یارب آن زاهدِ خودبین که به جز عیب ندید
دود آهیش در آیینۀ اِدراک انداز!
#حافظ
در نگاه اول مفهوم این است که زاهد شخصی است خودپسند و عیبجو.
نگاهی دیگر میتواند این باشد :
"خودِ" زاهد عیب و زشتی مطلق است. لذا مستمرا در خود مینگرد و بدیهی است چیزی جز عیب نمیبیند.
@ShereHafez
زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کُشت،
عاقلا مکن کاری کاورد پشیمانی
#حافظ
میگوید زاهد ریاکار است. با دست پس میزند و با پا پیش میکشد. زاهد، باده (شرابِ تازهٔ جاافتادهٔ گلرنگ) را دوست دارد. برای خوردن باده، توی دلش از شوق، ذُقذُق است؛ اما در ظاهر، خوددار است و اینجا و اکنون و در این مجلس نمیخورد و حفظ ظاهر میکند.
در مصرح دوم میگوید تویِ زاهد ، عاقل نیستی، احمقی؛ وگرنه «چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟!»
میگوید زمان میگذرد؛ اما ماییم که برندهایم! چون ظاهرنگهدار نیستیم مثل تو. مینوشیم و حالش را میبریم، نوشمان باد! اما تو بازندهای.
تو ازپیشبازندهای و حسرتبهدل خواهی مرد.
ای خاک بسرت با این زندگی کردنت
@ShereHafez
گرچه در غم انگیز ترین یلدای روزگاریم اما فراموش نکنیم که در روزهای حمله اعراب،در سال های خونین مغول،در قحطی جنگ جهانی و زیر موشک باران دهه شصت #یلدا و #نوروز ما را از بزنگاه های تاریخی مان عبور دادند و ماندند و ماندیم....پس در این زخمازخم روزگار یلدا را فراموش نمیکنیم.گرچه بهانهای برای شادباش نیست اما نگذاریم دلشورهها و دلمردگیها و دلنگرانی ها یلدا را از یادمان ببرد.شاید رختهای سیاه و سفره های خالی نسبتی با سرخی انار و هندوانه نداشته باشند اما یک چای قند پهلو و چند بیتی #حافظ و یاد آنهایی که کنارمان نیستند یلدا را در این تلخی تاریخ همچنان زنده نگه می دارد که #ایران زنده بماند و میماند.
منصور ضابطیان
ابوریحان بیرونی دربارهی فردای #شب_یلدا چنین آورده است: «و نام این روز میلاد اکبر است و مقصود از آن انقلاب زمستانی است. گویند در این روز نور از حدّ نقصان به حد زیادت خارج میشود و آدمیان به نشو و نما میآغازند و دیوان به فنا روی مینهند». همانگونه که در نوروز سفرهی #هفتسین توسط ایرانیان برپای میگردد در شب یلدا نیز سفرهای گسترانده میشده است که« مَیزَد» نام داشته است. که شامل میوههای خشک و تر و آجیل بوده است. نگهداری میوهای تابستانی چون هندوانه در شب سرد زمستان نیز، بشارتی به پیروزی گرما بر سرما، نیز روشنی بر تاریکی است.
حاصل سخن آنکه یلدا شبِ تولد خورشید است و پیشینهای دارد به بلندای هزارن سال و در بطن خود سرشار از نور است و امید و بشارتگر چیرگیِ نیکی بر بدی
#شب_یلدا #شب_چله
خیال میکردیم داریم در زمان عبور میکنیم اما زیر چرخهای سیاهش له شدیم.
#عباس_معروفی
فریدون سه پسر داشت
@ShereHafez
گفتم: ای بخت! بخفتیدی و خورشید دمید
گفت: با این همه از سابقه نومید مشو ...
#حافظ
@ShereHafez
شهر یاران بود و خاک مهربانان، این دیار
مهربانی کی سر آمد!؟ شهریاران را چه شد؟
#حافظ
@ShereHafez
هرودوت :«ايرانيان او را #پدر خطاب میکنند.»
هفتم آبان ماه روز #کوروش_بزرگ فرخنده باد
جز قلبِ تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر میکنند
#حافظ
قلب در این بیت هم معنی قلب بدن است هم به معنی طلای تقلبی
اکسیر تولید طلا بوده است
@ShereHafez
آخر به چه گویم هست از خود خبرم؟ چون نیست!
وز بهرِ چه گویم نیست با وی نظرم؟ چون هست!
#حافظ
✅@ShereHafez
استاد #شجریان : زمانهی سعدی با حافظ فرق دارد و هر کدام بازتاب آیین زمانهشان بودند در شعر سعدی به گونهای و در شعر حافظ به گونه دیگر.
من بارها و بارها این شعر رو دیدم اما نخوندم
بود آیا که در میکدهها بگشایند...
