خورشید جان امان از این بیتو گذشتنها
وقتیکه از شما دورم. برفهایدرونی
من آغاز میشهکاش میدانستید دربارِت
چه فکریمیکنم من"برایدیدنشما همه"
درها را زدهام. "عاشقی، خوب است"
@shamdooni
زندگیحلالِ کسانی که، عاشقاند. من که
خجالتیامو"هنوز نمیدانم اسمتانرا به"
چه صورت اَدا باید کرد. ایکاش که
"عشق لبو دهان داشت"
میشه گفت بیشتر دعواهاو قهرها اصلاً و
ابدا دارای مشکلاتِ ریشهای نیست
و بخاطر، یک مسائله کوچک، به رابطه راه
باز میکنه، اگه مدیریت، "نباشه و هر یک"
ساز خودشرا بزنه"آخرش دردناکه"
@shamdooni
دردناکه چونکه، رخدادِ کوچک، یک رابطه
رو به فنا میرسونه و "جاهایباریک، یک"
"مقدار به خودت بیا حقیقتاً دیگه"
رابطه الاکلنگ نیست که
از آدمهاییباید ترسید کهخودشان نیستند
و نقاب به چهرهشان میزنند که
تصویر خوبیرا به "نمایش میگذرانند که"
رضایتِ تو را جلب کنند، انسانهاییکه یک
دسته اهداف هوسرانیدارند در
@shamdooni
حالیکه باور تو یک رابطه پایدار عاشقانه
است. "چه رفتاری دردناکتر از این است"
خدا به داد اوییبرسد که درگیرِ
"اینگونه حیوانیمیشه"
و شبهاییکه تو خوابی عقربههای ساعت
آهسته عبور میکنند، خستهاند
از ایندور بودنکه میتونهادامهدار باشه
و تنہاییو یک جہانی آشفته که تو اصلاً
در آنوجود نداریدیگه، و یادت
@shamdooni
بمونه، شوقی اگه نباشه، انسانیکه از پا
میافته هیچیکه عقربهساعت نیز کاملاً
خواهد ایستاد، چونکه بیتو از
جہاناصلاً چیزینمیمونه
زندگیقشنگمیشهزمانیکه محبوبِتیک
درکِ بالاییاز رفتارهات، علاقه و
چیزهاییکه خوشحالت میکنهو ناراحت
میکنه تورو داشته باشه، "باید در رابطه"
به اختلافِ نظرها، به دیدگاه یک
@shamdooni
مشکلیکه حلنمیشه نگاه نکنید انسانہا
سلایقو "خواسته متفاوتدارند، در یک"
رابطه خوبو پایدار باید به اونها
"احترام گذاشته بشه کاملا"
عاشقشدن طعم آبانار ملسرو داره که
ترشو شیرینشبا همدیگه. دهانت
آب میافتهولی دلضعفهنیز میآورد اما
رسیدنبه عشق یک مزه نابداره کهاصلا
نمیتونیبه چیزی، مانندشکنی و
@shamdooni
طعمیکه تنها باید بچشیکهبدونیدقیقاً
از چیدارم صحبت میکنم "عاشقی یک"
حسفوقالعادست، که میتونه به
زندگیت عطر و بو بده
اجازه ندهید قہرهایتان طولانی بشه، به
صورتِ مہربانیمشکلات را کاملاً
پاک کنید اجازه ندهید غصهو دردایی که
تو اکثریتِ روابط برقراره اوج بگیرد یک
درک ساده میتونه، که از دردناک
@shamdooni
و تلخ شدنیک علاقه جلوگیریکنه اصلاً
خارقالعاده نیست، وظیفه"هرطرفِ یک"
عشق و علاقه است، زیرا میتونه
حالیخوب بہت برسونه
و جدایی شدیداً دشوار میشهدر زمانیکه
خداحافظیدر کار نباشه و میشه
یک دیدار نصفِ نیمه و از اونجهت دشوار
و تلخه که افکارِت هِی به عقب برمیگرده
و درست، یک ذره مانده به انتها به
@shamdooni
