سفارش شعر و ترانه پذیرفته میشود. ارتباط با شاعر : @shahrad147 https://zil.ink/shahradmeidary
هر خوشه ی یاس و سمنی وا شده از نو
هر پنجره ای محو تماشا شده از نو
خورشید قدم رنجه به فرش گل ماهور
پیش قدمت صبح چه زیبا شده از نو
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
باران و نسیم در هوای من و تو
آواز پرنده همصدای من و تو
تعبیر هزار سالهی خوشبختیست
یک کلبه ی جنگلی برای من و تو
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
خورشید دماوند، شکوفا شده، به به
سیمرغ، همایون پر دلها شده، به به
جمشید به تخت آمده در صبح جهانتاب
ایران کهن باز چه زیبا شده، به به
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
تلفیق رز و نسترن و نسرین است
مانند گلاب قمصر، عطرآگین است
بر بوم هزار خاطره، غنچه بخند
لبخند تو شاهکار فروردین است
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
نسیم از شاخه ی رقصان بچینند
گل ابریشم و ریحان بچینند
سفارش داده ام از جنگل ابر
برایت یک سبد باران بچینند
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
درودهایم آراسته به غزلخوانی شببوها و محبوبههای شب پیشکش به پنجره ی گشوده بر بهار خوشنقش و نگارتان
شبانگاهتان شور برانگیز و گلابریز شرشر فواره ی باغهای معلق ترنج و حاشا و تماشای کاشیکاریهای فیروزه و مهربانی...
سپاسهایم چکه ایست ناچیز در پیشگاه دریای لاژورد و ژرفناک مهر بیکرانتان...
http://telegram.me/shahradmeidary
🌺🌸⚘️✨🌙🌈🌱🦋💚🎶🥂📖💎
درودهای جاوید
امیدوارم برگ برگ نوروز سپری شده سرآغاز بهار آرزوهایتان بوده باشد؛ امیدوارم غمهایتان را در خانهتکانی اسفندی که گذشت به خاطرهها سپرده باشید و دیگر هرگز اندوهی ناخوانده از راه نرسد و دست بر کوبه ی در لحظه هایتان نگذارد و امیدوارم شادیها همچون سبزههای نورسته و همچون غنچههای نوشکفته و همچون شکوفههای نوپدید سرتاسر فروردینتان را در سمفونی خوشبختی بنوازند...
امسال را برای هم زیباتر و پربارتر و باشکوهتر از هر سال آرزو کنیم.
با مهر
برادر کوچکتان: شهراد میدری
http://telegram.me/shahradmeidary
زیباست بهار لاله و نسرینت
غوغاست نوای کبک و بلدرچینت
ای فرش قدم تا قدمت سبزه ی ناز
به به که چه کرده ماه فروردینت
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
آه... دلتنگی
عید نوروزیست
که پشت کارت پستالهای نانوشته
لای سبزه های روبان نبسته
و روی میزهای خالی کافه ای
که قرار بود برایمان فال قهوه بگیرد
جا مانده است
اگرچه باران،
پنجرهها را
با اشکهای نقرهای میشوید
اما حسرت گلخندههای تو
هنوز بهار ناشکفته ی این حوالیست.
*
آه... دلتنگی
وعده و وعیدهای عیدهای رفتهست
آنجا که صدا میلرزد
نور بیحرکت میماند
و دوربین بر بغضهای مردی زوم میکند
که قرار بود نقش اول این فیلم باشد.
*
آه... دلتنگی
پاسپورتیست
که مهر گریه میخورد
در فرودگاهی که چهارسویش
بوی رفتن گرفته
و بر تنهاترین صندلیاش
دسته گلی پلاسیده
از آخرین بدرقه ی پرواز جا مانده است.
*
آه... مسافر،
به هر کجای جهان که برسی
یادت باشد
هنوز با یاد تو
یک نفر
در گوشهای از این شهر فراموش،
آخرین غزل دلتنگیاش را
از حافظهی باران پاک نکرده است...
