اسرار غمش گفتم در سینه نگه دارم
رسوای جهانم کرد این رنگ پریدنها
#مولوی
محتاج آب و دانه شدن حق من نبود
ای مرگ! انتقام مرا از قفس بگیر
#فاضل_نظری
هم شکارش کرده بودم هم شکارم کرده بود
فرض کن صیاد بر صیاد دام آورده بود
#مجتبی_سپید
سربهسر عمرش به تلخی هیچکس چون من نرفت
روز بر پروانه گر بد بگذرد، شبها خوش است
#کلیم_کاشانی
بی تو ای دل نکند لاله به باغ آمده باشد
نا در این گوشه ی زندان و بهار آمده باشد
#شهریار
فرق ما این است، تودل ڪندهاے از من ولے
من فقط دارم به دل ڪندن تظاهر مے ڪنم
#متین_شریفے
به یار ما نتوان یافت شهریارا عیب
جز این قدر که فراموش می کند ما را
#شهریار
با دل سوخته خوش باش که در محفل عشق
از سپندی که نسوزند فغان می خیزد
#صائب_تبریزی
سخنها از وفا میگفتی و جور و جفا کردی
به ما دیدی چهها میگفتی و آخر چهها کردی؟
#حزین_لاهیجی
گر قسمت ما باده و گر خون جگر بود
ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم
#صائب_تبریزی
كاش از عمر شبی تا به سحر چون مهتاب
شبنم زلف ترا نوشم و خوابم نبرد.
#مهدی_اخوان_ثالث
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
🍁این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برود
🍁هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد
🍁دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود؟
🍁گلهها را بگذار... نالهها را بس کن...
🍁روزگار گوش ندارد که تو هی شکوه کنی...
🍁زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را...
🍁فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود!
🍁تا بجنبیم تمام است! تمام!!
🍁مهر دیدی که به برهم زدن چشم گذشت...
🍁یا همین سال جدید! باز کم مانده به عید!
🍁این شتاب عمر است...
🍁من و تو باورمان نیست که نیست!
🍁زندگی گاه به کام است و بس است؛
🍁زندگی گاه به نام است و کم است؛
🍁زندگی گاه به دام است و غم است؛
🍁چه به کام و چه به نام و چه به دام...
🍁زندگی معرکهی همت ماست... زندگی میگذرد...
🍁زندگی گاه به نان است و کفایت بکند؛
🍁زندگى گاه به جان است و جفایت بکند؛
🍁زندگی گاه به آن است و رهایت بکند؛
🍁چه به نان و چه به جان و چه به آن...
🍁زندگی صحنهی بیتابی ماست... زندگی میگذرد...
🍁زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد...
🍁زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد...
🍁زندگى گاه به ناز است و جهانت بدهد...
🍁چه به راز و چه به ساز و چه به ناز...
🍁زندگى لحظه بیداری ماست... زندگی میگذرد...
🍁زندگی فرصت نیست، تجربه است؛
🍁تا بدانیم حقیقت، نیستیم! «خاطرهایم»
🍁#فرامز_عرب_عامری
🍁🍁🍁🍁🍁🍁یلدا مبارک🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
بعضی از آدما
از همون اول میان که برن
هستن که نباشن
اینا ماموریت دارن
بیان ساز زندگیتو کوک کنن
عاشق که شدی
سازشونو بردارن و برن
بهمن_بهمن_دار
ما در این عقرب سرا
هرلحظه از سر تابه پا..
نیش یاران..نیش ماران..نیش جانان.. خورده ایم
#فاضل_نظری
صدای تو با من بود
زخمش زدم برای دستهای تو
نشانی نمانده هیچ
و نه حتا واژهای
که خسرانِ درد را مرهمی باشد
و اکنون
دیگر
بیگانه است با من
رفیقِ دیرینه...
جیمز_جویس
آنکس که راه راست نشان میدهد به شهر
سخت است باورش که چه آسان دروغگوست
شهری دروغگو خطرش کمترست از
یک رهگذر که از سر ایمان دروغگوست
آنکس که راست گفتن ما را حرام کرد
صدبار توبه کرد و کماکان دروغگوست
#فرزاد_فتاحی
سپردم به فراموشی به سختی خاطراتت را
ولی باران که میگیرد، ولی باران که میگیرد
#سیدمحمدرضا_شرافت
وصفِ احوالِ من افتاد به دستانِ قلم...
