ارتباط باادمین کانال @zahra_tamizi
مفروش خویش ارزان
که تو بس گران بهایی
#مولانا
#تک_بیت_ناب
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
#صحیح_بنویسیم
پاچه خوار ❌ نادرست
پاچه خار ✅ درست
" #پاچه_خار " به معنای " #چاپلوس "
و یا " #کاسه_لیس " است.
در گذشته نوکران و چاکران دربار
کاسه یا ظرف غذای اربابان و شاهان
را لیس میزدند که نهایت پاچه خاری
را نشان دهند .
✅خوردن پاچه ی دیگران وجود ندارد.....
✅" #خار " در پاچه خار به معنای " #خاراندن "
است !
خم شدن و خاراندن پای اربابان و یا
به عبارتی چاپلوسی را " #پاچه_خاری "
می گویند .
گرد آوری استاد:مجید ابراهیمی
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
تصویری قدیمی از چهار راه انقلاب نیشابور(مرکز شهر)
۱۳۴۰/۲/۳
عکس از آلبوم شخصی:
کشتی گیر مرحوم
حاج غلامعلی لطف آبادی
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
کمانچه نوازی زیبای استاد فرج علیپور
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
دانشگاه هنر نیشابور
📸 خانم مرجان موحد
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
هی رفیق
دنبال بهترین نباش
دنبال یه آدم معمولی باش
که سعی می کنه برات بهترین باشه....
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
زیبا نگاری
به رنگ فیروزه
اثر هنرمند نیشابوری
استاد علی بزرگمهر
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
9 خرداد یاد روز گریز از
خرفهی تن، مصطفی جهانشیری
گویی تاب ماندنش نبود
باید می رفت
اگر خود نخواست بردندش به سرایی که از آنِ او بود
در این جهان پرتنش اگر چه پر شور بود ولی همراه بود با تنهایی و خلوتی که خود ساخته بود نه در بیرون که در درون...
یادش ماناست...
طراحی تصویر:
سرکار خانم فاطمه خرمی
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
31 may
روز جهانی بدون دخانیات
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
اثر زیبای جناب سعید ملانوروزی
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
میدانی رنج تو از چیست؟
تو به آنچه نباید، بسیار میاندیشی
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
استاد احمد قائم مقامی
مدرس خوشنویسی
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
فولکلور یا فرهنگ مردم یا فرهنگ عامه یا فرهنگ عوام، مجموعۀ عادات و سنن افسانهها ، قصهها و معتقدات خرافاتی است که در عمل و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر میرسد. حتی شامل رقصها و ترانهها و طب عامیانه و سنتی واوراد جادوئی و اساطیر و ضربالمثلهای عوام هم میشود. امروز بیشتر فولکلور شناسان و مردمشناسان معتقدند که فولکلور بیانگر آمال و شیوۀ فکر و ارزشهای فرهنگی یک ملت است و قهرمانان فولکلوری آینۀ تمام نمای تمدنهائی هستند که از آنها برخاستهاند.
شهر خوانی زیبای مادربزرگ مهربان نیشابوری:سرکار خانم سالاری
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
💠 ۳۰ ماه مه، #روز_جهانی_بیماری #MS
(World MS Day)
در بیماری ام اس سیستم ایمنی بدن به غلاف محافظ (میلین) بافت عصبی حمله کرده و موجب اختلال در ارتباط بین مغز و دیگر مناطق بدن میشود.
بیماری ms می تواند در هر زمان عود کرده و علائم آن در هر بار عود متفاوت باشد. علائم ایجاد شده در زمان عود بستگی به بخش یا بخش هایی از مغز یا ستون فقرات دارد.
✍جناب لطف آبادی
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
با پاى شكسته خود، به راهت ادامه بده،
دستت را بر شانه كسى نگذار!
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
بزرگترین فرش دستباف جهان
در مسجد سلطان قابوس کشور عمان
بافته شده توسط هنرمندان نیشابوری
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
#خاطره_نویسی
✍استادحسین لطف آبادی
از صبح نم نم باران می بارید و من لباس پوشیده، از پشت پنجره سه لت چوبی به آسمان نگاه میکردم و منتظر بودم، صدایِ مادرم مرا به خود آورد: "مدرسه ات دیر میشه، معطل چی هستی؟" طفلکی مادرم چهار کلاس بیشتر درس نخونده ولی عاشق مدرسه بود. خودش میگفت پدرم نذاشته برم مدرسه و بد میدونسته که دخترا بیشتر باسواد بشن.حالا از اینکه امسال کلاس چهارم بودم، حسِ جالبی داشتم. گاهی که حوصله داشت، کتابای منو ورق میزد، گوشه ی چشمش خیس میشد و آه عمیقی می کشید.
به خود که آمدم، مادرم بود که تکه تافتون و پنیر را لای دستمال بسته و به دستم داد و گفت:" به خدا سپردمت!" این دعای هر روزه اش بود وقتی راهی مدرسه می شدم.
