر #رنگ_های_زندگی 💚
مرگ چيزيکی پيش پا افتاده نيست
زندگی آنقدرها هم ساده نيست
بيگمان تا انتهای فصل مرگ
زندگی را خواند بايد برگ برگ
رد پای زندگی در خش خش است
زندگی آلونک آرامش است
زندگی يعنی وزش در باغ برگ
زندگی يعنی زمينی پر تگرگ
زندگی زنگیست بر درهای ما
زندگی يعنی سماورهايی ما
زندگی عطر قناری میدهد
زندگی بوی بخاری میدهد
زندگی از چشمه شادی پر است
زندگی از دشت و آبادی پر است
زندگی از آب تامين میشود
زندگی با سرفه تسكين میشود
هر كجا رودی برويد زندگی است
كبک هر جا پر بشويد زندگی است
زندگی سازیست در گوش سكوت
زندگی تاریست دست عنكبوت
زندگی در هر ترک سر میکشد
زندگی با شاپرک پر میکشد
زندگی در غارهای كور نيست
زندگی با دخمهها محشور نيست
زندگی قهر است با آوارها
میگريزد زندگی از غارها ...
شعر کامل👇🏻
در هر نهاد شهر قوم و خویش دارد
ده خانهی ناچیز در تجریش دارد
با زهد و تقوا ارتباطش، ای بدک نیست!
یک خانه هم در انزوای کیش دارد
هر جا که برجی میشود آمادهی ساخت
او نیز ده واحد خرید از پیش دارد
نزدیک منبر مینشیند در مساجد
مغزی پر از افکار دوراندیش دارد
تا ملک هایش آسمانیتر بمانند
از شش جهت بر بام آنها دیش دارد
این گرگ را از بنده بهتر میشناسید
هر چند یک عالم لباس میش دارد
با ما ندارد هیچ توفیری به ظاهر
جز آنکه قدری اختلاف ریش دارد
👇🏻💙🍁
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم
کی ام؟ شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم آمد، به شادیِ همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم
بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم
نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم
جوانیام به سمند شتاب میشد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم
وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
حرف های ما هنوز ناتمام...
تا نگاه میکنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظهی عزیمت تو ناگزیر میشود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر میشود!
#قیصر_امین_پور
👑 @ShahbeitChannel
غزل کامل ✨👇🏻
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمیکند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این « هست و نیست» کاش که زیر و زبر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درد دل کنم و دردسر شود...
ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود
شعر کامل👇🏻🖤🥀
ما دور مداری از خطر میگردیم
تا صبح به دنبال سحر میگردیم
سوگند به لاله ها که همچون خورشید
زرد آمده ایم و سرخ برمیگردیم
شهر آینه دار میشود با یک گل
پروانه تبار میشود با یک گل
گفتند نمیشود ولی میبینند
یکروز بهار میشود با یک گل
عهدیست که بسته ایم برمیخیزیم
با اینکه شکسته ایم برمیخیزیم
هروقت که نام عشق را میخوانند
هرجا که نشسته ایم برمیخیزیم
خون بسته سرم تمام گیسم سرخ است
میگریم و چشمهای خیسم سرخ است
هرچند که سبز رفته ای، نامت را
با هرقلمی که می نویسم سرخ است
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
آنان همه از تبار باران بودند
رفتند ولی ادامه دارند هنوز
سرتاسر شهر با تو عطرآگین بود
لبخند تمام کوچه ها غمگین بود
آنروز که بردوش ترا میبردیم
تابوت سبک ولی غمت سنگین بود
🩶🪽
انگار پرنده از قفس دررفته
من هستم و دل به جای دیگر رفته
همچون شب طوفانی دریا انگار
دیگر ز خودم حوصلهام سر رفته
