ارمغان آور زلالواژه های بارانید و طاقه طاقه ابریشم رنگینکمان از طاق زبرجد آسمان میآویزید و دیبا دیبا گسترهی هفت اقلیم مهربانی را فرش هزار شانهی گل میگسترانید و جهان را عطرآگین از حضور غرق نور و سرورتان زیبایی و فریبایی میبخشید؛
درود بر تک تک سروران سرو قامت و گلافشانان گلرخسار مهرکده های همواره سرسبز دوستی؛
سپاسگزارم که نامتان و کلامتان صدف صدف دریاست...
💚📚🎨🎶🌈🌤🌸🌺🌼🍀🪻⚘️🦋💎
http://telegram.me/shahradmeidary
پایان شبانه های تردید منی
صندوقچهی طلای امید منی
هر صبح جهان، طلایه دار گل نور
آیینهی جادویی خورشید منی
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
زنی که شعر میفهمد جهانی ناب میخواهد
به تندیس ِ تنش ابریشم ِ مهتاب میخواهد
به شوق ِ دیدن ِ خوشبختیاش در قصر ِ آیینه
دلی شیدا، قدی رعنا، رخی جذاب میخواهد
هنوز آن دختر ِ شیطان و بازیگوش ِ دیروزیست
زنی که فارغ از غمها دلی شاداب میخواهد
همان زن که برای ِ پرسه های ِ خیس ِ بارانش
فروغ و شاملو و قیصر و سهراب میخواهد
سحرگاهان که پلکش را به نرمی میگشاید نور
شکوفا غنچهی ِ خورشید ِ عالمتاب میخواهد
ندارد نسبتی با شهر ِ پُر دود و ترافیکش
شمال و کلبهی ِ دنجی کنار ِ آب میخواهد
کنار ِ آب و آنسوتر کنار ِ جنگلی سرسبز
به یاد ِ بچگی بین ِ درختان تاب میخواهد
که تابش را ببندی و به روی ِ او بخندی و
بدانی عاشقی کردن کمی آداب میخواهد
که او را هُل دهی با شوق و موهایش به رقص آید
همان مو که سرانگشتی به پیچ و تاب میخواهد
شباهنگام پلکش را که برهم مینهد آرام
نه بالش، سینه ای مردانه وقت ِ خواب میخواهد
زنی اینگونه رویایی و غرق ِ شور و زیبایی
بدون ِ شک غزلهایی پر از اعجاب میخواهد
"دلم" لرزید و گفت این شعر از آن ِ که خواهد شد؟
به او گفتم زنی که گوهر ِ نایاب میخواهد
عاشقانه های #شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
facebook.com/shahradmeidary
instagram.com/shahrad_meidary
نمیدانم چرا اما
برای بالش خوابم
برای بادبادک بازی جا مانده در قابم
برای اولین سنجاقک ِ
سنجاق بر موی نسیم خاطرات پر تب و تابم
برای چین چروک و بوی نفتالین تن پوش ته گنجه
برای کفشهای زیر باران گل آلود و
برای لنگههای خیس جورابم
دلم این روزها تنگ است
نمیدانم چرا اما
تصور میکنم این روزها گاهی
صدای جیرجیرک را
همین موسیقی تکراری برهم زن خواب عروسک را
به حد تکنوازیهای سنتور و ویالون دوست میدارم
و گاهی وقتها مجذوب یک قمری پشت شیشه میمانم
و از عمق نگاهش خوب میدانم
به دنبال کسی که نیست میگردد
نمیدانم چرا اما
جهان را مثل عکسی تار می بینم
به زير تلی از آوار می بینم
چهکس دست و دلش لرزیده که
عکس جهان این گونه افتاده
که از بم خوانی "آواز"
تنها نقطهی بسطامی گلپونه افتاده
که تاج زرنشان آفتاب از آسمان
روی زمین وارونه افتاده
نمیدانم چرا اما
پر از دلنازکیهای حبابی بر لب آبم
پر از بغضم چنان دریا و بیتابم
که تنها با نگاهی
غرق آهی
دوست دارم بشکنم در خود هزاران بار
نمیدانم چرا اما
تصور میکنم این روزها دیگر
"نمیدانم"ترین احساس دنیایم
که بی اندازه تنهایم
و امضایم
شبیه لک لکی دلخسته از دریاچه
جانآشوب موجا موج ساحلکوب
چتر بالهایش باز باز و
فکر پرواز است
نمیدانم چرا اما
جهانم
چون نمایشنامه ای تلخ و غمآهنگ است
و سهم نقش هر آیینه اش سنگ است
نمیدانم
نمیدانم
نمیدانم چرا اما
دلم این روزها
این روزها
این روزها تنگ است...
