دوستت دارم
بیشتر از وسعتِ دیدِ چشمانت
نزدیکتر از روزنههای پوستت!
#عبلةالرويني.................
دیشب ...
میهمانِ اراضی بایرت بودم
و عطرِ تن ات بی هوشم کرده بود
میدانم
دکمه های پیراهنِ تو ...
باز تشنه ی "نفس"های من است ...
بساط شب را پهن کن
و لبهایِ سرخ تر از انارت را
برایم کنار بگذار
میخواهم در قلمروِ عاشقانه هایت
تن به تن بجنگم
#شهاب_شهابی
لمست میکنم ...
با حرارت...
و بدون مرز....
طعم لبت مرا به خلسه می برد....
دستانم را محکم بگیر...
و در خودت بیامیز.....
من پناهندهیِ اقلیم آغوش تو هستم.....
#مینو_پیله_چی
ناز پروردگان ترانه...!
به گنجینه ی اشعار شهاب شهابی بیایید
که به شادابی آواز چکاوکان
خیس از عطر باران بر شاخساران درختان،
نسیم را به وجد میآورد
@sharabestanshahab
#دیوانشهابی
ده سرباز
توی دستانت،
پشت سنگری که تنم بود
از چه می ترسیدند !؟
که همدیگر را
اینطور سفت گرفته بودند؟!
#حمید_جدیدی
برهنه تر که بخواهی ام
با پلک های ریخته به خوابم بیا
که این خسوف مانده
از دلم در بیاید.
و برهنه تر ...
تبی می شوم
تا تمامم را یکجا بگیری.
#بهزاد_زرین_پور
تاکستانِ انگورِ نگاهت
گل داده اند
اجازه بده برای چیدن آنها
بحضورت مشرف شوم
تا وصل به وصالی
شیرین گردد....
#شهاب_شهابی
آرامش خاورمیانه ی چشمانت
مرا هر روز به صلح آغوشت فرا میخواند
کاش زیر چتر عشقت
باران عاشقانه هایم را
جشن بگیرم
آرام جانم...
#شهاب_شهابی
مثل درختی
لخت و عریانم ڪه همه هستی اش را
باد به یغما برده است
در پاییزِ سردِ
نبودنت.....
#یلدا_ڪولیوند
#پاییزتون_با_دلبر❤️✌️
موج چشمانت
دریای آغوشم را به تلاطم وا میدارد
وقتی تمام شاعرانه هایم را
یکجا ارزانی
نگاهت میکنم
انگار کیش و ماتم میکند
وزیر چشمانت
#شهاب_شهابی
درودا درود و سرودا سرودت باد
آفتاب بلند آوازه سرفرودت باد
نسیم نوازنده ی تار و چنگ و عودت باد
سبوی حضرت دلدار
سرشار شرشر شراب رودت باد
رنگین کمان سبز زمرد، قرمز یاقوت، آبی برلیان،
زرد طلا از آن نگارینه نقشبند
خوشتراش وجودت باد
بامدادت قهقه ی کبک و چهچه ی قناری
ناز دانه ام
دیگر تو را نمی نویسم
نمی سرایمت
مرا با شعر و شاعری چه کار
میخواهم زراعت کنم
تو را باید کاشت ، درست وسط قلبم
میان چشمهایم
و روی لبهایم...
تو را باید جور دیگری
دوست داشت...
#یاس_کرمانی
امـشب"
به میخانه ی چشمانت دخیل بسته ام
آغوش پلکهایت را بگشای ...!
"امشب"
از هوای چشمانت
نفس ، نفس
عشق می نوشم ...
