کلاس عشق 📰 شاعر صبا حاجی بابایی
کلاس عشق
عشق شیرینم
دلتنگی های تب دارم
تویی
بیا
تا دست در دست هم
بر روی سنگ فرش های
خاطرات قدیمی
قدم برداریم
به سوی پناه گاه
عاشقی
📝 ادامه شعر
عنصر مفقوده ی مندلیف... 📰 شاعر محمد علی شیردل
برق چشمانت نه تنها مرده را جان می دهد
وضع رقّت بار من را نیز سامان می دهد
با من از منطق نگو عمری است دارد بر
📝 ادامه شعر
وای به خودِ تو! 📰 شاعر محمد ترکمان(پژواره)
نام تو را، شبی
آخر
بر پیشانی ماه
حک می کنم و
آفتاب را
به نگاه _ خود،
_ دچار _ شک!
"چین باد" 📰 شاعر طیبه ایرانیان
"چین باد"
به موهایم کاری نداشته باش؛
آنها مثل خودم پریشانند...
آیینهای که
سالهاست جراتِ نگاه کردن
به خودش را ندارد.
طیبه ایر
📝 ادامه شعر
نفیرِ سایهها و فقرِ معنا 📰 شاعر شیوا فدائی
فقر
نه از سفره
نه از دانش
که از واژهها ست
از خطوطی
که صدای جویدنِ استخوان را
ویرایش میکنیم
زبانم
تابِ معنا ندارد
استعاره
آخرین پناه شعر
📝 ادامه شعر
قصه من و دلبر 2 📰 ارسال توسط بشری نجفی
میدونی امروز یه متن تو رمان مرگ خوش خوندم
نمیدونم چی خوندی اما اسمشم برام یه حال بدی میاره!
دلبر سرشو کج کرد و لباشو برگردوند یعنی اوج تو ذوق خوردگی
نگفتم نگو، فقط گفتم انتظار نوشته رمانتیکی ندارم!
دلبر که انگار منتظر تایید من بود از روی کتابچه ای که جدیدا جملاتی رو پراکنده توش می نوشت خوند:
بیماریش اونقدر طولانی شد که اطرافیاش به مریضیش عادت کردنو حتی از یاد بردن که اون داره عذاب می ...
📝 ادامه مطلب
آید که از نو باز هنر 📰 شاعر ابراهیم آروین
در بانک اطلاعات چِت
با واژه های چِرت به چِرت
نسلی به نسلی
زِد به زِد
در اتصالذاتِ نت
ردیاب دیجیتال ژن
کدهای نامحسوس سِتْ
نامش شده دنی
📝 ادامه شعر
نفیرِ سایهها و فقرِ معنا 📰 شاعر شیوا فدائی
فقر
نه از سفره
نه از دانش
که از واژهها ست
از خطوطی
که صدای جویدنِ استخوان را
ویرایش میکنیم
زبانم
تابِ معنا ندارد
استعاره
آخرین پناه شعر
📝 ادامه شعر
"افق بیصدا" 📰 شاعر طیبه ایرانیان
"افق بیصدا"
وارد بازیِ دهر شدم
در گردابِ روزگار
مشتها خاموشاند، جهان بیوفاست
سایهها مرا دنبال میکنند
یک قدم مانده... تا سقوط
📝 ادامه شعر
بیگاه 📰 شاعر میثم علی یزدی
ما راه را گم کرده یا همراهمان را
در زیر نور ماه روی ماهمان را
همراه بود و ماه بود و راه، هر سه
وقتی پسندیدیم عمقِ چاهمان را
تنها تماشا را بلد
📝 ادامه شعر
منِ پنهان 📰 شاعر مریم نقی پور خانه سر
یک من در من است
که هرگز به آینه نمیرسد.
همان که تمامِ دیوارها را میبیند
بیآنکه دستهایش
لمسِ آجری کرده باشد.
در او سکوتی هست،
از جنسِ لحظه
📝 ادامه شعر
قوم دعاخوار! 📰 شاعر سعید رضا لیریایی داودی
قومِ دعاخوار!
.
.
گلوها را بریدند
تا آسمان روی زمین بمیرد
و خاکِ آشفته،
دکانِ کفن فروشان خون آشام شود.
با
جویدنِ حروف اضافه
هیچ جمله ای س
📝 ادامه شعر
در سوگ پدر ... 📰 شاعر مهسا مسعود
چهل روز است رفتی و دلی بی تاب و بی جانم
چهل روز است با یادت پریشان حال و گریانم
ستون خیمه ای بودی برای خانه ی قلبم
به محض کوچ تو دیدم، شکسته
📝 ادامه شعر
برسانید.. 📰 شاعر پیروز پورهادی
سلامم را به باران برسانید
به آب چشمه ساران برسانید
سلامم را به لبخند بهاران
نشسته بر لب آن جویباران برسانید
در نگاهم شاعری میگفت با
📝 ادامه شعر
پس از آن سکوت 📰 شاعر سحر غفوریان
پس از آن سکوت
و ماتم جیرجیرک ها
پس از آنکه
گنجشک ها نمی خواندند
بعد از آنچه صدایش می زنیم:
تاریک
اما بیش.
