تنت مصداق جمهوری ... 📰 شاعر محمد علی شیردل
نگاهت پادشاهی و
تنت مصداق ِ جمهوری
تو مشروبی، می نابی
تو تاک ِ پیر ِ انگوری
تو یک صهیون افراطی
منم خاکی بد اقبا
📝 ادامه شعر
یک فرصت 📰 شاعر عباس رحیمی
آغاز شدیم تا که به پایان برسانیم
دنبال خود هر روز به دیروز کشانیم
آمد شد و این چرخه ی تکرار مکرر
از پیش و پس بازی آن هیچ ندانیم
یک عمر به دنبال
📝 ادامه شعر
الهه ی شهر 📰 شاعر داودچراغعلی
دختر زیبای شهر رفت ودلم خون است
این غم نیز به غم های دگرم افزون است
آری چیدن غنچه ی باغ را قبل ازگلش
سهل ترین کار این سرا دادن جون است
چیزی ند
📝 ادامه شعر
" زن ِ کشیده " 📰 شاعر نسترن خزایی
" زن ِ کشیده "
همه چیزش
کشیده،
کشیده،
کشیده
شده است
زن
و بیش از همه
مرگ ِ کشیده اش
که در تمام ِ نقشه های مرجع
کشیده تر
📝 ادامه شعر
ایستا 📰 شاعر سعید رضا علائی
ز بس که چرخید این عقربه
بر گِردَ یک پوچ ، این همه !
میخی که ایستا بود به ساعتم
از جا کَنده شد
ساعتم افتاد بر زمین
عقربه ، او که دورِ ثان
📝 ادامه شعر
مناظره خر و انسان 📰 شاعر دکتر محمد گروکان
انسان:
ای خر،
ای ساکنِ این خاکِ بی نیاز،
چرا نمی پرسی که کیستی؟
نمی دانی از کجا آمده ای؟
آمدنت بهر چه بود؟
به کجا می روی؟
چیستی؟
خر:
چو
📝 ادامه شعر
مشقهای اجباری 📰 شاعر عباس سهامی بوشهری
دفتر مشقِ دلم بارانی ست
روز و ماه و سال
از برم اجباری ست
پدرم پیر شد
مادرم چند سالیست، نیست
انتظار و انتظار
مثلِ من انگار بسیاری ست
فصلِ ت
📝 ادامه شعر
گرفتن جان، به چه قیمت؟ 📰 شاعر امین درافشان
به چه قیمت؟
انسان،
این موجودِ دوپا،
گاه
چنان بیرحم میشود
که
هیچ درندهای را
نسزد
همنامیاش.
نه چنگال گرگ،
نه نیش افعی،
نه خشمِ گرسنه
📝 ادامه شعر
فوبیای قهوه نوشیدن ... 📰 شاعر محمد علی شیردل
منم و اشک و بغض و یک گلو مملو زخاموشی
کجایی؟ بی تو گردیدم اسیر ِ خانه بر دوشی
هزاران بار می اُفتم و بر خیزم ا
📝 ادامه شعر
جلوه های شاعرانه 📰 ارسال توسط محمدحسن چگنی زاده
جلوههای شاعرانه، به ابزارها و فنون ادبی متفاوتی اطلاق میشود که شاعران برای ایجاد تجربه ی زیباییشناختی خاصی در خواننده به کار میگیرند.
این جلوه ها میتوانند دیداری، شنیداری و احساسی باشند و برای تقویت آهنگین نمودن متن، برانگیختن احساسات، ایجاد فضا و انتقال معنای شعر مفید باشند و تأثیری متمایز بر خوانندگان بگذارند.
جلوه های شاعرانه را بزودی در شعر زیر از سعید رضا علائی، بررسی خواهیم کرد.
ز ...
📝 ادامه مطلب
صورِ سرافیل 📰 شاعر امیر ابراهیم مقصودی فرد
ما خسته زِ تاریخِ فرو دست و خرابیم
درخویش، چو زندانیِ محبوسِ حجابیم
گیج ایم و پر از گردشِ تاریخیِ تکرار
بر توسنِ تاریک و تهی ، پا به رکابیم
در نخو
📝 ادامه شعر
آغوش بی گاه 📰 شاعر هدیه مرادی
دشمنم می نامی و با من مدارا می کنی
می کُشی هر دم مرا باز هم مداوا می کنی
درس عشقم می دهی خود بی وفایی می کنی
بنده ای هستی ولی، در دل خدایی می کنی
📝 ادامه شعر
منزل مقصود 📰 شاعر یحیی رشیدی
باهمه رنج و عذابی که در این دنیا هست
نقش غمهای جهان هم همه جا پیدا هست
عشق! با تو چه خیالی! تو که باشی با ما
محفل شوق و طرب در دل ما برپا
📝 ادامه شعر
وجدان و جناب رئیس 📰 شاعر ناصر صابر
محو شد
تصویرت،
در آینهی نگرانِ چشمانم
آنگاه که
میان دیوارهای شیکِ
پشت به آفتاب
و میز و صندلیِ چرم تیره ی ریاست،
گم شدی
و بازوان بادی
📝 ادامه شعر
شعرِ همراه با ارفاق 📰 شاعر مُحَمَّدکَریم نَقْدِه دوزان
بنام اوُ
شعرِ همرا با ارفاق
زمانی که تشنه ام؛
باید چند گام بردارم...