#شهراد_میدری
http://telegram.me/shahradmeidary
سبزه سبزه ترمه دوزیهای باران را ببین
غنچه غنچه نقش زیبای گلستان را ببین
سبزه دامن، پیرهن گل، سنبل آرا، خوشه مو
نقش فروردین زیبا و غزلخوان را ببین
خیس باران میرسد از کوچه ی رنگین کمان
پیشواز مقدمش گلدان به گلدان را ببین
یاس سرمست از شمیمش، اطلسی دلداده اش
رز خوشآمدگو، بغل وا کرده ریحان را ببین
حوض آب و تیک و تاک ساعت فواره ها
ماهیان قرمز پرشور و رقصان را ببین
این طرف قالیچه ی ابریشمین و آن طرف
نازبالشهای مخملدوز ایوان را ببین
سفره ی نقش و نگارین قلمکار حریر
هفت سین مانده از عهد نیاکان را ببین
روز نو، نوروز آیین هزاران ساله است
این کهنآغاز نوپرداز دوران را ببین
عشق بر در میزند، در را به رویش باز کن
زیر چتر قاصدک، لبخند مهمان را ببین
سال نو شد، فال نو میخواهد از ما روزگار
"حافظ" شیراز و مستی، لای دیوان را ببین
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
facebook.com/shahradmeidary
instagram.com/shahradmeidary7
درودهای فراوان بر شما سبزینهنگاران و گلافشانان بهارستان دوستیهای جاوید
اسفند، واپسین ترانه های زمستان را در گوش زمین زمزمه میکند و بهار نیامده، عطر دلانگیز شکوفههای نوروز، در کوچهباغهای انتظار جاریست. نسیم جانبخش فروردین از دوردستها میوزد و نوید زایش و سرایش دوباره را با خود میآورد و چه خوش است در این واپسین روزهای سال، داشتن یارانی نازنین که مهرشان به گستره ی آسمان و نگاهشان زلالتر از باران بهاریست.
ای طلایهداران مهربانی!
باشد که بهار طبیعت، زمزمه گر بهار دلهایتان نیز باشد، گلبرگ لبخندتان شکوفا، آواز پرندگان شادی در جان و دلتان طنینانداز، و بادا که دستان پرمهر سرنوشت، سبزینه های پرطراوت نیکبختی را در بوستان روزگارتان بنشاند.
سپاسگزار همراهیتانم.
http://telegram.me/shahradmeidary
🌱🪴🌺🌸🌼⚘️🌤🌈🦋💚🎼
شمیم یاس و سوسن میدهد باز
به حس نو شدن تن میدهد باز
دو کوچه مانده تا پایان اسفند
هوا بوی شکفتن میدهد باز
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
از دور، گلی میان فال آمده است
با سبزه و باران زلال آمده است
مانده نفسی به کوچ اسفند عزیز
آدینه ی پایانی سال آمده است
#شهراد_میدری
@shahradmeidary,
باران زده و سبزه لب پنجره است
خورشید، گلی شکفته در منظره است
با یاد تو و حال و هوای دم عید
اسفند برای من پر از خاطره است
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
روزهای آخر اسفند است
خانه بوی سمنو و بهارنارنج گرفته
حیاط، خیس از شرشر فوارههاست
و شمعدانیهای لب حوض فیروزه
سرختر از دیروز شکفتهاند.
روزهای آخر اسفند است
مادرم قالی ابریشمی را میتکاند
پروانهها پر میکشند،
صدای کوبهی در
با عطر خاک نمخوردهی باغچه
در هیاهوی کوچه میپیچد،
و پیچکهای مشتاق
از لب دیوار سرک میکشند.
روزهای آخر اسفند است
باد، عطر بیدمشک را
بر سر و روی پنجرهها میپاشد،
آفتاب، کودکی بازیگوش
بر پشتبام همسایهها
بادبادک هوا میکند
و مادربزرگ
با سفرهی قلمکار جوانیاش
از پلههای آجری بالا میرود
تا پیش پای نوروز،
با جوانههای نورستهی گندم
ترانهخوان خاطراتی دور شود.
