162
شاعر ، منتقد ادبی ،مدرس دانشگاه، مدیر انتشارات سمت روشن کلمه
نمایشگاه کتاب استانی در حالی از دیروز در بندرعباس آغاز شده است که فرم و شکل تازهای از برگزاری را تجربه میکند.
در شیوهی جدید بهجای حضور ناشرین، نمایشگاه به صورت موضوعمحور، چیدمان و برگزار میشود. این شکل تازه که پس از برگزاری در شهر تبریز، دومین تجربه را پشت سر میگذراند قطعا پس از اجرا مورد نقد مخاطبین و علاقمندان به حوزه کتاب قرار خواهد گرفت.
استثنائا فرصت حضور به صورت مستقل تنها برای ناشرین بومی هرمزگان در این نمایشگاه فراهم شده است.
در غرفه انتشارات سمت روشن کلمه، واقع در راهرو اول نمایشگاه، چهارمین غرفه از سمت راست منتظر حضورتان هستیم.
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه
#سمت_روشن_کلمه
#روشنای_کلمه_روشنای_جهان
#نمایشگاه_کتاب
#هجدهمین_نمایشگاه_کتاب_هرمزگان
#یداله_شهرجو #هانا_زارعی
منتشر شد:
#قد_کشیده_ام_تا_مرگ
بررسی شعر و فعالیتهای ادبی #جلال_خسروی
به کوششِ
#یداله_شهرجو
#مژگان_معدنی
«قد کشیدهام تا مرگ» مجموعهای صد و پنجاه صفحهای به کوشش «یداله شهرجو» و «مژگان معدنی» است که به بررسی شعر و فعالیتهای ادبی «جلال خسروی» شاعر، پژوهشگر و فعال ادبی پرداخته است. مجموعهای که تمام تلاش انتشارات سمت روشن کلمه بر آن بود تا بتواند آن را به مراسم اولین سالگرد درگذشت این شاعر فقید برساند اما متأسفانه طولانی شدن مراحل اخذ مجوز باعث شد این مجموعه با تأخیر یک ماهه چاپ و منتشر شود.
جلال خسروی از آن چهرههایی در ادبیات بود که در عین تعهد وجودی برای خدمت صادقانه و تلاش برای ارتقای فضای ادبی پیرامون خود و همچنین چهرههای مختلف به ویژه جوانان و نوقلمان، از روحیهای لطیف برخوردار بود. او این روحیهی ساده و بیآلایش را در خدمت ادبیات قرار داده تا با وجود درد و رنجی که از بیماری با خود همراه داشت اما هرگز از تلاش باز نایستد و همواره تلاش و نگاهش در پی دستیابی به افقهای روشن پیش رو باشد.
مجله فرهنگی «جنزار» که با مدیریت و سردبیری او هر ماه به صورت الکترونیکی منتشر می شد، مجلهای بود که با وجود مجازی بودنش، شرایطی را فراهم کرده بود که بسیاری از چهرههای جوان ادبیات امروز، بازتاب آثار و نوشتههایشان را میتوانستند در این ماهنامه الکترونیکی ببینند.
روند چاپ، انتشار و انتخاب مطالب به ویژه در مجلهی «جنزار» نشاندهندهی اعتقاد جلال خسروی به ویژگی بین رشتهای مدرنیسم بود. او باور عمیقی داشت که ادبیات مدرن با فلسفه و زیباییشناسی برآمده از آن و نیز هنرهای دیگر نسبتی نزدیک دارد.
این مجموعه که در پنج بخش گرد آمده است با آثاری از: «کیوان اصلاح پذیر»، «افسانه نجومی»، «یداله شهرجو»،
«کورش جوان روح»، «امیرحسین تیکنی»، «مریم قمر طالع»، «احسان خسروی»، «آیدا خسروی» و ... همراه است.
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه
#روشنای_کلمه_روشنای_جهان
@shahrjoo
منتشر شد:
#بهبهانی_ها
مجموعه داستان
#حجت_الله_تجلی
«بهبهانیها» مجموعهای صد و چهل و چهار صفحهای از داستانهای کوتاه «حجتالله تجلی» نویسندهی خوشقلم خوزستانی و مشخصاً بهبهانی است. نویسنده، کتاب را در دو دفتر ارائه کرده است، دفتر اول با عنوان «بشیر نذیر»، شامل نوزده داستان کوتاه است و دفتر دوم که نویسنده آن را «بهبهانیها» نام نهاده، چهارده داستان را در خود جای داده است.
آن گونه که از عنوان کتاب بر میآید اقلیم و جغرافیا در این مجموعهی داستانی، از کلید واژههای مهم حجتالله تجلی برای شکلگیری و بسط داستانهایش محسوب میشود موضوعی که حتی در تفکیک نام دو دفتر نیز کاملاً به چشم میآید چرا که بشیر نذیر نیز، جغرافیای ویژهای است که نویسنده در دفتر اول، خود و داستانهای این دفتر را وامدار این جغرافیای خاص نشان داده است.
در کنار نگاه اقلیمی در روایت داستانها، «عشق، نیز موتیفهای مهم برای شکلگیری معنا در این مجموعه محسوب میشود عشقی که گاهی نویسنده تلاش دارد مانند داستانهای «بشیر نذیر» و «عشق» در دفتر نخست، تصویری متفاوت از آن را برای مخاطب شرح و ارائه دهد.
قلم حجتالله تجلی برای روایت، قلمی سلیس، روان و صمیمانه است. روایت او در هر داستان، طولانی و کشدار نیست. او برای پرداختن به هر بُرش از زندگی، بدون زیادهگویی سراغ اصل ماجرا میرود. با وجود کوتاه بودن داستانها اما هیجان در روایت از میان نرفته است. داستان «سوسن خانم» از جمله چنین داستانهایی محسوب میشود.
