صبحِ تلخی 📰 شاعر محمدعلی ایرانمنش
ما همه بیماریم
بیمارانی که هر جایی بروند
درمان نمی شوند
بیمارانی که علاجی ندارند
می گریند و می خوابند
صبح می شود و فرو رفته در تلخی
غم خور
📝 ادامه شعر
یکبار نبودی 📰 شاعر آرمان طاهری
دل دادمت اما تو مرا یار نبودی
ویران شده پس دادی و معمار نبودی
من بال و پرت دادم و بودم به کنارت
هنگامه ی غم رفتی و یکبار نبودی
هنگام سحر ماه
📝 ادامه شعر
چام 📰 شاعر بابک رضایی آسیابر
1. مؤلٚ ندأ
2. یه شرٚ إ چام بؤغأ دأ
3. تی جیکٚ چۊشمان ره
4. زالٚ تیراقء جی سؤ ندأ
5. کۊچی آهین دیلی وا زأن ره
6. دِ پسترٚ تَکأ گۊدٚ إیمأٚ
7. د
📝 ادامه شعر
ناترازی داریم 📰 شاعر رضا حقی
کوچه ما دلتنگ آرامش است
قلب تنها محتاج نوازش است
سال هاست که شادی رفته است
چهره ی شاد تنها با آرایش است
آن یکی خسته دلی افتاده در کنج قفس
آن یکی
📝 ادامه شعر
برهوت برهوتِ صدا 📰 شاعر فریدون ناصرخانی کرمانشاهی
چُنان غمگین
چون ، برگ هایِ درانتظارِ افتادن
جاده هایِ برفیِ نرسیدن
برهوتِ صدا
پاورچینِ ماه
هاله هایِ آه
چون ، شاپرکی در آتشِ تنهاییِ انسان
شب
📝 ادامه شعر
نوبت مطب 📰 شاعر نکیسا ناصری
نوبت مطب
دهانت را باز کن
می دانی دکتر،
تمام این تبخال از دق داعش است؟
تو فکر کن
وقتی درد به دکلمه
و ستم به سرود
و خفت به خواب نم
📝 ادامه شعر
خیال 📰 شاعر علی کسرائی
شب بود و خیالت به سرم هی دَوَران کرد
آشفته دلی را خبر از بی خبران کرد
دل در طلبت خانه ی ویرانه ی غم شد
آهی ز غمش آمد و بر سینه روان کرد
این سی
📝 ادامه شعر
غزل شد هنرم 📰 شاعر آرمان طاهری
چَشم بستی و ندیدی که چه آمد به سرم
شادی از دست برفت و غمت آمد به بَرَم
مانده اَم در غمت آواره و بی تاب و توان
محو ظلمت شدم و از همه جا بی خبرَم
📝 ادامه شعر
مشتاق جانانی اگر 📰 شاعر احمد راد
سلام
این غزل را به استقبال از غزل آتش دل استاد فهیم و گرانقدر جناب فرمینی سروده ام که تقدیم وجود نازنین و قلب پر از مهرشان میکنم
همچو مجنونی ز
📝 ادامه شعر
نیلوفر مرداب 📰 شاعر سمیه مهرجوئی
چه نشستم ب خیالت ب خیال خوش خالت
من و ارگ و دل ویران شده بازیچه ی حالت
تو نبودی تو نماندی تو نبودی و نخواندی
غم طوفان دلم را لب دریای شمالت
📝 ادامه شعر
دلدار 📰 شاعر علی نیک بخت
سراغم را مگیر ای ساحرِ دل‌ها
که من دل را به دلداری دگر دادم
عشق شما..... 📰 شاعر پژند محرر صفایی
آن چشم که دل از من دلداده جدا کرد
با دل نه، ولی با منِ بی چاره جفا کرد
اول، دل من را بگرفت با نگه خویش
و آن گاه به دامش من دلداده رها کرد
این
📝 ادامه شعر
مداد سیاه 📰 شاعر محمدعلی ایرانمنش
من آن مدادِ سیاه ام
که همیشه در حالِ شکستگی ست
آنقدر می نویسد از تلخی ها
تا که به پایان می رسد
آنقدر کوچک می شود در تراشِ روزگار
تا که هیچ
📝 ادامه شعر
لب ببند 📰 شاعر اسدلله فرمینی
ناتوانی گر به نیکی لب گشودن ، لب ببند
از سکوتت عالمی در ع
📝 ادامه شعر
بیکار نگذارید 📰 شاعر علی معصومی
بیکار نگذارید
هر لحظه روی شانه هامان بار نگذارید
ما را به زیر بار صد خروار نگذارید
گنجینه های مرز و بوم آرزوها را
در لابلای حلقه های مار نگذاری
📝 ادامه شعر
حسرت عشق 📰 شاعر رضا حقی
باورم بود که سال ها ندیدنت عادت شده
دیدمت از دور، غمم دریا شده
زندگی جولانگه حسرت هاست
