صخره 📰 شاعر مرتضی سلیمیان
همراه شاخه ای که دلش با کسی نبود
جز صخره ای رسیده به دریا کسی نبود.
انگار در دلش، نه فقط من، که دیگری
بوده است آن زمان که به جز ما کسی نبود.
📝 ادامه شعر
گریه می بارد 📰 شاعر مهرداد خردمند
نهان از خلق، چشمانِ پریشان، گریه میبارد
به یادِ عشقِ بیمرزِ فراوان، گریه میبارد
جهان بیتوست؛ تنها ماندهام در خویش چون طوفان
دل از آیینۀ بی
📝 ادامه شعر
گدای دیروز و خدای امروز! 📰 شاعر محمد ترکمان(پژواره)
: تا یکی از همه کار
می کشند و همه از
یکی
با دلی سوخته _ آه؛
یکی _ قصرِ ساخته
بر _ فرق ماه _ همه
بی کلاه
گشته اند غرق چاه!
در اینجا... 📰 شاعر محمد ترکمان(پژواره)
دیگر می خواهم، دلم را
به راه خود
رها کنم و از دست شما
سر از پیکر این قلم جدا،
با ایثارِ دلم
چرا که برای سنگها انگار
هر واژه ی نابی را رام
می ک
📝 ادامه شعر
غار تنهایی ام... 📰 شاعر محمد کیا حبیب زاده
رسالتم
دوست داشتن تو بود
و در غار تنهایی ام
مبعوث شدم
تا عاشق تو باشم
برای رسیدن به تو
قربانی کردم __ تموم__
لیلی های که دوستم داشتن
بین من
📝 ادامه شعر
عرفات 📰 شاعر اعظم زارع
آتش زبانه می کشد سوی فسانه می رود
حرف حق از رب تو دل را نشانه می رود
بهر ستم مهیاست لعنت برای ظالمان
نیکی کنیم خلق را دشمنی زمانه می رود
انکار
📝 ادامه شعر
دریا، تو نخشکیدی... 📰 شاعر امین درافشان
دریا، تو نخشکیدی...
دریا،
تو نخشکیدی
آنگاه که
پسری
در میان زبانههای بیرحم آتش
سوخت
و گم شد
بینشان.
مادری اما،
با چشمانی بیقرار،
آس
📝 ادامه شعر
در اینجا... 📰 شاعر محمد ترکمان(پژواره)
دیگر می خواهم، دلم را
به راه خود
رها کنم و از دست شما
سر از پیکر این قلم جدا،
با ایثارِ دلم
چرا که برای سنگها انگار
هر واژه ی نابی را رام
می ک
📝 ادامه شعر
غسل سیاه 📰 شاعر بینش پارسا
روی دیوار
عکسی است،
از قابی با ابروهای درهم
و ردایی غبارگرفته
که در مزار سلطنت
زیر گنبدش
حکمرانی می کند
تمام گورستانها را
به آبادی.
📝 ادامه شعر
جام سرنگون 📰 شاعر سلمان مولایی
به جا ی کعبه نشستم مقابل روی اش
که از فراق مداوم جبین پر چین داشت
مقیم سینه ی من بود تاب گیسو ی اش
شبی که شرق شقایق محاق خونین داشت
نظر
📝 ادامه شعر
صبح بهاری 📰 ارسال توسط فرشته سنگیان
تو را سحرگاهان صدا می زنند!
خوب گوش بده؛
سپیده!
نسیم!
شبنم و
تمام گل ها از سوسن و یاس گرفته تا رز و نرگس!
اینها همه پیغام هایی عاشقانه از جانب زمین تقدیم به آسمان می کنند!
درختان با حالتی نیایش گونه، شاخه های خود را به سمت آسمان برده اند و رودها و دریاهایی که آیینه ای صیقل زده اند از برای آسمان آبی و وسیع!
گوش فرا ده؛ ندای بلبلان را می شنوی که خورشید را دعوت می کنند و نگاه کن به جست و خیز ...