توقف میرسه. یک حسیعجیب که نهایتِ
استیصاله و سوالاتی، "که رهایَت نمیکنه"
که اصلا چرا رفت"و اینگونه رفت"
یک سوالیکه تکرار میشه
یک بانو به آن مردی احتیاج دارد که بتونه
او را قشنگ درک بکنه، بفهمه و یک
احساسیقشنگرا برایشارزانی بکنه دیگه
تقریباً، دورانی که زیبایی، "ملاک و الویت"
بود به انتها رسیده، رفتار درست و
@shamdooni
درک بالا و یک "رابطه، سراسر انسانیه که"
میتونه، ادامه دار باشه. اینکه هر نفر یک
درکِ بالاییاز"شناخت داشته باشه"
"و بشه یارِ بینمونهو شیک"
یک جایییک نوشته بود "خیلیشیک" اگه
در مسافرت یک همسفر که قشنگ
حالتُ خوب میکنه کنارت باشه، به دنباله
طولانیترین جاده خواهیبود "و اصلاً به"
فکر مقصد نخواهی بود دیگه یک
@shamdooni
جاده که پایانینداره و ثانیه ثانیه میشه
خاطراتیکه تا ابد در "افکارت میمونه و"
هروقت به "اونها فکر میشه یک"
حالیقشنگ نصیبت میشه
اگر تو نبودیعشقنبود اصلا اصرار واسه
زندگینبود و زمینشبیهِ یدونه
زیر سیگاریِ گِلیبود جاییواسهاینکه به
بیحوصلگی مربوط بشه"و اونجا بشه"
خالیکرد آنہا را و کاملا بیکار و
@shamdooni
شدیداً رنجور میشد زندگی و حتی اگه
هرچیز واسه"رفاهیاتیکه آرزو است به"
کلیایجاد میشد. و بیتو اصلاً
"روزگار معنایینداشته"
و"پاییز کهمیرسه"همه چیز فرق میکنه
باید بدونیکه جایَت خالی است
حتینوشیدنِیک قہوه در یک هوای خنک
که قبلاً واسه هر دو، "خاطره میساخت"
حالا یک عذاب شده که پایانیدر
@shamdooni
کارشنیست، من تنها در همان کافیشاپ
بی تو و "خاطراتِ قشنگِ کہنه، جہان را"
تلخترینقہوه تاریخ کرده و اصلاً
"شبیهِ آنروزها نیست"
عشقجذب میکنه همه چیزهاییرا کهاز
رنگ و بویخودش باشه. هرچه
زیباتر بشوی زیباتر را پیدا خواهیکرد و
هرچقدر، که "مہربان شویو عاشقتر به"
چیزهایی "مہربانتر و عاشقانه"
@shamdooni
خواهیرسید آنچهاز جنسافکار توست
به جہتِ تو در حرکت است"همان گونه"
که تو به سمت آندر حرکت و
جہشی، آرامباشو آسوده
و یک نگاه گاهیبه تمام دنیا میارزهو به
خوبیمیتونه چنان عشقیرا با
خودشداشته باشه که هزارانجمله ابراز
علاقه در خودشنداشته باشه اصلا انگار
عشقواقعیرا چشمہا فریاد زده
@shamdooni
نه زبانہا، عشق آدمہا به خودتان را میان
حرفہایشان جستجو نکنید زبان میتونه
به دروغ، ابراز احساسات کنه و
چشمہا نمیتوانند اصلاً
رفتنو نبودننبایست زیاد ادامهدار باشه
و اصلاً نباید، به عادت تبدیلبشه
نباید گذاشت دلتنگیات به حد بینہایت
برسهو قلب به دلتنگیخو پیدا کنه اصلاً
انسان، نباید آن قدرها برود و دور
@shamdooni
بشه که از مدارِ جاذبه کسانیکه، "علاقه"
دارند به او خارجبشه. آدمیکه یک بار تا
پای مرگرفته باشه برگشته باشه
"دیگه از مرگ نمیترسه"
زنها زمانیکه دلتنگ میشوند دو حالت در
آنها ممکنه نمایان بشه، اگه پرحرف