تو نیستی
اما دستان مهربانت
هنوز در باد، عود و گلاب میپاشند
تو نیستی
اما اسفند
هنوز بر طاقههای حریر گنجهی قدیمی
آخرین لبخندهایت را نقاشی میکند
و عشق،
شکوفهی دیررسیست
که روزی، در آغوش گرم آفتاب
زیباترین شعر جهان خواهد شد...
#شهراد_میدری
http://telegram.me/shahradmeidary
آنسوی متن مه گرفتهی جنگل رنگ در رنگ پروانگی، غرق شگفتی و شیفتگی گنجینه ی دوستیتان، ترنج آفتاب را بر قالی ابرناک ابریشم نقش زده ام تا تاج بر سر بگذارید و خیره بر تالار آینهی الماسآرا بر تخت طاووس کاخ گلستان بنشینید و اسبان سپید شیهه تصنیف نقره کار سیمگونیال شاهراه خیال از الیاف کهربایی نور و سرور فراسوی تاریخ برایتان هزار صندوقچهی چامه و چکامه به ارمغان بیاورند...
http://telegram.me/shahradmeidary
🌈🌤🥂🌹🌺🌸🪻⚘️🌱🦋💚🎶💎🕊
درودهای بیشمار بر شما بزرگواران مهرآیین
روز بهارینتان آراسته به نستعلیق گیسوی بیدها و آذین بسته به مینیاتور پر پروانه ها؛
کوچه باغ آرزوهایتان عطرآگین نمنم باران گلاب شوق و شادی...
سپاسگزارم که بهترینید...
من و یاد تو باهم چای مینوشیم، بودی کاش
به حس و حال نابی و سلامی و درودی کاش
پس از عمری که هم را باز میدیدیم، مثل من
تو هم با شوق و دلتنگی، بغل را میگشودی کاش
کنارت مینشستم یا دقیقن روبروی تو
به لبخندی و حرفی تازه شادم مینمودی کاش
دل من لک زده حتا برای جمله ای ساده
مرا دلگرم میکردی به گفتی و شنودی کاش
خودت کل جهان، میگفتی از "نصف جهان" با شوق
خبر میدادی از برگشتن زاینده رودی کاش
به عصر شعرمان عطر خیالی تازه میپیچید
برایت میزدم آتش، بخوری یا که عودی کاش
تو بودی و من و باران و بوی خاک و آنسوتر
زغال و منقل و کتری چای و رقص دودی کاش
تصور کردن این که تو باشی واااای رویاییست
بر این رویا دری از آسمانها میگشودی کاش
خودت که نیستی اما برای دلخوشی من
خدا میآفرید از روی نقشت تار و پودی کاش
خیالت شعر نابی شد، به مستی چون شرابی شد
تو این زیباترین شعر جهان را میسرودی کاش...
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
facebook.com/shahradmeidary
instagram.com/shahradmeidary7
در فروردین،
آن هنگام که شکوفهها
بر گونهی شاخهها لبخند میزنند،
دلارامی بیتا
با لبخندی از ابریشم بهار
جهان را دیگرباره از نو میآغازد؛
تبسماش
آواز شادیبخش پرندگان است
در صبحی مهآلود
درست آنسوی دلتنگی،
نغمهای لطیف که واژگان دلباخته را
از سرمای زمستان به مهمانی سبزه ها میکشاند؛
او که
مهربانیاش
عطرآگین نم نم های گلابدان نقره ای آسمان است
و کوچه های خاطره را نم پاشی میکند
و پنجره ها را
میگشاید به نوازش نور و قاصدک و موسیقی...
او که نامش حضرت یار است
و لبخندش
شاهکار قلم موی فروردین است و
در گالری هزار کوچه باغ باران خورده
فر و شکوه تمام گلهاست
او که مرا
در انبوه اینهمه تنهایی
هنوز دلگرمی میبخشد
در گوشه ی قاب خاتمکار
و در حوالی همین دلخوشیهای بیتکرار...
http://telegram.me/shahradmeidary
🌺🌸⚘️✨🌙🌱🦋💚🎶🥂📖💎
درود و مهر بر شما که
دفنواز مهتابید و نقره نقره ستاره میافشانید و گلبرگ گلبرگ مروارید به کرانه های شعر میبخشید، سپاسگزار واژه واژه ی پرمهرتان و ارجگزار همراهی ارزشمندتان هستم.
