درودها و سرودها رهسپار پنجدری رنگ در رنگ غنوده در اغوای نور و ماهور و کرشمه ات
تا تو سینه ریزی از یاقوت اناردانه بر گردن بلور بیاویزی و میل سرمه دان نقره برداری و دستی بر گیسوان بلند ابریشمین ات بکشی و قصر طلاکار هزار آینه را مبهوت دلبرانگی ات بگردانی من هم میروم چامه و چکامه ای ساز کنم و بر گلبرگ نسرین ها و نسترن ها و یاسمن ها بنگارم و بهار ماندگار را مست از واژگان صف بسته به تماشای ناز دلنواز تو شکوفا سازم پری خاتون نارنگ و ترنگ ...
درودهای فراوان بر دوستان نازنینم
سپاسگزار همراهی ارزشمندتان هستم.
درود بر دوستان نیک سرشت و فرهیخته ام
نسیم بهارینه ی باشندگی تان برگ برگ دل و جان را شور و سرور رامش و خرامشی دیگرباره می بخشد و نم نم باران واژگانتان هزار باغ آینه را به جشن تماشایی شکوفایی فرا میخواند
چونان همیشه سپاسگزار همراهی پرمهرتان هستم
درودهایم ارزانی شمایان که غزلخوان مهرید و
آینه گردان سپهرید...
باغ مخملین لبخندتان خرم؛
جام بلورین ارغوانتان لبالب؛
تنبور و سنتور نغمه های شادی انگیزتان کوک؛
سپاسهایم چکاوکی چکامه سرا نشسته بر چینه ی
سنبله آرای بهارینگی تان...
درود گرانمهران راستین پندار و والااندیش
شبانگاهتان خوش آهنگ نغمه ی قوهای دلداده ی
دریاچه ی مهتاب؛
چراغ دلتان همواره روشن و قصر آینه تان فروزان به مهر...
سپاسگزارم که بزرگی و انسان منشی راه و رسم
دیرین تان است...
خوش نغمه یِ باران و غزلخوانِ گُلِ سرخ
بر بالِ نسیمی شده مهمانِ گُلِ سرخ
عشق آمده، برخیز و به رویش بگشا در
تا صبح بتابد به شبستانِ گُلِ سرخ
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
دلداده یِ مهر و سرفرودم بر تو
هر دم زده بوسه ای سرودم بر تو
بر سنگ نگاره هایِ تاریخِ وطن
سربازِ هخامنش، درودم بر تو
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
به نقشِ نقشه یِ میهن بمانی
رها از قصه یِ رفتن بمانی
تو ممنوع الخروجی از دلِ من
که باید تا ابد با من بمانی
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
درود بر گرانگهران مهرآیین و مهرآذین
مانده ام نامتان را با کدام واژه بیارایم که هور بلور غرق نور بزرگمنشی تان را رخنمون شده باشم؛ حیرتزدگی را جز به لب فرو بستن یارای تراویدن بر لب کدام کوزه ی چشمه سار زلال بی ملال است؛ حاشا که من و هزار چلچله ی بهارینگی پر فرو بسته ایم بلندای فیروزه تراش پردیس تماشایتان را...
سپاسهایم را پذیرا باشید که نازنینید و بهترینید...