از کوچه پیچیدم و وارد خیابان شدم، همایون همکلاسیم را دیدم، با هم راهی مدرسه شدیم. بابای همایون استوار شهربانی بود و همه ازش حساب میبردن. چیزی نگذشت که وارد حیاط مدرسه شدیم و چون هوا بارانی بود، به بچه ها اجازه میدادن که به کلاس بروند. همایون با من سرِ میز اول می نشستیم. جای نشستن هر کداممان را خانم معلم تعیین کرده بود. امسال اولین سالی بود که معلم خانم داشتم. او خیلی مهربان بود و بخاطر دوستی نزدیکی که با خواهر بزرگم داشت، بیشتر به من و درسام توجه میکرد. زنگ مدرسه که خورد، همه سرجایمان منظم نشستیم. همایون جعبه مدادرنگی شش رنگش را از کیف درآورد و گذاشت روی میز. هر وقت چیز تازه ای برایش میخریدن، سعی میکرد به همه نشان بدهد. میخواستم ازش چیزی بپرسم که خانم معلم وارد شد. مبصر برپا داد و سپس با اشاره دست خانم نشستیم. اونروز بارانی سفید چرمی قشنگی پوشیده بود. بوی عطر تنش تمام کلاس را پر کرد. لبخندی زد و گفت:"سلام، چه باران خوبی میاد !" سپس بارانی اش را درآورد و به جالباسی کنار میزش آویزان کرد، کت دامن چارخونه یِ زیبا و جدیدی به تن داشت، دامنش کوتاه بود. آرام روی صندلی نشست و دفتر کلاسی را باز کرد.
همایون با نوک مداد به پام زد و اشاره ای کرد که منظورشو نفهمیدم. ول کن قضیه نبود و با هیجان بیشتر به پاهای خانم معلم اشاره کرد. نگاه کردم! خانم پاهایش را روی هم انداخته بود و حواسش نبود که ما جلویش نشستیم! خانم را مثل خواهرم دوست داشتم و از این کار همایون ناراحت شدم. همایون مدادهای رنگی را مینداخت زمین و از خانم اجازه میگرفت که برش داره، میرفت زیر میز و چارچشمی و دزدکی دید میزد، تحملش برام سخت بود. هربار که از زیر میز بالا می امد، مجدد مداد و یا چیز دیگه ای را عمدا می انداخت و باز همان کار زشتش را ادامه میداد. از عصبانیتی که داشتم زدم پشت گردنش، همایون ناگهان سرش را بالا گرفت و خورد به میز، صدای پس گردنی و برخورد سرش با میز، توجه خانم معلم را جلب کرد. همایون که ترسیده بود خانم بفهمه! زد زیر گریه و صداشو بالا برد. خانم بلند شد و بالای سرمان آمد، حالا همایون خودش را بالا کشیده و هنوز گریه میکرد. خانم معلم که نفهمیده بود چه اتفاقی افتاده مرا مقصر دانست و گفت: " چت شده؟ از علاقه من به خودت سوء استفاده میکنی؟! بلافاصله گوشم را گرفت و کشید. از دردِ گوش و کاری که همایون کرده بود و پیش خانم معلم ضایع شده بودم و مهمتر اینکه خانم نمیدانست من بخاطر او غیرتی شده و پسِ گردن همایون زده بودم. بغض گلویم را به شدت گرفته بود و نمی توانستم حرفی بزنم. کلاس ما چسبیده به اتاقِ دفترِ مدرسه بود، خانم شاید میخواست به من بفهماند که بین من و بچه ها فرقی نمی گذاره، گوشم را می کشید و میبرد تا تحویل ناظم داد.
تا قبلِ اونروز، هرگز پام به دفتر مدرسه باز نشده بود. ناظم بلند شد و به طرفم آمد، تِرَکِه یِ انارِ دستش را به طرفم نشانه کرد و گفت: "تو چرا؟! " ناگهان بغزم ترکید و های های زدم زیر گریه. آقای ناظم اونروز تا آخر وقت مرا پشت دفتر نگاه داشت. روز سختی بود، زنگای تفریح از نگاه بچه ها که مرا مسخره میکردند، بدجوری رنج بردم. بخصوص از همایون که دلم میخواست لِه و لَوَردَش میکردم.
زنگ آخر خورد و همه برای رفتن به خانه با عجله از در مدرسه بیرون میزدند. انگار که از زندان فرار میکردند. منهم وسایلم را برداشتم و راهی خانه شدم. مادرم وقتی چشمش به من افتاد از حالم فهمید روز خوبی نداشتم، پرسید : " چرا اخمات تو همه؟! " معطل نشدم و زدم زیر گریه و بعد ماجرا را کامل براش تعریف کردم.
فردا صبح دلم نمیخواست مدرسه برم ولی به اصرار مادرم رفتم. اونروز خانم زودتر از ما در کلاس نشسته بود. وقتی وارد کلاس شدم، خانم به من نگاهی کرد و لبخند گرمی به لبش بود. کت و شلوار پوشیده بود، نزدیک من امد و گفت:" ازت معذرت میخوام، خواهرت همه چی را برام تعریف کرده!" و رو کرد به همایون و گفت: "از امروز در ردیف آخر می نشینی! فهمیدی؟!" همایون سرش را انداخت پایین و رفت ته کلاس. خانم گچ را برداشت و روی تخته سیاهِ کلاس، خوش خط موضوع انشا را نوشت: "ادب مرد به ز دولت اوست."