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
پروانه به گیسوی رهایت بزنم
لبخند به نقش دلربایت بزنم
این گونه که سرشار بهاری، تو بگو
با نام کدام گل، صدایت بزنم؟
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
یادم باشد وقتی در جستجوی آخرین نگاهت از کرانههای دریای توفانی میگذرم از موجهای پریشان برگشته از دور جویای حالت شوم؛
یادم باشد وقتی هوا هم مثل من بیهوا بغض کرد و دل آسمان ابری شد یکراست راهم را به طرف خاطرهها کج کنم و بیایم سروقت گندمزارهای کنار نخلستانی که عطرآگین از مهربانیات رایحهی سالهای بهارین دور را به مشامم میرسانند؛
یادم باشد وقتی هوا بارانی شد پشت شیشهی پنجره به ردپایت در کوچهی اشتیاق خیره بمانم و صدای پای خیس آمدنت را با تپشهای دل بیتابم کوک کنم؛
آه... یادم باشد وقتی که باز هم دلتنگ شدم فنجانی قهوه برایت دم کنم و روی میز بگذارم و به عکست زل بزنم و اشکهایم را پاک کنم و با لبخند بگویم خوش آمدی عزیز همیشه در یادم
🥀🥀🥀🍁🍁🍂☔️🌨
http://telegram.me/shahradmeidary
درود بر دوستان فرهیخته و همراهان گرانقدرم
دل پرمهرتان بی غم و اندوه؛
بسیار سپاسگزارم که بینهایت بزرگ و مهربان و دریا دل و والااندیش و انسانمنشید...
درود بر دوستان زلال و بزرگمنشم
امید دارم هرگز غمی سراغ دل مهربانتان را نگیرد و هرگز آهی خاطر نازنین آینه تان را مکدر نسازد و هرگز اشکی از دیدگان زیبانگرتان نتراود مگر به شوق و به شادی...
سپاسگزارم که در این روزهای ابری و در این شبهای بارانی در کنارمان بوده اید.
باز هم دلتنگ که میشوم
چشمهایم را به روی دنیا میبندم
و خیالت روبرویم ظاهر میشود
درست روی کاناپهی اتاق مشرف به خاطره ها
با سلامی شرجی خوردهی دریا
و چتری خیس
که عطر باران و سدر حیاط قدیمی میدهد
هنوز هم از آخرین دیدارمان
صدای سوزناک شروه ی ماهیگیران جنوبی
به گوش میرسد
آخرین دیداری
که پاره پاره ی زورقهای شکسته اش
هنوز هم موج تا موج
سهم ماسه های دلتنگ ترین بندر دنیاست.
🍁🍁🍂🥀☔️☕️🎼🕊
http://telegram.me/shahradmeidary
درود بر بزرگواران گرانمایه و فرهیخته
آفریدگار یگانه مهرنواز ساز دلتان؛
پاینده و همواره تابنده به مهر باشید.
از مسیری که بازمیگشتم تمام پروانه های خیس از نمنم باران به یاد گلی که بر باد رفته مویه میکردند؛ تمام فاختههای بال و پر شکسته "کوکو"خوان دلتنگیهای باغ سوختهشان بودند و تمام اسبهای سیاهبخت پریشان یال، دشت تا دشت شیهه میکشیدند و سم بر بیتابی زمین سرزمین تنهایی میکوفتند...
آه... از مسیری که بازمیگشتم هر ثانیهی بیتو بودن، ترجمان هزار سال پاییز بود و برای ذرهای آرامش، گریه به شدت ناچیز بود...
🌧🌸🌺⚘️🥀🍁🍁🍂
http://telegram.me/shahradmeidary
درود و مهر
سپاسگزارم که بزرگید و مهربانید و دریا دلید...
