رُز سـپـیـد عــشــق 📰 شاعر سیمین پورشمسی
رُز سـپـید من ؛ بیا پیوسته با دل همراز شـوی
در گـلـدان کنار حوض خانه برایم طـنـاز شـوی
رُز سـپـید ؛ بمان با من همهٔ فصل بهار عـشـق
چون بوسه
📝 ادامه شعر
کمیاب.انسان شناسی 📰 شاعر محمد باقر انصاری
کمیاب.انسان شناسی
آن که در این زمانه کمیاب است
آن که برای ما گوهر ناب است
آن که با ما همسفر در این ره است
آن که در نشیب هم، تکیه گه است
یار بی
📝 ادامه شعر
ماه 📰 شاعر علی نیک بخت
ما خیره به ماهیم از شام تا پگاه
کاری چه توان کرد ما هیچ ما نگاه
داستان کوتاه 2 📰 شاعر حمید گیوه چیان
گوسفندِ اعظم
خطاب به زیردستانش
فریادزنان گفت:
رهایش کنید احمقها،
او از خودمان است،
نمیبینید برگِ زمان را نشخوار میکند؟
برای قربانی کردن
به د
📝 ادامه شعر
من اگر شانه شوم 📰 شاعر علی خسروی
من اگر شانه شوم زیر سرت، بلدی ناز کنی مهر مرا؟
من اگر نوش کنم شهد تو را، بلدی ساز کنی شعر مرا؟
من اگر ناز کشم ناز تورا، بلدی باز کنی مشت مرا؟
من اگ
📝 ادامه شعر
بغض فروخفته 📰 شاعر علی معصومی
بغض فرو خفته
شاید این مرتبه یادت نرود باز آئی
روی این کلبه متروکه به پرواز آئی
غصه را از دل افسروده ما هم ببری
با همان خنده زیباتر از اعجاز آی
📝 ادامه شعر
دۊریه مٚدٚرٚسه(6) 📰 شاعر بابک رضایی آسیابر
1. تی نانجأیٚ وؤته میٚ؛
2. راپا جی بیجٚ باد بِدؤتی
3. می بدیهٚ واقأچی
4. وال کش پیرئنٚ تی حریال جانی دنکتی.
5. نأ اۊ أزا درازهٚ مقنعأٚ سیا رۊپۊش
📝 ادامه شعر
چشم آشوب 📰 شاعر محمد جلائی
وقتی گره میخورد قلبم با نگاهت
من ماندم و یک هفت خانی، تا نگهات
در منزل چشمم که دنیا بود ناچیز
شد خیره، چشم آشوب و شد غوغا نگاهت
حالا درنگی ما
📝 ادامه شعر
لاکربی 📰 شاعر رضا هراتی
شکار اینگونه است
فقط از گله جدایش کن
بگذار
بی دفاع بدود
تا آخرین جیغ
بشنو :
( سالها که گذشت
کوهستان آرام بهاری
در
📝 ادامه شعر
آفَت 📰 شاعر سرو صلاحی
کاش بیگانهای احوال مرا می پرسید
آن منِ رفته بر زوالِ مرا می پرسید
چه بگویم که منم از خودِ من بی خبرم
کاش از گِل پدر اقبال مرا می پرسید ،
شاید ا
📝 ادامه شعر
در انتهای تماشا 📰 شاعر غزل آرامش
در انزوای حقایق، تهِ خیالگرایی
رسیدهایم به سرشاخههای کالگرایی
کنار هر که نشستیم، مسخ و منجمد و مات
نگاه، دوخته بر قلهی کمالگرایی
همیشه
📝 ادامه شعر
بی همزبان 📰 شاعر علیزمان خانمحمدی
پایِ این پنجره هایِ زنگار زده
بس که باز کردیم سفرهٔ دل
به گوشِ سنگینِ این دیوارها
بس که نجوا کردیم درد را
دیگر گم گشت تمام روزهایمان
در دلِ تاریک
📝 ادامه شعر
روبند چوبی(6) 📰 شاعر بابک رضایی آسیابر
گنجینه تنگ چشم
سوک پرگار خمیده چَشم
چیرگی زور بی چگالی خشم
وانمودگری های مینوی
بیگانه وار در ریزه بنیادی
اوگ پهلوانی با روبند پلاستیکی
مگر دی
📝 ادامه شعر
لاکربی 📰 شاعر رضا هراتی
شکار اینگونه است
فقط از گله جدایش کن
بگذار
بی دفاع بدود
تا آخرین جیغ
بشنو :
( سالها که گذشت
کوهستان آرام بهاری
در
📝 ادامه شعر
خبر داری 📰 شاعر نازنین رجبی
درست است که در سر خیال یورش داری
گرفته گُر غروب چشمانت و رو ترش داری
