درود بر دوستان زیبا اندیش و راستین آیین و نازنینم
پسین دمان اردیبهشتیتان نگارستان رامش خیز هزار پروانه ی رنگینه بال و بهارستان خرامش ریز هزار گل نوشکفته ی فرخنده فال؛
سپاسگزار مهرتانم به جان و دل...
درودهایم و سرودهایم نگاشته بر برگهای کاهی خیس نم نم های باران درهم آمیخته با عطر کاهگل پشت بامهای خاطرات ناب پیشکش به تک تک شما عزیزان و بزرگواران مهربان و گرانقدر که زلالید و نازنینید و هر واژه تان ترنم بال پرندگان باز آمده از کوچه باغ رنگین کمان است و تجسم بهارینگی گلستانه های حریرگون شکوفا به عشق و نیکبختیست...
سپاسگزارتانم به مهری جاودانه🌸🍃⚘️💚🙏
با بید رها به شانه ات می آیی
با چشم شرابخانه ات می آیی
خورشیدی و هر صبح به دیدار دلم
با نغمه ی عاشقانه ات می آیی
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
رویایی و شاید که به خواب آمده ای
با کوزه یِ لبریزِ شراب آمده ای
ای طاقِ هزار کوکب، آذین به نگاه
از قرنِ کدام شعرِ ناب آمده ای؟
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
بهتر که گل از باغ ارم داشته باشی
بر برگ طلا، رقص قلم داشته باشی
صبح آمده قمری خوش و گنجشک غزلخوان
حیفت نمی آید که تو غم داشته باشی؟
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
با تنبک و تار، یا دف آمد خوش باش
گلچهره و یا گل به کف آمد خوش باش
لب بر لب جام یا که لب بر لب جان
مستانگی از هر طرف آمد خوش باش
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
تک و تنها و غمگین، گاه و بیگاه
سکوتم تلخ و بغضم خیره بر ماه
من آن نقاش دلتنگم که هر شب
به جای خالی تو میکشم آه
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
الماس نشانِ معبدِ بودا باش
خورشیدِ طلوعِ شنبه ای زیبا باش
با نامِ خدایِ عشق و لبخند زنان
آغازگرِ هفته یِ شادی ها باش
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
آمد صدا، گفتم شما، گفتی که در وا کن منم
گفتم که هستی نیمه شب، خندیدی از این گفتنم
گفتم که ناهیدی مگر، گفتی تو فهمیدی مگر
از پشتِ در دیدی مگر، چشمانِ رنگِ روشنم
در را گشودم وایِ من، تعبیر شد رویایِ من
بودی تو بی همتایِ من، افسونگرِ سیمین تنم
وا کرده آغوشِ صدف، گفتم عجب از این طرف!
گفتی که مرواریدم و آورده موجی خرمنم
گفتم گُلِ زیبایِ من، با عشوه گفتی وایِ من
از چه برابر میکنی با نرگس و با سوسنم
من ابر و تو قرصِ قمر، تو دلربا من شعله ور
انداختی بس عشوه گر دستی به دورِ گردنم
گفتم پلنگت بیش از این، طاقت ندارد نازنین
گفتی شکارم کن که من آهویِ دشتِ ارژنم
تا من غزلنوشت شوم، بدمستِ آغوشت شوم
وا شد رها شد دکمه دکمه دکمه یِ پیراهنم
با آذرخشی از شراب و با لبالب پیکِ ناب
توفان شد و آتش خروشان شد به رگهایِ تنم
جشنِ جنون، محوِ فسون، ماه و سه تارِ ذوالفنون
آیینه یِ شب نقره گون، مبهوتِ بشکن بشکنم
رازی مگو، سازی مگو، در پرده آوازی مگو
واژه به واژه نقطه چین شد بر زبانِ الکنم
صبح آمد و پروانه ها، بر بسترم شاد و رها
این شعر جایت مانده بود از آنهمه بوسیدنم
عاشقانه های #شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
facebook.com/shahradmeidary
نخواهم شد پلنگانه دچارت
به رخ کمتر بکش نقش و نگارت
شکار تو برایم افت دارد
برو ای بچه آهو رد کارت
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
اندوه انار و نم نم بارانند
نجواگر تلخ قصه ی پایانند
پاییز هزار برگ غم، رفتنی است
این را همه ی کلاغها میدانند
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
پاییزی درد است هوایم بدجور
لرزان شده از بغض، صدایم بدجور
بر پنجره ام نشسته باران، نم نم
دلتنگ تو و خاطره هایم بدجور
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
شبم اندوه بی پایان گرفته
سکوتم بغض و بغضم جان گرفته
به چشمان تو می اندیشم و باز
هوا عطر نم باران گرفته
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
درود بر تک تک دوستان خوب و مهربانم
سالهاست بهجز فیس بوک و تلگرام در هیچ پلتفرم و پیام رسانی فعالیت ندارم و اینستاگرام هم توسط ادمین های بزرگوار اداره میشود (گویا به تازگی با نام و آیدی و تصویر من در "ایتا" اکانتی راه اندازی شده!!!)