📝 ادامه مطلب
مُهر غزل 📰 شاعر علیرضا حضرتی عینی
6 9
هرچند قلم از دلِ پروانه خبر داشت
بر اشکِ رخِ شمع هم انگار، نظر داشت
با مخملِ اندوه، لباسی به تنش دوخت
آن اشک، که یک گام، به سمتِ گِله برداش
📝 ادامه شعر
کابوس ها در بی خواب ام مُردند 📰 شاعر قاسم بیابانی
لثه ی پنجره هی لق می زد
در همراهی ِ باد
و یک روسری آنطرف تر
به رنگ ِ خورشید می تابید
و اضطراب،
اضطراب ِ گیسوان ِ پریشان ِ در باد
📝 ادامه شعر
زهرابه چشیدم 📰 شاعر اسدلله فرمینی
یک بوسه از آن کُنج لبش تا طلبیدم
بهتر که نگویم که چه شد یا چه شنیدم
آهـوی چـمـن بوده و از دیـده گـریـزان
من اشک روان بودم و هر لحظه دویدم
📝 ادامه شعر
خود بشو.حکیمانه 5 📰 شاعر محمد باقر انصاری
خود بشو.حکیمانه 5
گرپناهت غیرخودهست ای بشر
بایدت حیران بگردی در بدر
خود بشوتا خویش راباورکنی
قدرتی در خویشتن بر هم زنی
رقص پروانه 📰 شاعر مریم عادلی
درختی روی فرشه
تو باد تکون میخوره
پرنده ای اون ورتر
نشسته دون میخوره
دورِ درخت پروانه
می رقصه با پیرهنش
بنفشه و ارغوان
چشمک زنون رو ت
📝 ادامه شعر
پیوند (2) 📰 شاعر بابک رضایی آسیابر
به گسستگی پیوند توان بخش تو
چنان انگیزه بی دست آویز خاموشم
هنوزم به گویش کودکیم به هوشم
پایه بازگشتی آمیخته
به تنهایی تنها زیستن خویش تو
می واژ
📝 ادامه شعر
غرش پژواک چشمت 📰 شاعر منصور نصری
گر شوی شیرین مرا، فرهاد کوهکن می شوم
جان به جانت می سپارم، جانِ ِبی تن می شوم
هستی ام را با نگاهت می دهم غسل و وضو
چون پرِ ققنوسِ خاک افتاده روشن م
📝 ادامه شعر
تعمیـد 📰 شاعر ساناز زبرشاهی
کنـارت میتوان زن بود و یک دنیـا جسارت کرد
بــتِ زیبـایِ مغـرورم ، تـو را باید عبـادت کـرد
تـو را هـر روز میبینند ، "جهـان و مـاه و آیینه&qu
📝 ادامه شعر
ادب، کلید بیقفل 📰 شاعر حافظ کریمی [ لسان الحال]
این ادب کیست که طالب، همه سوی ادب است
باخبر باش که اسرار خبر، با ادب است
هر که بیپرچم و بیخانه، غلام درِ اوست
در جهان هر که عزیز شد، سببش ر
📝 ادامه شعر
مچ ام را بخوابان ... 📰 شاعر محمد علی شیردل
تو مثل عطر میخک، عطر مریم زیربارانی
شبیه ِ نبض گل در ذهن ِ شورانگیز گلدانی
بغل وا کرده ام، بسپار گوشت را به آغو
📝 ادامه شعر
التماس دعا 📰 شاعر اسدلله فرمینی
چشم گریانم بُود در الـتـماس یک دعـا
تا شوم من قامـت آه فـقـیـران را عصا
بال من بـاشـد اسـیـر رهزن اموال خویش
لشکرِ دستِ دعا خواهـم کـه باشد د
📝 ادامه شعر
غار تنهایی ام... 📰 شاعر محمد کیا حبیب زاده
رسالتم
دوست داشتن تو بود
و در غار تنهایی ام
مبعوث شدم
تا عاشق تو باشم
برای رسیدن به تو
قربانی کردم __ تموم__
لیلی های که دوستم داشتن
بین من
📝 ادامه شعر
گوشت 📰 شاعر رضا شاه شرقی
در قصابی ،تنها ماندم
بی آب وعلف
پ.ن
کمی طنز دلتان شاد
پرسید :زیبایی را میشود قورت داد ؟
شنید: نه قرص آن کشف نشده هنوز
در هزار تکهی خود 📰 ارسال توسط محمد کارگشا
مرد، نه از کار، که از جنگ با هستیاش به خانه آمد. خستگی، عمیقتر از آن بود که در عضلات حل شود؛ رخنه کرده بود در جان. صندلیِ کهنهاش را به سمت پنجره کشاند، گویی میخواست با منظرهی بیرون همدردی کند. باران، نوحهای ابدی میخواند و درختان، رقصی جنونآمیز در برابر باد به نمایش گذاشته بودند. ساعتها، بیمعنا و بیهدف، در این تماشا گذشت.
تشنگی، بهانهای شد برای گریز از این سکونِ مرگبار. اما انعکاس د ...
📝 ادامه مطلب
من نیستم آسوده می خوابی؟ 📰 شاعر محمد علی شیردل
با کوله ای از اشک می آیی
یک عصر پاییزی به دیدارم
آن روز در سلول تاریکی
در شهر خاموشان گرفتارم
بیهوده میگیری سراغم را
از بادها، از خاک ها، ا
📝 ادامه شعر
شعر خود 📰 شاعر احمد البرز
تنها نشسته ام میان آرزوی خود .
میگردم و دربدرم در جستجوی خود.
کی دیده ای حباب لگد به بخت خود بزند .
کاری بکن تا که بماند آبروی خود.
دیوار نگاه
📝 ادامه شعر
قایقِ بی سرنشین 📰 شاعر فرید کیومرثیان فریدران
( قایقِ بی سرنشین )
قایقی بی ساحلم، سرگشته در دریای وهم
در دل تالابی تیره، مانده ام بی قصد و سهم
بادهای بی هدف بیم، تار و پودم را دریده
📝 ادامه شعر
تاتار 📰 شاعر ساناز زبرشاهی
تـویِ غـوغـایِ دل بردن ، شبیـه قـومِ تاتاری
ببین رویا نیست جونم ،که بیدارم که بیداری
صـدایِ خنـده هامونو تمـوم جـاده ها دیدن
چه رویایی!! تـو آغو
📝 ادامه شعر
پردهدری 📰 شاعر مرتضی سلیمیان
وقتی گذشته در نظرم قاب میشود
قلبم درون سینه چه بی تاب میشود
من آفتاب بر لب بامم که رفتنی ست
بی ذوق آن که نوبت مهتاب میشود
خود کرده است و عاقبت
📝 ادامه شعر