#زهیر_توکلی
@ShahbeitChannel
غزل کامل 👇🏻🩵🪽
تو را گم میكنم هر روز و پیدا میكنم هر شب#محمدعلی_بهمنی
بدینسان خوابها را با تو زیبا میكنم هر شب
تبی این گاه را چون كوه سنگین میكند آنگاه
چه آتشها كه در این كوه برپا میكنم هر شب
تماشاییاست پیچ و تاب آتشها …. خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا میکنم هر شب
مرا یک شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا میكنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بیکسی ها میکنم هرشب
تمام سایه ها را میکشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا میکنم هر شب
دلم فریاد میخواهد ولی در انزوای خویش
چه بیآزار با دیوار نجوا میكنم هر شب
كجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟
كه من این واژه را تا صبح معنا میكنم هر شب
شبم از بی ستارگی، شب گور
در دلم گرمی ستارهی دور
آذرخشم گهی نشانه گرفت
که تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره گشت چون پر زاغ
مرغ شب خوان که با دلم میخواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت
گر نه گل دادم و بر آوردم
بر سری چند سایه گستردم
دست هیزم شکن فرود آمد
در دل هیمه بوی دود آمد
کندهی پر آتش اندیشم
آرزومند آتش خویشم
غزل کامل 👇🏻🍂🌸
آری همين امروز و فردا باز میگرديم
ما اهل آن جاييم از اين جا باز میگرديم
با پای خود سر در نياورديم از اين اطراف
با پای خود يک روز اما باز میگرديم
چون ابرها صحرا به صحرا برد ما را باد
چون رودها صحرا به صحرا باز میگرديم
اين زندگی مکثیست ما بين دو تا سجده
استغفرللّهی بگو، ما باز میگرديم
بين جماعت هم نماز ما فرادا بود
عمریست تنهاييم و تنها باز میگرديم*
ما عاقبت «انّا اليه راجعون» بر لب
از کوچهی بن بست دنيا باز میگرديم
...
ای مانده به گُردههایتان رنج گِران!
ای چشمبه راهتان دمادم نگران!
پیچیده صدای رنجتان در معدن
ای کارگران... کارگران... کارگران...
#میلاد_عرفان_پور
شاهبیت ضمن تسلیت این اتفاق غمانگیز، این شعر را به شما هدیه میدهد🖤
#معدن_طبس
👑 @ShahbeitChannel
و لأنّك تحبني فأن العالم صار اكبر
و السماء أوسع
و البحر اكثر زرقة
و العصافير اكثر حرية
و أنا ألف ألف مرة أجمل...
و از آن روی که مرا دوست داری
جهان بزرگتر شد
و آسمان گستردهتر شد
و دریا نیلگونتر شد
و گنجشکان آزادتر شدند
و من هزار هزار بار زیباتر شدم...
#سعادالصباح
#شعر_بین_الملل
🍃 @ShahbeitChannel
غمِ عالم فراوان است و من یک غنچه دل دارم
چهسان در شیشهی ساعت کنم ریگِ بیابان را؟
#صائب
❤️🩹 @ShahbeitChannel
✨🍃👇🏻
من فکر میکنم شاعری زخمزبان میخواهد
نه مبانی نه بیان میخواهد
شاعر یعنی مویدماغ سیاستبازان
شاعری که با خیال راحت میخوابد
اصلاً شاعر نیست
بیا به آفتابی نهج البلاغه برگردیم
چرا نهج البلاغه را جدی نمیگیریم؟
مولا ویلا نداشت
معاویه کاخ سبز داشت
پیامبر به شکمش سنگ میبست
البته به شما توهین نشود
بعضی برای جنگ شعار میدهند
و خودشان از جاده شمال به جبهه میروند
پیش از آنکه بر من حدّ تهمت جاری کنید
من بر خویشتن حد وجدان جاری کردهام
من دو شاهد عادل دارم: قرآن و نهج البلاغه
من چاپلوس نیستم
تملق نمیگویم
اما قدر امام را میدانم
بیایید قدر مردم را بدانیم
بیایید مثل مولا با مردم همدردی کنیم
بیایید امام را اذیت نکنیم
بیایید امام را نصیحت نکنیم
اردوگاههای فلسطینی را نگاه کن
ابوالفضل با مشک تشنه برمیگردد
صدای گریه رقیه را میشنوی؟
...
