ابلیس در محراب 📰 شاعر حسین صداقتی
در تو پناه میگیرم
چون آتش در خاکستر و
آب در تلماسه
چرا که رَوَندِ بیریشه در شب را حس میکنم
و عقرب آشفتهای که نیش میزند
بر جای بال کبوتران
📝 ادامه شعر
از سنگ و کلوخ... 📰 شاعر محمد ترکمان(پژواره)
... من
نگران همه
هستم
نیست اما
یکی
نگران من؛
آواز ققنوس 📰 شاعر کامران اسدی
و ما
در صبح یک روز پاییزی
از حنجره رود
زندگی را پارو زدیم
از آن رو
که راه خورشید هموارتر ست
حریص تر از سکوت
صدای پای مورچه ها بود
که
📝 ادامه شعر
سِقطِ جَنین 📰 شاعر حافظ کریمی [ لسان الحال]
فی البداهه:
عاجز از آنی که آنی دَم کشی بی جانِ او
با چه برهانی بر آنی جان سِتانی جان او
اشرف مخلوق عالم را اگر بی جان کنی
خونبها دارد یقینا خ
📝 ادامه شعر
شـور آفـریـن عــشــق 📰 شاعر سیمین پورشمسی
مـوج مـژگـان نـیـازِ سـاحـل نـگـاهِ تـوســت
دِلـبـر خـلوت نـشیـن مَـنـظـرِ پِـگـاهِ تـوســت
هـان شِـکـوفـهٔ الوان ای جـانِ شـاهِقِ عـشـق
شـ
📝 ادامه شعر
آمدی 📰 شاعر سعید غمخوار
آمدی امشب دلم دارد جوانی می کند
این دل دیوانه دارد شادمانی می کند
آمدی ویرانه های قلب من آباد شد
این همان عشق است و دارد باغبانی می کند
مرهم ز
📝 ادامه شعر
الف و با 📰 شاعر فروغ قاسمی
دست بده به دست من تا من و تو ما بشویم
الف تویی، با منم، با هم الفبا بشویم
حرف تمام زندگی حروف خوب بودن است
دایره کش به دور آن تا من و تو جا
📝 ادامه شعر
دو بیتی 📰 شاعر فرشته امامقلی
صیدِ صیادِ کماندار ِنگاهت دلِ بیتابِ منَست..
راوی سوزِ زمستانِ فراغت چشم ِ بی خواب ِ منست..
همه هوشیاردل هستند و تو مدهوش چُنان مخموری..
که خمارِ
📝 ادامه شعر
چیٚکِریز 📰 شاعر بابک رضایی آسیابر
1. دِ آهینی کۊ
2. غایم سۊ بخۊسانه
3. تی درۊئن وانمیدٚ دِره
4. عَدِلٚ تی دیله فۊکؤی.
5. اۊ دۊوَرده سندٚ هندی
6. نویلأ چۊشم وَر تی تۊقامندی
7. تی
📝 ادامه شعر
گذران من و توست 📰 شاعر مهرداد خردمند
دوری از هم عَسَلم دردِ گران مــن و توست
شور و شیدا شدن از آه نهانِ من و توست
کـاش یک روز بیایی کـــــه بگیـرم دستت
این جدایی همه از جورِ زمان م
📝 ادامه شعر
دلم به مهری خوش است 📰 شاعر محمد کریم زاده نیستانک
هیچوقت
با شهریور کنار نیامده ام
چیزی شبیه تیر و مرداد...
دوباره بایدسر و کله می زدم
با نمره های صفر
بچه هائی که یکی را
تا حفظ ظاهر سر
📝 ادامه شعر
جانِ من 📰 شاعر راضیه آملی
شبِ من بی تو به پایان بشود،میمیرم
سفَرت عاملِ هجران بِشَود ،میمیرم
نخَرَم نازِ طبیبان، اگـــَــرَم تب دارم
مَرَضم بی توکه درمان بشود،میمیرم
خ
📝 ادامه شعر
سختی ایام 📰 شاعر غلامرضا خجسته
ترشیده ثمر دهد شراب نابی
حل گشته طلا شود مدال و جامی
از سختی اَیّام نترس و نهراسان
کز محنت ایام رود کالی و خامی
31 مرداد 1403
وصف حال شبانه 📰 شاعر سجاد حقیقی
خیال نیمه شبت، هر شبم که سر می زد
درون سینه دلم زود بال و پر می زد
نگاهِ خیسِ غمت یک شبی به رویا شد
ستاره برقِ امیدی به چشم تَر می زد
صدای غرب
📝 ادامه شعر
یا ام البنین 📰 شاعر پوران گشولی
مدت ها مددیست ازاین دورترین ها
صدایت می کنم به تمنا ها
ای قهرمان علقمه
قابلم بدان به کوچکترین خادِم خادمانت
خدا داند
که بسیار طالب زیارتم
📝 ادامه شعر
نگو خواهر به من 📰 شاعر فاطمه مهرآرا
چادرم را محض غیرت مردانه ات سر میکنم
می آید به تو ریش و چادر مشکی به من
در میان جمع هیاتی ها دلم را میبری
مرد مومن روی برگردان نگاهی کن به من
📝 ادامه شعر
عشوهِ رقصان 📰 شاعر امیر ابراهیم مقصودی فرد
دیدَمت، امّا نگاهت گرم و رؤیایی نبود
در لبانت، لرزشی از شورِ شیدایی نبود
با لبی خندان شدی با درد هایم هم سخن
در سخنهایت نشان از یار و همتایی نبود
📝 ادامه شعر
قفس تنهایی 📰 شاعر احمدرضاآزاد
قفس تنهایی
قلمم را گفتم .