@shahremanneyshabour
اگر تو عاشقی، معشوق دور است
وگر تو زاهدی، مطلوب حور است
رهِ عاشق، خراب اندر خراب است
رهِ زاهد، غرور اندر غرور است
دل زاهد همیشه در خیال است
دل عاشق، همیشه در حضور است
درون عاشقان، صحرای عشق است
که آن صحرا، نه نزدیک و نه دور است
در آن صحرا نهاده تختِ معشوق
به گِرد تخت، دایم جشن و سور است
همه دلها، چو گلهای شکفته است
همه جانها، چو صفهای طُیور است
سراینده همه مرغان به صد لحن
که در هر لحن، صد سور و سرور است
خردمندا، مکن عطار را عیب
اگر زین شوق، جانش ناصبور است!
#عطار_نیشابوری
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
نقاشی زیبای استاد علیرضا روکی
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
تذهیب ترنج
اثر بانوی هنرمند نیشابوری
خانم مژگان نصیرائی
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
#شفیعی_کدکنی
این چه بی رسمی است ما مردم نیشابور را که بزرگان خود را قدر نمیدانیم بویژه در زمان حیات آنان .
این گله را بهانه اما ، توجه دادن خودمان به غفلتی بزرگ است در قدر شناسی از حضرت استاد شفیعی کدکنی سراینده نامدار اما بی ادعای «در کوچه باغهای نشابور».
ادیب، شاعر، مصحح و تاریخ دان و منتقد ارجمندی از نسل فرهیختگان دوران طلایی دانشگاه در کشور که در هر دیار دیگری اگر میبود تاکنون برایش بسیار گرامیداشت ها و نکوداشت ها گرفته بودند اما دریغ از شهر بیوفای ما که حتی خیابانی ،مدرسه ای، میدانی را به نام او ندارد .
از مسؤلین که انتظاری نیست اما خوب است تا دیر نشده این غفلت به همت تنی چند از شخصیتهای ذی نفوذ فرهنگی و با کمک اهل علم و ادب شهر جبران گردد.
إن شاءالله.
✍جناب سعید صفائی
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
#عکس_خاطره
زنده یاد استاد پرویز مشکاتیان،زنده یاد استادمصطفی جهانشیری،زنده یاد محمد جوادیان صراف وجناب محسن درجزی
عکس ارسالی:
سرکارخانم اکرم امین الرعایایی
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
به یادمصطفی جهانشیری
عارف ، خطیب ، مجسمه ساز ، نقاش ، طراح ، بازیگر تئاتر نیشابوری
در سالگرد پر کشیدنش
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
خوشنویسی زیبای
استاد علی دربهشتی
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
زائر
من زائر تو هستم ، با یک سلام ِ از دور
سلطانِ طوس نظر کن بر عاشقانِ مستور
دل در امید و بیم است از غربت ِ نگاهت
شمس الشموس دریاب ، دلدادگان ِ رنجور
از عطر ِ دل فریب و از بوی سیب ِگنبد
دل ها به وَجد آید ، تا اوج ِ قلّه ی نور
تو مظهر ِ کرامت ، تو چهل چراغ ِ طوسی
نجمه ز توست پیدا آهو ز توست مشهور
تو حجّ فقرایی ، تو جلوه ی خدایی
کوشش ِ زائر تو ، بادا همیشه مشکور
ماییم و داغ ِ سخت ِ هجران و نامیدی
با آن امام مضطر ، ما را نما تو محشور
اللهم عجل لولیک الفرج
✍️سید محمود سید موسوی
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
دوباره دل ز کمند گناه می گیرم
در آسمان خراسان پناه می گیرم
نگاه لطف شما بر همه نمایان است
که سهم خود را از این نگاه می گیرم
ولادت امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع)مبارک باد.
#امام_رضا(ع)
📸 زهرا تمیزی
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
سروده ی جناب آقای
سیدمصطفی ارشاد نیا(فریاد نیشابوری)
جز راه تو،پای من نپوید هرگز
جز وصل تو،جان من نجوید هرگز
فریاد حقیقتم اناالحق گویم
هر ذره ی من،جز این نگوید هرگز
کانال شهرمن نیشابور
@shahremanneyshabour
هر کس به فکر تغییر جهان است، اما هیچ کس به فکر تغییر خود نیست.
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
نیکی و بدی که در نهادِ بشر است
شادی و غمی که در قضا و قَدَر است
با چرخ مکن حواله، کاندر رهِ عقل
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است
#خیام
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour
نقاشی رنگ و روغن روی بوم
سبک قهوه خانه ای
اثر سرکار خانم:
مرضیه صحافیان
کانال شهر من نیشابور
@shahremanneyshabour