سفارش شعر و ترانه پذیرفته میشود. ارتباط با شاعر : @shahrad147 https://zil.ink/shahradmeidary
درود و مهر بر تکتک شما بزرگواران فرهیخته
آرزو دارم برگ برگ مهرماهتان را دست خوشبختی ورق بزند و امیدوارم پاییزی که دو هفته از آن سپری شده سرآغاز رسیدنتان به بهار ماندگار رویاهای ناب باشد...
سپاسگزار بودن ارزشمندتان هستم و دستان پرمهر یکایکتان را به گرمی میفشارم.
برادر کوچکتان: شهراد میدری
🧡🍁🍁🍂🎶🌙✨💫🌺🌸🏵️⚘️🥂💎
🔗http://telegram.me/shahradmeidary
گاه شاعر، پستچی نامآشناییست با لبخندی مهربانانه و پاکتهایی که هر کدام بوی شعر میدهند؛ برخی پاکتها از دوردست خیال آمدهاند، با عطر نمنمهای باران بهاری و شکوفههای سپید بادام، و برخی دیگر از همین حوالی نزدیکتر از کوچهباغ خاطرهها؛ با رایحهی برگهای زرد و نارنجی پاییزی، که بر سنگفرش نمور پیادهروها افتادهاند، و برخی نیز بوی شعلههای آتش میدهند و بوی دلی سوخته که خاکسترنشین تنهاییست.
صدای زنگ در که آمد، تنپوش پروانگیات را بپوش و اشتیاق دیرینت را خبر کن و در را به روی عطر گلبرگی آشنا باز کن؛ شاید نامهای تازه آمده باشد، نامهای که در آن درد، عشق و امید، با حس و حالی ناگفتنی و با دستنوشتهی قلبی شاعرانه، در هم تنیدهاند تا دمی تو را به سفر رویا و راز ببرند، تا خاطرههای خاطرنوازی که هنوز زیباترین شعر دنیایند...
#شهراد_میدری
🎨🎶💕🌙✨⭐️🌺🍀🌸🌿🏵️⚘️💎
http://telegram.me/shahradmeidary
درود بر دوستان راستین پندارم که هزار سال است ریشه در ژرفای اقیانوس شعر دواندهاند و شاخه تا بلندای کهکشان نور گستراندهاند؛
شباهنگامتان گوارای زلال بیملال آرامش و سرشار از گلواژههای عطرآگین مهربانی...
سپاسگزار همراهیتانم.
به دل غوغا، به لب لبخند هستی
به مستی، اولین سوگند هستی
تو در خمخانهی پلک تماشا
شراب ناب بیمانند هستی
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
تو که با کالسکه ی نور آمدی، هفت دروازه ی آسمان گشوده شد و جارچیان بر بلندای برج و باروهای مرمر، خبر دادند و پردههای مخملین رنگ در رنگ قصر، کنار رفتند و مشعلهای زرین فروزان شدند. ندیمان به صف ایستادند و چاکران در سکوتی سرشار از بلندای نامت، سر به کرنش فرود آوردند. تو به شاهنشین هفت شهر عشق آمدی، با نگاهی که فرمان میداد و با تبسمی که سرشار از مهر و آرامش بود. در آینهات رخسار ماه، و بر انگشتریات نگین ستاره، و بر گیسوانت نیمتاج خورشید زریننقش پر فر و شکوه میدرخشید. غلامان، شراب در جامهای یاقوتی میریختند، اما مستانگی، در پیشگاه همایونی تو، از نگاه آغاز میشد، نه از غوغاریز باغهای ارغوان...
تا من زیباترین عاشقانه های جهان را به تو پیشکش نمایم...
📚🎨🎶☕️💕🌈🌤🌺🌸🌿⚘️💎
http://telegram.me/shahradmeidary
درودهای بیپایان بر دوستان فرهیخته و گرانسنگم
برگابرگ تابستانههایتان رقصآغاز و خنکا نواز نسیم مهر و آسایشتان نیوشای نغمههای موسیقی شرشر جویبار...