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه
#روشنای_کلمه_روشنای_جهان
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه #نشر_سمت_روشن_کلمه
#سمت_روشن_کلمه
#ناشر_تخصصی_ادبیات_و_هنر
#یداله_شهرجو #هانا_زارعی
#چاپ_کتاب #داستان #مجموعه_داستان #خبر_چاپ_کتاب #معرفی_کتاب #تازه_های_کتاب #تازههای_نشر
@shahrjoo
منتشر شد:
#دو_چشم_بیست_انگشت
مجموعه داستان کوتاه
#شهربانو_پرخیده
«دو چشم بیست انگشت» عنوان نخستین مجموعهی منتشر شدهی «شهربانو پرخیده»، نویسندهی بندرعباسی است. پرخیده در حوزهی ادبیات داستانی هرمزگان، نام ناشناختهای نیست. او از ابتدای دههی هشتاد در این حوزه حضور دارد و تمام این سالها، قلم زدن و تجربه کردن در این عرصه را پی گرفته است.
گرچه با تأخیر فراوان که بخشی از آن به وسواسهای او و قلمش برمیگردد اما بالاخره او مجموعهی حاضر را با دوازده داستان کوتاه به دست چاپ و انتشار سپرد.
دو چشم بیست انگشت، روایت رنجآلود جنوب یه ویژه بندرعباس و روستاهای اطراف آن است. مخاطب در طول داستانهای این مجموعه ترسیمی واقعگرایانه از جنوبِ غنوده میان سنتها، آداب و رسوم منحصر به فردش را میبیند که قلم شهربانو پرخیده در کمال سادگی و صداقت آنها را به روایت کشانده است.
شخصیت و کاراکتر زن جنوبی، ویژگی دیگری است که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت. جسارتورزی قلم پرخیده در ترسیم این روایت، به ویژه مصائب زنان جنوبی، مخاطب را با مرور صحنههای درخشانی مواجه میکند. شخصیتها، فضای داستانها و نوع روایت گرچه در نگاه نخست، آشنا، ساده و صمیمی مینماید اما نویسنده به ظرافت پس از این لایهی نخستین، رنجهای نهفته را در لایههای بعدی به ذهن متبادر میکند: «پسرک در خواب عمیقی بود و دماغش فس فس میکرد. رفتم داخل، برای خودم قلیان چاق کردم، موهایم که در سی و چهار سالگی سفید شده بود افتاد توی باد، دودهای سرگردان را فوت کردم توی هوا دودها گریختند توی تاریکی محو شدند من نمی توانستم، حس کردم کسی مدام مرا با چوب میزند، این حس از بچگی با من بود...» (داستان پسِ دری، صفحه ۱۷)
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه
#روشنای_کلمه_روشنای_جهان
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه #نشر_سمت_روشن_کلمه #سمت_روشن_کلمه #ناشر_تخصصی_ادبیات_و_هنر
#یداله_شهرجو #هانا_زارعی
#چاپ_کتاب #داستان #مجموعه_داستان #داستان_کوتاه #خبر_چاپ_کتاب #معرفی_کتاب #تازه_های_کتاب #تازههای_نشر
@shahrjoo
منتشر شد:
#تنهایی_های_شماره_دار
مجموعه شعر
#فرامرز_سه_دهی
«تنهاییهای شمارهدار» تازهترین مجموعه شعر منتشر شدهی «فرامرز سهدهی» شاعر نام َآشنای معاصر است. مجموعهای نود و شش صفحهای که شاعر آن را در دو دفتر گرد آورده. دفتر نخست، با عنوان: «با اجازه» به چهارده شعر بلند اختصاص دارد، اما دفتر دوم با عنوان تنهاییهای شمارهدار، شامل شعرهای کوتاه است. شاعر در این بخش نود و نه شعر را قرار داده است.
مخاطب در مجموعهی تنهاییهای شمارهدار، از مرور همان شعرهای نخستین، با فضای غالب تغزل مواجه است: «لعنت به مفعول بیواسطه/ به ریل به رفتن/ به آخرین قطار پاریس_مارسی/ به نامهی زیر باران/ ما را جدا کردند از ساحل شرقی / ... ( صفحه ۹)
اما شعر فرامرز سه دهی شعری نیست که با غلبهی فضای تغزل، تنها همین گسترهی معنا را به ذهن متبادر کند. تغزل در شعر این شاعر دههی هفتادی میتواند یک سکوی آغاز برای شکلگیری معنا باشد، میتواند یک عنصر پیش برنده در طول روایت شعر باشد اما یک تمام کنندهی مطلق نیست. چرا که شاعر، مخاطب را با ظرفیت تازهای از پیوند و همجواری تغزل با مضامین مکمل به ویژه مضامین اجتماعی مواجه میکند: « نوبت به محمود رسید/ میگفت ما دو نفر بودیم/ در بندر ماهشهر شما کارگری کردم به تیر ماه / در دی ماه ۵۸ درجهای سانتیگراد بالای صفر / به معشوقهام گفتم حبیبتی یا عُیونی/ انت عمری / و بعد سوگند خوردم به درخت زیتون / به نقطه / ... (صفحه ۲۰)
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه
#روشنای_کلمه_روشنای_جهان
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه #نشر_سمت_روشن_کلمه
#سمت_روشن_کلمه
#ناشر_تخصصی_ادبیات_و_هنر
#یداله_شهرجو #هانا_زارعی
#چاپ_کتاب #شعر #شعر_امروز
#مجموعه_شعر #خبر_چاپ_کتاب
#معرفی_کتاب #تازه_های_کتاب
#تازههای_نشر
@shahrjoo
منتشر شد:
#عادی_نشدم_نشد_دیگر
مجموعه شعر
#هرمز_علی_پور
حضوری موثر، پویا و مستمر در قریب به نیم قرن در ادبیات امروز از «هرمز علیپور» چهرهای متفاوت رقم زدهاست. شاعری که همچنان مینویسد و آنچنان که خودش در مقدمهی کوتاه تازهترین اثرش آورده: «میتوانم بگویم شعر من در واقع زندگی و هستیِ تجربه کردهام در طول عمر شاعریست و افاعیل شعر من مبتنی بر نبض دم و بازدم من و حتی گاه به شکل حرف زدن بیتکلف من است...»
