shakhsaar | Unsorted

Telegram-канал shakhsaar - شاخسار

-

عمری ست که ما گمشدگان گرم سراغیم... ارتباط با من: @mohsenoo_panahi ادبیات و فرهنگ

Subscribe to a channel

شاخسار

خواب مسافر
@shakhsaar

همیشه روییده به زردِ گل‌ها و پنجره‌ها
آشنای هر ستاره که روحِ خویش دورتر می‌برد
پژمرده
در شیره‌ی درختان
در هر چه می‌پراکندش
در زوزه‌ی خویش

پس تو که‌ای
به باران درون و بیرون
مسافر و نیم‌بهوش
خواب
در میان بادها
در گلوی مقابر.


#هوشنگ_چالنگی

Читать полностью…

شاخسار

اندک اندک توانایی به خواب رفتن را از دست داده بود. نمی‌توانست به یاد بیاورد اولین‌بار کی از بیداری کشیدن احساس خستگی کرده. حالا دیگر از بام تا شام خسته بود و هر جا که به نحوی از انحا ممکن بود، چرت میزد. اما چرتش همواره تنها یک لحظه طول می‌کشید. خوابی در یک ثانیه. پس از آن بیدار می‌شد بی آن که حس کند رفع خستگی کرده است. نمی‌توانست درِ اندیشیدن را تخته کند. پیش از آن که به خواب برود، به فکر فرو می‌رفت‌ و در خود خواب نیز. اندیشیدنش شیونی بود که مدام بیدارش می‌کرد. دراز می‌کشید، به این یا آن موضوع فکر می‌کرد، می‌افتاد به خواب و بیداری تا برسد به تردید. تفاوتی نداشت به چه چیزی می‌اندیشید، همواره می‌رسید به تردید و از آن جا یکراست به یأس، یأسی که با وحشت از جایش می‌پراند. می‌غلطید به این طرف، می‌غلطید به آن طرف. توصیه کرده بودند هر بار که خوابش نمی‌برد، بلند بشود، بنشیند روی توالت، ادرار بکند، بعد یک لیوان آب ولرم بنوشد و دوباره برود دراز بکشد. پس ساعت دو بلند می‌شد. ساعت سه همان کارهایی را انجام می‌داد که به او توصیه کرده بودند. باز دراز می‌کشید. بیدار می‌ماند. می‌اندیشید تا برسد به تردید. و بعد می‌نالید. نمی‌توانست عضله‌هایش را شل کند. تمام بدنش سفت می‌شد. مردد بودن یک کار دشوار بدنی است.

@shakhsaar

ابرها بزرگ بودند و سفید بودند و درگذر
ماتیاس چوکه
ترجمه ناصر غیاثی

Читать полностью…

شاخسار

خواب
@shakhsaar

جرقه‌ی تنگ
آب‌های صبح را روشن می‌کند
به خواب خواهم رفت
با برج‌ها در گلویم
تا به خود ننگرم که شعله‌ام
تا فراموش کنم افق‌ها را

آب‌های سبز از کناره‌های من روان‌اند
و اگر نسیم دلی دارد چون مردن
می‌شناسم از این‌جا
که صورتم را می‌پوشاند
و به من می‌گوید
چه خوش است چون مردگان
همیشه نزدیک درختان
و نزدیک راه‌های دور
و اگر به خواب سایه‌هایم
و این پرندگان را که می‌آیند
تا به قلب من بنگرند نومید می‌کنم
اگر به خواب درختانم
از این است که نسیم‌هایم پوشیده‌اند
همیشه در خواب‌های من
ای مُشتِ بسته‌ی من
دلِ جهان.


#هوشنگ_چالنگی

Читать полностью…

شاخسار

در نشست “مرز، مهاجرت، زندگی” نگاهی خواهیم داشت به وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران، و در روایت های کمتر شنیده شده‌ی این بستر و آدمهایش شریک می‌شویم.