سپاسگزارم که بهترینید...
غزال سرمه ای رفتار نامت
ترنج قاب خاتمکار نامت
به من ای کاش میگفتی چه داری
که مستم میکند هربار نامت
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
دلتنگی شب، غرق تب و تاب من است
خیره به ستاره، اشک مهتاب من است
از خود خبری ندادی و غرق سکوت
همصحبت غم، دیده ی بیخواب من است
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
تا آینه ی هزار خشت آمده ای
تا شادی ناب سرنوشت آمده ای
عطر گل سیب میدهد لبخندت
شاید که تو از باغ بهشت آمده ای
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
آنسوی متن مه گرفتهی جنگل رنگ در رنگ پروانگی، غرق شگفتی و شیفتگی گنجینه ی دوستیتان، ترنج آفتاب را بر قالی ابرناک ابریشم نقش زده ام تا تاج بر سر بگذارید و خیره بر تالار آینهی الماسآرا بر تخت طاووس کاخ گلستان بنشینید و اسبان سپید شیهه تصنیف نقره کار سیمگونیال شاهراه خیال از الیاف کهربایی نور و سرور فراسوی تاریخ برایتان هزار صندوقچهی چامه و چکامه به ارمغان بیاورند...
http://telegram.me/shahradmeidary
🌈🌤🥂🌹🌺🌸🪻⚘️🌱🦋💚🎶💎🕊
درودهای بیشمار بر شما بزرگواران مهرآیین
روز بهارینتان آراسته به نستعلیق گیسوی بیدها و آذین بسته به مینیاتور پر پروانه ها؛
کوچه باغ آرزوهایتان عطرآگین نمنم باران گلاب شوق و شادی...
سپاسگزارم که بهترینید...
من و یاد تو باهم چای مینوشیم، بودی کاش
به حس و حال نابی و سلامی و درودی کاش
پس از عمری که هم را باز میدیدیم، مثل من
تو هم با شوق و دلتنگی، بغل را میگشودی کاش
کنارت مینشستم یا دقیقن روبروی تو
به لبخندی و حرفی تازه شادم مینمودی کاش
دل من لک زده حتا برای جمله ای ساده
مرا دلگرم میکردی به گفتی و شنودی کاش
خودت کل جهان، میگفتی از "نصف جهان" با شوق
خبر میدادی از برگشتن زاینده رودی کاش
به عصر شعرمان عطر خیالی تازه میپیچید
برایت میزدم آتش، بخوری یا که عودی کاش
تو بودی و من و باران و بوی خاک و آنسوتر
زغال و منقل و کتری چای و رقص دودی کاش
تصور کردن این که تو باشی واااای رویاییست
بر این رویا دری از آسمانها میگشودی کاش
خودت که نیستی اما برای دلخوشی من
خدا میآفرید از روی نقشت تار و پودی کاش
خیالت شعر نابی شد، به مستی چون شرابی شد
تو این زیباترین شعر جهان را میسرودی کاش...
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
facebook.com/shahradmeidary
instagram.com/shahradmeidary7
در فروردین،
آن هنگام که شکوفهها
بر گونهی شاخهها لبخند میزنند،
دلارامی بیتا
با لبخندی از ابریشم بهار
جهان را دیگرباره از نو میآغازد؛
تبسماش
آواز شادیبخش پرندگان است
در صبحی مهآلود
درست آنسوی دلتنگی،
نغمهای لطیف که واژگان دلباخته را
از سرمای زمستان به مهمانی سبزه ها میکشاند؛
او که
مهربانیاش
عطرآگین نم نم های گلابدان نقره ای آسمان است
و کوچه های خاطره را نم پاشی میکند
و پنجره ها را
میگشاید به نوازش نور و قاصدک و موسیقی...