#ماریاخدایاری
سینه ریز نقره ات را صدف
النگوی زمردت را علف
انگشتر الماست را موج موج کف آورده بودم
به دریای توفانی قسم
گوشوار برلیانت را گوشماهی ها میرقصیدند و
نیمتاج طلایت را ستاره ها کِل میکشیدند
صندوقچه ای از آوای نی انبان و
کرشمه ی پریهای جزیره را
با توری خالی
پارو پارو به ماسه های ساحل کشانده بودم
تا تو عروس آرزوهای مادر پیرم شوی
اما تو زیباتر از آن بودی
که در قاب چوبی من بگنجی
ای فدای نعلین دوبندی قطری ات!
ای دور چادر سفید بحرینی ات!
ای تصدق پیراهن گل گلی کویتی ات!
حنابندان آن شبت مبارک عشق جنوبی ام!
مرا ببخش که هنوز در شعرهایم
برای خوشبختی تو و
تنهایی خودم گریه میکنم.
#غمنوشت
به انگشتهایت بگو
لبهای مراببوسند
به انگشتهایت بگو
راه بیفتند روی صورتم
توی موهام قدم زدن در این شب گرم
حالت را خوب میکند
گل من گاهی نفس عمیق بکش
ونگذار تنم ازحسودی بمیرد.
#عباس_معروفی
برای کسی که دوستش دارید بفرستید
و قول بدید
باهم یه روزی بلند بخونیدش.
وسط میدون اصلی یه شهر شلوغ روشن.
#دیوانشهابی
با چشمهای بنفش گلایلی
سلامت کردم
در حالیکه گلبرگهایم را
رو به روشنای صورتت می چرخاندم
به من بگو
آیا می توانی از زیبایی زنی
با ساقهای عریان
که رو به پنجره ی چشمهایت
نشسته است
دوری کنی؟
#ریحانه_جهانی
عجب مزه ای دارد
شیره ی انگور لبانت،در تار و پودِ آغوشت
تا شیرین کنم کامِ عصر را
از حریرِ اندامت
و دیوانی ببافم
از غزلِ عشق
#شهاب_شهابی
،
عصر دوشنبه
قهوه ی دو نفره میخواهد
در کافه ی دلتنگی و سر میز همیشگی
تا همراه با خیالت
کوچه ی خاطرات را
چندین بار
بالا وپایین کنم
#شهاب_شهابی
این روزها
دلتنگی ام به اوج رسیده و
جهانم بی تو عریان تر از کویر لوت است
بغل وا کن در آغوشت
اوج بگیرم
و از تنهایی نجات یابم
#شهاب_شهابی
سربازِ چشمانِ توآم
و هر زمان
زیرِ طومارِ یادت را امضا میکنم
تا یادت نرود
در شمارِ پیروانِ توآم...
#شهاب_شهابی
ضربانِ قلبم
به طنینِ لبانت مدیون است
و لرزش دستانم
هر لحظه تو را
می جوید
تو هیاهوی قلب منی
و من تو را
نفس میکشم
#شهاب_شهابی
.
و شب
نام دیگر آغوش توست
وقتی که در حسی با شکوه
میان اندام خاموشت
خواب می روم
#آریو_همتی
#شبتونکناردلبر
روسری باز کرده ای
با موهای پریشان و آرایشی غلیظ
سرت از لایِ لباسهای
تنگ وبدن نما
سربلندکرده به آغوشم
و فلس های تنت با آوازی مست
آماده ی جنگِ خونینِ تن به تن
و چشم انتظارِ فشرده شدن روی سینه
به لذتی دلنشین
با ختم به خیرِ
دوئلِ خونینِ جنگ
در سرزمینِ مرزِِ دوکِشور
#شهاب_شهابی
@sharabestanshahab_bot
دوستانی که گروه فور ازاد دارن
لطفا ربات پست گزاربنده را به گروه هاشون اد بزنن
👆👆👆👆
مىخواهم مجسمه شوم
همين حالا با فنجان چاى در دست
و شاخه ى شعر بر لبانم ،،،
اى کاش سنگ مى شدم
تا تو بتوانى بى شرم و قاعده به من دست بزنى
گردگيرى ام کنى و شايد هم که
ببوسى...
#جلال_خسروى