این نشست به صورت مجازی و در تاریخ بیست و چهارم مهر برگزار خواهد شد

لینک شرکت در نشست پیش از جلسه در صفحه تلگرام رادیو مردمنگار به نشانی زیر منتشر خواهد شد:
/channel/radiomardomnegar

Читать полностью…

شاخسار

هجرانی
@shakhsaar

شبِ ایرانشهر
جهان را بنگر سراسر
که به رختِ رخوتِ خوابِ خرابِ خود
                      از خویش بیگانه است.
و ما را بنگر
             بیدار
که هُشیوارانِ غمِ خویشیم.
خشم‌آگین و پرخاشگر
از اندوهِ تلخِ خویش پاسداری می‌کنیم،
نگهبانِ عبوسِ رنجِ خویشیم
تا از قابِ سیاهِ وظیفه‌ای که بر گِردِ آن کشیده‌ایم
خطا نکند.
 
و جهان را بنگر
جهان را
در رخوتِ معصومانه‌ی خوابش
که از خویش چه بیگانه است!
 
*

ماه می‌گذرد
              در انتهای مدارِ سردش.
ما مانده‌ایم و
روز
نمی‌آید.
 



#احمد_شاملو

Читать полностью…

شاخسار

همبستگی‌ها
@shakhsaar

معبدی‌ست طبیعت کز ستون‌های زنده‌اش
گاه گفتار گنگی به گوش می‌رسد
آدمی از میان انبوه نمادها می‌گذرد
که به دیده آشنا به او می‌نگرند
چون بازتاب‌های دراز کز دوردست
در وحدتی ژرف و تیره به هم می‌آمیزند
فراخ چون شب و چون روشنی
عطرها و رنگ‌ها و صداها پاسخ‌گوی هم‌اند

عطرهایی هست تازه چون پیکر کودکان
به دلنشینی نوای نی، به سبزی سبزه‌زار
و عطرهای دگر، تباه و پیروز و غنی
به گستردگی چیزهای بی‌پایان
چون عنبر و مشک، چون کندر و صمغ
که غَلَیان روح و احساس را می‌سرایند


#شارل_بودلر
ترجمه محمدرضا پارسایار

Читать полностью…

شاخسار

نیروی تخیل که، سرشار از امید، در بی‌باکی پرواز خویش خواسته است در جاودانگی گسترش یابد، همین که ببیند هر آنچه از بهروزی که آرزو می‌کرده است در غرقاب زمان محو می‌گردد، به جولان در فضایی خُرد رضا می‌دهد. اضطراب می‌آید و در ژرفای قلبمان جا می‌گیرد و دردهای نهفته در آن پدید می‌آورد، مدام دست و پا می‌زند و شادی و آرامش را در آن نابود می‌کند؛ همیشه هم نقاب‌های تازه به تازه به چهره می‌آراید؛ گاه اندیشه‌ی یک خانه و یک باغچه است، و گاه یک زن، یک بچه؛ و آن باز آتش است، آب است، خنجر است، زهر است! ... ما برای چیزهایی که به سرمان نخواهد آمد بر خود می‌لرزیم، و پیوسته بر همه‌ی چیزهایی که از دست نداده‌ایم اشک می‌ریزیم!

@shakhsaar

#گوته
فاوست، صفحه 30
ترجمه م.ا.به‌آذین

Читать полностью…

شاخسار

ریشه‌ی گیاه را می‌گفتم
یا از پرواز پرندگان
از گریستن چشمه
یا از آواز باد
از چه می‌گفتم
که جهان همیشه بود
و فقط کلام من
چون گلی پرپر می‌شد

@shakhsaar

#بیژن_جلالی

Читать полностью…

شاخسار

اتاق انتظار
@shakhsaar

زبان، دیگر پیوندمان نمی‌دهد:
آنچه بینمان مشترک مانده، انتظار است.
یک میز،
یک نیمکت،
یک پنجره
که از آن نور بر اتاقمان
می‌تابد
بر دستهایمان،
بر چشم‌هایمان،
و نیز
بر زمین.