بشوند و مثلاً داستانی را که یک بار تعریف
کردهاند دوست دارند "هزار مرتبه بگویند"
که "حالشانخوب بشه و در حالتِ"
@shamdooni
آنها، سکوت میکنند و این، نشونه اینه که:
نمیخواهند، حالشان "خوب بشود وای به"
حالیکه سکوت را انتخاب میکنه
یک خروار درد ناگفته و بد
و جنبهمحبت در انسانها کلا نابود شده که
اینشدیداً دردناک میکنه روحیهرا
ظرفیت انسانی کاملمیشه بعد بیتفاوت
نسبت به آنهایی که مهربانند "و بعدها که"
آرام گرفتیم "هاج و واج به دنباله"
@shamdooni
اندکیمحبتو مهربانی خواهیم گشت چه
انسانهاییخطرناک و عجیب، "خدا لعنت"
کند اوییرا که برایبار نخست یک
غرور بیجا رواج داد به بقیه
تو را نمیدانم ولیمن بہت علاقه دارم و
حضورَت را ندارم اصلاً ولیبرایت
بیوقفه اینقلب تنگ میشهو پیش توئه
و خود نیز با "هزارانفرسنگ فاصلهازت"
بہانهات را در خود جایداده و یک
@shamdooni
انسانی ساخته که زندگیاش یک باور به
وصال دارد و "میدونه یک روز میرسه"
که اینجدایی پایانشمیرسهو به
"عشقو علاقه میرسه"
اگر تو نبودیعشقنبود اصلا اصرار واسه
زندگینبود و زمینشبیهِ یدونه
زیر سیگاریِ گِلیبود جاییواسهاینکه به
بیحوصلگی مربوط بشه"و اونجا بشه"
خالیکرد آنہا را و کاملا بیکار و
@shamdooni
شدیداً رنجور میشد زندگی و حتی اگه
هرچیز واسه"رفاهیاتیکه آرزو است به"
کلی ایجاد میشد و بیتو اصلاً
"روزگار معنایینداشته"
مشکلات از آنجاییاستارت شد کهافرادِ به
زیرِ یک سقف رفته اصلا شبیه و
نزدیک بهیگدیگر نبودند "جفتِ اشتباه که"
هرکدامشان یکجاییدیگر بودند، نه الزاماً
رابطه. مشکلات آنجا بود کهافراد
@shamdooni
شناختدرست از یکدیگر "نداشته و درک"
درست از آیندهاصلاً برایشان تعریف و در
ذهنشانگنجانده نشده. انتخابِ
"نادرست شدیداً دردناکِ"
انگار که هزاراننفر در منرفته باشند که
تو رفتی مگه تو چند نفر بودیکه
اینقدر دلبسته بودم که حالا شبیهِ کشورِ
به تاراج رفته شدهام در نہایت میخواد
این علاقه به کجا پایان بگیرد، به
@shamdooni
امیدِ وصالَت بودنچه "نتیجه میده که"
اینگونه منرا درگیر کردهاست، کیقراره
خسته شوم از اینگریه کردنی که
نمیتونه پایان پیدا کنه
علاقهو عادتِ دوست داشتنت اصلاً ابداً
دستِ مننیست، میدونیآخه
تو ممنوعه منی علاقه تو شده یک عادتِ
قشنگ شبیهِ تشنگیاستو نمیشه اصلاً
از یاد انسانبرهنمیشه اونرو
@shamdooni
انکارش کرد، باید آب نوشید و تو آن آبِ
گواراییکه اینعطشرا"میتونهبیوقفه"
نابود کنه، تویی اون انگیزهکه
"میتونه شاهکار بشه"
هر انسان احتیاج دارد به یک نفر که شبیهِ
یک کوهی پشتوانهِ او باشه که بشه
با یک خیالیآسوده به او تکیه بکنهو اصلاً
دوروییدر کار نباشه، بابتِ حضور او فردا
را در زندگیاش دوست داشته باشه
@shamdooni
تواناییانساناگه"علاقه واقعیدر قلبِ او"