به آب برسم؛
و رفعِ تشنگی کنم.
برای نگاشتن شعر؛ باید قلم برد
📝 ادامه شعر
ته فنجان فال 📰 شاعر سارا کاظمی
چه نقشی بست نام تو ته فنجان فال من
بیا ای منتهای عشق، درخواب و خیال من
عنانم رفته از کف دیده خون می بارد از غم ها
شدم محروم از دیدار و شد آشفته ح
📝 ادامه شعر
ایستا 📰 شاعر سعید رضا علائی
ز بس که چرخید این عقربه
بر گِردَ یک پوچ ، این همه !
میخی که ایستا بود به ساعتم
از جا کَنده شد
ساعتم افتاد بر زمین
عقربه ، او که دورِ ثان
📝 ادامه شعر
ارامشی دوباره 📰 شاعر بهرام معینی
دراین فضای
غبار آلود
وخالی از اندوه
تنها وز وز مگسی
سرگردان
بر طناب اعصاب
بخواب رفته ام
اثری نا خوش بر جای می گذارد
از درزِ نور خاکست
📝 ادامه شعر
سلام عشق... 📰 شاعر محمد کیا حبیب زاده
سلام بر اون عشقی
که بعد از دیدنش
هیچ عشقی را
آرزو نکرد
دکتر محمد کیا
وسوسهی گم نشدن 📰 شاعر محمدرضانعمت پور
غروب آمده بود
مثل دستی که از دور سلام کند
روی شانهی زمین نشست
نور، اندکی داغ، اندکی خسته
از لای پنجرهها سر میکشید
و در آینهها
نفس آخر خورشید
📝 ادامه شعر
کنج خرابات 📰 شاعر حسین محمود
عاشقی و عشق تو سرمایه ام
ای که وجودت همه دارایی ام
خانه من کنج خرابات تو
ذکر لبم یکسره ابیات تو
پاک نما پلیدی از دیده ام
تا که توانم به رخت بنگرم
📝 ادامه شعر
سلام عشق... 📰 شاعر محمد کیا حبیب زاده
سلام بر اون عشقی
که بعد از دیدنش
هیچ عشقی را
آرزو نکرد
دکتر محمد کیا
ارامشی دوباره 📰 شاعر بهرام معینی
دراین فضای
غبار آلود
وخالی از اندوه
تنها وز وز مگسی
سرگردان
بر طناب اعصاب
بخواب رفته ام
اثری نا خوش بر جای می گذارد
از درزِ نور خاکست
📝 ادامه شعر
شعرِ همراه با ارفاق 📰 شاعر مُحَمَّدکَریم نَقْدِه دوزان
بنام اوُ
شعرِ همرا با ارفاق
زمانی که تشنه ام؛
باید چند گام بردارم...
به آب برسم؛
و رفعِ تشنگی کنم.
برای نگاشتن شعر؛ باید قلم برد
📝 ادامه شعر
شب های بی قرار 📰 شاعر محمدرضا جعفری
00
0
تو مانند صبحی
که بعد از تاریکی بلند میشود
و گامهای روشنت
همه سایهها را میزُداید !
صدای پای باران
بر برگهای خستهی زمین
مثل نوای دل
📝 ادامه شعر
گذر عمر 📰 شاعر جمیله اتکالی شربیانی
گذر عمر
ثانیه عقربه اش را تپش انداخته بود
روزها هی هفته
هفته ها ماه شدند
ماهها سالِ مرا زود زمستان کردند
هر زمستان به دلم قاب یخی می انداخت
📝 ادامه شعر
مثل بلوط 📰 شاعر علی معصومی
مثل بلوط
اسیر بغض شبم از سحر خبر داری؟
به سمت واحه بی تابیم گذر داری!
من از قبیله سرو وصنوبر و کاجم
دوای زخم به جامانده از تبر داری؟
بهانه جو
📝 ادامه شعر
مهمان ناخوانده 📰 شاعر نادیا دادفر
بید زده است درخت بیدم را؛
مهمان ناخوانده، هم اسم.
از جنون تا مجنون
تنها یک حرف فاصله.
از بید مجنون
ماند تنها یک خاطره؛
گشته میزبان،
مهمان ناخوا
📝 ادامه شعر
قار قار 📰 شاعر رضا شاه شرقی
قار قار
می کوشد
جوی روان در اختیار
می نوشد
پ.ن
تهران کلاغ زیاد دارد ،در پارک کنار نهر آبیاری ،
زاغی فعال بود ،
آغوش بی گاه 📰 شاعر هدیه مرادی
دشمنم می نامی و با من مدارا می کنی
می کُشی هر دم مرا باز هم مداوا می کنی
درس عشقم می دهی خود بی وفایی می کنی
بنده ای هستی ولی، در دل خدایی می کنی
📝 ادامه شعر