پَناهم دِه 📰 شاعر غلامرضا خجسته
در این شب های طولانی ،مرا ای دوست یادی کُن
تَنَم محتاج مِهر توست، به حالِ مَن نِگاهی کُن
نمی بینی که عُریان است تَنِ سَردِ اُمیدَم را؟
نمی خوانی
📝 ادامه شعر
وصیت می کنم 📰 شاعر علیزمان خانمحمدی
اگر مُردم
به خاکم بسپارید
جای سنگ بر سینه ام درختی بکارید
می خواهم هر صبح
خوش و بش بکنم با گنجشکان
از پرستوها احوال بهار بپُرسم
و در خنکای نسیم
📝 ادامه شعر
آوای ابـریـشـم عـاشـقـانـه 📰 شاعر سیمین پورشمسی
چو پـروانه بـا گلها راز و نیاز عاشـقانه گـویم
از گـوهر عـشق دوست تصنیف دلـبرانه گـویم
گـاه قطرهٔ شبنم اشک میغلتد گندمزار رخسارم
زِوصالِ م
📝 ادامه شعر
دیگران 📰 شاعر علی نیک بخت
ما خرقهی خود بر دگران میپوشیم
نشناخته با هر احدی میجوشیم
کافیست که از راه کسی سر برسد
با هر که زِ رَه رسیده مِی مینوشیم
فنجان چایی 📰 شاعر سارا اسمعیلی
مثل یک فنجان چایی سردم و لب خورده ام
از دهن افتاده و از گفت و گو آزرده ام
این همه سردی که از گرمای حرف عشق نیست
سوز سرمای نگاهت را به یاد آورده ا
📝 ادامه شعر
چلچراغ 📰 شاعر منوچهر فتیان پور (راد)
آن چنان بی خود ز خویشم که ندارم از خود خانه ایی
لاجرم هر سو دویدم صد چلچراغ دیدم در کنار میخانه ایی
آسمان بارش گرفت من پریشانم ز دوش
رو به ساحل
📝 ادامه شعر
آغوش 📰 شاعر ابراهیم آروین
آغوش
چه واژهی شیبداری
حضرتت ویرانی ست؟
خندانک ،
خندانک ، خندانک
تو در من و من در تو چه ایهام سرکشی
خراب
وقتی از گونه گوشه گوشه ی چشمانت
📝 ادامه شعر
به زیر نم نم باران 📰 شاعر ولی اله فتحی (فاتح)
به نام خداوند عشق.
بیااااااا به نم نم باراااااان کمی قدم بزنیم
بیا به فصل بهاااااااران دل از چو غم بزنیم
📝 ادامه شعر
غرق نظاره بر توام 📰 شاعر معصومه حیدرپور
ازهمه جای عاشقی ، گریه ترانه می شود
اشک برای چشم تو ، سیل روانه می شود
سنگ صبور من کجا، می روی از کنار من
محفل سبز خاطرم گنج خزانه می شود
می ش
📝 ادامه شعر
شاکیِ آفریدگار 5 📰 شاعر حافظ کریمی [ لسان الحال]
ادامه اقرار و شهادت حضرت حوا در درگاه الهی مبنی بر تفضلات بی حد آفریدگار بر خویش.... ( ضمیه شاکی آفریدگار 4 )
مقرر کرد مقامم را وَرایی
ز
📝 ادامه شعر
خورشید حضور 📰 شاعر عظیمه ایرانپور
اشتیاق من فراوان بود اما راه دور
چشم هایم بی قرار دیدن دریای نور
او شفیق ناتوانان بود و در جسمم فقط
ذره ای جان مانده بود و عالمی احساس و شور
د
📝 ادامه شعر
عیدقربان 📰 شاعر محمدبختیاری مرکیه
به مناسبت فرارسیدن عیدقربان،شعری تقدیم می گردد:
عیدقربان
وحی آمد،به ابراهیم
سرببر،اسماعیل
گفت: چشم،حتما
لیک،نمی بره کاردتیز؛چرا؟
قدص
📝 ادامه شعر
دست های بارانی 📰 شاعر زهرا یوسفی
آرام صدایت می کنم
از دور
شاید کمی بوزی
بر احوال دست هایم
که آه رنج های نهفته اند
و هر بار
از دریچه ی ذهن تو را می بینند
شعر
📝 ادامه شعر
حکایت نامه (1) 📰 شاعر احمدمحسنی اصل ,
در مسـیری ابلـــهی بــر پشت خـر
فارغ ازهــر مشکـلی دل داده ســر
سمت وســویش راکشیـده شهرکی
تا بجــوید بخت خــــود را انــدکی
غافــل از بخت بـــد
📝 ادامه شعر
مرهم دل 📰 شاعر محمد رضا ذبیحی دان
چشمانت چه نورانیست همانند خورشید
دل من با دیدنشان عاشقانه ز دل خندید
بهار است در باغ چشمانت و طراوت دارد
دل من با دیدنشان معنی زیبایی را فهمید
📝 ادامه شعر
عشق طارق 📰 شاعر منوچهر فتیان پور (راد)
دیده اگر محو شودغرق مشوق می شود
عاشقی با درد بزرگ خالق موفق می شود
هرکه آمد،رفت بی آن که فریادی شنید
سخت تر از دیده هر حق نا حق می شود
ای
📝 ادامه شعر
چه بامسما 📰 شاعر ابراهیم آروین
چون خدا بابای عشق
هیچ نامی نیست جز نام بهشت
(چه بامسما)
گِل به گُل گفتش بهشت
میرسد فصل تمشک
باغ میچاپَد بهار
دشت میقاپد نگاه
دامن ت
📝 ادامه شعر
رمی درون 📰 شاعر محمد کریم زاده نیستانک
.