هرمز علیپور در تازهترین کتاب منتشر شدهاش: «عادی نشدم، نشد دیگر» از قاعدهای که خود به آن اشاره داشته است دور نمانده چه این که شکلگیری و روایت شعر او به ظرافت تمام از دل زندگی و بطن جامعه آغاز میشود. شعری که تلاش دارد با مخاطب خود رو در رو به صحبت بنشیند: «که بتوانم به اطمینان صدایم را / بفرستم برای تو / و نگاه کنم به عبور چهرهای / از میان شاخههای درخت و عکس قدیمیتر / و باز رسیدن به بغض رسیده / ... ( صفحه ۸)
اما دستیابی و حصول این موقعیت در شعر، چندان ساده نیست، مخاطب در عین مواجهه با روایت فرازهایی از زندگی، بیان احساسات و پیامدهای اجتماعی که آنها را زیست و تجربه میکند و برایش ناآشنا نیست با روایت و بیان قابل انتظار مواجه نیست. با شعری روبروست که سابقهی ذهنی مخاطب را کنار می زند و آشناییزداییاش از همین زاویه آغاز میشود:
حالا میتوانم بخواهم
از صدایتان کمی برای من بفرستید
چون به عکس تو برسم
محال است بتوانم به یاد نیاورم
شبهایی را که رنگ لباس خانگی
مرا تا جان رودهایی میبرد
میتوانم از تو بخواهم عیبی ندارد
که صدایتان را بنویسم
براین تنهایی و
دیوارهای نادیدنی به خانه و به زندگیام.
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه
#روشنای_کلمه_روشنای_جهان
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه #نشر_سمت_روشن_کلمه #سمت_روشن_کلمه #ناشر_تخصصی_ادبیات_و_هنر
#یداله_شهرجو #هانا_زارعی
#چاپ_کتاب #شعر #شعر_امروز #مجموعه_شعر #معرفی_کتاب #تازه_های_کتاب #تازههای_نشر
@shahrjoo
منتشر شد:
#میم
مجموعه شعر
#فرامرز_سه_دهی
«میم» تازهترین اثر «فرامرز سهدهی» شاعر نامآشنای دههی هفتاد است. مجموعهای که شاعر، شعرهای آن را از بین ده مجموعهی منتشر شدهی خود انتخاب و گزینش کردهاست. قید عبارت «گزینه شعرهای عاشقانه و غمگین» ذهن مخاطب را ناخواداگاه به سمت تغزلی شعرها در ساحت معنا سوق میدهد. عبارتی که حتی اگر در صفحهی عنوان این مجموعه قید نمیشد باز هم کفهی انتخاب را در گزینش شعرها به همین سمت و گزینهی معنایی سنگین میکرد چرا که تغزل از موتیفهای معنایی غالب در شعر فرامرز سهدهی است.
شعر در رابطه با فرامرز سهدهی بخشی از بازتاب زیست و زندگی اوست. شعری که در رابطه با زبان فرم میگیرد و مخاطب هم پای شعرهای او جریان سیالی از زندگی را به روایت و تماشا مینشیند. از این رو عجیب نیست که عینیتگرایی وجه غالب شعرهای این مجموعه باشد. واقعیتهای بیرونی وقتی در ارتباط با زبان فرم میگیرند گرچه همواره مطابق انتظار هستند اما انتخاب شاعر برای انتخاب مضامین و حتی گاهی ترکیبها، بدیع و تازه مینماید.
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه
#روشنای_کلمه_روشنای_جهان
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه #نشر_سمت_روشن_کلمه #سمت_روشن_کلمه #ناشر_تخصصی_ادبیات_و_هنر
#یداله_شهرجو #هانا_زارعی
#چاپ_کتاب #شعر #شعر_امروز #شعر_سپید #مجموعه_شعر #خبر_چاپ_کتاب #معرفی_کتاب #تازه_های_کتاب #تازههای_نشر
@shahrjoo
.
▪️
به تو گفته بودیم
گاهی برای ادامهی روزهای تو
سکوت کردیم
هر جا باران بارید
ما در کنارت ایستادهایم
و برای مرگ و تاریکی
که به دنبال تو بودند
گلی پرتاب کردیم
که ما را از یاد ببرند.
#احمدرضا_احمدی
▪️دریغ و اندوه برای خالی ماندن جهان از کلمه، خالی ماندن جهان از شعر، خالی ماندن جهان از شاعر...
احمدرضا احمدی، ما را با جهان اندوهمان تنها گذاشت.
▪️انتشارات سمت روشن کلمه ضمن تسلیت به اهالی کلمه و اندیشه، برای خانوادهی این شاعر فقید به ویژه همسر و فرزند نازنینشان آرزوی صبر و بردباری دارد.
#احمدرضا_احمدی #احمد_رضا_احمدی #شاعر #نویسنده #نقاش #مرگ #تسلیت #مرگ_شاعر #دهه_چهل #موج_نو #انتشارات_سمت_روشن_کلمه
#یداله_شهرجو #هانا_زارعی
با سپاس از شاعر و منتقد آگاه هم روزگارم خانم افسانه نجومی
Читать полностью…
•
این یک نامه است؛
مراسلهای از شمال به جنوب. به نام و آهنگِ خنیاگرِ شهره اما دیریافتهی خلیج؛ ابراهیم منصفی (رامی) که امروز (یکم تیر) رفت و ترانه شد. و در یادکردِ نامِ رمضان پورطاهر (شاعر جوانمرگ گیلک) که خودش و شعرهایش در شلوغیهای پیامد انقلاب۵۷ گُم شد...
