چشم خواب آلود نرگس، نیمه باز و غرق ناز
زلف مشکین سای سنبل، شبنم آرا، دلنواز
صبح عالمتاب و شعر و نغمه ی مرغان عشق
آفتاب از باغ نارنج طلا برگشته باز
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
چه با تور و چه با قلاب، تازه ست
به رقصِ بوسه هایِ ناب، تازه ست
تو دریایی و ماهیِ لبت را
بگیرم هر زمان از آب، تازه ست
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
ممنون، خدا خیرت دهد، من شر نمیخواهم برو
دست از سرم بردار، دردسر نمیخواهم برو
ای قد و بالا مرمری، ای دلرباتر از پری
بیخود چرا دل می بری، دلبر نمیخواهم برو
مشتاقِ من را دیدن از کالسکه ات پایین نیا
من دختری در زیرِ باران تر نمیخواهم برو
زحمت نکش، عشوه نیا، ابرو برایم کج نکن
چاقویِ دسته دار یا خنجر نمیخواهم برو
سیب و انار آورده ای، انجیر بار آورده ای
ممنون ولی من میوه یِ نوبر نمیخواهم برو
گیرم که تو گنجینه ای؛ الماسی و زر، خب که چه؟
من بی نیازِ ثروتم، گوهر نمیخواهم برو
نه تو "ماتیلدا"یی نه من "پابلو نرودا"یِ توام
آغوشِ باز و چشمِ ناز و شر نمیخواهم برو
کمتر نشان کن در خیالاتت برایِ من نگین
بابا مگر زور است انگشتر نمیخواهم برو
هرچند داری نقشِ خود را خوب بازی میکنی
شرمنده یِ لطفِ تو، بازیگر نمیخواهم برو
لازم نکرده باز بنویسی : "سلام ای بهترین"
یک واژه هم از تو در این دفتر نمیخواهم برو
خندیدی و گفتی بداخلاقی نمی آید به تو
گفتم قبول اما تو را دیگر نمیخواهم برو
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
facebook.com/shahradmeidary
instagram.com/shahrad_meidary
درودهای بی شمارم پیشکش به تک تک شما بزرگمهران و نیک سرشتان زلال اندیش و دریا دل
شبتان عطرآگین نم نم های باران و خنکای نسیم؛
سپاسگزارم از واژگان مهرآگین و ارزشمندتان...
پاینده و همواره تابنده به عشق و شادی و خوشبختی باشید
🙏💚🌸🌼⚘️🌙✨✨
خوش منظره چون جزایرِ "هاوایی" ست
تصویرِ بهشت و وصفِ آن رویایی ست
در چشمرسِ سبزِ خیالم با تو
هر سو که نگاه میکنم زیباییست
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
خاتونِ انار و سرمه و ابریشم
هرچند نمانده جز خیالت پیشم
آن سویِ هزار سال دلتنگیِ محض
دارم به تو و عشقِ تو می اندیشم
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
رزی آبی به اصرارم فرستاد
به باغِ خیسِ رگبارم فرستاد
به رحم آمد دلش از گریه هایم
خیالش را به دیدارم فرستاد
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
نشان از حس و حالی خاص دارد
سکوتی غرق در احساس دارد
از آن شب که تو را در خواب دیدم
هنوز این خانه، عطرِ یاس دارد
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
عطرِ خوشِ یاس و سمن از دور میآید
با زمزمه یِ عشق و چه با شور میآید
مشتاقِ تو را دیدن و بوسیدن و لبخند
صبح است و صدایِ قدمِ نور میآید
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
درودهای رخشان و درخشانم را از مهرکده های شوش پانته آ به دست چاپار نسیم می سپارم تا از درازنای راه شاهی به پارسه ی هزار ستون مرمر آرایت و به سرسرای سراسر فر و شکوهت و به اندرونی کاخ زراندود آپادانایت بیاورد تا دربانان و کرنشگران و ندیمه ها هزار طاقه ترمه و دیبای آراسته به نقش و نگار پر طاووس و گلهای زربفت پردیس پرند و پرنیان را بر تو پیشکش نمایند و تو به شادباش بازگشتم نیمتاج الماس نشان شهبانویت را بر سر بگذاری و بر سریر سرور بنشینی و هفت شبانه روز گستره ی هفت اقلیمای امپراتوری را چراغان به پرتو ستارگان بخت و فروزان به رامش و خرامش آتش آتشکده های آن سوی تاریخ سازی...