رسم عاشق کشی عادت دنیا شده
نه دگر نام و نشان هیچ نخواهم هرگ
📝 ادامه شعر
بغضِ گلوگیر 📰 شاعر پری حبیبی
دلم از دوری تو غصه و ماتم دارد
دیده از داغ و غمت اشکِ دمادم دارد
پُر زِ عطر تو بُود کوچه و این دشت و دمن
گوید این بغض گلوگیر تو را کم دارد
📝 ادامه شعر
استجابت 📰 شاعر کاظم بیدگلی گازار
نیمه شب پای زدم اَهرمنم را ز درون
که بیاید به دلم شهد عبادت ز برون
به وضو آب زدم سیرت و صورت ظاهر
لختی از ساعت عمرم بنمایم طاهر
شِکوه آوردم و
📝 ادامه شعر
یک منِ تنها 📰 شاعر محمدعلی ایرانمنش
اگر روزی همدیگر را دیدیم
اجازه بده دستانت را بگیرم
تو یک دنیا در دستانت داری
و یک رویا در چشمانت
من خالی ام از همه چیز
اگر هیچ جایی برایم
📝 ادامه شعر
مادر گلواژه ها 📰 شاعر جمال الدین بخشنده
مــادر بــزرگِ قـصــه ی کـبـــرا تمـام شد
آن قـصّـــه خــوانِ آدم و حــوّا تمـام شد
دیگ ـر کـسـی ســراغ سیــاوش نمی رود
📝 ادامه شعر
بی نام 22 📰 شاعر فرزاد امین اجلاسی
گیسوانِ رهایت
حریرپیچِ زیبای خیالت
رؤیای بافته ی من است
در پیشگاهِ روشنای نگاهت
دلدار 📰 شاعر علی نیک بخت
سراغم را مگیر ای ساحرِ دل‌ها
که من دل را به دلداری دگر دادم
عشق بچگی 📰 ارسال توسط مریم مرادی
یادت هست روزهای کودکیمان را؟
یادت هست؟
یادت هست که چگونه در کنار همدیگر بزرگ
شدیم وبه مرزدوست داشتن وعاشقی رسیدیم
ولی افسوس وصد افسوس برای آینده خود
هیچ نقشی نداشتیم...
یادت هست که چگونه می‌دیدیم همدیگر را
در پستوی دیوار...و...در سایه روشن ودر
تاریکی شب تارمان...
که قرارمان شبانه بود ...و...لذتمان به بوسه
ای کمرنگ خلاصه میشد...
وحال ازآن عشق وعاشقی فقط خاطره بوی ...
📝 ادامه مطلب
چه هست 📰 شاعر سعید غمخوار
پس چرا چیزی نمی گویی بگو جریان چه هست
من نمی دانم بگو در صورت امکان چه هست
تو بخواهی مار را از لانه بیرون می کشی
مشکل ما را نکردی ذره ای آسان..
📝 ادامه شعر
جدایی 📰 شاعر محمدرضا امیرخانی
هیچ چیز،
حتی مرگ،
توان شکستن این عشق را نداشت.
اما ما،
به هزار قطعه تقسیم شدیم،
از هم دور شدیم.
و مرگ
با دستانی مهربان‌تر
به ا
📝 ادامه شعر
بی سر و سامان 📰 شاعر علی کسرائی
گفت: آن چیزی که در دسترس همه باشد برای ما ارزشی ندارد.
خرم آن دل که به خود دلبر جانان دارد
نه نگاری که دلی بی سر و سامان دارد
ما محال است که در خ
📝 ادامه شعر
خیالِ تو 📰 شاعر پری حبیبی
ای یار من و یاور من جای تو خالیست
ای باده و ای ساغر من جای تو خالیست
روزم سیه از دوریت ای ماه دل افروز
ای ماه من و اختر من جای تو خالیست
من شب
📝 ادامه شعر
غزل شد هنرم 📰 شاعر آرمان طاهری
چَشم بستی و ندیدی که چه آمد به سرم
شادی از دست برفت و غمت آمد به بَرَم
مانده اَم در غمت آواره و بی تاب و توان
محو ظلمت شدم و از همه جا بی خبرَم
📝 ادامه شعر
دیوار کوتاه 📰 شاعر عادل پورنادعلی
آن دیوار کوتاهم که از هر سایه می ترسم
و از دعوای سنگ و شیشه ی همسایه می ترسم
ترک دارم به ناغافل دمادم خورده تیپایی
به هر ضرب ترک ساقط شود هر
📝 ادامه شعر
پستانِ پَتی 📰 شاعر امیر ابراهیم مقصودی فرد
درهایِ شبَ از زوزه ی غم، روز ندارد
گریه ی شبَ از ظلم و ستم ، سوز ندارد
دشت از دلِ ما خشک تر وُ، تشنۀ باران
در کوه و کمر، کبک و کل و یوز ندارد
خشک
📝 ادامه شعر