هنوز هم که هنوز است باور ندارم که دیگر نمیتوانم صدای پایت را با تپشهای دل بیتابم کوک کنم؛
هنوز هم که هنوز است باور ندارم که دیگر پروانهی شعرهایم نمیتوانند به دور گلواژه های لبخندهایت بگردند؛
هنوز هم که هنوز است باور ندارم که دیگر جای خالیات در جدول دنیا با هیچ حرفی پر نخواهد شد...
آه...
هنوز هم که هنوز است ناباورترین بغض شکستهی جهانم که هیچ دستان مهرآگینی نمیتواند تکه هایم را به هم بند بزند...
💔🌙✨🌧🌸🌺⚘️🥀🍁🍁🍂
http://telegram.me/shahradmeidary
درود بر دوستان خوب و بزرگوارم
سپاسگزارم که با مهربانیهایتان دردهایم را تسلا و تسکین بوده اید...
گفتم عطرت را به دست کدام واژه میسپاری تا گاهگاهی هوای دلتنگیام را دریا دریا دریابد؟
با بغض به ابرهای دوردست آسمان نگریست و گفت باران؛
گفتم تو را دوباره کی خواهم دید؟
با اشک در آغوشم گرفت و گفت مرا پس از این در نغمهی قمریان دلتنگ و در خشخش برگهای پاییزی و در خاطره های باهم بودنمان خواهی دید...
باد وزید و توفان شد و گیسوان بید مجنون پریشان شد و پرده بهم ریخت و تمام یاسهای سپید پشت پنجره با من به گریه افتادند...
برگشتم که بگویم نرو اما در باز بود و جای خالیاش غمگنانهترین شعر جهان را فریاد میزد...
درودهای جاوید بر هماندیشان و همراهان نازنینم
واژگان خیس نمنم بارانم را سرسبز جنگلهای مه و نغمهخوان جویبارهای آرامش بر بال نسیم عطرآگین آویشن و بیدمشک و لبخند به نشانی مهرکدهی نگاهتان میفرستم؛
واپسین روز بهارین سالشمارتان گلافشان؛
سپاسهای همیشگیام را پذیرا باشید...
💚📚🎨🎶🌈🌤🌸🌺🌼🍀🪻⚘️🦋💎
http://telegram.me/shahradmeidary
صبح است و جهان نغمهسرایت گل نازم
هر پنجره وا مانده برایت گل نازم
خوشعطر نسیم سر گیسوی حریرت
پر میکشد این دل به هوایت گل نازم
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
از چهره یِ گل، نقاب انداخته ای
مهتاب ِ جهان به قاب انداخته ای
با خوشه به خوشه نقش ِ زیبایی ِ خود
در خمرهی ِ جان، شراب انداخته ای
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
با دف به دف صدفها شیدای جهانم و با رقصا رقص موجها نغمه پرداز کران تا کرانم و با دسته دسته درناها آواز میخوانم و میدانم زمین زیباتر از نقاشی دفتر هزار برگ فرشته ها خواهد شد اگر آبی اقیانوسش چشمان آرام تو باشد...
🌙⭐️✨🎶📚🌺🌸🪻⚘️🦋💚🕊💎
http://telegram.me/shahradmeidary
درود بر بزرگمهران و بزرگمنشان فرزین و فرآیین
بهارستان ماناییتان گلآرای آرزوهای ناب؛
بهنوش و کامیاب گوارا چشمه ی زلالبختی باشید.
آرامش محض شانه ای خواهم داشت
نجوای خوش ترانه ای خواهم داشت
من با تو به پیشواز مهر، از سر شوق
شهریور عاشقانه ای خواهم داشت
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
با آفتاب نگاه زرینه تابتان میتوان پلک تمام پنجرههای جهان را گشود و همهی پرنده ها را به میهمانی سپیدهدمان مهربانی فرا خواند و عشق را نغمه نواز ساز جاودانگی شد؛ درود و سپاسهای شایان و بیپایانم را خاکسارانه به یکایکتان ارزانی میدارم که چنین زلال اندیشید و باران سرشتید و دریا دلید و بیکرانه مهر؛
در برابر بلندای نیکمنشی تک تکتان سر به کرنش فرود می آورم و قلبم را تا ابد گنجینهسرای طلای نام شما خوبان می سازم.