چشم‌هایمان را چاره کن
تا شاید دوباره کلمات گمشده را بیابیم،
کلماتی رنگارنگ، شایسته‌ی این که نثارت کنم.

#اینگبورگ_باخمن
ترجمه فاطمه پورجعفری و یوهانس نیهوف

Читать полностью…

شاخسار


#نشر_لوگوس منتشر کرد:

#فرهنگ_روان_زخم (تروما): سیاستِ ترس و فقدان در سینما، ادبیات و رسانه
نوشته ای آن کاپلان
ترجمۀ دکتر #سید_شهاب_الدین_ساداتی و خانم #مریم_طریقت_بین

اصطلاح #روان‌زخم (#تروما) نخستین‌بار توسط #زیگموند_فروید پدر علم #روانکاوی به‌صورت جدی تعریف شد: تأثیرات پس از وقوع یک حادثه یا رویداد وحشتناک همانند تصادف، #تجاوز_جنسی یا بلایای طبیعی بر روی روح و روان انسان «روان‌زخم»، «تروما» و یا «ضربه‌ی روانی» گفته می‌شود که می‌توانند ریشه در دوره‌ی کودکی داشته باشند. در این کتاب، حمله‌ی تروریستی 11 سپتامبر در رسانه‌ها و یادآوری مصیبت‌های #جنگ_جهانی_دوم، کتاب #جنگ اثر #مارگریت_دوراس، نوشته‌های #سارا_کافمن، فیلم #طلسم‌شده به کارگردانی #آلفرد_هیچکاک، تصاویر رسانه‌ای از رواندا و #عراق، روان‌زخم در زمینه‌های پسااستعماری مثل فیلم #رقصنده_با_گرگ‌ها به کارگردانی #کوین_کاستنر و فیلم #جایی_که_مورچه‌های_سبز_رؤیا_می‌بینند به کارگردانی ورنر هرتسوگ، از دیدگاه روانکاوانه مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرند.

خرید از وبسایت نشر از هم اکنون
توزیع گسترده با پخش ققنوس به زودی
@irlogos

Читать полностью…

شاخسار

همه‌ چیز نابود شده است، نخستین‌شان شعر،
سپس خواب‌‌، و بعد هم روز‌،
و بعد هر چه به جا مانده از روز‌،
و آن‌ها که متعلق‌اند به شب؛
آنگاه که دیگر،
چیزی برای نابود شدن نماند،
چیزهای بیشتری نابود شدند، و باز هم بیشتر،
تا بدان‌جا که از هیچ هم کم‌تر برجای ماند، حتی خودِ من.
و آن‌گاه‌، تنها، تهیِ محض بود.

اکنون باید به ژرفنای درون پناه ببریم،
با تمام لحظه‌های نیامده و جاهای رفته در پیشِ روی؛
ژرف‌تر، در آن بدویتی که دیگر نه زمین وجود دارد و نه سرافکندگی.
تا آن‌جا که هنوز کرانه‌هایی بکر گسترده‌اند،
وسعت‌هایی بی‌کران‌، روشن و خاموش، در زیر چنگال کبوتران.
مهیا برای ورود او، او که دچار خاموشی عظیم گشته است.

برای او که وادار به سکوت شده،
انزوا، آنقدر با تارهای عیانش
به آرامی دیوانگی را می‌تند
تا سرانجام از جهان پیرامونش، تنها نقش مهمان‌خانه‌ای ماند شیشه‌ای.