برای دلت نسیم بهارینه ای از جنس آرامش فرستاده ام، تا از سرشاخههای مهربانی، گلبرگ گلبرگ طراوت و عشق و امید بچیند و با خود به ارمغان بیاورد… از انبوه جنگلزارهای مینیاتوری ابر و خیال، چکه چکه باران سفارش دادهام تا بیطاقت طاق دلتنگی، نوازشگر نگاه خستهات باشد و مژدهگر عطر ناب زندگی به هوای دل و جانت شود…
روزگارت پر از شمیم آویشن و ریحان و قهوه و نغمههای عاشقانه ای که بوی باران میدهد...
🍃🌺🌸⚘️🌤🌈🌱🦋💚🎶💎
telegram.me/shahradmeidary
درود بر دوستان خوب و بزرگوارم
باران باران، فرنوش فروردین شادیآغاز باشید.
سپاسگزارم از فرهنگ لغت بهاری که گلواژه گلواژه عطرآگین نام شماست.
درود بر هرکه هنوز راه و رسمش مهربانیست
پیشاپیش فرا رسیدن آیین باستانی سیزده بدر بر شما نیکاندیشان و فرزانگان فرخنده و همایون؛
فردایتان سبزه آرا و گل آذین و شادیبخش و به یاد ماندنی باد...
راضی به ستاره نیستم، ماهم باش
همصحبت لحظه های دلخواهم باش
یک گام و دو گام کم نیاور لطفن
تا قله ی قاف عشق، همراهم باش
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
درودهای جاوید
پنجره ی دلم را به کوچه باغ شکوفهآرا و سبزینهفرش و گلاب خوردهی آمدنتان میگشایم،
نسیم دلنواز مهرتان، عطر ناب بهار را در رگهایم جاری میسازد. قاصدکهای فروردین، واژهواژه از شوکت و شکوه بیکرانتان سخن میگویند و باران نرم تراویدن نگاهتان، هزار رویای شبنمخورده را با گلهای لاله و نرگس و نسترن در میان میگذارد.
سپاسگزارم که بهترینید و سپاسگزارم که همواره گرما و روشنی را به گستره ی آسمان دلها هدیه میدهید.
http://telegram.me/shahradmeidary
🌺🌸🌼⚘️🌤🌈🌱🦋💚🎶🥂📖💎
درودهایم را به بالهای نقره ای نسیم میسپارم، تا عطرآگین از بهار بوزد و چکاوکبهچکاوک، بر گلبرگ گلبرگ زیباکده ی هفت اقلیم لبخندتان آواز روشنی بخواند.
فروردین با نغمهی باران، بر پنجرهها میچکد، آنجا که واژهواژهی مهرتان در باغ زیباییها عطرآگین از نجوای یاسها و زمزمهی نرگسها شکوفه میدهد.
سپاسگزارم که با بودنتان در هر واژه، چراغی از مهربانی میافروزید و شاهراه دوستیها را تا جاودانگی روشنا میبخشید.
http://telegram.me/shahradmeidary
🌺🌸🌼⚘️🌤🌈🌱🦋💚🎶🥂📖💎
نوروز، پیغامآور سبزینگی و سرزندگی، دوباره از راه میرسد و جان جهان را به نغمهی شکوفهها میآراید. سالی نو، فصلی نو، و روزگاری سرشار از امید و شادی و روشنی پیش رویتان ؛
در این رستخیز شورانگیز سبز، دلتان همچون غنچهای شکوفا، لبخندتان همانند آفتاب درخشان، و لحظههایتان عطرآگین آرامش و مهر و نیکبختی...
سال نو و بهار نو بر شما همایون و خجسته باد.
http://telegram.me/shahradmeidary
💚🌹🌸🌺🍀🪴🌱⚘️🌾🦋🌈🌤️🎼
گاهی باید لب فرو بست
و غرق در سکوت،
به خاطرهها اندیشید...