غزل کامل 👇🏻🦋🩵
مادربزرگ عطر برنج شمال بود
کم بود نان سفرهاش اما حلال بود
در دستهای ظرف گل سرخیاش مدام
یک قاچ سیب و چند پر پرتقال بود
یادش بخیر! آمدن از خانهی عزیز
بی پاکت نخودچی و کشمش محال بود
با او همیشه قصه و سوغاتی و غزل
با او به قول ما نوهها عشق و حال بود
غیر از علی نبرد به لب نام دیگری
پیشش پدربزگ، تمام و کمال بود
مادربزرگ پیش خدای بزرگ رفت
او مرد؟ این همیشه برایم سؤال بود
"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق"
او هست، خواجه! شعر تو شاهدمثال بود
بهارِ باغِ دانایی، امیرالمومنین حیدر
برومند از توانایی، امیرالمومنین حیدر
شکفتن در شکفتن جاودان در جاودان دانش
فروغ و فر ّ زیبایی، امیرالمومنین حیدر
گل باغ شکیبایی، امام نور و بینایی
اساس مهر و یکتایی، امیرالمومنین حیدر
به هستی رهزن هستان، به مستی باده مستان
بنای شور و شیدایی، امیرالمومنین حیدر
سر و سالارِ حق جویان، امیرِ جمله حق گویان
بهار دین به بُرنایی، امیرالومنین حیدر
جلالِ اول و آخر، جمالِ باطن و ظاهر
نهان از فرط پیدایی امیرالمومنین حیدر
غزل کامل 👇🏻♥️🍁
در همان صبحی که انسانها به دنیا آمدند
شانه ای لرزید، بارانها به دنیا آمدند
توی گلدان زمین انسان گلی دلتنگ بود
گل تبسم کرد، گلدانها به دنیا آمدند
گیسویی آشفت، اندوه غریبان تازه شد
شانهای خم شد، پریشانها به دنیا آمدند
بعد باران آمد و دنبال زلف ما دوید
بال وا کردیم، توفان ها به دنیا آمدند
حسرتی خشکید، باغ فطرتی بیدار شد
حیرتی گل کرد، عرفانها به دنیا آمدند
دیده وا کردیم دیدیم آسمان در چشم ماست
چشم را بستیم مژگانها به دنیا آمدند
پیش تر از ما و من اویی به نام عشق بود
این و آن مردند تا ” آن” ها به دنیا آمدند
کفر و عصیان بر مدار خشم و شهوت میتنید
با دعای عشق، ایمانها به دنیا آمدند
آدمی در غار تنهایی به دوری فکر کرد
دور دوری بود دورانها به دنیا آمدند
خانه ها دلتنگی حواست، پشت کوچهها
آدمی گم شد، خیابانها به دنیا آمدند
من به دنبال کسی میگردم از روز نخست
از همان صبحی که انسانها به دنیا آمدند
غزل کامل 👇🏻✨💙
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببين باقیست روی لحظههايم جای پای تو
اگر مومن اگر کافر به دنبال تو میگردم
چرا دست از سر من بر نمیدارد هوای تو
دليل خلقت آدم، نخواهی رفت از يادم
خدا هم در دل من پر نخواهد كرد جای تو
صدايم از تو خواهد بود اگر برگردي ای موعود
پر از داغ شقايقهاست آوازم برای تو
تو را من با تمام انتظارم جستجو كردم
كدامين جاده امشب میگذارد سر به پای تو ؟
نشان خانهات را از تمام شهر پرسيدم
مگر آن سو تر است از اين تمدن روستای تو ؟
✌🏻❤️🔥🇮🇷🇵🇸🇱🇧
از نعرهٔ ما گوش فلک کر باید
در دل ما را زَهرهٔ حیدر باید
تا زهر به کام غاصب قدس کنیم
یک بار دگر نبرد خیبر باید
#سید_حسن_حسینی
👑 @ShahbeitChannel
🖤🪽
خوشا آنان که جانان میشناسند
طریق عشق و ایمان میشناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان میشناسند
#علیرضا_قزوه
شهادت مظلومانه صدها نفر از مردم بیگناه#لبنان و سیدحسـن نصرالله، رهبر مجاهد حزب اللـه را تسلیت میگوییم.🖤🥀
شعر کامل 👇🏻🪽🩵
بیا به خانهی آلالهها سری بزنیم
ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم
به یک بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم
سری به مجلس سوگ کبوتری بزنیم
شبی به حلقه درگاه دوست دل بندیم
اگرچه وا نکند، دستِکم دری بزنیم
تمام حجم قفس را شناختیم، بس است
بیا به تجربه به در آسمان پری بزنیم
به اشک خویش بشوییم آسمانها را
ز خون به روی زمین رنگ دیگری بزنیم
اگرچه نیت خوبیست زیستن اما
خوشا که دست به تصمیم بهتری بزنیم
✨❤️
ای لطف تو دستگیر هر رسوایی
وی عفو تو پردهپوش هر خود رایی
بخشای بدان بنده، که اندر همه عمر
جز درگه تو دگر ندارد جایی...