که نویسد به دلت.
که ندارم نفسی در قفسم .
و بپرسد که تو داری نفسی درقفست ؟
قلمم گفت.
📝 ادامه شعر
جبر و اختیار 📰 شاعر عبدالمجید حیاتی
خیلی وقت است
که خیلی از آدمها
بر سَرِ سفرهی مصلحت
چشمها را سرخ میکنند
گوشها را نیمپز
و زبانها را کباب.
چارهای نیست.
باید که سیر شو
📝 ادامه شعر
طعم تاریک تقارن 📰 شاعر سلمان مولایی
طاقت ندارم در گلوی تنگ تابوت
بر دوش مردم خوارها دور جهان را
باید بمانم در حدود باغ فرتوت
حتی اگر خون ریز ها سرو روان را
آیینه های ساده را
📝 ادامه شعر
آوایِ دوست... 📰 شاعر آرش خزاعی فریمانی، میرزا
هست مستمر آوایِ دوست
خوب که بشنـوی
صدایش می آید به گوش
ندایِ درخت
یا که پیغامِ سروش
هرچه نیک آید از اوست
گویند نه مطرب که آواز پای ستور
📝 ادامه شعر
اسیر 📰 شاعر علی کسرائی
دلم اسیر دلت شد بیا و لطفی کن
ببر به انفرادیت این بی قرار یاغی را
آوایِ دوست... 📰 شاعر آرش خزاعی فریمانی، میرزا
هست مستمر آوایِ دوست
خوب که بشنـوی
صدایش می آید به گوش
ندایِ درخت
یا که پیغامِ سروش
هرچه نیک آید از اوست
گویند نه مطرب که آواز پای ستور
📝 ادامه شعر
خدای عشق 📰 شاعر علی کسرائی
شوق دیدار تو در هر سحرم می طلبد
که به سویت سر توحید زمین بگذارم
پیدایم کن 📰 شاعر علیرضا مذهب
گفتی
پناه تو هستم
پنهان شدی
نرو آنجا که تو را منتی نیست
دلتنگی ات
مرا از پیالهی رحیق
به پناه رحیم رساند
از میدان مستی
به محراب معبود
📝 ادامه شعر
فروشانم دِگر 📰 شاعر پوران گشولی
بی خبر بودم اجحافِ انتظارت را
فکری نبوده به تصوراتم
در این شلوغین بازاران
ای بی خبر از حالم
تو دانستی غم ِچشمانم را به کدامین نگاهان
اما
📝 ادامه شعر
رد پا 📰 شاعر مهرانگیز نوراللهی
احساسی که بعد از تو در قلب من جاریست،
پاک نمی شود
پر می شود با موجی از اندوه.
صندل و برگ 📰 شاعر رضا شاه شرقی
صندل ها می شکست
تا نشیند بر زمین
جایی نبود
.............
برگ را از منظر دیگر ببین
بر شاخه نه ، در صندلی
افتاده ،سبزیش هم رفته
خشک
📝 ادامه شعر
چشم عسل 📰 شاعر آرمان طاهری
قربان دو چشم عسلت دلبر طناز
من عشق صدایت کنم و هی تو بکن ناز
چشمان تو زیباست مثل برف سپیدان
چون کافه ی دِنجی در آن سوی خیابان
جانی و دلی و
📝 ادامه شعر
انحصار وراثت 📰 شاعر سمیه معمری ویرثق
گواهی انحصار وراثتم
را صادر کنید
ورثه ای جزعشق ندارم
غمش مال منقول است
قابل حمل به جانم چسبیده
جوانی فقط
اسمش به سن م چنبره زده
شادی نامادری من
📝 ادامه شعر