او که نامش حضرت یار است
و لبخندش
شاهکار قلم موی فروردین است و
در گالری هزار کوچه باغ باران خورده
فر و شکوه تمام گلهاست
او که مرا
در انبوه اینهمه تنهایی
هنوز دلگرمی میبخشد
در گوشه ی قاب خاتمکار
و در حوالی همین دلخوشیهای بیتکرار...
http://telegram.me/shahradmeidary
🌺🌸⚘️✨🌙🌱🦋💚🎶🥂📖💎
درود و مهر بر شما که
دفنواز مهتابید و نقره نقره ستاره میافشانید و گلبرگ گلبرگ مروارید به کرانه های شعر میبخشید، سپاسگزار واژه واژه ی پرمهرتان و ارجگزار همراهی ارزشمندتان هستم.
برای دلت نسیم بهارینه ای از جنس آرامش فرستاده ام، تا از سرشاخههای مهربانی، گلبرگ گلبرگ طراوت و عشق و امید بچیند و با خود به ارمغان بیاورد… از انبوه جنگلزارهای مینیاتوری ابر و خیال، چکه چکه باران سفارش دادهام تا بیطاقت طاق دلتنگی، نوازشگر نگاه خستهات باشد و مژدهگر عطر ناب زندگی به هوای دل و جانت شود…
روزگارت پر از شمیم آویشن و ریحان و قهوه و نغمههای عاشقانه ای که بوی باران میدهد...
🍃🌺🌸⚘️🌤🌈🌱🦋💚🎶💎
telegram.me/shahradmeidary
درود بر دوستان خوب و بزرگوارم
باران باران، فرنوش فروردین شادیآغاز باشید.
سپاسگزارم از فرهنگ لغت بهاری که گلواژه گلواژه عطرآگین نام شماست.
درود بر هرکه هنوز راه و رسمش مهربانیست
پیشاپیش فرا رسیدن آیین باستانی سیزده بدر بر شما نیکاندیشان و فرزانگان فرخنده و همایون؛
فردایتان سبزه آرا و گل آذین و شادیبخش و به یاد ماندنی باد...
راضی به ستاره نیستم، ماهم باش
همصحبت لحظه های دلخواهم باش
یک گام و دو گام کم نیاور لطفن
تا قله ی قاف عشق، همراهم باش
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
درودهای جاوید
پنجره ی دلم را به کوچه باغ شکوفهآرا و سبزینهفرش و گلاب خوردهی آمدنتان میگشایم،
نسیم دلنواز مهرتان، عطر ناب بهار را در رگهایم جاری میسازد. قاصدکهای فروردین، واژهواژه از شوکت و شکوه بیکرانتان سخن میگویند و باران نرم تراویدن نگاهتان، هزار رویای شبنمخورده را با گلهای لاله و نرگس و نسترن در میان میگذارد.
سپاسگزارم که بهترینید و سپاسگزارم که همواره گرما و روشنی را به گستره ی آسمان دلها هدیه میدهید.
http://telegram.me/shahradmeidary
🌺🌸🌼⚘️🌤🌈🌱🦋💚🎶🥂📖💎
درودهایم را به بالهای نقره ای نسیم میسپارم، تا عطرآگین از بهار بوزد و چکاوکبهچکاوک، بر گلبرگ گلبرگ زیباکده ی هفت اقلیم لبخندتان آواز روشنی بخواند.
فروردین با نغمهی باران، بر پنجرهها میچکد، آنجا که واژهواژهی مهرتان در باغ زیباییها عطرآگین از نجوای یاسها و زمزمهی نرگسها شکوفه میدهد.