رامی، حالا آشناترین است. اما گیلمرد شاعر که بود؟
روستانشینی از حوالی لشتِ نشا؛ زادهی ۱۳۳۷. کارگری که در فقر مطلق زیست. سر پرشوری داشت و از زخمهایش شعر میساخت (به فارسی و گیلکی/ در خلوت و تنهایی)
چه بر او رفت که بی نشان ماند؟
در غروبی بارانی از اردیبهشت۵۹ گیلان، وقتی سوار بر دوچرخه از کار طاقت فرسای روزانه باز میگشت، سنگ حادثه از آسمان رسید. تصادف کرد، در جاده. به اغما رفت، بیدار نشد و در رویای آسمانی آفتابی، ناپیدا شد. کِی؟ در ۲۲سالگی...
و شعرهایش؟ از آن همه شوری که داشت هیچ نشانهای نماند. نه حتا خطی و عکسی، جز این. همین که روایت دردمندی اوست و در خاطر رفیقی بود تا حالا روی آهنگ رامی، با حنجرهی جوما ترانه شود. ترانه که نه! نامه! مراسلهای از خزر به خلیج...
نایه آفتو (آفتاب نمیآید)
اجرا: جوما
شعر: رمضان پورطاهر (دههی ۵۰)
آهنگ: براساس ترانهی آدمِ پوچ از ابراهیم منصفی و در یاد او
نشر: ۱ تیر ۱۴۰۲
زبان: گیلکی
دارونَ دست و پر خالِه، جیجاکانِ دهَن وازه
داره سر جُختا چِر نیشتِد، ایشونِ دور و ور بازه
جقد سرده، چقد درده، چقد دیلان بیده داغه
نایه آفتو اَمی ورجا، اَویرا گوده خو راغه
اَمی چومه بیگیته خوُ، اَمی بَستَه ببورده اوُ
امی هوا همش ابره؛ هینِ واسی نایه آفتو
دسا سینیم اَمی چوما؛ امی دسان هوا رسه
بزنیم ابرانِ دیمه، هادیم با هم امی دسه
خروسانِ زبان لاله؟ یا ای شوُ بی سحر بوما؟
شوَم بِه بی سحر بیبی؟ مو چی پرت و پلا گوما!
برگردان به فارسی:
شاخ و بالِ درختان تهی ست، و دهان پرندهها از گرسنگی باز است
پرندهها روی درختان کِز کردهاند، و بازها بر گردشان پرواز میکنند
چقدر سرد است، چه اندازه درد هست، و چقدر دلها داغ دیدهاند...
آفتاب به میهمانی ما نمیآید، توگویی راهش را گم کرده است
چشمانمان را خواب ربوده، سیل، آب بندهامان را برده
هوای ما همواره ابری ست، و از این روست که آفتاب نمیآید
با دستهایمان خواب را از چشمهایمان بزداییم، دستهامان به آسمان میرسد
دستهایمان را بههم بدهیم و ابرها را کنار بزنیم
آیا زبان خروسان لال است؟ یا مگر این شب را سحری نیست؟
اصلاً شب هم مگر بدون سحر می شود؟ این که میگویم دیگر چه هذیانی ست؟!
○ به نقل از کانال دینگومارو
ترانه : له یاره
#یلداعباسی_محسن_میرزاده
موسیقی: محلی کرمانجی
از کو ایرو پر غمگینم له یاره له یاره گلناره
چاو له بینان دگرینم له یاره له یاره هواله
آهنگ : #یلدا_عباسی
@shahrjoo
.
دو برگ
یکی بر درخت
یکی بر شانه ی باد
دو هم سان که یکی فرو می افتد
یکی بال می گیرد.
« مسعود فرح »
هفدهم خرداد ماه زادروز « مسعود فرح » شاعر نام آشنای هرمزگانی است. شاعری که دوره فعالیت او در ادبیات این خطه، او را به عنوان حلقه ی ارتباط شاعران نسل اول با شاعران نسل امروز به ویژه شاعران دهه ی هفتاد هرمزگان معرفی کرده است. مسعود فرح هم تجربه ی هم زیستی و ارتباط نزدیک با شاعران نوگرای هرمزگان به ویژه « حسن کرمی » ، « ابراهیم منصفی » ، « محمدحسن جمشیدی » و ... در اواخر دهه ی چهل را دارد. هم بخش مهمی از فعالیت ادبی اش در سه دهه ی اخیر رقم خورده است.
چاپ و انتشار دو مجموعه ی « هم گویی » و « یکی هم این است » در دهه ی هفتاد زمینه ی معرفی مکتوب این شاعر را فراهم آورد شاعری که در مجموعه ی هم گویی در پی ایجاد گفتمانی مدرن از نگاه و زاویه ی ادبیات و مشخصاً شعر امروز بود. انتخاب هوشمندانه ی شاعران و شعر آن ها برای هم گویی و شکل گیری این گفتمان از جمله ی ویژگی های مهم این فرم نسبتاً تازه در ادبیات امروز است.
اما معرفی دقیق تر شعر و شاعرانگی مسعود فرح در مجموعه ی یکی هم این است رقم خورده است. زبانی تشخص یافته با چیرگی عناصر زبانی در شعر و بهره گیری توامان محتوایی در خور، جان مایه ی شعر این شاعر هرمزگانی در این مجموعه است.
بی گمان نقطه ی عطف شاعرانگی مسعود فرح، چاپ و انتشار مجموعه ارزشمند « به دانستن بگو آرام باشد » است. این مجموعه که حاصل دو دهه فعالیت ادبی شاعر را شامل می شود شعرهای منتشر نشده ی او پس از دهه ی هفتاد تا کنون است که در سال 1399 منتشر و در سال 1401 به چاپ دوم رسیده است.