هر چه محکم می زنم بر سینه اش سنگ خودی
از رگ گردن به ما نزدیک تر تنها خدا
محمد کریم زاده نیستانک
28خرداد1403
باغِبان 📰 شاعر حمید گیوه چیان
باغبان در راه بر روی زمین
دانهای را یافت تنها و غمین
برگرفت آن دانه را از خاک زود
گرد و خاکش را به آرامی زدود
گفت با او پیرمردِ مهربان
نزدِ من ج
📝 ادامه شعر
سوزِ جگر ( عَرفات ) 📰 شاعر حافظ کریمی [ لسان الحال]
مَه رُوی پَریوش که پریشان برِ ما رفت
از ما چه خطا سرزده گریان درِ ما رفت
حالِ من درمانده چه دانی چه سَر آمد
نافهمی سِزاواری چه دانی دل ما رفت
📝 ادامه شعر
نفرین شده 📰 شاعر سید قاسم موسوی
ایستاده
بر پیمان شوم خویش،
چه شکوه نفرین شده ای دارد
📝 ادامه شعر
عیدقربان 📰 شاعر محمدبختیاری مرکیه
به مناسبت فرارسیدن عیدقربان،شعری تقدیم می گردد:
عیدقربان
وحی آمد،به ابراهیم
سرببر،اسماعیل
گفت: چشم،حتما
لیک،نمی بره کاردتیز؛چرا؟
قدص
📝 ادامه شعر
دلبرکم 📰 شاعر آرش معتمدی
دلبرکم دل میبری از من بیش و کم میکنی درکم نکنه کنی تو ترکم
به خدا تو گلی
من ساقه و برگم
تویی مرهم، دوای دردم
بی تو من همیشه سردم
وقتی گفتی نی
📝 ادامه شعر
گرگ و میش 📰 شاعر پوریا معصومی
آنچه از غم می سرودم در نهایت خاک شد
یادِ ایامی گرفت و راهی افلاک شد.
گرد بادی از حقایق را به چشمانم بِزد
خاک بر چشمان من اشکی نوشت؛ حکاک شد
من
📝 ادامه شعر
مرگ کلمات 4 📰 شاعر مرضیه شهرزاد
مصیبت دردناکی ست
مرگ کلماتی که هر روز
در وصف شورش چشمانت
به عطر انگور و طعم نور
در آغوش سطرهای آکنده از شوق
شعر می شدند
هر بار
که سرم را بلند
📝 ادامه شعر
نگار 📰 شاعر سلیمان ابوالقاسمی
بگـذشتـه از بهــار نگـارم نیـامـدی
بـی تـابـم و نــزار قـرارم نیـامـدی
عمرم گذشت و به لب آه می کشم
یک لحظه ای نگـار کنـارم نیـامـدی
عشق ممنوعه 📰 شاعر غلامرضا خجسته
عِشقِ مَمنوعه مَن دِل به تو بَستن غَلط است
چه کُنم؟ می نَتوانم، پای چَشمت وَسَط است
کارزاریست میان دِل شیدای من و عقل سَلیم
ای دریغا که نداند م
📝 ادامه شعر
ترومای زندگی 📰 شاعر کامران اسدی
سوال
البته گناهی نابخشودنی ست
علف و باد می گفتند
وقت آغوش بازی
سلطه چلچله
اما
یک غریو و آواز بود
پس بیا تا
از آغاز
لکنت رنگها را خط
📝 ادامه شعر
شعر دست های بارانی 📰 شاعر زهرا یوسفی
آرام صدایت می کنم
از دور
شاید کمی بوزی
بر احوال دست هایم
که آه رنج های نهفته اند
و هر بار
از دریچه ی ذهن تو را می بینند
شعر
📝 ادامه شعر
زخم زبان 📰 شاعر محمد توکلی
زخم زبان
دل من پیش تو بود و دل خونم نگران
منگرو گان تو بودم تو دلت با دگران
زخم بر دل زدی و خون به دل ما کردی
خنجری مانده به سینه پس از آن ز
📝 ادامه شعر