قربان درد نبودنت ... 📰 شاعر چی ماه بخشنده
پیچیده بهمن زمستان
به شیشهی شکستهی ماهام
در طالع روزی که آمدم
و نشستم به دیدارت ...
آه ای عزیز تر از جانم
هزار درد بود از انتظار به سینه ام
📝 ادامه شعر
نقش خدا 📰 شاعر ولی اله فتحی (فاتح)
به نام خداوند عشق.
نفس صبح بهااااار است و دل نور خدا
بنشین تا که بخوانی و شود دل به صفا
به قرائت بکنی شاااااااد ز قرآن لب خود
📝 ادامه شعر
نگاه خانهی تو 📰 شاعر عباس سهامی بوشهری
بر دلم سَر زده مهتاب شب از خانهی تو
شور و وصل است تبم در شبِ مستانه ی تو
عطرِ گیسویِ تو آشوبِ منِ شیدایی
نقشِ صد معجزه دارد هُرم آن شانهی تو
📝 ادامه شعر
تقدیر 📰 شاعر غلامرضا خجسته
همه عُمرم به تَمَّنای وِصال تو گُذشت
چَرخه ی عُمر گران وِفقِ مُرادم نَگذشت
آن همه راز نَهان از بَر تو فاش شدند
آرزوهایی که مُردند و همه کاش شد
📝 ادامه شعر
قربان درد نبودنت ... 📰 شاعر چی ماه بخشنده
پیچیده بهمن زمستان
به شیشهی شکستهی ماهام
در طالع روزی که آمدم
و نشستم به دیدارت ...
آه ای عزیز تر از جانم
هزار درد بود از انتظار به سینه ام
📝 ادامه شعر
بر شاخه های لرزان 📰 شاعر محمد کریم زاده نیستانک
.
آفتاب پرستانی که
در سایه های موهوم
چشمان باباقوری شان
هر دو باهم
باز و بسته می شود
گاه
در مه بزنند یاد پرستویی را
محمد کریم زاده نیست
📝 ادامه شعر
نقش خدا 📰 شاعر ولی اله فتحی (فاتح)
به نام خداوند عشق.
نفس صبح بهااااار است و دل نور خدا
بنشین تا که بخوانی و شود دل به صفا
به قرائت بکنی شاااااااد ز قرآن لب خود
📝 ادامه شعر
پرواز 📰 شاعر بهنام زمردپور
پرواز قشنگ است
اگر بال تو باشی
مهتاب قشنگ است
اگر ماه تو باشی
آواز قشنگ است
اگر ساز تو باشی
تکرار قشنگ است
اگر باز تو باشی
شمشاد قشنگ است
اگر
📝 ادامه شعر
سلام 📰 شاعر پروانه محمودی
سلام
آغاز راهی که آمدم
و تلخی و شیرینی راه
دیرآمدنها و رفتنهایت
نبودنت
ضجهزدنهایم
تو کجا باید بروی که نمیدانی؟
شعرهایی که از تو
📝 ادامه شعر
آتش عشق 📰 شاعر منوچهر فتیان پور (راد)
دعای تو چند صباحی است به گوشم که رسید
گر چو مزاح نیست به دست و پر بالم که رسید
درکنج دیوارت با غم عشق ات تا به سحر بنشستم
سر به بالای دار ندا
📝 ادامه شعر
خاموشیِ صبح 📰 شاعر سارا چگنی زاده
اینجا
همه می خواهند به صبح برسند
هیچ کس ماه را
به خواب هایش ضمیمه نمی کند،
مگر به شما بدهکار است؟
جز اینکه
روی دردهای بزرگش ، بزرگتر
📝 ادامه شعر
چند قطره مهربانی 📰 شاعر حسین رسومی
در قحطی عاطفه
در غریبی محبت
چند جرعه مهربانی تمنا کردم
رشک بردم در غربت روزگار
اشک ریختم در بازار کساد مروت
اندکی نیاز به تنفس دارم
نفسم تنگ و
📝 ادامه شعر
اشتیاق 📰 شاعر آرش معتمدی
دستانم بگیر
و ببر با خود
به آغوش خویش
دلتنگ و مستم
ز دوریت
و مشتاق وصال خویش
هیچیک
پ ن:
نازنینم
عشق تویی عشوه تویی
نـاز و کرشـــ
📝 ادامه شعر
توبه کردم 📰 شاعر سجاد اوسیانی
دوستت دارم ولی اصرار را توبه کردم
عاشقی کردم ولی انکار را توبه کردم
هر کجا ابراز کردم مسخره ها شدم من
عاشقی کردن به غم بسیار را توبه کردم
ع
📝 ادامه شعر
ماهی لال 📰 شاعر سمیه عادلی
خانه را مثل تنگ می بینم
که در آن درب اضطراری نیست
هرچه هم دور خویش می چرخم
واقعا فرصت فراری نیست
ماهی کوچکی که من باشم
دوست دارم دوباره برگر
📝 ادامه شعر
شَگونِ گُل یاس ... 📰 شاعر فریدون ناصرخانی کرمانشاهی
سیب ...