ای قصرنشینِ مرمرِ ناب، سلام
ای گوهرِ یکدانه یِ نایاب، سلام
حیرتزده یِ تراشِ الماسِ تو شعر
ای دلبرِ تن شسته به مهتاب، سلام
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
باران که آمد جایِ من یک صندلی بگذار
در کلبه ای مشرف به شیبِ جنگلی بگذار
پچ پچ بگو با پنجره، بی پرده از یک راز
لب بر لبِ آیینه هایِ صیقلی بگذار
دستی بکش رویِ غبارِ گنجه و بر میز
منجوق دوزی هایِ سبزِ ململی بگذار
تن کن همان پیراهنِ رنگِ سپیدت را
منت سرِ گلدانِ یاسِ مخملی بگذار
با من که دیگر نیستم برگرد تا دیروز
نامِ خودت را یک کلاسِ اولی بگذار
برخیز زنگِ کودکی ها خورد، باید رفت
این سوتِ آخر را برایِ "ریزعلی" بگذار
با من بیا تا کوچه باغِ برگفرشِ خیس
پا رویِ خِش خِش هایِ زرد و خردلی بگذار
سردم شده در قاب میلرزم، بکش کبریت
کتری به رویِ هیمه هایِ جنگلی بگذار
بنشین تعارف کن به جایِ خالیِ من قند
فنجانِ چایم را کنارِ صندلی بگذار
بنویس رویِ شیشه هایِ مِه : "خداحافظ"
با اشک زیرش نقطه چین... شاید... ولی... بگذار
امشب به خوابِ من بیا قویِ سپیدِ شعر
پر در پرِ تالابِ نابِ انزلی بگذار
چون سینه ریزی از صدف، این شعر تقدیمت
آن را گُلی بر ماسه هایِ ساحلی بگذار
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
facebook.com/shahradmeidary
instagram.com/shahrad_meidary
غریب و بیصدا میگریم امشب
به باران مبتلا میگریم امشب
دلم یک آسمان ابر و به یادت
در آغوش خدا میگریم امشب
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
لبِ دریا، شراب است اینهمه شعر
به جنگل، مثلِ خواب است اینهمه شعر
حمیرا و شمال و نم نم، ای جاااان
چه رویایی و ناب است اینهمه شعر
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
نسیم خیس عطرآگین نم نم های خوشبختی
می آید از فراز جلگه های سبز و شالیزار ابریشم
و با خود ارمغان می آورد بوی خوش اردیبهشتت را
درختان رقصشان می گیرد و
هر پنجره وا میکند آغوش
من و یاد تو باهم با سلامت باد نوشانوش
دو پیک از باغهای ارغوان شعر می نوشیم
تعارف میکنی من را
نخی سیگار برگ و
نغمه ای هم از "سلین ماری دیون"
تا دست در دست تو بگذارم
شبیه تابلوی تازه ی "ون گوگ"
شوم محو تماشایت
که دنیا را ببینم باز در چشمان زیبایت
که آهسته
چنان که خواب هیچ آهوی دشتی را نیاشوبم
بگویم دوستت دارم
که تو خندان بپرسی "چند تا"
و من دهم پاسخ "بی اندازه"
که دور گردنم دستی بیاندازی
به ناز دختران برفی بالا بلند "آلپ"
به رقص تانگو
بر پلکانی از پیانو تا ویالون
تا نوازش های گیتار شباهنگام بارانی
و بعدش را دل بی تاب من چیزی نگوید هم
خودت ناگفته میدانی...
چه رویایی چه اغوایی
چه باهم بودن پرشور و ملموسی
چه نقشا نقش پرهای حریر آرای طاووسی
عجب شیدایی بی وقفه ی نابی
عجب نوشین تر از خلسه
عجب شیرین تر از خوابی
عجب احساس بکر غوطه ور در نور مهتابی
اگرچه هرچه گفتم در خیالم بود
و سهم حس و حالم بود
ولی با اینهمه بسیار خوشبختم
که چون گنجینه ای
در گنجه ی قلبم تو را دارم.
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
عطرِ خوشِ دارچین و نعنا داری
لبخندِ بنفشابیِ زیبا داری
ای شبدرِ چارپر به گیسویِ نسیم
در قابِ سپیده دم تماشا داری
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
درود بزرگواران نازنین و نیک اندیش
پگاه مهرشیدتان روشن از شکوفه های زرین باغ آفتاب؛
روزتان به زیبایی گالری هزار رنگ رویاهای ناب هفت شهر عشق و به شادابی گلبرگهای باران خورده ی رقصان به نسیم پارادایس پرنیان پوش...
سپاسگزار پیامهای پرمهر و انرژی بخش تک تک تان هستم و دستان مهرآفرین تان را به گرمی میفشارم.