آنجا که زندگی
در کوچههای بارانخوردهی خیال،
عطر یاس و پونه و اشتیاق میدهد.
آنجا که حوض فیروزهای،
قاب تماشایی سیبهای سرخ خوشآمدگوست،
و آفتاب،
از لابهلای پردههای توری مادربزرگ،
هشتی را طلاکاری میکند.
آنجا که مهربانی رسم پروانههاست،
و عطر نان تازه با بوی هیزم سوخته
درهمآمیخته،
و خندههای زیر طاق پنجدری
همرنگ شمعدانیهای نوشکفتهاند.
آنجا که ملالی نیست،
جز دوری گاهبهگاه پرستوها،
که روزهای آخر سال، از سفر بازمیگردند.
آنجا که من، پشت پنجرهای در این شهر دور،
به تو و صدای خشدار عمو فیروز میاندیشم
که خبر از آمدن لطافت نوروز میدهد...
و کمی اینسوتر،
مادرم هنوز
با دستانی خسته اما مهربان،
آخرین غبارهای دلتنگی را از خانه میتکاند،
و خیره به قاب لبخندهای من و تو،
به سالی میاندیشد که شاید،
شاید...
سال بازآمدن همهی رفتهها باشد.
#شهراد_میدری
http://telegram.me/shahradmeidary
غوغای خلیج تا خزر میگیرد
از شوکت فیروزه خبر میگیرد
آنجا که هنر فراتر از زیباییست
در وصف تو شعر ناب پر میگیرد
#شهراد_میدری
@shahradmeidary
آرامآرام، گامهای آخر را بر سنگفرش نمور اسفند میزنیم؛ اسفندی که بوی رفتن گرفته،
و بوی دلتنگی برای خاطراتی که در پس کوچههای سال جا ماندهاند. باید کم کم دل بکنیم از زمستانی که با تمام تلخیها و شیرینیهایش دارد به پایان میرسد.
آخرین روزهای اسفند، بوی خانه تکانی و بوی دلتکانی میدهد؛ دلتکانی از گرد و غبار کدورتها و کینه ها و دلخوریها و حسرتهایی که زخم زبان میزند بر آرامش آینه و شمعدان تاقچه ی دل مهربانمان و بر پنجدریهای رنگ در رنگ خیال هاشور خورده مان...
باد، رایحه ی باران و شمیم کوچههای نمخورده را درهم میآمیزد و درختان با شاخههای نو، در سکوتی سرشار از انتظار و اشتیاق، چشم به راه بهارند.
نوروز، از دورها دارد به خانه برمیگردد ؛ با دامن چیندار سبز و با پیراهن منقش به شکوفههای صورتی و ارغوانی حریرش، و با عسلخندهی باران و آفتابش، و با نوای دلنواز پرندگانش و با هوایی که بوی تازه شدن میدهد.
سال نو، بر قالیچه ی ابریشم نسیم نشسته، و چیزی نمانده که از راه برسد و فصل جدید دفتر زندگیمان را با دستهای خود آغاز کند و ورق بزند.
کاش در این واپسین آدینهی سال، شانه هایمان را بتکانیم از غبار خستگیها، کاش پنجرهی نگاهمان را رو به نور و سرور و امید بگشاییم، و کاش بگذاریم که بهار، با تمام شکوهش، در دلمان شکوفه بزند و بر لبانمان زیباترین گل جهان را بشکوفاند.
پیشاپیش روزگارتان بهار و بهارتان ماندگار...
http://telegram.me/shahradmeidary
🌱🪴🌺🌸🌼⚘️🌤🌈🦋💚🎼
و اینجا، از انحنای کوچه باغهای باران خورده ی اسفند، وقتی که آوای گامهای بهار، خوشطنین اشتیاقی دیرین و شیرین میشود، رقصآهنگ خاطرات ناب تو زیباترین ملودی دنیا خواهد شد و همهی این حس و حال عجین با دلشدگی را در رنگهای سبز سبزینگی و نقره ای باران میتوان یافت. هر چکه ی شبنمی که بر گلبرگ گلی سرخ مینشیند شبیه به لبخند توست؛ همان لبخندی که همیشه مرا به یاد فروردین و سال نو میاندازد.