telegram.me/shahradmeidary
درودهای بی پایان، سپاسگزار همراهی پرمهرتانم و ارجگزار بزرگمنشی های همواره تان
🙏💕🌷🌷🌷🍃
تمامِ دلخوشیِ بودن اینهاست
بِلاتکلیفِ سایه روشن اینهاست
نمِ باران،
تِمِ دریا،
غمِ شعر
تو وقتی نیستی سهمِ من اینهاست
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
از بویِ گُلاب، شادی انگیزتری
از شُرشُرِ فواره، دل آویزتری
اینگونه که نغمه خوانِ صبحی بیشک
از باغِ اقاقیا سحرخیزتری
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
اینجا کسی پروانه را جدی نمیگیرد
با باله ی رقص نگارینش
با دامن گلدار رنگینش
هرچند شورافزای باغ سدر و بابونه ست
اینجا کسی از بید مجنون
عکس یا امضا نمیخواهد
هرگز از او
شعری به لب، نجوا نمیخواهد
هرچند با گیسوی افشانش دل از گنجشک ها برده
اینجا کسی در فکر زیبایی پوپک نیست
هرچند در آیینه ی چشمه
با تاج چون گلبرگ نسرینش
با ناز نوشینش
هر صبح میخندد
نه اینکه آن را بد بپنداریم
نه اینکه فرصت نیست
اما نمیدانم چرا دیگر کسی فکر محبت نیست
اصلن من از تو
از خودم
از مردم این شهر می پرسم
آیا کسی
با جلبکی در عمق اقیانوس
با مرغ دریایی لب دریا
با لاک پشتی در کنار آب
هرگز به فکر گفتگو بوده
که آنها را به دست چاپ بسپارد؟
نه بیشتر
اصلن بگو اندازه ی یک پر
آیا کتابی منتشر از نغمه های قمری و
از خاطرات چلچله داریم؟
آیا برای خواندن درد و دل بادام کوهی حوصله داریم؟
وقتی که خیس بوسه های آسمان هستیم
آیا به باران گفته ایم از "دوستت داریم"
در ساحل زیتون و ابریشم
در باغ مروارید
آسوده از تردید
آیا بغل وا کرده ایم از شوق بر خورشید؟
آیا به میمونی
به سنجابی
به پاندایی
تعارف کرده ایم انجیر یا بادام یا گردو؟
تبریک آیا گفته ایم آواز زیبای کلاغی را
تا بشکفد گل از گلش بر شاخسار کاج؟
آیا کسی سلفی گرفته گوشه ی دیوار
با عنکبوت تک نواز تار؟
آیا کسی از کرگدن
از ببر، از زنبور
پرسیده حالش را؟
آیا کسی محو حباب آب
در انحنای بودن و رفتن
دیده ست لبخند زلالش را؟
آیا کسی با بوسه ی شبنم
نبض شکفتن را گرفته در هوای مه؟
تا از تپش های طراوت باخبر باشد
تا از خیال خیس گندمزار، تر باشد
آیا کسی
آیا کسی
آیا کسی... افسوس
کو حس و حال غرق شور پاسخ "آری" ؟
کو از ورای آنهمه شبهای خاموشی
صبحی به رنگ زنگ بیداری؟
ای کاش برگردیم
تا سادگی روزگار غار
تا اولین گلبوسه های نقش بر دیوار
باور کنیم عاشق شدن ساده ست
تنها کمی احساس میخواهد
خیس از نم باران
کمی نرگس،
کمی مریم،
کمی هم یاس میخواهد
تنها کمی همسایگی
با ختمی و آویشن و ریواس میخواهد
فکرش کن از امروز اگر که خوبتر باشیم
با هرکه و هرچه بر این جغرافیای رنگ
دنیا گلستان میشود
آنهم گلستانی بهارآگین
با شوق عطرافزای فروردین
ای کاش برگردیم
تا راه و رسم مهربانی های آغازین...
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
درودهایم نگارینگی جنگل بادام و صنوبرند بر دامنه های پوشیده از مه و دلتنگی که عطر مهرورزی هایتان را در نسیم نفس میکشند و سرمست شور و حال و سبزتر از زمرد خیال شادبختی می آغازند...