@shakhsaar

#اینگبورگ_باخمن
ترجمه #فاطمه_پور‌جعفری
#یوهانس_نیهوف

Читать полностью…

شاخسار

جای پای برف‌ها را
بر دل خود می‌بینم
که سبک می‌آیند
و سبک می‌روند
چون خیال‌ها
و از رفت و آمد آن‌ها
اندوهی بی‌پایان
بر دل من می‌نشیند

@shakhsaar

#بیژن_جلالی

Читать полностью…

شاخسار

صورت تو
ابریست
اندوهی از گذشته را به همراه دارد
و من صدای ریزش باران را
پشت نگاه تو
می‌شنوم


#بیژن_جلالی
@shakhsaar
#با_هم_بشنویم؟

Читать полностью…

شاخسار

اندوه
چه ژرفای بی‌پایانی دارد
چون دریایی است
که موج می‌زند
و صخره‌ای را برای در هم
شکستن خود
نمی‌یابد

#بیژن_جلالی
@shakhsaar

#با_هم_بشنویم؟

Читать полностью…

شاخسار

رخ برمتاب
از چهره‌ی خونینم
ای ماه
کز مقتل بخت می‌آیم
جوشن دریده و
شکسته استخوان و
چکاوکان رگانم
در فرود از پرواز

***

رخ برمتاب
از چهره‌ی تباهم
ای ماه
که راه می‌جویم
به سنگ آخرم
به تپه‌ی سوسن‌ها و میخک‌ها
و دیگر خوابم اکنون

***

رخ برمتاب
از چهره‌ی خاکسترم
ای ماه

@shakhsaar

#قاسم_آهنین‌جان

Читать полностью…

شاخسار

آدم‌ها در تلویزیون و نیز در فیلم و ادبیات برای ما رنگین‌تر، باشکوه‌تر، درک‌ناپذیرتر و کمتر از خود ما قابل فهم به نظر می‌رسند. به همین خاطر سعی می‌کنیم حرکات و شیوه‌ی حرف زدن آن‌ها را تقلید کنیم تا ما نیز اندکی رنگین‌تر، باشکوه‌تر و غافلگیرکننده‌تر بشویم و با این کار خودمان را جعل می‌کنیم و به نظر دیگران عادی می‌آییم، قابل معاوضه. از نگاهی که در فیلمی دیده‌ایم تقلید می‌کنیم و از رفتاری که در یک داستان خوانده‌ایم. و با این کار می‌شویم مشابه‌سازی شده‌ی چیزی که پیش از آن که آن را به دست خودمان به خودمان پیوند زده باشیم، چه بسا در به اصطلاح زندگی واقعی هیچ‌وقت وجود نداشت. پزهایی به خودمان می‌گیریم که نقشه‌اش را یک هنرپیشه، کارگردان یا نویسنده چیده و به نحوی از انحا از آن پزها خوش‌مان آمده است؛ چون اصلا نقشه‌اش برای همین چیده شده که ما خوش‌مان بیاید و روی ما تاثیر بگذارد. با وجود این، این پزها ساختگی‌اند. با چنین تیک‌های به زور تحمیل شده‌ای به راه‌مان در زندگی ادامه می‌دهیم.


@shakhsaar

ابرها بزرگ بودند و سفید بودند و درگذر
ماتیاس چوکه
ترجمه ناصر غیاثی

Читать полностью…

شاخسار

@shakhsaar

همیشه همان...
اندوه
همان:
تیری به جگر درنشسته تا سوفار.
تسلای خاطر
همان:
مرثیه‌یی ساز کردن. ــ
غم همان و غم‌واژه همان
نامِ صاحب‌ْمرثیه
دیگر.

 *

همیشه همان
شگرد
همان…
شب همان و ظلمت همان
تا «چراغ»
همچنان نمادِ امید بماند.
راه
همان و
از راه ماندن
همان،
تا چون به لفظِ «سوار» رسی
مخاطب پندارد نجات‌دهنده‌ای در راه است.
و چنین است و بود
که کتابِ لغت نیز
به بازجویان سپرده شد
تا هر واژه را که معنایی داشت
به بند کشند
و واژگانِ بی‌آرِش را
به شاعران بگذارند.
و واژه‌ها
به گنهکار و بی‌گناه تقسیم شد،
به آزاده و بی‌معنی
سیاسی و بی‌معنی
نمادین و بی‌معنی
ناروا و بی‌معنی. ــ
و شاعران
از بی‌آرِش‌ترینِ الفاظ
چندان گناه‌واژه تراشیدند
که بازجویانِ به‌تنگ‌آمده
شیوه دیگر کردند،
و از آن پس،
سخن‌گفتن
نفسِ جنایت شد.