در بی ماه
شب ترسناک بی مادر
ناگهان
📝 ادامه شعر
غبار و پیراهن 📰 شاعر مریم نقی پور خانه سر
هر صبح که پنجره را میبندی،
یک تکّه از دیروز، در غبارِ بیحسِ خانه میمیرد؛
آرام و بیادعا.
ما هرگز آن لحظهها را کامل در نور ندیدیم؛
فقط سایه
📝 ادامه شعر
شرارتِ بزرگِ چشمها 📰 شاعر مریم نقی پور خانه سر
نسل ما،
عشق را،
میانِ دو پوستهیِ ضخیم پنهان کرد؛
پوستهیِ اول: ترس از دیده شدن،
پوستهیِ دوم: ترس از نبودن.
چقدر دور بودیم از هم،
حتی وقتی کنا
📝 ادامه شعر
سرایشی .. 📰 شاعر رضا شاه شرقی
ای درد سرا
در دردسرا از سر درا
و
ار درد سرا
کین درد مرا
و آن درد سرا از درد ترا
کُشد چرا ؟
پ.ن
دردها بی واسطه می پرن
📝 ادامه شعر
پناه 📰 شاعر علی کسرائی
که موهای تو موجش موج دریای خزر، بعدش
دو چشم تو دو فانوس نجات پر شرر، بعدش
لبانت ساحل امنی که کشتی لبان من
گرفته کنج آن پهلو پس از عمری حذر، بعدش
د
📝 ادامه شعر
«مستند» 📰 شاعر فریبا نوری
بیست و سوم آذر ماه هزار و چهارصد و چهار،
دلار _
یکصد و بیست و نه هزار تومان.
در رسمِ روزگار،
انقراض _
اپوزیسیون،نمیطلبد.
اعتراض 📰 ارسال توسط قاسم الماسی
((نامه نوزدهم))
دیگر به تو فکر نمی کنم
این اصلا خوب نیست، تو باشی و من با دیگری باشم؟
بین منو تو دیگران تا همیشه دیگرانند
چه ها کرد با ما دنیا؟ که دیگر به خیال هم سر نمی زنیم؟
حتی در فال قهوه هم، اثری از تو نیست
چه دور شده ایم از هم
تمام دلخوشیهایم دلشورهای تو بود که حالا آن هم نیست
جای خالی تو با دیگرا ن پُر نمی شود با خاطراتت شاد می ماندم اما خدا آن را هم برایم زیادی دید
کجای این زم ...
📝 ادامه مطلب
حافظ ویلدا 📰 شاعر محمدرضا گلی احمدگورابی
عشق تو با دل من هیچ من و ما نکند
خندهی مهر تو با جان غزلها نکند
ماه اگر بر دل تاریک بتابد چه شود؟
نور چشمان تو جز نور ثریا نکند؟
آن چه با
📝 ادامه شعر
شمع مزارت 📰 شاعر منوچهر فتیان پور (راد)
طعم یک حنجره بگذار کنارت باشم
تشنه ی بارش یک جرعه شرارت باشم
با تو این قصه به یک جا هزاران گره
چه غمی دارم اگر شمع مزارت باشم
درد می بارد
📝 ادامه شعر
سبزه زار دل 📰 شاعر مهرداد خردمند
همیشه شادی و دل میبری با خندههایت
نگارِ خوشگل و نازم،،،،،، کنم جانم فدایت
به چشمِ مستِ تو سوگند و آن اندامِ سروت
که از هر سویِ دنیا می
📝 ادامه شعر
لغزش گاه ذهن 📰 شاعر شیوا فدائی
در مارپیچ
اندیشه
میجهد
میان شفا و تخریب
تَله های خاموش
در دود مهآلود
میلغزد
خاکستر خاطرهها
بارور میشود
شیشهٔ ذهن
لرزش پنهانش را
می
📝 ادامه شعر
برسانید.. 📰 شاعر پیروز پورهادی
سلامم را به باران برسانید
به آب چشمه ساران برسانید
سلامم را به لبخند بهاران
نشسته بر لب آن جویباران برسانید
در نگاهم شاعری میگفت با
📝 ادامه شعر
تاج آفرینش 📰 شاعر مریم نقی پور خانه سر
خدا در ابدیّت نگریست،
و اراده کرد
که تاجِ آفرینش را
بر چهرهی یک رؤیا بگذارد.
پس پرده برگرفت
و شاهکارِهستی را نمایانَد:
"زن"
تا ع
📝 ادامه شعر
روزنهی نور 📰 شاعر مریم نقی پور خانه سر
نه اینکه عاشقِ این میلههای یخزده باشم؛
اما اینجا نقطهی شروع است.
آنها بال و پَرَم را چیدهاند، اما روحم آزاد است.
میراثِ ما، شاید همین گریه
📝 ادامه شعر
ماه پری 📰 شاعر صبا حاجی بابایی
ماهپری
ای نور بانوی مهر انگیز
گل واژه های
رنگینت
باران مهریست که
بر زندگی تارم
می بارد
ای نیک بانوی برکت
و سعادت
قدم های
لطفت
بارا
📝 ادامه شعر
آغوش نخستین 📰 شاعر طیبه ایرانیان
آغوش نخستین
میم...
از دل الفبا برمیخیزد؛
همان لحظهای
که مادر
با روشناییِ انگشتانش
سکوت جهان را تکان میدهد.
اگر نبودِ او نبود،
این شهرِ
📝 ادامه شعر