خاتونِ انار و سرمه و ابریشم
هرچند نمانده جز خیالت پیشم
آن سویِ هزار سال دلتنگیِ محض
دارم به تو و عشقِ تو می اندیشم
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
رزی آبی به اصرارم فرستاد
به باغِ خیسِ رگبارم فرستاد
به رحم آمد دلش از گریه هایم
خیالش را به دیدارم فرستاد
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
نشان از حس و حالی خاص دارد
سکوتی غرق در احساس دارد
از آن شب که تو را در خواب دیدم
هنوز این خانه، عطرِ یاس دارد
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
عطرِ خوشِ یاس و سمن از دور میآید
با زمزمه یِ عشق و چه با شور میآید
مشتاقِ تو را دیدن و بوسیدن و لبخند
صبح است و صدایِ قدمِ نور میآید
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
درودهای رخشان و درخشانم را از مهرکده های شوش پانته آ به دست چاپار نسیم می سپارم تا از درازنای راه شاهی به پارسه ی هزار ستون مرمر آرایت و به سرسرای سراسر فر و شکوهت و به اندرونی کاخ زراندود آپادانایت بیاورد تا دربانان و کرنشگران و ندیمه ها هزار طاقه ترمه و دیبای آراسته به نقش و نگار پر طاووس و گلهای زربفت پردیس پرند و پرنیان را بر تو پیشکش نمایند و تو به شادباش بازگشتم نیمتاج الماس نشان شهبانویت را بر سر بگذاری و بر سریر سرور بنشینی و هفت شبانه روز گستره ی هفت اقلیمای امپراتوری را چراغان به پرتو ستارگان بخت و فروزان به رامش و خرامش آتش آتشکده های آن سوی تاریخ سازی...
telegram.me/shahradmeidary
درودهای بی پایان، سپاسگزار همراهی پرمهرتانم و ارجگزار بزرگمنشی های همواره تان
🙏💕🌷🌷🌷🍃
تمامِ دلخوشیِ بودن اینهاست
بِلاتکلیفِ سایه روشن اینهاست
نمِ باران،
تِمِ دریا،
غمِ شعر
تو وقتی نیستی سهمِ من اینهاست
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
از بویِ گُلاب، شادی انگیزتری
از شُرشُرِ فواره، دل آویزتری
اینگونه که نغمه خوانِ صبحی بیشک
از باغِ اقاقیا سحرخیزتری
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
اینجا کسی پروانه را جدی نمیگیرد
با باله ی رقص نگارینش
با دامن گلدار رنگینش
هرچند شورافزای باغ سدر و بابونه ست
اینجا کسی از بید مجنون
عکس یا امضا نمیخواهد
هرگز از او
شعری به لب، نجوا نمیخواهد
هرچند با گیسوی افشانش دل از گنجشک ها برده
اینجا کسی در فکر زیبایی پوپک نیست
هرچند در آیینه ی چشمه
با تاج چون گلبرگ نسرینش
با ناز نوشینش
هر صبح میخندد
نه اینکه آن را بد بپنداریم
نه اینکه فرصت نیست
اما نمیدانم چرا دیگر کسی فکر محبت نیست
اصلن من از تو
از خودم
از مردم این شهر می پرسم
آیا کسی
با جلبکی در عمق اقیانوس
با مرغ دریایی لب دریا
با لاک پشتی در کنار آب
هرگز به فکر گفتگو بوده
که آنها را به دست چاپ بسپارد؟
نه بیشتر
اصلن بگو اندازه ی یک پر
آیا کتابی منتشر از نغمه های قمری و
از خاطرات چلچله داریم؟
آیا برای خواندن درد و دل بادام کوهی حوصله داریم؟
وقتی که خیس بوسه های آسمان هستیم
آیا به باران گفته ایم از "دوستت داریم"
در ساحل زیتون و ابریشم
در باغ مروارید
آسوده از تردید
آیا بغل وا کرده ایم از شوق بر خورشید؟
آیا به میمونی
به سنجابی
به پاندایی
تعارف کرده ایم انجیر یا بادام یا گردو؟
تبریک آیا گفته ایم آواز زیبای کلاغی را
تا بشکفد گل از گلش بر شاخسار کاج؟
آیا کسی سلفی گرفته گوشه ی دیوار
با عنکبوت تک نواز تار؟
آیا کسی از کرگدن
از ببر، از زنبور
پرسیده حالش را؟
آیا کسی محو حباب آب
در انحنای بودن و رفتن
دیده ست لبخند زلالش را؟
آیا کسی با بوسه ی شبنم
نبض شکفتن را گرفته در هوای مه؟
تا از تپش های طراوت باخبر باشد
تا از خیال خیس گندمزار، تر باشد
آیا کسی
آیا کسی
آیا کسی... افسوس
کو حس و حال غرق شور پاسخ "آری" ؟
کو از ورای آنهمه شبهای خاموشی
صبحی به رنگ زنگ بیداری؟
ای کاش برگردیم
تا سادگی روزگار غار
تا اولین گلبوسه های نقش بر دیوار
باور کنیم عاشق شدن ساده ست
تنها کمی احساس میخواهد
خیس از نم باران
کمی نرگس،
کمی مریم،
کمی هم یاس میخواهد
تنها کمی همسایگی
با ختمی و آویشن و ریواس میخواهد
فکرش کن از امروز اگر که خوبتر باشیم
با هرکه و هرچه بر این جغرافیای رنگ
دنیا گلستان میشود
آنهم گلستانی بهارآگین
با شوق عطرافزای فروردین
ای کاش برگردیم
تا راه و رسم مهربانی های آغازین...