سپاسگزار دوست مهربانمان میشوم این اکانت را غیرفعال نمایند
با مهر و فروتنی: برادر کوچکتان "شهراد میدری"
telegram.me/shahradmeidary
facebook.com/shahradmeidary
در گستره ی تاریخ، زخم دلهایمان آتشفشان در آتشفشان، داغ جانسوز و جهانسوزند که هزاران سال غممان را واژه می مویند و از ویرانه های درد می گویند و دشتا دشت شقایق می رویند...
سپاسگزار زلالینگی نم نم باران واژگانتانم
به امید جهانی سرشار از مهر و شادی و برابری و آرامش...
🙏💙🌷🍀🌺🌸🥀🍃🍁🍂🌱
لبِ دریا، شراب است اینهمه شعر
به جنگل، مثلِ خواب است اینهمه شعر
حمیرا و شمال و نم نم، ای جاااان
چه رویایی و ناب است اینهمه شعر
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
نسیم خیس عطرآگین نم نم های خوشبختی
می آید از فراز جلگه های سبز و شالیزار ابریشم
و با خود ارمغان می آورد بوی خوش اردیبهشتت را
درختان رقصشان می گیرد و
هر پنجره وا میکند آغوش
من و یاد تو باهم با سلامت باد نوشانوش
دو پیک از باغهای ارغوان شعر می نوشیم
تعارف میکنی من را
نخی سیگار برگ و
نغمه ای هم از "سلین ماری دیون"
تا دست در دست تو بگذارم
شبیه تابلوی تازه ی "ون گوگ"
شوم محو تماشایت
که دنیا را ببینم باز در چشمان زیبایت
که آهسته
چنان که خواب هیچ آهوی دشتی را نیاشوبم
بگویم دوستت دارم
که تو خندان بپرسی "چند تا"
و من دهم پاسخ "بی اندازه"
که دور گردنم دستی بیاندازی
به ناز دختران برفی بالا بلند "آلپ"
به رقص تانگو
بر پلکانی از پیانو تا ویالون
تا نوازش های گیتار شباهنگام بارانی
و بعدش را دل بی تاب من چیزی نگوید هم
خودت ناگفته میدانی...
چه رویایی چه اغوایی
چه باهم بودن پرشور و ملموسی
چه نقشا نقش پرهای حریر آرای طاووسی
عجب شیدایی بی وقفه ی نابی
عجب نوشین تر از خلسه
عجب شیرین تر از خوابی
عجب احساس بکر غوطه ور در نور مهتابی
اگرچه هرچه گفتم در خیالم بود
و سهم حس و حالم بود
ولی با اینهمه بسیار خوشبختم
که چون گنجینه ای
در گنجه ی قلبم تو را دارم.