سپاسگزارم که شبستانم را چراغانی فروغ نگاه پرمهر آفتابینه تان میسازید
🌺🌸⚘️🌤🌈🌱🦋💚🎶💎
خداحافظ گُلِ نسرین
گُلِ زیبایِ عطرآگین
گُلِ یادآورِ فصلِ بهارِ خاطراتِ سبز
گُلِ ابریشمی برگِ بلندا ساقه یِ گُلزار
گُلِ از آرزو سرشار
اگرچه رفته ای اما
هنوز عطرِ تو مانده بر مشامِ باد
هنوز از نم نمِ باران
شمیمِ دلنوازِ نغمه خوانیِ تو می آید
هنوز از جای جایِ خانه
بویِ مُشک سایِ مهربانیِ تو می آید
هنوز از پشتِ کاجستان
دلِ ناباورم به میهمانیِ تو می آید
تو اما نیستی که در
به رویِ بغضِ تلخِ این غریبه کودکِ مغموم بگشایی
تو اما نیستی دستِ نوازش بر سرش باشی
تو اما نیستی با مهر
سایه گسترش باشی
خداحافظ گُلِ نسرین
گُلِ خوشبختیِ دیرین
دلم تنگ است و میدانم
به جز اشکی به رویِ گونه هایِ ساحلِ بندر
به جز شعری به برگا برگِ پاییزیِ این دفتر
به جز آهی در این پایانِ آتشناکِ خاکستر
به قدرِ لحظه ای کوتاه
تا پایانِ دنیا هم
تو را دیگر
تو را دیگر
تو را دیگر نخواهم دید...
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
درود بزرگمهران راستین اندیش و نیک پندار
پسین دمان ناهیدشیدتان خنکا پرور سایه سار چنارها و سپیدارهای دلداده به آواز خوشآهنگ پرندگان کوچه باغ باران خورده ی رنگین کمان
پاینده و زاینده ی مهر و فزاینده ی شادی ها باشید
سپاسگزارم از پیامهای رخشنده و پرمهرتان...
درودهای چونان نم نم باران، بیشمارم، درودهای چونان نم نم باران، بیقرارم، درودهای چونان نم نم باران، عطرآگین بهارم، پیشکش گلبرگ گلبرگ گلستان مهرتان که نازک آرای ناز و نوایید و نامتان را به قاب زبرجد جاودانگی سپهر سپرده اید
سپاسهایم را پذیرا باشید
🌺🌸🌼⚘️🦋💚🎶💎
صبح، گنجشکان پیج باغ نور
میگذارند از شروع نغمه ی خود لایو و باز
نسترن ها، یاسمن ها و سمن ها
غرق ناز
"به به" و "چه چه" گو آنها را تماشا میکنند
محو شادی هایشان
می نویسد نم نم باران
به زیر نغمه های شرقی زیبایشان
چند سطری مهربانی و سلام
سبزه های خیس لایکش میکنند
از نسیم عطرگردان
بوی زنبق، بوی شبدر، بوی آویشن میآید بر مشام
تا صنوبر با سلام و نارون با احترام
بعد از این فالو کنند او را مدام
آسمان با تیک آبی باز آبی میشود
آفتابی میشود
آفتاب از کافه ی ابری که بیرون میزند
میگذارد استوری
عکسی از قوری و فنجان و بساط چایی اش
از طلوع خنده و شوق جهان آرایی اش
تا کبوترهای جلد بام نور
در هوایش بال و پر را وا کنند
تا که باهم با صدای بالشان غوغا کنند
تا دوباره عشق را معنا کنند
در چنین حال و هوایی در میان صفحه ها
لابلای نامهای آشنا
جستجو کن نام او
او که از هرچه سلبریتی، سلبریتی تر است
او که دستی در تمامی هنرها دارد و
جلوه های رنگ در رنگ پر از نقش و نگارش
نغمه های تار و سنتور و سه تارش
شعرهای نغز و ناب زرنگار و ماندگارش
بی نظیر و محشر است
از همین امروز اگر فالو نداری
زیر تاق غرق در فیروزه کاری سپهر
فالویش کن غرق شوق و غرق مهر
او که هرگز با تمام شهرتش
گم نکرده خویش را
او که خونگرم و صمیمی
حرفهایش خالی از رنگ و ریاست
او که گرچه نیست اهل کبر اما خانه اش در کبریاست
او که فارغ از تمام نامها
تا ابد نامش "خدا"ست.
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
عشق آمده مهمانی ات، تا نم نمِ بارانی ات
تا شوقِ لاهیجانی ات، در را به رویش باز کن
قوریِ چای و هِل ببر، با عطرِ نابش دل ببر
تا جنگل و ساحل ببر، با خنده هایت ناز کن
در هاله یِ ابر و عسل، با باغی از گل در بغل
با شادی و با این غزل، امروز را آغاز کن
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
درودها و سرودها رهسپار پنجدری رنگ در رنگ غنوده در اغوای نور و ماهور و کرشمه ات
تا تو سینه ریزی از یاقوت اناردانه بر گردن بلور بیاویزی و میل سرمه دان نقره برداری و دستی بر گیسوان بلند ابریشمین ات بکشی و قصر طلاکار هزار آینه را مبهوت دلبرانگی ات بگردانی من هم میروم چامه و چکامه ای ساز کنم و بر گلبرگ نسرین ها و نسترن ها و یاسمن ها بنگارم و بهار ماندگار را مست از واژگان صف بسته به تماشای ناز دلنواز تو شکوفا سازم پری خاتون نارنگ و ترنگ ...