باشه چند برابر میشهواسه یک آینده که
بیصبرانه میتونه قشنگ باشه و به
"نهایتِ احساسات برسونه"
واسهخودت در سالیکهدر راهه یک دوست
بیمانند پیدا کن، یکیکه میتونه
کاملاً درک بکنه درونت رو و بیآنکه بیاد و
قضاوتت بکنه، "حرفهایت را گوش بده که"
درونِت سبک بشه. کسی که، اصلاً
@shamdooni
بحثِ بیخود نکنه "و از کاه کوه نسازه که"
حالت کنارش خوب باشه، اوییکه جهانت
را بفهمه و "دوستیرا بلد باشه و"
این "دستاورد بزرگِ واست"
دنیا بعد از تو برایمن شبیهِ دریاییاست
که ساحلشپُر شده از لاشه نہنگ
نہنگهاییکهمُردنرا برتنہا زیستنشدیداً
ترجیحدادهاند، کاملاً همان اندازه غصهو
پر از تنہاییو چشمانششبیهِ یک
@shamdooni
آسمانپیشاز بارانشده پر از ابرهاییکه
سیاهاند ولیبارش نمیکنه"چقدر سخت"
و بینہایت دلگیر است، این روزا
بدونتو زندگیبیمعناست
کارِ رابطهرا به مقایسه نکشانید و نگذارید
به اونجاییبرسه که فرد مقابِلت به
رابطه قبلی خود فکر بکنه و رفتارت را در
زیر ذرهبین بگذارد"و بیفته به مقایسه که"
این یعنی ایجادِ یک شکافِ بزرگدر
@shamdooni
رابطه، دست بردارید از اینگونه رفتارها و
بدانید که "رابطه یک بستر عاطفی است"
و میدان جنگ نیست که، "بیخیاله"
اینگونه رفتار بچگانه بشوید
تنها، زمانیصبور خواهیبود که صبر را یک
قدرت بدانی، "نه اینکه یک ضعف"
اونچه میتونه ویرانِت بکنه، روزگار نیست
حوصلهکوچک "برایآرزوهایبزرگ است" و
زمانییک انسانبه اوج میرسه که
@shamdooni
باورِ بزرگ و درست، نسبتِ، به زندگیِ خود
داشته باشه "بتونهاز زاویه دیگه قضایا را"
بررسیبکنه افراد برگزیدهراه بزرگِ
خود را کاملاً متفاوت رفتهاند
تنهایینیز پایانیدارد و بلاشک یکروز یک
نفر از راه میرسه که نه میرود و
نه اجازه میدهد تو بروی. تو را آنگونه که
هستیمیخواهد میپرستَد، "اصلا و ابدا"
رفتار او ناراحت نمیکنه درونترا
@shamdooni
یک نفر میآید که برای تمام انسانهایی که
آمدهاند و رفتهاند آروز میکنیکه شدیداً
خوشبخت باشند و "میگویی که"
"چه بهتر که آنها رفتند"
و"پاییز کهمیرسه"همه چیز فرق میکنه
باید بدونیکه جایَت خالی است
حتینوشیدنِیک قہوه در یک هوای خنک
که قبلاً واسه هر دو، "خاطره میساخت"
حالا یک عذاب شده که پایانیدر
@shamdooni
کارشنیست، من تنها در همان کافیشاپ
بی تو و "خاطراتِ قشنگِ کہنه، جہان را"
تلخترینقہوه تاریخ کرده و اصلاً
"شبیهِ آنروزها نیست"
و برخیاز انسانها تصادفی وارد زندگیات
میشوند جالب اینه که اصلاً ابداً
تکلیفِ آیندَت با اونطرف معلوم نیست و
اینکه چی میخواد بشه، مبهمه "ولی یک"
طرفِ دیگه قضیه اینه: که شدیداً
@shamdooni
نفسِت به نفس او وابسته است و نمیشه
گفت: خوبه یا بد، "چونکه، بلاتکلیفی یک"
دردهاییعجیب با خودشدارد که
باعث تشویشِ فکر میشه