🌙⭐️✨🎶📚🌺🌸🪻⚘️🦋💚🕊💎
http://telegram.me/shahradmeidary
درود بر آینهی ابدیتی که بازتابانندهی غنچه غنچه بهار ماندگار مهربانیهای شماست
شباهنگام تابستانیتان خوشآهنگ موسیقای خنکای جویبار زلالینگیهای جاوید؛
سپاسگزارم که بهترینید...
💚🌺🌸🌷⚘️🍃🌙✨🎶
http://telegram.me/shahradmeidary
درود بر دوستان پاکسرشت و بزرگوارم
شبدمان تابستانیتان خنکا نواز نسیم مهر؛
رویین دل و نوشین جان جاودان چشمهسار نیکبختی باشید...
بوی نمنمهای باران
بوی جنگل
بوی شالی
بوی خاک خیس باران خوردهی اقلیم سرسبز شمال
بوی حس و حال ممتد و زلال
بوی ردپای مخملگون و آهووار و آرام نسیم
بوی شیدایی نارنج و تمشک و بیدمشک
بوی کلبه
بوی کتری
بوی رقص شعله و دود زغال
بوی رفتن تا فراسوی خیال
بر مشامم میرسد بوی بهار خاطرات
مانده گلبرگ خیالی یادگار خاطرات
باز هم دارد هوا خوشعطر یادت میشود
باز هم از دور میآید صدای پای تو
خیس دلتنگی و مه از راه میآیی به شوق
باز هم در میزنی
تا که بگشایم به رویت
هم در چوبی و هم آغوش را
تا کنم روشن به نجوایی بفرمایی لب خاموش را
تا بیایی تو و بنشینی دوباره
روبرویم
تا بجویم در ته چشمان گیرا و قشنگت آرزویم
تا بریزم استکانی باز هم چایی به شوق
تا کنم از تو پذیرایی به شوق
تا بگویم با خوشآمد
راه را گم کرده ای
تا بگویی خنده بر لب :
راه را نه نه
ولی همراه را گم کرده بودم
ماه را گم کرده بودم
همدم دلخواه را گم کرده بودم
که دوباره یافتم
بوی نمنمهای باران
بوی بال خیس گنجشکان پشت پنجره
بوی ناب خاطره
بوی نبض سبز باغ اطلسی
بوی نعنا بوی شبدر
بوی خواب ترد ریواس و علف
بوی لبخندی که جا مانده میان قاب عکس روی رف
بر مشامم میرسد بوی بهار خاطرات
مانده گلبرگ خیالی یادگار خاطرات
در تمام سالهایی که گذشت
آه گاهی
گاه گاهی میهمانم بوده ای
با سکوتت همزبانم بوده ای
تکنواز غرق راز ساز جانم بوده ای
باز هم در گوشهی منظومه ای
روشنابخش شباهنگام سرد کومه ای
تک چراغی روشن است
باز هم یاد تو مهمان من است
از ورای سالهای دور و نزدیکی که رفت
گاه خوشبختی
مرور خاطرات ناب باهم بودن است.
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
خودت هم خوب میدانی نباشی حال ِ من خوش نیست
دل ِ از غصه و اندوه مالامال ِ من خوش نیست
دلم خیلی گرفته چون شمال ِ خیس ِ دلتنگی
هوای ِ ابری ِ "ماسوله" و "ماسال" ِ من خوش نیست
از اینجا رفته ای و فصلهایم بوی ِ غم دارند
شده تقویم ِ من غرق ِ خزان و سال ِ من خوش نیست
تک و تنها، ته ِ دنیا، شبم جا مانده از فردا
به عکست زل، سکوت ِ غرق در جنجال ِ من خوش نیست
از اینجا تا خود ِ لاهور، تا کشمیر و تا آن دور
گرفته رنگ ِ غم بخت ِ من و اقبال ِ من خوش نیست
بگو از جان ِ من ای سایهی ِ تنها چه میخواهی؟
برو دنبال ِ بخت ِ خود، نیا دنبال ِ من خوش نیست
گس است و میزند گاهی به تلخی لحظه های ِ من
نچین از شاخه ام که طعم ِ سیب ِ کال ِ من خوش نیست
نه دیگر شور و حالی هست و نه شوق ِ خیالی، آه...
نمیداند کسی حال ِ مرا و فال ِ من خوش نیست
غزل غم دارد و غم دارد و غم دارد و غم، آه...