سپاسگزارم که با بودنتان در هر واژه، چراغی از مهربانی میافروزید و شاهراه دوستیها را تا جاودانگی روشنا میبخشید.
http://telegram.me/shahradmeidary
🌺🌸🌼⚘️🌤🌈🌱🦋💚🎶🥂📖💎
خوشعطر گلاب، نمنم ریز خزان
یاقوت انار، گردنآویز خزان
پیش قدم تو خش به خش میافتد
هر برگ طلا، شعر دلانگیز خزان
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
به یاد آور دل دیوانه ای که دوستت میداشت
لبالبنوش مستیخانهای که دوستت میداشت
همان در خود شکسته، خسته از بار غم دنیا
همان ارگ بم ویرانه ای که دوستت میداشت
زدی آتش به احساسش، به باغ مخمل یاسش
چه کردی با پر پروانه ای که دوستت میداشت؟
از اینجا میرود با حسرت یک لحظه آغوشت
همان پیراهن مردانه ای که دوستت میداشت
نشد قسمت که بگذاری سرت را وقت دلتنگی
پی تسکین به روی شانه ای که دوستت میداشت
شروع بیسر و سامانیاش دل کندن از عشق است
همان ابریترین سامانهای که دوستت میداشت
شکسته دل از اینجا میرود این شاعر تنها
ببخش ای آشنا بیگانه ای که دوستت میداشت
به رسم یادگاری این غزل را کرده تقدیمت
همان افسونگر افسانهای که دوستت میداشت
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
facebook.com/shahradmeidary
instagram.com/shahradmeidary7
امشب...
در تصور هیچ تصویری قاب نشده،
و شب،
نه سانسی برای تماشا دارد،
نه فریمی برای دیدن،
و این، آغاز گمشدن است
در هوایی که از پنجره نمیتراود،
در نوایی که از حنجره برنمیخیزد،
در نوری که نرسیده خاموش میشود
و خیره بر دستگیرهی دری
که میچرخد
اما به روی سکوت...
هزار سال است
هیچکس به این خانه نیامده،
اما بوی رفتن،
هوا را نمناک و غمناک کرده...
و حالا،
نه نبض دلواپسیها
نه تپش صدا،
نه رد نگاه...
فقط،
اشکهایی بر لبهی آستین خاطرهها ماندهاند،
که با زبانی از یاد رفته و بر باد رفته
شعر مینویسند...
و من،
شاید،
آخرین بازماندهی تراژدی گریههایم
در فیلمی که خود کارگردان هم
تا آخرش را ندیده است...
#شهراد_میدری
📚🎨🎶🩷🌙✨⭐️🌺🌹🍀🌸🌿⚘️💎
http://telegram.me/shahradmeidary
درودهای برآمده از ژرفنای دل و جان
آنگاه که از دوردست آسمانها باز میگردید
کبوترانگیتان، عطر برگ برگ زیتونزارهای مهربانی را با خود میآورد؛
تا من، در زلال حضورتان، غزلخوان نمنمهای باران و بیدمشک شوم.
سپاسگزارم که هنوز،
سبزهی یشم میگسترانید،
گل یاقوت میشکوفانید،
و پروانهی فیروزه میرقصانید...
با مهر: برادر کوچکتان شهراد میدری
گاهی آهی در آینه مان مینشیند
از خاطرات کسی که بودنش،
جهان را بیاندازه زیبا میکند...
این شعر، بیقراری ناتمام کسیست؛
که اگر دلتنگی برای او نبود،
هرگز سروده نمیشد...
شعری که
روزی از همین روزها تک تک واژگانش
بر برگبرگ درختان دنیا نقش میببندد
و اندوهشان آغازگر پاییزی خواهد شد
که فقط به یاد او بر زمین میریزند...
http://telegram.me/shahradmeidary
درودهای جاوید
گاه و بیگاه دل مهربانتان بهارینه و شاد و گلافشان؛ امیدا که پنجرهی نگاهتان هرگز خیس نمنمهای دلتنگی نباشد...