#احمد_شاملو

Читать полностью…

شاخسار

خواب من و او

@shakhsaar

چشم‌هامان را به خوابی روشن بگذار
که به رود تاریک بیدار می‌شویم
بر خزه‌ها نام‌هامان را می‌بینیم
و به خویش می‌نگریم
ستاره‌ها به جامه‌هامان اندوهگین‌اند
و من آن‌جایم عریان و دوست دارنده
و می‌گریم که رود تو را به ستاره‌ها برده‌ست
من آن‌جایم به حومه‌ها که اسب‌ها
به شهرهای روشن می‌ریزند
آن‌جا که صبح‌گاهِ کلمات روییده‌ست
چون کشتی‌ای که غرق می‌شود
با مسافران و سوت‌زنان به ابرها
درختان چرا خاکستری‌های ما را به تن می‌کنند
در مه چرا دور می‌شوند لب‌های سبزْ گشوده
و اکنون که به مرداب‌ها می‌رسیم
بر برج‌هامان چگونه می‌بینند؟


#هوشنگ_چالنگی

Читать полностью…

شاخسار

در این بن‌بست
@shakhsaar

دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می‌دارم.
دلت را می‌بویند
روزگار غریبی‌ست، نازنین
و عشق را
کنارِ تیرکِ راه‌بند
تازیانه می‌زنند.
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن‌بست کج و پیچِ سرما
آتش را
به سوخت‌بارِ سرود و شعر
فروزان می‌دارند.
به اندیشیدن خطر مکن.
روزگار غریبی‌ست، نازنین
آن که بر در می‌کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد.
آنک قصابانند
بر گذرگاه‌ها مستقر
با کنده و ساتوری خون‌آلود
روزگار غریبی‌ست، نازنین
و تبسم را بر لب‌ها جراحی می‌کنند
و ترانه را بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کبابِ قناری
بر آتشِ سوسن و یاس
روزگار غریبی‌ست نازنین
ابلیسِ پیروزمست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد


#احمد_شاملو

Читать полностью…

شاخسار

کیمیای رنج

@shakhsaar

یکی با شور خود روشنی‌ات می‌دهد
دیگری به سوگت می‌نشاند ای طبیعت
آن‌چه به یکی گوید: خاکسپاری
دیگری را گوید: زندگی و رخشندگی
ای هِرمِس ناشناس که یاور منی
و هماره مرا دلتنگ می‌کنی
تو با غمگین‌ترین کیمیاگران
مرا همپایه می‌کنی
من با تو زر را آهن می‌کنم
بهشت را دوزخ
من در کفن ابرها
مرده‌ای عزیز می‌یابم
و بر کرانه افلاک
تابوت‌های سنگی فراخ می‌سازم.


#شارل_بودلر
ترجمه محمدرضا پارسایار

Читать полностью…

شاخسار

نگاه مستِ که دارد سر خرابی ما
که اشک از مژه، طوفان به دوش می‌آید

@shakhsaar


#حزین_لاهیجی

Читать полностью…

شاخسار

در درون هرکسی
نغمه‌ای‌ست
که او را این سو و آن‌ سو می‌دواند
تا نی زنی بیابد
که نغمه‌ او را بنوازد
و او خود را در نغمه‌ی خویش
فراموش کند.

@shakhsaar

#بیژن_جلالی

Читать полностью…

شاخسار

هِمی هَلی یک موسیقی کار در ممسنی و بویراحمد است و این قطعه با الهام از یک ملودی قدیمی با همین عنوان ساخته شده است.

_هرکه نه مار ایزنه، منه سیه‌مار...