ابد یعنی از اینجا رفته ای و حال ِ من خوش نیست
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
facebook.com/shahradmeidary
instagram.com/shahrad_meidary
یک پنجره بنشین و تماشایم کن
پروانه نصیب باغ افرایم کن
هرجای جهان نمنم بارانی بود
یاد از من و دلتنگی شبهایم کن
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
دل ِ خون، پاره پاره بی تو جاریست
از آن سوی ِ هزاره بی تو جاریست
کجای ِ کهکشان ِ گریه هستی؟
که اشک ِ هر ستاره بی تو جاریست
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
دعوت به غروب و برگ و بادت کردم
همصحبت بغض خانه زادت کردم
خیره به تمام خاطراتی که گذشت
دلتنگتر از همیشه یادت کردم
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
چگونه آیا دلت میآید دل از دل ِ ما بریده باشی
در ِ قفس وا، غریب و تنها، چنان کبوتر پریده باشی
چه میشود کرد از اینهمه درد، چه میشود گفت از اینهمه آه
نمانده چاره به غیر از اینکه به آسمان پر کشیده باشی
ستاره ها نقش ِ فرش ِ راهت، فدای ِ اشک و فدای ِ آهت
به شوق ِ فردا گذشتی از شب که رهسپار ِ سپیده باشی
خلیج ِ گریه، هوای ِ توفان، صدای ِ موج و شب ِ پریشان
چگونه باور کنم که از ساحل ِ دلم پا کشیده باشی
سفر بهخیر ای همیشه در یاد، گُل ِ خزانبرگ ِ رفته بر باد
گمان کنم تاکنون به باران، به باغ ِ گُلها رسیده باشی
به گریه گفتم به آه ِ غمبار، گُل ِ امیدم خدا نگهدار
خدا کند حرف ِ آخرم را تو وقت ِ رفتن شنیده باشی
به روی ِ شیشه نشسته نمنم، پس از تو سهمم شده فقط غم
نسیمی آمد به این امیدم که جای ِ آن تو وزیده باشی
غزل غزل شعر ِ ماندگاری، به گریه چون ابر ِ نوبهاری
اگر که با اشک ِ حسرت ِ من به روی ِ دفتر چکیده باشی
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
facebook.com/shahradmeidary
instagram.com/shahrad_meidary
"بدرود" نوشته درد در دفتر ِ تو
گریان شده هر خاطره پشت ِ سر ِ تو
لالایی ِ مادر سر ِ گهوارهی ِ خاک
افتاده به روی ِ هم دو پلک ِ تر ِ تو
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
خورشید ِ طلایی ِ دماوندش کیست؟
مستانه نگار ِ بی همانندش کیست؟
چشمان ِ تو زیتون و لبان ِ تو انار
تلفیق ِ قشنگیست هنرمندش کیست؟
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
سر راهت که میآیی پروانه های از خواب پیله برخاسته را هم خبر کن که پشت سرت کارناوال رنگینکمان راه بیاندازند و به زير طاق اسلیمی زیباکدهات که رسیدند بر مدار ماندگار کهکشان زرفشان عشق، رقصان پر افسونگر ملکوت ملاحت، دور سرت بچرخند و بچرخند و بچرخند تا تمام شعرهای جهان به راز جاودانهی گل بودنت پی ببرند و بهار سبزهنگار تا ابد و یک روز دیگر در تقویمهای این حوالی تمدید شود...
💚📚🎨🎶🌈🌤🌸🌺🌼🍀🪻⚘️🦋💎
http://telegram.me/shahradmeidary
درودهای بیپایان بر دوستان مهربان و نازنینم
امروز و هرروزتان ناب و نوشین و شادیانگیز؛
ملودی آرزوهایتان دلکوک نغمههای زیبای مرغان آمین باد...
ای طیف ِ هزار رنگ ِ گستردهی ِ نور
ای نقش ِ دلانگیز ِ نظر کردهی ِ نور
مینیاتور ِ مشرقی ِ صبحی و به شوق
خورشید، تو را کشیده بر پردهی ِ نور
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
تا آینه ای مقابلت بگذارم
تا بوسه به ماه ِ کاملت بگذارم
چشمان ِ تو آرامش ِ اقیانوس است
باید که قدم به ساحلت بگذارم
#شهراد_میدری
@shahradmeidary