شب یلدا 📰 شاعر ولی اله فتحی (فاتح)
به نام خداوند عشق.
شب یلدااااااااااااا شد و گیسوی تواَم یاد آمد
............. .دل شیدای منش باز به فریاد آمد
چکنم عشق تو بااااااااشد ب
📝 ادامه شعر
سطر نانوشته 📰 شاعر شیوا فدائی
سطرِ نانوشتهام
در حاشیهی زادروزِ تو
نه آغازم، نه انجام
میان تپشهایی که هنوز نام نگرفتهاند
و گاه در سکوتشان
خود را گم میکنم
تو، نه از من
📝 ادامه شعر
**چرخ خیاطی من! ** 📰 شاعر میترا کریمیان
چرخ خیاطی من!
ریز بدوز.
چرخ بر پیرهنم کج چرخید
سالها / عید به عید
تو بر آن وصله زدی
دامنش را / روزی
بر تن دخترکم پوشاندم
تکه ای از
📝 ادامه شعر
بلندای معنا... 📰 شاعر محمدرضا گلی احمدگورابی
شب یلدا و دلم با تو سخن ها دارد
ماه با مردمک چشم تو تقوا دارد
شمع میسوزد و از راز تو روشن خورشید
سایهی شب به بلندای تو معنا دارد
عشق با یاد
📝 ادامه شعر
فرودگاه 📰 شاعر رضا شاه شرقی
فرودگاه من کو ؟
برج مراقبت خاموش
باران می ریزد
چمدان سنگین
ساعت ها گم
پرواز ها رفتند
آه ،
مسئولیت در فروشگاه حراج جا مانده
صدای غارت
📝 ادامه شعر
شب یلدا 📰 شاعر ولی اله فتحی (فاتح)
به نام خداوند عشق.
شب یلدااااااااااااا شد و گیسوی تواَم یاد آمد
............. .دل شیدای منش باز به فریاد آمد
چکنم عشق تو بااااااااشد ب
📝 ادامه شعر
آخر آن کجاست؟ 📰 ارسال توسط محسن غفاری پور
آدمی که خودش را دوست نداشته باشد، نمیتواند دیگری را دوست بدارد.
کسی که از دیگران متنفر است، چون خودش را بسیار دوست دارد نمیتواند دیگری را با ارزشتر از خود ببیند، اما روزی میرسد که قادر است دیگری را هم دوست بدارد.
چون هیچ چیز دائمی و ثابت نمیماند.
بهترین حالت، مابین این دو شرایط است که بدست آوردن آن به خود فرد بر میگردد که چگونه انتخاب کند.
اگر بیزار از خویشتن باشیم و تلاش کنیم تا وجود خو ...
📝 ادامه مطلب
نشد 📰 شاعر رضا حقی
سوختم اما دلم یک لحظه بارانی نشد
آتشی بر جان بیفکندم طوفانی نشد
ای دریغا خنده ای از جان، غمی تا استخوان
هیچ گشتم، ولی احساسم انسانی نشد
با خدا
📝 ادامه شعر
دل سپرده 📰 شاعر زهراامیریان
سپردهام دل را
به نگاهی
که هیچ پنجرهای
به مهر
نمیگشاید
نگاهی
که سبزینهٔ خاموشش
سالهاست
زیر غباری از شب
در خود
فرورفته است
و هر بار
📝 ادامه شعر
فرودگاه 📰 شاعر رضا شاه شرقی
فرودگاه من کو ؟
برج مراقبت خاموش
باران می ریزد
چمدان سنگین
ساعت ها گم
پرواز ها رفتند
آه ،
مسئولیت در فروشگاه حراج جا مانده
صدای غارت
📝 ادامه شعر
مستیِ پاییز 📰 شاعر طیبه ایرانیان
مستیِ پاییز
آنقدر
پاییز را
نوشیده ام
که یک بغل
نارنجی
زرد
قرمز
در ماورای
چشمانم
به خواب رفتهاند
طیبه ایرانیان
سهمِ ما از این دنیا 📰 شاعر مریم نقی پور خانه سر
اینجا، پشتِ همین صفحه،
در ازدحامِ نور و تصویر،
کسی نشسته که میگوید:
"برنج گران است؟
خب، چه اشکالی دارد، جو بخورید."
و من میپرسم:
📝 ادامه شعر
سهمِ ما از این دنیا 📰 شاعر مریم نقی پور خانه سر
اینجا، پشتِ همین صفحه،
در ازدحامِ نور و تصویر،
کسی نشسته که میگوید:
"برنج گران است؟
خب، چه اشکالی دارد، جو بخورید."