بهار که از راه میرسد، از دل کوچههای گلاب و آویشن و بیدمشک خاطره، رایحه ی قدمهای تو به مشام میرسد.
انگار که اسفند فقط پلی است به سوی نوروز، به سوی هوای تازه و جوانه و شکوفه و به سوی تو...
تمام این لحظه ها ؛ تمام این بوی خاک و عطر گل و شمیم بهار پیش رو، در هم خواهند تنید تا زیباترین و ملموسترین هارمونی روحنواز هستی را شکل دهند...
و من که با سبزههای نورسته ی باران خورده و با پنجرهای نیمه باز بر پرواز پرستوها و رنگین کمان طاق بسته بر باغ اقاقی هنوز به خاطرات زیبای اسفند فکر میکنم...
http://telegram.me/shahradmeidary
درود بر نورپروردگان پروردگار عشق و زیبایی
در این روزهای پایانی سال، هر واژهی شما نسیم وزین بهار است که دلها را سرشار از شادی و طراوت کرده است. با هر کلمهی شما، باغ احساس به شکوفه مینشینند و گلهای لبخند میشکوفند و سنبلهای خوشآمدگو به رقص میآیند.
سپاسگزارم از مهر همراهیتان که به پیشواز عطر نوروز و رقص ماهیان تنگ بلور تماشا رفته است...
🌱🪴🌺🌸🌼⚘️🌤🌈🦋💚🎼
درود بر شما نورارمغانان آینهدل و روشنی باوران ستارهافشان
شما که از چشمه سار زلالینگی، زمزمهی باران مینوشید و از گلبوتههای احساس، ترنم بهار میچینید
نگاه مهرافروزتان، چلچراغ شبستان امید است و واژگانتان، نیلوفرانه بر بلندای ایوان دل و جان قد میکشند…
واپسین روزهای اسفندتان خوشآهنگ نغمه ی چکاوکان نشسته بر شاخساران نورسته ی درختان باغ مهر و عطرآگین غنچه های نودمیده ی باران خورده ی گلستان شادبختی...
سپاسگزار همراهیتانم.
🌲🌙✨📖🎶☕️🔥⚘️💎💖
http://telegram.me/shahradmeidary
من نمیدانم چرا این روزها حال و هوایم ابری است
بی که بارانی ببارد
بی که پشت شیشه گنجشکی بخواند
بی که بر تنهاییام پروانه ای خیره بماند
شاید این حال و هوای روزهای آخر است
من همان فرزند پاییزم
که در بغض زمستان مانده ام
چون مترسکهای جالیزم که لرزان مانده ام
لرزها دارم به جان و دل ولی
فکر شکفتن نیستم
دلخوش این روزهای ابریام
فکر فرداهای زریننقش روشن نیستم
برخلاف سالهایی که گذشت
روزهای آخر اسفند، دیگر
فکر نوروز و طلوع یاس و سوسن نیستم
فکر از باغ اقاقی، فکر از پیچک نوشتن نیستم
این ادا اطوارهای نو شدن از ما گذشته
سبزه میخواهد بروید که چه؟
سنبل دوست دارد که بیاراید کجا را؟
غنچه ی گل با کدامین شور و شوق
خنده بر لب قصد دارد بشکفد؟
آه! من این روزها
کودکی جا مانده در دیروزهای کهنه ام
آخر اسفندهایی که گذشت
با دو کفش خیس باران خورده در کنج حیاط
در کنار شمعدانیهای حوض خاطرات
هیچ احساسی به فروردین و سال نو ندارم
اشتیاق هفت سین و تخم مرغ رنگی و
تنگ بلور ماهی و ایوان و فال نو ندارم
آه من این روزها
کودکی هستم بدون بادبادک
با نخی در دست که
حال و هوایم
بغض مانده در صدایم
آسمان چشمهایم
بینهایت ابری است...
#شهراد_میدری
http://telegram.me/shahradmeidary