@bahoddeh

Читать полностью…

شاخسار

#نشر_لوگوس منتشر کرد:

#فرهنگ_روان_زخم (تروما): سیاستِ ترس و فقدان در سینما، ادبیات و رسانه
نوشته ای آن کاپلان
ترجمۀ دکتر #سید_شهاب_الدین_ساداتی و خانم #مریم_طریقت_بین
لینک خرید
@irlogos

Читать полностью…

شاخسار

#پیشنهاد_کتاب
شبکه‌های خشم و امید؛ جنبش‌های اجتماعی در عصر اینترنت
مانوئل کاستلز
ترجمه مجتبی قلی‌پور
308 صفحه

@shakhsaar

کاستلز با مقایسه‌ی انقلاب‌های عربی، جنبش اسپانیا، انقلاب ایسلند و جنبش وال‌استریت، که همگی به واسطه فضای مجازی «فیس‌بوک، یوتیوب، توییتر و وبلاگ» تقویت می‌شدند و حتی از همانجا سرچشمه می‌گرفتند، در پی توصیف و تحلیل الگوی جنبش‌های اجتماعی و انقلاب‌های قرن 21 است.
نکته دیگر این که فقط 11 سال از چاپ کتاب گذشته اما با توجه به دگرگونی‌های سریع جهان اینترنت، باید این کتاب را کلاسیک به حساب بیاوریم.

انتخاب از متن کتاب:

در حالی که این جنبش‌ها معمولا در شبکه‌های اجتماعی اینترنتی آغاز می‌شوند، تنها با اشغال فضای شهری تبدیل به جنبش می‌شوند، حال چه اشغال ایستای میدان‌های عمومی باشد یا استمرار راهپیمایی‌های خیابانی. فضای جنبش همیشه از تعامل بین فضای جریان‌ها در اینترنت و شبکه‌های ارتباطی بی‌سیم از یک‌سو و فضای مکان‌های اشغال شده و ساختمان‌های نمادین هدف‌گیری شده توسط کنش‌های جنبش از سوی دیگر ساخته می‌شود. این پیوند فضای سایبر و فضای شهری، فضای سومی می‌سازد که من آن‌ را فضای خودمختاری نام می‌گذارم. این نام‌گذاری به این دلیل است که خودمختاری فقط از طریق ظرفیت سازمان‌دهی در فضای آزاد شبکه‌های ارتباطی تضمین می‌شود، اما در عین حال، به عنوان یک نیروی دگرگون کننده، فقط با به چالش کشیدن نظم نهادین انضباطی از طریق بازپس‌گیری فضای شهر برای شهروندانش اعمال می‌شود. خودمختاری بدون سرپیچی تبدیل به عقب‌نشینی می‌شود. سرپیچی بدون مبنایی پایدار برای خودمختاری در فضای جریان‌ها، در حکم کنش‌گرایی ناپیوسته است. فضای خودمختاری، شکل فضایی جدید جنبش‌های اجتماعی شبکه‌ای شده است.

Читать полностью…

شاخسار

از زبان اندوه است
که نام تو را می‌شنوم
ای گل
زیرا نیامده
باز می‌گردی

@shakhsaar

#بیژن_جلالی

Читать полностью…

شاخسار

این آب‌ها
از زیر کدام پل می‌گذرند
و پل دست کدام ساحل را
در دست ساحل دیگر
می‌گذارد
و این غم چگونه جاریست
که صدایی ندارد

@shakhsaar

#بیژن_جلالی

Читать полностью…

شاخسار

@shakhsaar

#با_هم_بشنویم ؟

Читать полностью…

شاخسار

درخت خون
سایه‌گاهی‌ است غریب
زخم خاموش را

***

به دفن خویش نشسته
ستاره‌ی بخت و
خاجی
در آوای خروسان و
صبح مرغزار
منظومه‌ای‌ست غریب
جهان سپید کفن
با گل‌های کافور
و دیگر
ترانه‌ی گورزاد
به روزگاران
و سایه‌گاهی غریب

#قاسم_آهنین‌جان

Читать полностью…

شاخسار

از انجمن کثرت خود نیست گزیری
گاهی مگر از خویش روم خلوتم این است

@shakhsaar

#حزین_لاهیجی

Читать полностью…
Subscribe to a channel