زبان صیقل یافته عنصر برجسته در مجموعه ی به دانستن بگو آرام باشد است زبانی که گرچه در نگاه نخست و مرور شعرهای ابتدایی مجموعه، مخاطب را مجاب می کند که رای به غلبه ی عناصر زبانی بدهد اما وقتی پا به پای شعرها پیش می رود عنصر « معنا » را می یابد معنایی که به ویژه با نگاه انسانی خود، ستون استوار سطرهای هر شعر است.
یداله شهرجو ، هفدهم خرداد 1402 ، بندرعباس
#یداله_شهرجو #یدالله_شهرجو #مسعود_فرح #ادبیات #شعر #شاعر #ادبیات_امروز #شعر_امروز #شعر_مدرن #شعر_پست_مدرن #شعر_دهه_چهل #شعر_دهه_هفتاد #هرمزگان #بندرعباس #شعر_هرمزگان #شعر_بندرعباس #زادروز #زادروز_شاعر #هفدهم_خرداد #هم_گویی #یکی_هم_این_است #به_دانستن_بگو_آرام_باشد
✅️ انتشارات سمت روشن کلمه
▫️ ناشر مستقل و تخصصی ادبیات و هنر
▫️ سی و چهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
▫️ بیستم تا سی ام اردیبهشت ۱۴۰۲
▫️ مصلی ، شبستان ، سالن ناشران عمومی
▫️ راهرو ۱۰ ، غرفه ۲۹ ، انتشارات سمت روشن کلمه
▪️آینده خواندنی است.
▪️روشنای کلمه ، روشنای جهان
🔹️چشم به راه دیدارتان هستیم
@shahrjoo
آئین رونمایی از کتاب
فرهنگ مردم جنوب (بندرعباس، بخش احمدی )
اثر زنده یاد حسن کرمی
با حضور اهالی، فرهنگ، هنر و اندیشه
سخنرانان : سید علی حسینی, یداله شهرجو و دکتر اسدالله نوروزی
زمان : جمعه، چهارم اسفند ماه، ساعت ۱۸
مکان : بندرعباس، بلوار امام خمینی،روبروی مصلی، سالن اجتماعات بیمه ایران
■کانال رسمی حسن کرمی
@hassankaramizadeh
.
▪️انتشارات سمت روشن کلمه برگزار می کند :
🔹️بر مدار روشنی
▪️با حضور ارزشمند هرمز علیپور و فرامرز سه دهی
:
🔹️آئین رونمایی از سه مجموعه شعر
●عادی نشدم، نشد دیگر : هرگز علی پور
●میم : فرامرز سه دهی
●تنهایی های شماره دار: فرامرز سه دهی
□اجرا : سامان سایبانی
□سخنرانان : یداله شهرجو و علی آموخته نژاد
●زمان : چهارشنبه، بیستم دی ماه، ساعت ۱۸
○مکان : بندرعباس، مجتمع تجاری مگامال، طبقه سوم، کتابفروشی بوکتاب
#رونمایی #رونمایی_کتاب #آیین_رونمایی #ادبیات #ادبیات_امروز #ادبیات_معاصر #شعر #مجموعه_شعر #شعر_امروز #انتشارات_سمت_روشن_کلمه #روشنای_کلمه_روشنای_جهان #هرمز_علی_پور #فرامرز_سه_دهی #عادی_نشدم_نشد_دیگر #میم #تنهایی_های_شماره_دار #یداله_شهرجو #علی_آموخته_نژاد #سامان_سایبانی #هانا_زارعی #بندرعباس #بوکتاب
@shahrjoo
.
▪️نگاهی به کتاب مقالات آتشی
🔹️بازتعریف یک چهره
✍️ یداله شهرجو
▪️روزنامه اعتماد، شماره ۵۶۳۵ ، یکم آذرماه ۱۴۰۲
بخشی از متن :
بازتعریف چهرههای ادبی که وجههی معرفی آنها برای جامعه، غالباً یکی از فرمهای رایج ادبی است مانند بکارگیری «آشناییزدایی» در شعر یا دیگر فرمهای ادبی میماند. منوچهر آتشی با فرم غالب شدهی شعر شناخته میشود. چاپ و انتشار مجموعه مقالات آتشی در یک کتاب مستقل، پسزمینهی شناخت با این فرم غالب را کنار میزند و منوچهر آتشی منتقد را رونمایی میکند. طبعاً برای مخاطبی که غالباً او را با شعرهایش میشناسد یک نوع تازگی را ایجاد میکند آنگونه که در شعر یا فرمهای ادبی دیگر، بازنمایی یا بازتعریف موقعیتهای تازه یک آشناییزدایی را برای مخاطب خلق و ایجاد میکند.
رعایت ترتیب زمانی مقالات در کتاب، از گذشته تا امروز، مخاطب را با یک سیر زمانی پله پله پیش میبرد. در این سیر زمانی آنچه به مرور حس میشود توانایی قلم آتشی در تحلیل، بررسی و واگشایی است که با گذشت زمان، توانمندی آن بیشتر حس میشود. تفکیک موضوعی در کتاب نیز، مخاطب را برای انتخاب اولویتهایش برای مطالعه و جستجو آزاد میگذارد.
از جمله نکتههایی که در کتاب مقالات آتشی نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت تأکید چندباره آتشی در ابتدای برخی از مقالات مبنی بر منتقد نبودن خود است و دقیقاً همین تأکید شاکلهی یک جریان فکری را در نوع نگاه او به آثار دیگران قوام بخشیده است. نگاهی که او را از تئوریبافیهای محض بر حذر داشته است. او در نقد و تحلیل خود غالباً بدون هر توضیح اضافهای که در آثار برخی از منتقدان جنبهی فخرفروشانه دارد سراغ اصل موضوع میرود. مخاطب در این شیوه از بررسی و تحلیل که بیشتر جنبهی خوانش تحلیلی اثر را در برمیگیرد با روایتی ساده و باورپذیر بر شمردن ویژگیهای متن از زاویه نگاه آتشیِ منتقد مواجه میشود.