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
عطرِ خوشِ دارچین و نعنا داری
لبخندِ بنفشابیِ زیبا داری
ای شبدرِ چارپر به گیسویِ نسیم
در قابِ سپیده دم تماشا داری
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
درود بزرگواران نازنین و نیک اندیش
پگاه مهرشیدتان روشن از شکوفه های زرین باغ آفتاب؛
روزتان به زیبایی گالری هزار رنگ رویاهای ناب هفت شهر عشق و به شادابی گلبرگهای باران خورده ی رقصان به نسیم پارادایس پرنیان پوش...
سپاسگزار پیامهای پرمهر و انرژی بخش تک تک تان هستم و دستان مهرآفرین تان را به گرمی میفشارم.
حریر ناز را برمیگزینم
جهانی راز را برمیگزینم
غزلپردازم و از اینهمه گل
گل شیراز را برمیگزینم
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
درود بر مهربانان و مهربانوان فرزین و فرزانه
پسین دمان مهشید روزتان نسیم نواز کوچه باغهای عطرآگین اردیبهشتی؛
پاینده و همواره تابنده باشید
سپاس از مهرتان
گل نقشی و طاووس خرام آمده ای باز
رقصانی و خوشبو به مشام آمده ای باز
باران بهاری و در این صبح دلاویز
تا پنجره مشتاق سلام آمده ای باز
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
درود بر دریا دلان زلال اندیش
صدف صدف مروارید آفتاب به ارمغان می آورید و ورق ورق گل به کرانه هایم می بخشید، سپاسگزار واژه واژه ی پرمهرتانم و ارجگزار همراهی شادی افزایتان
🌺🌸⚘️🌤🌈🌱🦋💚🎶💎
درودهای هزاران ساله ام پیشکش درگاه مانا و پرفروغ فرزانگی تان
شباهنگامتان خوش نغمه ی کبوتران سپیدبال غنوده در آشیان دلبرانگی؛
دلتان خرم و بربطتان کوک و آسمانتان کوکب آرا...
سپاسهایم ارزانی گنجینه ی مهرتان...
غم مهر و غم آبان گرفته
چنان آذر چه بی پایان گرفته
در این پاییز دودآلود ابری
دلم اندازه ی تهران گرفته
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
سلامی خیس در رگبار کافیست
غروب و کافه و گیتار کافیست
کمی آذر، کمی قهوه، کمی تو
برای اولین دیدار کافیست
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
به دوشت گیسوان دسته دسته
دو پلکت خیس باران، چتر بسته
چه خوشبختم که در تنهایی ام باز
خیالت روبهروی من نشسته
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
هرچند که ویران شده ی پاییزیم
هرچند که از غصه و غم لبریزیم
سوگند به برگ برگ افتاده به خاک
یک روز دوباره سبز برمیخیزیم
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
به نم نم های باران میرساند
به اندوه زمستان میرساند
تو دیگر برنمیگردی و این درد
مرا یک شب به پایان میرساند
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
چه کنم گریه ی من بند بیاید، تو بگو
که به لب غنچه ی لبخند بیاید، تو بگو
بعد سهراب به تهمینه چه گویم به وداع
که به داغ از پی فرزند بیاید، تو بگو
بابکی کو که به خونخواهی ایران قدیم
تا بخارا و سمرقند بیاید، تو بگو
غیر از این ارگ به جا مانده و غم چیزی هست
که به شیراز پس از زند بیاید، تو بگو
خورده زخم از پی زخم این وطن، آخر پس کی
بارش تیر بلا بند بیاید، تو بگو
سهم چندین سده ظلمتکده، کو خورشیدی
که درخشان و ظفرمند بیاید، تو بگو
چه لباسی بهجز از داغ شقایق داریم
که به قد قامت الوند بیاید، تو بگو
تنمان برف کفن، مرده دلیم و چه نیاز
که بهار از پی اسفند بیاید، تو بگو
خسته و جان به لب روز و شب تکراریم
جان به لب، اینهمه تا چند بیاید، تو بگو
سهممان در دل تاریخ، فقط غم بوده
شور و شادی به چه ترفند بیاید، تو بگو
چاره ی گریه، غزل شد، چه کنم چاره ی درد
که به چشمان خداوند بیاید، تو بگو
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
facebook.com/shahradmeidary