بغل وا کن به رویم، باورم کن
معطر از گلاب قمصرم کن
بزن باران به هر سازی دلت خواست
به نم نم های خود عاشق/ترم کن
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
لبخند جهان، قشنگ آغاز شود
بی واهمه ی تفنگ آغاز شود
رویای کبوتران آزادی چیست؟
صبحی که بدون جنگ، آغاز شود
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
هر خوشه ی یاس و سمنی وا شده از نو
هر پنجره ای محو تماشا شده از نو
خورشید قدم رنجه به فرش گل ماهور
پیش قدمت صبح چه زیبا شده از نو
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
باران و نسیم در هوای من و تو
آواز پرنده همصدای من و تو
تعبیر هزار سالهی خوشبختیست
یک کلبه ی جنگلی برای من و تو
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
خورشید دماوند، شکوفا شده، به به
سیمرغ، همایون پر دلها شده، به به
جمشید به تخت آمده در صبح جهانتاب
ایران کهن باز چه زیبا شده، به به
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
تلفیق رز و نسترن و نسرین است
مانند گلاب قمصر، عطرآگین است
بر بوم هزار خاطره، غنچه بخند
لبخند تو شاهکار فروردین است
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
نسیم از شاخه ی رقصان بچینند
گل ابریشم و ریحان بچینند
سفارش داده ام از جنگل ابر
برایت یک سبد باران بچینند
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
درودهایم آراسته به غزلخوانی شببوها و محبوبههای شب پیشکش به پنجره ی گشوده بر بهار خوشنقش و نگارتان
شبانگاهتان شور برانگیز و گلابریز شرشر فواره ی باغهای معلق ترنج و حاشا و تماشای کاشیکاریهای فیروزه و مهربانی...
سپاسهایم چکه ایست ناچیز در پیشگاه دریای لاژورد و ژرفناک مهر بیکرانتان...
http://telegram.me/shahradmeidary
🌺🌸⚘️✨🌙🌈🌱🦋💚🎶🥂📖💎
درودهای جاوید
امیدوارم برگ برگ نوروز سپری شده سرآغاز بهار آرزوهایتان بوده باشد؛ امیدوارم غمهایتان را در خانهتکانی اسفندی که گذشت به خاطرهها سپرده باشید و دیگر هرگز اندوهی ناخوانده از راه نرسد و دست بر کوبه ی در لحظه هایتان نگذارد و امیدوارم شادیها همچون سبزههای نورسته و همچون غنچههای نوشکفته و همچون شکوفههای نوپدید سرتاسر فروردینتان را در سمفونی خوشبختی بنوازند...
امسال را برای هم زیباتر و پربارتر و باشکوهتر از هر سال آرزو کنیم.
با مهر
برادر کوچکتان: شهراد میدری
http://telegram.me/shahradmeidary
زیباست بهار لاله و نسرینت
غوغاست نوای کبک و بلدرچینت
ای فرش قدم تا قدمت سبزه ی ناز
به به که چه کرده ماه فروردینت
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
آه... دلتنگی
عید نوروزیست
که پشت کارت پستالهای نانوشته
لای سبزه های روبان نبسته
و روی میزهای خالی کافه ای
که قرار بود برایمان فال قهوه بگیرد
جا مانده است
اگرچه باران،
پنجرهها را
با اشکهای نقرهای میشوید
اما حسرت گلخندههای تو
هنوز بهار ناشکفته ی این حوالیست.
*
آه... دلتنگی
وعده و وعیدهای عیدهای رفتهست
آنجا که صدا میلرزد
نور بیحرکت میماند
و دوربین بر بغضهای مردی زوم میکند
که قرار بود نقش اول این فیلم باشد.
*
آه... دلتنگی
پاسپورتیست
که مهر گریه میخورد
در فرودگاهی که چهارسویش
بوی رفتن گرفته
و بر تنهاترین صندلیاش
دسته گلی پلاسیده
از آخرین بدرقه ی پرواز جا مانده است.
*
آه... مسافر،
به هر کجای جهان که برسی
یادت باشد
هنوز با یاد تو
یک نفر
در گوشهای از این شهر فراموش،
آخرین غزل دلتنگیاش را
از حافظهی باران پاک نکرده است...
#شهراد_میدری
http://telegram.me/shahradmeidary