#عراقی
👑 @ShahbeitChannel
✨🖤
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم...
#مولوی
#مولانا
👑 @ShahbeitChannel
غزل کامل 🍂❤️🩹
زمانه خواست تو را ماضی بعید کند
ضمیرِ غائبِ مفرد کند، شهید کند
شناسنامهی دردِ تو را کند تمدید
تو را اسیر زمین، مدتی مدید کند
به دستمالِ نسیم آمده است، این پاییز
که زخمهای اناریت را سپید کند
میان بقچهی عطرش نشد که دخترِ باد
سپیدهدم، گلِ زخمِ تو را خرید کند
زده است خیمه بر این باغ، ابری از اندوه
که ردّ پای تو را نیز، ناپدید کند
زمانه بافت لباسِ عزا به قامتِ تو
که خود تهیهی اسبابِ روز عید کند
زمانه خواست که در خانقاهِ تاولها
تو را مراد کند، درد را مرید کند
کنون زمانهی شاعر چه از تو بنویسد؟
خدا نصیب غزل، مصرعی جدید کند
حدیث توست اگر قصه سازد از «منصور»
مقام توست اگر وصف «بایزید» کند
خدا نخواست سرت را فقط بگیرد، خواست
که ذره ذره تمامِ تو را شهید کند
🍂❤️🩹
بهارِ با تو بودنها چه شد؟ پاییز دلتنگیست
کجایی صبح من؟ شامِ ملالانگیز دلتنگیست
کجایی ماهیِ آرام در آغوش اقیانوس؟
به من برگرد! این دریایِ غم لبریزِ دلتنگیست
اگر چیزی به دست آوردهام از عشق، میبخشم
غزلهایی که خود سرمایۀ ناچیزِ دلتنگیست
در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد
همانا مرگ، پایانِ سرورآمیزِ دلتنگیست...
نسیمی شاخههایم را شکست و با خودم خواندم:
بهارِ با تو بودنها چه شد؟ پاییزِ دلتنگیست
#سجادسامانی
👑 @ShahbeitChannel
باور کنیم رجعت سرخ ستاره را
میعاد دستبرد شگفتی دوباره را
باور کنیم رویش سبز جوانه را
ابهام مردخیز غبار کرانه را
باور کنیم ملک خدا را که سرمد است
باور کنیم سکّه به نام محمد(ص) است
از سفر فطرت از صحف از صحف از زبور
راوی! بخوان به نام تجلی، به نام نور
آفت نبود و موت نبود و نفس نبود
او بود و بود او و جز او هیچکس نبود
«قال الست ربکم»ی را بلا زدند
فالی زدندو قرعه تکوین ما زدند
سالار«کنت کنز»در آئینه نطفه راند
برقی جهیدو خرمن آدم نشانه ماند
ویرانه گردخانه زنجیر او شدیم
زافلاکیان خلیفه تقدیر او شدیم
گردید چرخ وخاک فلک کو به کو نشست
آدم رهید و نوح به جودی فرو نشست
ایوبها به سفره کرمان کرم شدند
یعقوب به حوصله پامال غم شدند
موسی بسی ز نیل حوادث امان گرفت
تاهمچو نیل دامن فرعونیان گرفت
بسیار بت شکست که ازسیم کرده بود
تهمت به بت زدند،ابراهیم کرده بود
از رشک لطف،جان ملایک ملول ماند
هیهات بر زمانه که انسان جهول ماند
باورکنیم رجعت سرخ ستاره را
میعاد دستبردشگفتی دوباره را
باورکنیم رویش سبزجوانه را
ابهام مردخیز غبارکرانه را
باورکنیم ملک خدا را که سرمد است
باورکنیم سکه به نام محمد(ص)است