#کتاب #کتابخوانی #معرفی_کتاب #نقد #نقد_ادبی #نقد_و_بررسی #نقد_و_نظريه_ادبي
#مقالات_آتشی #محسن_میرکلایی #منوچهر_آتشی #روزنامه_اعتماد
منتشر شد:
#هم_پای_مدرسه
مجموعه خاطرات سی سال معلمی
#رضا_ریاضی
روایتنگاری از جمله فرمهای نوشتاری است که در ضمن نوشتن و خلق آن، در هر دورهای می توان سیر، روند و شکلگیری رخدادهای منطقهای و تاریخی را از آن برداشت و استخراج کرد. جریانهای پویا و تاثیرگذاری مانند «آموزش» در هر درورهی تاریخی و منطقهای از جمله جریانهای مهم و تاثیرگذار هستند. جریانی که باز روایت آن می تواند مانند پازلی حلقههای مفقوده را بازیابی و پیش روی نسل حاضر قرار دهد.
«همپای مدرسه» خاطرات سی سال معلمی «رضا ریاضی» از جمله مهمترین چهرههای فرهنگی شرق استان هرمزگان است. روایت خاطراتی که بیش از آن که فرم روایت فردی به خود گیرد در واقع روایت سه دهه جریان و روند آموزش در شرق هرمزگان به ویژه شهرستان میناب را پیش روی مخاطب قرار میدهد.
نویسنده همپای مدرسه با نثری سلیس و روان در کنار صداقت در بیان به بازتعریف تجربههای گوناگون در موقعیتهای مختلف شغلی خود پرداخته است:
«من به همه مدیران پیشنهاد میکنم خودتان، رو در رو با بچهها صحبت کنید. بیان احساس شما فقط به وسیله خودتان ممکن است. بعد از هر مراسم صبحگاه و عصرگاهی در مقابل سالن ورودی دبیرستان میایستادم و با همه آنها دست میدادم و عنوان میکردم خوشآمدید و یک احوالپرسی خیلی مختصری انجام میدادم این رفتار من برای تمامی بچهها بسیار جذاب بود و آنها را ناگزیر به احترام متقابل میکردم. در تمامی ساعات تفریح در حیاط مدرسه و راهروها و حتی داخل کلاسهای درس وارد میشدم تا از نزدیک شاهد رفتار آنها باشم. هر روز که میگذشت، احساس میکردم دانشآموزان آرامش بیشتری پیدا کردهاند و این برای یک هدف متعالی بود...»
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه
#روشنای_کلمه_روشنای_جهان
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه #نشر_سمت_روشن_کلمه #سمت_روشن_کلمه #ناشر_تخصصی_ادبیات_و_هنر
#یداله_شهرجو #هانا_زارعی
#چاپ #چاپ_کتاب #خاطرات #معلم #آموزش_و_پرورش #مجموعه_خاطرات #خبر_چاپ_کتاب #معرفی_کتاب #تازه_های_کتاب #تازههای_نشر
@shahrjoo
منتشر شد:
#باغ_های_انبه_تهران
رمان ایرانی
#معصومه_ناصری
«باغهای انبه تهران» رمان دویست صفحهای، «معصومه ناصری»، نویسندهی بندرعباسی است که توسط انتشارات سمت روشن کلمه چاپ و منتشر شده است. رمانی که در همان مواجهی نخست، عنوان متناقضنمای آن ممکن است توجه مخاطب را جلب کند. در واقع پارادوکس نهفته در عنوان، شرح بخش عمدهای از روایت این رمان است. روایتی به بلندای فاصلهای از بندرعباس تا تهران. شرح این فاصله و بیان تفاوتهای دو جغرافیای متفاوت با آمیزههای فرهنگی سوا از هم، دستمایهی اصلی نویسنده برای نوشتن این رمان بوده، در کنار این روایت غالب، نمیتوان از معرفی و پرداختن به شخصیت زن در این رمان به سادگی گذشت. بیگمان یکی از برجستگیهای قلم معصومه ناصری در این بخش از کتاب، فرصت بروز یافته است:
آخرین انبه را از توی سبد برداشتم پوست گرفتم و خلال کردم. هستهاش بهراحتی جدا شد. خلالها را شستم و رویشان نمک پاشیدم و زردچوبه زدم. نوشین همانطور که شیشهها را خشک میکرد گفت: «سرکه بیارم؟»
دستهایم را شستم و خشک کردم. «انبهی خلال شده باید چند ساعت بمونه بعد با سرکه و سیر و ادویهی مخصوص و فلفل مخلوطش کنیم. مگه یادت نیست پارسال چطور درستش کردیم؟»
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه
#روشنای_کلمه_روشنای_جهان
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه #نشر_سمت_روشن_کلمه #سمت_روشن_کلمه #ناشر_تخصصی_ادبیات_و_هنر
#یداله_شهرجو #هانا_زارعی
#چاپ #چاپ_کتاب #رمان #رمان_ایرانی #خبر_چاپ_کتاب #معرفی_کتاب #تازه_های_کتاب #تازههای_نشر
@shahrjoo
منتشر شد:
#مثل_همه_رنگهای_زیر_آفتاب
مجموعه داستان
#آیدا_ایزدآبادی
«مثل همهی رنگهای زیر آفتاب»، مجموعهای از داستانهای کوتاه «آیدا ایزدآبادی» است. مجموعهای که شانزده داستان از این نویسندهی جوان را شامل میشود.
