گویی
مملکتی است دستهایت
آه! از وطنی
در تنی!
#محمود_درویش
برگردان: #صالح_بوعذار
#کارگاه_شعر_امروز
@sheremrouz
🍁🍁🍁
بعضیها
هر جا که میروند باعث خوشحالیاند
و بعضیها
هر وقت که بروند!
#اسكار_وايلد
#کارگاه_شعر_امروز
@sheremrouz
🍁🍁🍁
نمادگرایی و غذاها🍚🥮
مردم از زمانهای قدیم معانی نمادین رو به غذاها، حیوانها، رنگها و... نسبت دادند. دقت کنید که نمادها ممکنه در فرهنگهای گوناگون متفاوت باشند. میتونید از این نمادهای رایج برای واکاوی مضامین و عواطف در داستانتون بهره ببرید:
🍯عسل
🍯مثبت: شیرینی، درمان، رونق
🍯منفی: زیادهروی، نیرنگ، وابستگی
🍵چای
🍵مثبت: آرامش، خرد، ذهنآگاهی (mindfullness)
🍵منفی: جدایی، انفعال، آسیبپذیری
🥕هویج
🥕مثبت: بصیرت، رشد، سرزندگی
🥕منفی: بیمزگی، سختی، پیشپاافتادگی
🧄سیر
🧄مثبت: محافظت، توانایی، درمان
🧄منفی: تفرقهانگیزی، بیزاری، تنهایی
🥔سیبزمینی
🥔مثبت: تابآوری، اتکاپذیری، انسانیت
🥔منفی: کسلکنندگی، پیشپاافتادگی
🥚تخممرغ
🥚مثبت: استعداد، زایش، پاکی
🥚منفی: شکنندگی، دودلی، آسیبپذیری
🌱نعنا
🌱مثبت: شفافیت، تازگی، طراوتبخشی
🌱منفی: تهاجمی، بیثباتی، خشونت
🍅انار
🍅مثبت: زایایی، فراوانی، رونق
🍅منفی: پیچیدگی، سختی، انزواطلبی
🥜بادام
🥜مثبت: خرد، تحمل، سلامتی
🥜منفی: درشتی، تلخی، والد بد
🍄🟫قارچ
🍄🟫مثبت: رمز و راز، دگردیسی، انعطافپذیری
🍄🟫منفی: خطر، فساد، تاریکی
کارگاه شعر امروز
🍁🍁🍁
شعر #خط_ها_و_نقطه_ها
از دفتر #اتفاق_آخر
#منوچهر_آتشی
با صدای سحر مرامی
#کارگاه_شعر_امروز
@sheremrouz
🍁🍁🍁
چه دورم
- آه -
در کنار تو،
چه نزدیک،
هنگامی که میروی!
((فدریکو گارسیا لورکا))
ترجمه: احمد شاملو
#کارگاه_شعر_امروز
@sheremrouz
🍁🍁🍁
چگونه از او بگریزم
در حالیکه او سرنوشت من است؟
آیا رود میتواند مسیر خود را تغییر دهد؟
#نزار_قبانی
#کارگاه_شعر_امروز
@sheremrouz
🍁🍁🍁
بىسواد
زبان پرندهها را مىدانم
گلها در سكوت خويش مرا سهيم مىدانند
باد براى من زمزمه پنهانى دارد
و درخت برگ خاطراتش را براى من مىخواند
ولى در نگاه تو چيست اى غريب!؟
كه مرا بىسواد مىسازد
#پروینپژواک
#کارگاه_شعر_امروز
@sheremrouz
🍁🍁🍁
«وقتی گلستان در زندگی فروغ جدی شد، او هر روز آرامتر، تودارتر و ساکتتر میشد. به زودی گلستان در دروس نزدیک استودیوی خود خانهای برای فروغ ساخت. فروغ کم کم از دوستان قدیمیاش هم کناره گرفت و هر وقت در تهران بود، تمام ساعاتش را در استودیو گلستان میگذراند. گلستان هر روز برای فروغ جدیتر و عمیقتر میشد و من خوب میدانم که فروغ با تمام قلب، عاشق گلستان شده بود.»
از گفتگوی پوران فرخزاد با بابک سیاوش در سال ۱۳۵۰ در مجله اطلاعات بانوان شماره ۷۶۳
«به من سفارش کن گاهی از خانه بیرون بروم. و بگو که اینقدر خودم را اذیت نکنم. من فقط حرف تو را گوش میکنم. میدانی که؟»
از نامههای غلامحسن ساعدی به بدری لنکرانی.
روزهایم چه سخت می گذرند
هیچ آتشی دیگر گرمم نمی کند
خورشید دیگر به رویم لبخند نمی زند
همه چیز پوچ و بیهوده است
همه چیز سرد و بی روح است
ستارگان مهربان هم دیگر با ناامیدی
به من نگاه می کنند
دقیقا از روزی که فهمیدم
عشق نیز
از میان رفتنی ست
((فدریکو گارسیا لورکا))
#کارگاه_شعر_امروز
@sheremrouz
🍁🍁🍁
نامت را در شبی تار بر زبان میآورم
ستارگان
برای سرکشیدن ماه طلوع میکنند
و سایههای مبهم
میخُسبند !
خود را تهی از سازُ شعف میبینم !
(ساعتی مجنون که لحظههای مُرده را زنگ میزند)
نامت را در این شب تار بر زبان میآورم !
نامی که طنینی همیشگی دارد !
فراتر از تمامِ ستارگانُ
پُرشکوهتر از نمنم باران !
آیا تو را چون آن روزهای ناب
دوست خواهم داشت؟
وقتی که مه فرونشیند،
کدام کشف تازه انتظار مرا میکشَد؟
آیا بیدغدغهتر از این خواهم بود؟
دستهایم بَرگچههای ماه را فرو میریزند.
((فدریکو گارسیا لورکا))
#کارگاه_شعر_امروز
@sheremrouz
🍁🍁🍁
و تو همانند بارانی،
که دلم میخواهد مشتاقانه فرو بریزد،
در این بَرهوت، تا از نو جانی دهی به ریشهی خویش.
_هانیه اعظمی🌱
بخشهایی از بازی زندهیادان «محمدعلی سپانلو» و «منوچهر آتشی» در فیلم «آرامش در حضور دیگران»، اثر ناصر تقوایی
#کارگاه_شعر_امروز
@sheremrouz
🍁🍁🍁
با سلام دوستان عزیز
جلسه فردا سهشنبه ۱۳ آذر
ساعت ۱۷:۳۰ برگزار میشود🌱
#کارگاه_شعر_امروز
@sheremrouz
با من از دست هایت
از پیشانی ات
و از آفتاب تندی که بر آن می تابد
از پیراهنت بگو
که باد
به سینه ات می چسباند آن را
وقتی در میان خوشه های گندم ایستاده ای
و فکر زمستان پیش رو
که به گرمای آغوش من می کشاندش.
بوی گندم ویرانم می کند
بوی وحشی بازوانت ویرانم می کند
با من از خاک مزرعه ات حرف بزن
و بگذار
شعرهایم
تب تند تنت را داشته باشد
تب خاکی را که
سرزمین من است
#کارگاه_شعر_امروز
@sheremrouz
🍁🍁🍁
با سلام دوستان عزیز
جلسه فردا سهشنبه ۶ آذر کنسل میباشد🌱
#کارگاه_شعر_امروز
@sheremrouz