درودهای فراوان بر دوستان نازنینم
سپاسگزار همراهی ارزشمندتان هستم.
درود بر دوستان نیک سرشت و فرهیخته ام
نسیم بهارینه ی باشندگی تان برگ برگ دل و جان را شور و سرور رامش و خرامشی دیگرباره می بخشد و نم نم باران واژگانتان هزار باغ آینه را به جشن تماشایی شکوفایی فرا میخواند
چونان همیشه سپاسگزار همراهی پرمهرتان هستم
درودهایم ارزانی شمایان که غزلخوان مهرید و
آینه گردان سپهرید...
باغ مخملین لبخندتان خرم؛
جام بلورین ارغوانتان لبالب؛
تنبور و سنتور نغمه های شادی انگیزتان کوک؛
سپاسهایم چکاوکی چکامه سرا نشسته بر چینه ی
سنبله آرای بهارینگی تان...
درود گرانمهران راستین پندار و والااندیش
شبانگاهتان خوش آهنگ نغمه ی قوهای دلداده ی
دریاچه ی مهتاب؛
چراغ دلتان همواره روشن و قصر آینه تان فروزان به مهر...
سپاسگزارم که بزرگی و انسان منشی راه و رسم
دیرین تان است...
خوش نغمه یِ باران و غزلخوانِ گُلِ سرخ
بر بالِ نسیمی شده مهمانِ گُلِ سرخ
عشق آمده، برخیز و به رویش بگشا در
تا صبح بتابد به شبستانِ گُلِ سرخ
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
دلداده یِ مهر و سرفرودم بر تو
هر دم زده بوسه ای سرودم بر تو
بر سنگ نگاره هایِ تاریخِ وطن
سربازِ هخامنش، درودم بر تو
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
به نقشِ نقشه یِ میهن بمانی
رها از قصه یِ رفتن بمانی
تو ممنوع الخروجی از دلِ من
که باید تا ابد با من بمانی
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
درود بر گرانگهران مهرآیین و مهرآذین
مانده ام نامتان را با کدام واژه بیارایم که هور بلور غرق نور بزرگمنشی تان را رخنمون شده باشم؛ حیرتزدگی را جز به لب فرو بستن یارای تراویدن بر لب کدام کوزه ی چشمه سار زلال بی ملال است؛ حاشا که من و هزار چلچله ی بهارینگی پر فرو بسته ایم بلندای فیروزه تراش پردیس تماشایتان را...
سپاسهایم را پذیرا باشید که نازنینید و بهترینید...
ای قصرنشینِ مرمرِ ناب، سلام
ای گوهرِ یکدانه یِ نایاب، سلام
حیرتزده یِ تراشِ الماسِ تو شعر
ای دلبرِ تن شسته به مهتاب، سلام
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
باران که آمد جایِ من یک صندلی بگذار
در کلبه ای مشرف به شیبِ جنگلی بگذار
پچ پچ بگو با پنجره، بی پرده از یک راز
لب بر لبِ آیینه هایِ صیقلی بگذار
دستی بکش رویِ غبارِ گنجه و بر میز
منجوق دوزی هایِ سبزِ ململی بگذار
تن کن همان پیراهنِ رنگِ سپیدت را
منت سرِ گلدانِ یاسِ مخملی بگذار
با من که دیگر نیستم برگرد تا دیروز
نامِ خودت را یک کلاسِ اولی بگذار
برخیز زنگِ کودکی ها خورد، باید رفت
این سوتِ آخر را برایِ "ریزعلی" بگذار
با من بیا تا کوچه باغِ برگفرشِ خیس
پا رویِ خِش خِش هایِ زرد و خردلی بگذار
سردم شده در قاب میلرزم، بکش کبریت
کتری به رویِ هیمه هایِ جنگلی بگذار
بنشین تعارف کن به جایِ خالیِ من قند
فنجانِ چایم را کنارِ صندلی بگذار
بنویس رویِ شیشه هایِ مِه : "خداحافظ"
با اشک زیرش نقطه چین... شاید... ولی... بگذار
امشب به خوابِ من بیا قویِ سپیدِ شعر
پر در پرِ تالابِ نابِ انزلی بگذار
چون سینه ریزی از صدف، این شعر تقدیمت
آن را گُلی بر ماسه هایِ ساحلی بگذار
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
facebook.com/shahradmeidary
instagram.com/shahrad_meidary
غریب و بیصدا میگریم امشب
به باران مبتلا میگریم امشب
دلم یک آسمان ابر و به یادت
در آغوش خدا میگریم امشب
#شهراد_میدری
@shahradmeidary