مخاطب با خواندن همان داستان نخست کتاب، یعنی داستان کوتاه «برای راویانی که آغاز و پایان یک روایت را به باد دادند و رفتند» متوجه فضای متفاوت داستانهای این مجموعه میشود. تفاوتی که هر چه پیشتر میروید بیشتر به چشم میآید. این تفاوت، در خواستگاه و نوع روایت داستان ریشه دارد. مخاطب با فضایی از روایت میان شعر و داستان مواجه است: «نگاهت به ماه شب اول افتاد که برگشتی و توی صورتم خندیدی، خندیدی و از بوی چوب و صمغ غلیظ کاج گفتی، خندیدی و آغاز کردی شب را، ماه را، من را... (داستان آمدنت همه آغاز بود، صفحه 25).
برگزیدن روایت شاعرانه برای داستان، میتواند به مثابه حرکت روی لبهی تیز باشد چه این که ممکن است داستان ماهیت اصلی خود را در برابر این شکل از روایت از دست بدهد. آیدا ایزدآبادی با آگاهی از این موضوع تلاش دارد از روایت شاعرانه، تنها به عنوان ابزاری در خدمت داستان و روایت خود سود ببرد:
آن تکهتکهها میتوانستند آغاز یک روایت باشند، قصهای، طرحی، شعری شاید که سالهایی دور راویانی با شاخهای میخک توی دستهاشان آمدند، تا آخرش را نوشتند و رفتند. وقتی میرفتند همهشان بارانی به تن داشتند و چمدانی در دست، یک عینک آفتابی هم روی چشمهاشان بود. توی یکی از آخرین ایستگاههای دنیا ایستاده بودند گویی در انتظار لبخندی بیرنگ یا تکان دستی از پشت شیشهای برای اضافه شدن به دلتنگیهاشان. وقتی میرفتند خوب میدانستند که آغاز و پایان روایت را به باد دادهاند و حالا همهی کلمات در هم شده به دست باد این سو و آن سو میچرخد و هر یک در ایستگاهی شاید فرود میآید، پرواز میکند، به عمق میرود، گیاهی میشود میروید، ابری میشود میبارد تا زمانی دیگر بر زبانی دیگر جوانه بزند شاید و فرق یابد حتما.
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه
#روشنای_کلمه_روشنای_جهان
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه #نشر_سمت_روشن_کلمه #سمت_روشن_کلمه #ناشر_تخصصی_ادبیات_و_هنر
#یداله_شهرجو #هانا_زارعی
#چاپ #چاپ_کتاب #داستان #مجموعه_داستان #داستان_کوتاه #خبر_چاپ_کتاب #معرفی_کتاب #تازه_های_کتاب #تازههای_نشر
@shahrjoo
✅ نگاهیبهمجموعهشعرسپيد
«عاشقانههایيکنهنگ»/ المانهایدريايیجنوبگان
✍ #سريا_داودیحموله در شماره ۱۳۸۸ روزنامه #نقدحال
نامه از نهنگ/ در اعماق فرو رفته در آبهاي آزاد است/کفها/ که از خيزاب هر واژه کنار برود/ کلمات مچاله در موج/ به گريه برايت خواهند گفت/ مکشوف آب/ در اين اعماق چندپايي/ به نسبت دوري از طوفان ميرسد/
https://b2n.ir/z32956
@naghdehall
.
چه بگويمت
گفتمت هزاربار آنچه گفتني است
آشيان بي پرنده هم
مثل آن پرنده ي بي آشيانه رفتني است
باغ ساكت است
عطرياس و بوي نسترن
سرخوشم نمي كنند
من كه لحظه هاي زندگيم
چون كبوتران بي قرار
باتو پركشيده
تا ديار دور دست رفته اند ...
#شاپور_جورکش
شاپور جورکش، شاعر،مترجم، منقد و پژوهشگر ادبی نیز چهره در نقاب خاک کشید. و ادبیات و شعر فارسی را در دامن اندوهی دیگر رها ساخت.
انتشارات سمت روشن کلمه ضمن تسلیت به جامعه ی ادبی، برای خانواده ی این شاعر فقید آرزوی صبر و بردباری دارد.
معروفترین کتاب شاپور جورکش «بوطیقای شعر نو» نام دارد که با رویکردی تازه شعر و شاعری نیما یوشیج را بررسی میکند. این کتاب توسط انتشارات ققنوس منتشر شده و از کاملترین کارها در زمینه شعر نیما یوشیج است. کتاب «زندگی، عشق و مرگ از دیدگاه صادق هدایت» نیز از کارهای شاخص حوزه هدایتپژوهی است که در سال ۷۴ توسط نشر آگه به چاپ رسیده است.
جورکش همچنین دو منظومه شعر با نامهای «هوش سبز» (انتشارات نوید) و «نام دیگر دوزخ» (انتشارات آگه) به چاپ رسانده است. «دموکراسی و هنر»، «درآمدی تاریخی بر نظریههای ادبی از افلاطون تا بارت» ...
@shahrjoo
لینک سفارش خرید کتاب عاشقانه های یک نهنگ :
https://samteroshan.com/product/%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%82%d8%a7%d9%86%d9%87%d9%87%d8%a7%db%8c-%db%8c%da%a9-%d9%86%d9%87%d9%86%da%af/
" عاشقانه های یک نهنگ" هدیه ی ارزشمندی از شاعر گرانقدر یداله شهرجو. مجموعه ای با "۲۸ نهنگانه"، که شاعر -راوی رخدادهای تراژیک جهان پیرامون را چون "آینه ای در چارپایه مقابل خود گذارده است" تا مخاطب را به تماشای تنش هایی بنشاند که هر روز با آن ها روبه روست. با هم بخشی از "نهنگانه ۲۸" را بخوانیم:
بندر عباس ایستاده در ساحل
در برابرم ایستاده است
بندر عباس
نهنگ عاشقی است
سر از آب ها بیرون کشیده
باله بر ساحل
چانه بر آفتاب نهاده است
بندر عباس
نهنگ بالغی است
بی قاعده از اندام درشتش
با تن پوش کپتان
لنگ چهار خانه بر پا بسته
ترک موتور سیکلت هفتاد
به تندی از حاشیه ی خور رد می شود
شعله کشیده عصرانه
از ماهیان برشته بر تابه
بندر عباس از راه رسیده
اندوه گرسنگی اش را با هم در چانه دارد
چارپایه ها در کافه
نهنگ ها و آدم ها را مقابل هم می گذارند
بندر عباس
آینه ای را در چارپایه مقابل خود گذارده است......