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
درودهایم نگارینگی جنگل بادام و صنوبرند بر دامنه های پوشیده از مه و دلتنگی که عطر مهرورزی هایتان را در نسیم نفس میکشند و سرمست شور و حال و سبزتر از زمرد خیال شادبختی می آغازند...
سپاسگزارم که شبستانم را چراغانی فروغ نگاه پرمهر آفتابینه تان میسازید
🌺🌸⚘️🌤🌈🌱🦋💚🎶💎
خداحافظ گُلِ نسرین
گُلِ زیبایِ عطرآگین
گُلِ یادآورِ فصلِ بهارِ خاطراتِ سبز
گُلِ ابریشمی برگِ بلندا ساقه یِ گُلزار
گُلِ از آرزو سرشار
اگرچه رفته ای اما
هنوز عطرِ تو مانده بر مشامِ باد
هنوز از نم نمِ باران
شمیمِ دلنوازِ نغمه خوانیِ تو می آید
هنوز از جای جایِ خانه
بویِ مُشک سایِ مهربانیِ تو می آید
هنوز از پشتِ کاجستان
دلِ ناباورم به میهمانیِ تو می آید
تو اما نیستی که در
به رویِ بغضِ تلخِ این غریبه کودکِ مغموم بگشایی
تو اما نیستی دستِ نوازش بر سرش باشی
تو اما نیستی با مهر
سایه گسترش باشی
خداحافظ گُلِ نسرین
گُلِ خوشبختیِ دیرین
دلم تنگ است و میدانم
به جز اشکی به رویِ گونه هایِ ساحلِ بندر
به جز شعری به برگا برگِ پاییزیِ این دفتر
به جز آهی در این پایانِ آتشناکِ خاکستر
به قدرِ لحظه ای کوتاه
تا پایانِ دنیا هم
تو را دیگر
تو را دیگر
تو را دیگر نخواهم دید...
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
درود بر دوستان زیبا اندیش و راستین آیین و نازنینم
پسین دمان اردیبهشتیتان نگارستان رامش خیز هزار پروانه ی رنگینه بال و بهارستان خرامش ریز هزار گل نوشکفته ی فرخنده فال؛
سپاسگزار مهرتانم به جان و دل...
درودهایم و سرودهایم نگاشته بر برگهای کاهی خیس نم نم های باران درهم آمیخته با عطر کاهگل پشت بامهای خاطرات ناب پیشکش به تک تک شما عزیزان و بزرگواران مهربان و گرانقدر که زلالید و نازنینید و هر واژه تان ترنم بال پرندگان باز آمده از کوچه باغ رنگین کمان است و تجسم بهارینگی گلستانه های حریرگون شکوفا به عشق و نیکبختیست...
سپاسگزارتانم به مهری جاودانه🌸🍃⚘️💚🙏
با بید رها به شانه ات می آیی
با چشم شرابخانه ات می آیی
خورشیدی و هر صبح به دیدار دلم
با نغمه ی عاشقانه ات می آیی
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
رویایی و شاید که به خواب آمده ای
با کوزه یِ لبریزِ شراب آمده ای
ای طاقِ هزار کوکب، آذین به نگاه
از قرنِ کدام شعرِ ناب آمده ای؟
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
بهتر که گل از باغ ارم داشته باشی
بر برگ طلا، رقص قلم داشته باشی
صبح آمده قمری خوش و گنجشک غزلخوان
حیفت نمی آید که تو غم داشته باشی؟
#شهراد_میدری
@shahradmeidary