اگرچه نداشتیم
برچشمِ آب ها
خزیده می زفتیم
شگونِ ...گُل یاس ...هم بود
ناز می کرد که بیآید که بیآیی
اندوه اَت را ، بگذاری ، کنارِ پرده ه
📝 ادامه شعر
دستهای الفبایی 📰 شاعر احمد رضا رهنمون
پسری دلشکسته
او که خسته دلی بود در سکوت خود
و خانواده ای که او را نمی فهمید
تنها ناشنوای این خانه بودن
با قلبی در حال فرو ریختن
از این همه ناروا
📝 ادامه شعر
گؤ (6) 📰 شاعر بابک رضایی آسیابر
1) قۊچاقِ لَرِ ورزاٚ مۊردنی،
2) تاریخ گادار اۊلؤ همرأ نگردَنی؟
3) گؤ گۊفتاره سیاگالش چۊشم دئنه
4) بفرۊخته ایرزشٚ دیل سۊجی گلأ گۊدنه.
5) کؤمیره
📝 ادامه شعر
چله نشین عشق 📰 شاعر رضافرازمند
...اینجا
مردی عشق را
نشخوار می کند
وگویی عشق
خط قرمز اوست
اگرچه
غزل بوی پاییز
می دهد
وکمی آنسوتر
زنی با بوسه ای بی توافق
ازعشق انتقام
📝 ادامه شعر
ماهی لال 📰 شاعر سمیه عادلی
خانه را مثل تنگ می بینم
که در آن درب اضطراری نیست
هرچه هم دور خویش می چرخم
واقعا فرصت فراری نیست
ماهی کوچکی که من باشم
دوست دارم دوباره برگر
📝 ادامه شعر
خدایا من تو رو دیدم 📰 شاعر مریم زنگنه
خدایا من تورو دیدم
و درلحظه پسندیدم
تو تو چشمای شهرادی
من امروز به تو خندیدم
تو دستات توی دستم بود
همین دیروز که رقصیدم
تو امشب شام میخوردی
سر
📝 ادامه شعر
شتاب عمر 📰 شاعر سعید بی همتا
چند روز زندگانی پر شتاب، از دست رفت
عمر ما همچون حبابی روی آب از دست رفت
دزد غفلت گوهر مقصود را از من ربود
بر سر بازار گردون، عشق ناب از دست رفت
📝 ادامه شعر
بر شاخه های لرزان 📰 شاعر محمد کریم زاده نیستانک
.
آفتاب پرستانی که
در سایه های موهوم
چشمان باباقوری شان
هر دو باهم
باز و بسته می شود
گاه
در مه بزنند یاد پرستویی را
محمد کریم زاده نیست
📝 ادامه شعر
پایانِ تلخ 📰 شاعر حمید گیوه چیان
من آن گُلم که باورِ زیبا شدن نداشت
در پرده ماند و میلِ شکوفا شدن نداشت
رودی که گِل، زلالِ تَنَش را کدر نمود
انگیزهای به رفتن و دریا شدن نداشت
📝 ادامه شعر
اشتیاق 📰 شاعر آرش معتمدی
دستانم بگیر
و ببر با خود
به آغوش خویش
دلتنگ و مستم
ز دوریت
و مشتاق وصال خویش
هیچیک
پ ن:
نازنینم
عشق تویی عشوه تویی
نـاز و کرشـــ
📝 ادامه شعر
وقتی نمی بینیم 📰 شاعر احسان فلاح رمضانی
یک اسکله کشتی دنبال چشماته
دل های دیوونه درگیر دریاته
کشتیمو میسازم رو موج و توفانت
تو چشم ماهی ها تا عمق جریانت
یک نامه تو بطری رو عرشه میپاش
📝 ادامه شعر
سعادت 📰 شاعر حسین احمدپور
در جان و دل یخ زده ی من چه نشاندی
بر جلد کتاب ام چه نوشتی و چه خواندی
تا حوصله را از من دل خسته گرفتی
بی مایه در این عصر به انفاس کشاندی
خواننده ی
📝 ادامه شعر
آدمک 📰 شاعر حمید گیوه چیان
چشم،چشم،دو ابرو
دماغ و دهن، یه گردو
حالا بذار دو تا گوش
موهاش نشه فراموش
چوب،چوب،یه گردن
اینم که گِردیِ تن
دست،دست، دو تا پا
یه آدم، امّا تنه
📝 ادامه شعر
هیس 📰 شاعر میثم علی یزدی
من اگر شعر ندارم تو برایم بنِویس
بنِویس از غزلت شاد شود دیده ی خیس
تو بیا کاتب این عشق بشو تا من هم
خوشنویسیِ تو را قاب کنم قابِ نفیس
خانه ام
📝 ادامه شعر