زِ زخم شیشه ی کلامت که مانده بر جانم
خبر داری ،حال که عزم ِشورش داری
من م
📝 ادامه شعر
خود سوزی 📰 شاعر فاطمه زهرا یزدانی کچویی
ورطه خالی است
فرقی ندارد گل باشی یا مرداب
انتخابش با توست
با وجدان،خواب باشی یا بیدار
منجلاب امنی است
می توانی سفر کنی دور اشتباه خودت
پنهان کنی
📝 ادامه شعر
عمقِ وقاحت 📰 شاعر محمد جلائی
اجدادِ ما، پیشینیان، چون جمله بد بودند
از نسلِ شیطانِ رجیم و دیو و دَد بودند
ما بی تمدن بوده ایم و بی هنر هستیم
اخلاق و فرهنگ و خِرَد، از بیخ رَد
📝 ادامه شعر
طنز تلخ 📰 شاعر احمد صحرایی
طنز تلخ
در محکمه ی خیالی از گوشی همراه
چندیست شکایت شده از مردم آگاه
هم مردم و ابزار هر آنکس که ضرر دید
شکوایه کُنان جمع در آن محکمه گرد
📝 ادامه شعر
مرا ببوس 📰 شاعر آزیتا صدیقی مهر
مرا ببوس
میان لطافت شبنم های هر صبح
در فصل بارانی بهار
وقت کم است
خرداد
ماه ریختن توت ها و شاتوت هاست
که لبانمان را با هر بوسه رنگین تر می
📝 ادامه شعر
دیدگاه 📰 شاعر حسین صداقتی
این زمان
که ارادهی سوسوی مکرر یک شبتاب
در کار آبستن ستونهای بیشتر
برای نیافتادن آسمانهاست
عبور از چه اندازه میلاد خشک جادههای تاریکی
برای رسی
📝 ادامه شعر
همسفر 📰 شاعر منوچهر فتیان پور (راد)
من به مستی عشق تو می سوزم تو نظر خواهی کرد
غم تو باغم عشق خود می دوزم تو حذر خواهی کرد
هر عهدی که بادیدن تو چشم دلم هم پیمانه نه شد
جان
📝 ادامه شعر
در انتهای تماشا 📰 شاعر غزل آرامش
در انزوای حقایق، تهِ خیالگرایی
رسیدهایم به سرشاخههای کالگرایی
کنار هر که نشستیم، مسخ و منجمد و مات
نگاه، دوخته بر قلهی کمالگرایی
همیشه
📝 ادامه شعر
مست و درویش 📰 شاعر حمید گیوه چیان
طعنه زد مست شبی بر درویش
که مرا مست کن از بادهی خویش
سهمِ من خونِ دلِ تاک و تو را
باده از جای دگر آید پیش
یا خود از آن مِیِ زر جامی ده
یا کُ
📝 ادامه شعر
همسفر 📰 شاعر منوچهر فتیان پور (راد)
من به مستی عشق تو می سوزم تو نظر خواهی کرد
غم تو باغم عشق خود می دوزم تو حذر خواهی کرد
هر عهدی که بادیدن تو چشم دلم هم پیمانه نه شد
جان
📝 ادامه شعر
سرو قد 📰 شاعر قاسم بهزادپور
قدی سرو و تن پروانه داری
دوچشم ابلق مستانه داری
رخت رنگین تر از لاله نگارا
دگر کشتی مرا بس کن جفا را
خبر از حالت مستان نداری
مگر که ناخدا ایمان
📝 ادامه شعر
رنگ مسی 📰 شاعر علیرضا یوسفی
روح من
باریک تر از موی تو
روح من بسان
همدلی ذرات به پیوستن حباب
قضاوت قصاص احساسم بود
چون قصاب به سلاخی صداقت تو برخواستم
چون که از دروغ دم
📝 ادامه شعر
رنگ خدا 📰 شاعر غلامرضاجهانگیری «تنها»
پس از آن که از غم شرابی چشید
خدا را به رنگ شرابی کشید
باران 📰 شاعر حسین احمدپور
یک روز ... و یا هفته و گاهی لحظه
قدمی می رسد از پشت زمان های دراز
پشت در پشت مه آلوده ترین تپه ی ماه
از کران تا به کران اش پیدا
از پس ابرجنون وار
📝 ادامه شعر
رد پای ... 📰 شاعر مرضیه شهرزاد
رد پای نگران پنجره
فرو ریخته در خلوت کوچه
و من سرشار از تمنا
رشتهی خیالم را
از ته تاریکی رها کردم
به تکهخورشیدی که زخمه می زند
بر چنگِ
📝 ادامه شعر