من نوشتم که غمی نیست،بخوان سخت گذشت
#هادی_معراجی
"آن خطاط سه گونه خط نوشت:
یکی را خود خواند و لا غیر؛
یکی را هم خود خواند و هم غیر؛
یکی را نه خود خواندی و نه غیر؛
آن خط سوم... منم....
که سخن گویم، نه من دانم، نه غیر من! "
#شمس_تبریزی
فرقی نمی کند که بهار است یا خزان
وقتی نشسته گوشه ی قلبت غمی بزرگ
#مریم_الله_دادیان
هر سه بیهمنفس و خستهدل و تنهاییم
من و این کوچه و باران چه به هم میآییم...
#فرامرز_عرب_عامری
هوای سرد تنهایی فقط یک کوچ میخواهد
مرا از این همه سرما ببر قشلاق آغوشت
فرامرز عرب عامری
چون درد تو داریم و دوا پیش تو باشد
هر جاکه تو باشی دل ما پیش تو باشد
#لسانی_شیرازی
گر تو را خاطر ما نیست، خیالت بفرست
تا شبی محرمِ اسرار نهانم باشد
#سعدی
مطلب ما بیدلان از چشم بستن، خواب نیست!
در به روی آرزوی خام میبندیم ما
#صائب_تبریزی
.
باور کنید حالوهوایم مساعد است
این شایعات شیوه برخی جراید است
یک صبح تیتر میشوم: این شخص... [بگذریم]
یک عصر: خواندهاید... و تکرار زاید است
من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم
باور نمیکنید، همین شعر، شاهد است
#محمد_علی_بهمنی
🖤🖤🖤🖤 روحش شاد 🖤🖤🖤🖤
در خفا با قصد ویرانی به سویم تاختید
حال اما شاهدید از من چه کوهی ساختید
چاه بودم آمدید از غصه لبریزم کنید
خود نفهمیدید، در من یوسفی انداختید
آدمی در بردنش ،گاهی ضرر هم می کند
کیف را بردید ،،، اما آبرو را باختید
#سید_حسین_حجازی
یا بفرما به سرایم
یا بفرما به سَر، آیم
غرضم وصل تو باشد
چه تو آیی، چه من آیم
گر بیایی دهمت جان
ور نیایی کُشَدم غم
من که بایست بمیرم
چه بیایی، چه نیایی
#کشکول_طبسی
هَله هُش دار که در شهرْ دو سه طَرّارند
که به تدبیرْ کُلَهْ از سَرِ مَه بردارند
دو سه رندند که هُشیارْ دل و سَرمستند
که فَلَک را به یکی عربده در چرخ آرند
سَر دَهانند که تا سَر ندهی سِرّ ندهند
ساقیانند که انگور نمیافشارند
یارِ آن صورتِ غیبند که جانْ طالب اوست
همچو چشم خوش او خیره کُش و بیمارند
صورتیاند ولی دشمن صورتهایند
در جهانند ولی از دو جهان بیزارند
همچو شیران بِدَرانند و به لب میخندند
دشمن همدگرند و به حقیقتْ یارند
خَرفروشانه یکی با دگری در جنگند
لیک چون وانگری مُتَّفقِ یک کارند
همچو خورشیدْ همه روزْ نظر میبخشند
مَثَلِ ماه و ستارهْ همه شب سَیّارند
گر به کفْ خاک بگیرند زَرِ سرخ شود
روزْ گندم دِرَوَند اَر چه به شبْ جو کارند
دلبرانند که دلْ بَر ندهد بی بَرِشان
سَروَرانند که بیرونْ ز سَر و دستارند
مَردُمی کن برو از خدمتشان مَردُم شو
زانکه این مَردُمِ دیگرْ همه مَردُمخوارند
بَس کن و بیش مگو گرچه دهانْ پُر سُخَنَست
زانکه این حرف و دَم و قافیه هم اَغیارند
#مولانا
فَصلِ پیدایشِ عِشق است و به آن دِل بَستیم
صبح پاییز و تَبِ عِشق چِشیدن دارد...
#حمید_رضا_یگانه