و من میپرسم:
📝 ادامه شعر
فصل سرد تنها 📰 شاعر صابرخوشبین صفت
قطره ام دنبال دریا می روم
من به دنبالش به هر جا می روم
قطره ای از قطره ی چشمان تو
می روم تا فصل رویا می روم
می روم تا فصل خیسِ آرزو
تا کنارِ
📝 ادامه شعر
"شاهد" 📰 شاعر طیبه ایرانیان
"شاهد"
مردِ من
از یک تارِ موی من
میخوانی شعرهایم را
شعرهایی که نوشتم
و خواننده اش فقط خودم بودم
طیبه ایرانیان
قالب شعر : پریس
📝 ادامه شعر
پیله ی تنهائی 📰 شاعر معصومه یزدی
احساسِ من از تلخیِ این خواب گذر کرد
دلبسته نشد، عاشق و بی تاب گذر کرد
از غربتِ شهریور و از سردیِ خُرداد
از پیچ و خم و وحشتِ گرداب گذر کرد
📝 ادامه شعر
** منفسخ ** 📰 شاعر میترا کریمیان
چشمانِ نزدیکبینم
در نسخهای تار از تناسخ
کاخنشینان را نمیفهمد
بالاپوشِ بزرگان را کنار نزن
پشهها را زود میکشند
این ذکاوتِ مردیست که میخند
📝 ادامه شعر
آستانه 📰 شاعر طیبه ایرانیان
آستانه
کودتایی عجیب
درونِ چشمانم رخ داده
نه دستهایم
که قلبم
به سوی تو پرواز میکند
در دشتی بیپایان
میانِ زمین و آسمان
جایی
که روشن
📝 ادامه شعر
سفرهی بیرنگ 📰 شاعر مریم نقی پور خانه سر
امشب که باز یلدا، گیسو رها نموده
در سینهها غمی سرخ، ماتم بنا نموده
سرمای پشت شیشه، سیلی زند به ایوان
فقر است و خانهها را، غرقِ عزا نموده
📝 ادامه شعر
هجوم شب 📰 شاعر شیوا فدائی
شعرم از هجومِ شبِ بیرحم آمده
نه از ورق و دفتر و نه نظم آمده
شب بود و صدا، پیشتر از عقل
فریاد، از جایی ورای فهم آمده
قانون اگر آینهدارِ حق
📝 ادامه شعر
کتابِ نخستین 📰 ارسال توسط جمشید أحیا
سنگواره ای باقیمانده در زندانی سنگی ، محبوس ازگذشته هایی بس دور، داستانی است از پیدایشِ هستی، خود گویاتراز هرگفتگویی با وجودِ خموشِ ظاهریِ خویش، تو را در یک نگاه، به میلیون ها سال پیش می بردو کتابِ داستانِ آفرینش را روی در رخت به نمایش می نهد تا بخوانی آن چه را که نانوشته می خواندی.
سال ها ،سال ها و بازسال هایی پی در پی هم می گذرد و تو پیوسته از آن چه بر جای مانده، می خوانی داستان هایِ لحظه به لح ...
📝 ادامه مطلب
حالم نمی پرسی چرا 📰 شاعر اصغر رضامند
حالم نمی پرسی چرا؟
در کوی عاشق پیشگان عاشق ترین عاشق منم
گویی که یارت میشوم ، تا کهکشان ها می پرم
شیرینترین، شیربن من ، لیلاتربن لیلای من
م
📝 ادامه شعر
آه ای وطتنم 📰 شاعر داودچراغعلی
ببین تازیانه چه کرده روح و تنم را
چه ها آوردند برسر مردمان وطنم را
ز بوق سگ به تقلاییم وتلاش
که دگر ندارم اختیار خویشتنم را
ایزدا دگر به ت
📝 ادامه شعر
بمان در خیالم 📰 شاعر صبا حاجی بابایی
بمان در خیالم
ردپایت را جا بگذار
در سیارهی آتشین رؤیاهایم
بگذار عطر تنت؛ بگردد
در رودجاری کوچههای بی کسیام
شانههایت هالههای نورند
بر ت
📝 ادامه شعر
رازی که از شیشه چکه میکرد 📰 شاعر مریم نقی پور خانه سر
دیشب، آسمان
با سرانگشتانِ خیسِ باران
بر پیشانیِ بلندِ شیشه، نُت مینوشت.
رازی کهن
در کشوقوسِ هر قطره، پوست میانداخت
تا هر دم، در لباسی نو
زی
📝 ادامه شعر
طلوع آفتاب 📰 شاعر رامین منصورخانی قراخانلو(دیبا)
طلوع آفتاب
برای تماشا کردن
طلوع آفتاب .. ،
امروز هوا ابریست ،
فردا هم بارانی ...
پس فردا هوا صاف است و
زولال و آفتابی ...
اما اکثرمان
📝 ادامه شعر
از آینه تا دایره 📰 شاعر جمشید أحیا
دیدار تو شد آینه ، چرخید به هر دایره ، صد بار
اینبار ، رخِ آینه بر دایره چرخید بزد نقش بدیدار
پروانه رسید از ره و چشمان تو را دید و بچرخید
وان چش
📝 ادامه شعر
یخ مستی 📰 شاعر رضا شاه شرقی
فراخوان (یخ مستی)
اگهی شد زود بیا، دم کرده ام
چای نه ! من
آمدند ،
اما
نشد خاموش تنم
قالب یخ سفارش ،زود رسید
همزمان شد ذوبِ یخ مستی ،نف
📝 ادامه شعر
... می کشد فرهاد را 📰 شاعر محمدرضا گلی احمدگورابی
رنج عشق و شور شیرین می کشد فرهاد را
عشق میسوزد چو آتش، جان بیهمزاد را
خون دل در جام چشمش موج میزد هر نفس
اشک میشوید غبار خاطر بیداد را
کوه
📝 ادامه شعر
دلتنگ شدن 📰 شاعر محمد جلائی
دلتنگ شدن چاره ی دلهای غمین است
تاثیر غم انگیز ترین فصل همین است
دلواپسیِ عمر، و رسواییِ قلبم
آشفته ز پاییز، چه دلتنگ، زمین است
آواره ی دنیای
📝 ادامه شعر