@ShereHafez
به مِهرِ آسمان ایمن مشو، کاین شحنه در آخر
کند کُرسیِ زیرِ دار، تختِ پادشاهی را!
#سلیم_تهرانی
✅@ShereHafez
ای که در کُشتنِ ما هیچ مدارا نَکُنی
سود و سَرمایه بِسوزی و محابا نَکُنی
دردمندان بلا زهر هلاهل دارند
قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی
رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی
دیده ما چو به امید تو دریاست چرا
به تفرج گذری بر لب دریا نکنی
نقل هر جور که از خلق کریمت کردند
قول صاحب غرضان است تو آنها نکنی
بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد
از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی
حافظا سجده به ابروی چو محرابش بر
که دعایی ز سر صدق جز آن جا نکنی
#حافظ
✅@ShereHafez
ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر میکنند
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
#حافظ
✅@ShereHafez
ما پی اینان و اینان در گریز از ما و دور از دست
آرزوها گِرد ما چندان که چرخیدیم چرخیدند
#حسین_منزوی
✅@ShereHafez
گفت: عالم همه در بندگی شیطانند
گفتم: ای زاهد خودبین، به زیانِ تو که نیست !
#سایه
@ShereHafez
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند
به عذر نیمشبی کوش و گریهٔ سحری؟
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرینکار
که در برابر چشمی و غایب از نظری؟
هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت
که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری
ز من به حضرت آصف که میبرد پیغام
که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری؟
بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم
گر امتحان بکنی مِی خوری و غم نخوری
کلاه سروریت کج مباد بر سر حُسن
که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری
به بوی زلف و رخت میروند و میآیند
صبا به غالیه سایی و گل به جلوهگری
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
که جام جم نکند سود وقت بیبصری
دعای گوشهنشینان بلا بگرداند
چرا به گوشهٔ چشمی به ما نمینگری؟
بیا و سلطنت از ما بخر به مایهٔ حسن
و از این معامله غافل مشو که حیف خوری
طریق عشق طریقی عجب خطرناک است
نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری
به یمن همت حافظ امید هست که باز
اری اسامر لیلای لیلة القمر
#حافظ
#شب_یلدا فرخنده باد
@SherHafez
تو خود حجاب خودی حافظ
از میان برخیز
#حافظ
در قیاس با آنکس که برای غلبه بر خویشتن تقلا میکند، کیست که نبردش سهمگینتر باشد؟
تشبه به مسیح
#توماس_آکمپیس
ترجمه سایه میثمی
@ShereHafez
منم که گوشهٔ میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نوای من به سحر آه عذرخواه من است
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
گدای خاک در دوست پادشاه من است
غرض ز مسجد و میخانهام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نی
رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب باش گو گناه من است
#حافظ
@ShereHafez
اگر به لطف بخوانی مَزید الطاف است
وگر به قهر برانی درون ما صاف است
بیان وصف تو گفتن نه حد امکان است
چرا که وصف تو بیرون ز حد اوصاف است
#حافظ
@ShereHafez
میای دارم چو جان صافی و ، صوفی میکند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی
#حافظ
@ShereHafez
گرچه از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم.
#حافظ
@ShereHafez
دیگران قرعهی قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیدهی ما بود که هم بر غم زد
#حافظ
از شادیام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعهی قسمت به غم زدم
#حسین_منزوی
@ShereHafez
بُوَد آیا که درِ میکدهها بگشایند
گره از کارِ فروبستهی ما بگشایند
اگر از بهرِ دلِ زاهدِ خودبین بستند
دل قوی دار که از بهرِ خدا بگشایند
به صفایِ دلِ رندانِ صَبوحی زدگان
بس درِ بسته به مِفْتاحِ دعا بگشایند
نامهی تَعزیَتِ دختر رَز بِنْویسید
تا همه مُغبَچِگان زلفِ دوتا بگشایند
گیسوی چنگ بِبُرّید به مرگِ مِیِ ناب
تا حریفان همه خون از مژهها بگشایند
درِ میخانه ببستند خدایا مپسند
که درِ خانهی تزویر و ریا بگشایند
حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا
که چه زُنّار ز زیرش به دَغا بگشایند
#حافظ
✅@ShereHafez
#بزرگداشت_حافظ
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
#حافظ
✅@ShereHafez
صُراحیای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام فِتنه اَنگیز است
#حافظ
✅@ShereHafez
بازکش یک دم عنان ای ترک شهرآشوب من
تا ز اشک چهره راهت پر زر و گوهر کنم
#حافظ
با چنگ خدایان خیز آشفته و شورانگیز
ای زهره شهرآشوب ای شهره به شیدایی
#شهریار
✅@ShereHafez