#عاشقانه های یک نهنگ
#یداله شهرجو
#نشر : سمت روشن کلمه
نایه آفتو (آفتاب نمیآید)
"از مراسلات شمال به جنوب"
اجرا: جوما
شعر: رمضان پورطاهر (دههی ۵۰)
آهنگ: براساس ترانهی آدمِ پوچ از ابراهیم منصفی و در یاد او
نشر: ۱ تیر ۱۴۰۲
زبان: گیلکی
●به نقل از کانال دینگومارو
.
نهنگها در آپارتمانها
رؤیای دریا را به آشپزخانه کشاندهاند
صندلیها و میزها در خانه
ترسیم نامتعارفی از سنگ بستها و موجهاست
نهنگها
تنها پاهایشان در خانه میچرخد
زانوان حل شده در کفپوشهای تصنعی
از لولههای فاضلاب
به هجوم آرام مد میاندیشند
به آشپزخانه
و بشقابهای اندوه رها شده بر آب
سرهای فرورفته در آب
چشمان نهنگها را به دریا کشانده
دهان حریصشان در آبها میچرخد
از لولههای فاضلاب
نمیتوان ترسیم روشنی از خانه را به دریا کشاند
باید به آپارتمان برگردم
پاهایم در فاصلهی میان دریا تا آسانسور
مد دامنهداری شده
از حصار خور بیرونزده
وقتی در اتاقها میچرخد
بوی تند ماهی آشفتهاش میکند
پردههای دلتنگی را کنار میزند
کبوتر جلدی
از پرده رها میشود
از پنجره میگذرد
سر از آب برمیدارم ...
■ بخشی از شعر بلند : عاشقانه های یک نهنگ
#یداله_شهرجو
@shahrjoo
■بخشی از شعر بلند :
□عاشقانه های یک نهنگ :
بندرعباسی در چشمهای تو خانه کرده است
با شریان گرم شرجی
در حاشیه از پیشانیات
ساحل به موازاتی از اندوه
کشیده خط چشمانت را درشت
به شُره اینکه میچکد از نکُ بینیات
دانة درشت شَرم است
تازه تن دادهام یَله
به ساحل از چشمانت
تُنگی آب
از چشمانت چشیدهام
چه شورانه بخت
در گودی چشمانت
بندرعباسی به گِل نشسته
دست گشودهام بر بلندای مژه
پا نهادهام بر نازکای پلک
نهنگِ سر سائیده بر چشمهای درشت اندوهم
از بندرعباس
سوی سوی چشمی در آبها پیداست
بالة نهنگی بر پیشانی
کفی از اندوه بر دهان.
#یداله_شهرجو #یدالله_شهرجو #عاشقانه_های_یک_نهنگ #شعر #شعر_بلند #شعر_امروز #شعر_پیشرو #تازه_های_کتاب #انتشارات_سمت_روشن_کلمه #سمت_روشن_کلمه #اردیبهشت_۱۴۰۲
@shahrjoo
منتشر شد:
#اعتراض_در_گلوی_ابر
مجموعه شعر
#هانا_زارعی
«اعتراض در گلوی ابر» نخستین مجموعه از سرودههای «هانا زارعی» است. مجموعهای که میتوان گفت انتخاب عنوانش در کنار کارکرد یک نمایۀ موفق، به گونهای راهبردی به جهان شعر و معنای شاعر نیز دارد. چه اینکه «اعتراض»، «گلو» و «ابر» هر کدام به عنوان کلیدواژه، بخشی از گسترۀ معنا را در شعرهای این مجموعه نمایندگی میکنند.
نقطۀ آغاز در غالب شعرهای هانا زارعی، شروع یک روایت از دریچۀ نگاه انتقادی است. نگاهی که البته تنها در حوزۀ محتوا محصور نمانده است. مخاطب، بازتاب این شیوۀ نقادانه را حتی در نوع روایت و بهرهگیری از زبان نیز میتواند احساس کند. شاعر در طول شعرهایش بارها قیود کلیشهای حاکم بر زبان را کنار نهاده و روایت شعرش را همراه با جسارتورزیهای زبانی پیش برده است.
«گلو» در شعرهای هانا زارعی، ماهیت انسانی را نمایندگی میکند. انسانی که شاعر تلاش دارد آن را در مفهوم عام خود بازتاب دهد. از این رو «زن» در شعرهای مجموعۀ اعتراض در گلوی ابر، فارغ از نگاه جنسیت، مفهوم عام انسانی را به تماشا گذارده است.
«ابر» در کنار دو مفهوم دیگر، نوعی پارادوکس را به ذهن متبادر میکند اما «لطافت»، «رنگ»، «شکل» و مفاهیمی از این دست، بخش دیگری از جهانِ معنا در شعرهای این شاعر است؛ بخشی که حتی روایت پیچیده در اعتراض و اندوه نیز نتوانسته است با غلبۀ حداکثری خود آنها را پس بزند یا حضورشان را کمرنگ جلوه دهد.
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه
#روشنای_کلمه_روشنای_جهان
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه #نشر_سمت_روشن_کلمه #سمت_روشن_کلمه #ناشر_تخصصی_ادبیات_و_هنر
#یداله_شهرجو #هانا_زارعی
#چاپ_کتاب #شعر #شعر_سپید #مجموعه_شعر #خبر_چاپ_کتاب #معرفی_کتاب #تازه_های_کتاب #تازههای_نشر
صفحهآرا: #فروز_زیره_پور
طراح جلد: #مهسا_موسی_زاده
@shahrjoo