به زیر نم نم باران 📰 شاعر ولی اله فتحی (فاتح)
به نام خداوند عشق.
بیااااااا به نم نم باراااااان کمی قدم بزنیم
بیا به فصل بهاااااااران دل از چو غم بزنیم
📝 ادامه شعر
غرق نظاره بر توام 📰 شاعر معصومه حیدرپور
ازهمه جای عاشقی ، گریه ترانه می شود
اشک برای چشم تو ، سیل روانه می شود
سنگ صبور من کجا، می روی از کنار من
محفل سبز خاطرم گنج خزانه می شود
می ش
📝 ادامه شعر
شاکیِ آفریدگار 5 📰 شاعر حافظ کریمی [ لسان الحال]
ادامه اقرار و شهادت حضرت حوا در درگاه الهی مبنی بر تفضلات بی حد آفریدگار بر خویش.... ( ضمیه شاکی آفریدگار 4 )
مقرر کرد مقامم را وَرایی
ز
📝 ادامه شعر
خورشید حضور 📰 شاعر عظیمه ایرانپور
اشتیاق من فراوان بود اما راه دور
چشم هایم بی قرار دیدن دریای نور
او شفیق ناتوانان بود و در جسمم فقط
ذره ای جان مانده بود و عالمی احساس و شور
د
📝 ادامه شعر
عیدقربان 📰 شاعر محمدبختیاری مرکیه
به مناسبت فرارسیدن عیدقربان،شعری تقدیم می گردد:
عیدقربان
وحی آمد،به ابراهیم
سرببر،اسماعیل
گفت: چشم،حتما
لیک،نمی بره کاردتیز؛چرا؟
قدص
📝 ادامه شعر
دست های بارانی 📰 شاعر زهرا یوسفی
آرام صدایت می کنم
از دور
شاید کمی بوزی
بر احوال دست هایم
که آه رنج های نهفته اند
و هر بار
از دریچه ی ذهن تو را می بینند
شعر
📝 ادامه شعر
حکایت نامه (1) 📰 شاعر احمدمحسنی اصل ,
در مسـیری ابلـــهی بــر پشت خـر
فارغ ازهــر مشکـلی دل داده ســر
سمت وســویش راکشیـده شهرکی
تا بجــوید بخت خــــود را انــدکی
غافــل از بخت بـــد
📝 ادامه شعر
مرهم دل 📰 شاعر محمد رضا ذبیحی دان
چشمانت چه نورانیست همانند خورشید
دل من با دیدنشان عاشقانه ز دل خندید
بهار است در باغ چشمانت و طراوت دارد
دل من با دیدنشان معنی زیبایی را فهمید
📝 ادامه شعر
بازمانده 📰 شاعر سید حسین براتی (خلسه)
آنقدر سختی به جانم آمده کز صورتم
سیرتم پیداست ، می گویند این حالت چرا؟
روزهای تلخم از شیرین می پرسد هنوز؛
یک خبر از حال فرهادت بگو با من، چرا؟
یک
📝 ادامه شعر
زرده گۊلی 📰 شاعر بابک رضایی آسیابر
1. دَردِه أی گۊلٚ بۊنأزأ
2. زندگی عار ؤ اۊر هیچ بۊ
3. مزهٚ دئن ۊ خؤردن ۊ خؤ بۊ؟
4. إ دخؤتنٚ گؤلی بزأ
5. إی ندیه بدیهٚ کامٚ پیچِ إمرۊ،
6. وَهشته
📝 ادامه شعر
شقایق 📰 شاعر غلامرضا خجسته
کافی است برای مَن که عاشق باشی
در بین چَمن همچو شَقایق باشی
در بَحر پر آشوب جَهانم ای دوست
عاملِ نِجاتُ و مِثلِ قایق باشی
چکش و ماه 📰 شاعر حسین صداقتی
بگذار فاصله حفظ شود
اگر سیراب شدن از سراب
برای قلب تو کافیست
و پا نهادن به روزی دیگر
با خونِ مشغلههای دیروز
با الفاظِ واگیر در حلق
حرفهای م
📝 ادامه شعر
ساقی 📰 شاعر جعفر تهرانی
ساقی چرا دوباره تو در خواب رفته ای
از دست روزگار چنین آب رفته ای
آن ماه آسمان دگر این بار مرده است
تو بی دلیل در پی مهتاب رفته ای
شعر و ترانه
📝 ادامه شعر
وادی نور 📰 شاعر مرجان امیری
در پگاهی سرد ُ سبز
در بهاری که زمستانش مرا آزرده بود
رفتم از وادی خاک به فراسوی روان
که نیایش کنم از جان به هواخواهی هو
گویی از عمد ُ به غفلت
📝 ادامه شعر
سپیدانه 2 📰 شاعر احمدمحسنی اصل ,
گفتمت:
شکستــنی است ؛
باور نداری ...
بزن
این دل و ...
آن تکه ی سنگ
آه از این آئینه ها
که هر چه می کِشند
دست صداق
📝 ادامه شعر
دلبرکم 📰 شاعر آرش معتمدی
دلبرکم دل میبری از من بیش و کم میکنی درکم نکنه کنی تو ترکم
به خدا تو گلی
من ساقه و برگم
تویی مرهم، دوای دردم
بی تو من همیشه سردم
وقتی گفتی نی
📝 ادامه شعر
گرگ و میش 📰 شاعر پوریا معصومی
آنچه از غم می سرودم در نهایت خاک شد
یادِ ایامی گرفت و راهی افلاک شد.
گرد بادی از حقایق را به چشمانم بِزد
خاک بر چشمان من اشکی نوشت؛ حکاک شد
من
📝 ادامه شعر
مرگ کلمات 4 📰 شاعر مرضیه شهرزاد
مصیبت دردناکی ست
مرگ کلماتی که هر روز
در وصف شورش چشمانت
به عطر انگور و طعم نور
در آغوش سطرهای آکنده از شوق
شعر می شدند
هر بار
که سرم را بلند
📝 ادامه شعر
نگار 📰 شاعر سلیمان ابوالقاسمی
بگـذشتـه از بهــار نگـارم نیـامـدی
بـی تـابـم و نــزار قـرارم نیـامـدی
عمرم گذشت و به لب آه می کشم
یک لحظه ای نگـار کنـارم نیـامـدی
عشق ممنوعه 📰 شاعر غلامرضا خجسته
عِشقِ مَمنوعه مَن دِل به تو بَستن غَلط است
چه کُنم؟ می نَتوانم، پای چَشمت وَسَط است
کارزاریست میان دِل شیدای من و عقل سَلیم
ای دریغا که نداند م
📝 ادامه شعر
ترومای زندگی 📰 شاعر کامران اسدی
سوال
البته گناهی نابخشودنی ست
علف و باد می گفتند
وقت آغوش بازی
سلطه چلچله
اما
یک غریو و آواز بود
پس بیا تا
از آغاز
لکنت رنگها را خط
📝 ادامه شعر
شعر دست های بارانی 📰 شاعر زهرا یوسفی
آرام صدایت می کنم
از دور
شاید کمی بوزی
بر احوال دست هایم
که آه رنج های نهفته اند
و هر بار
از دریچه ی ذهن تو را می بینند
شعر
📝 ادامه شعر
زخم زبان 📰 شاعر محمد توکلی
زخم زبان
دل من پیش تو بود و دل خونم نگران
منگرو گان تو بودم تو دلت با دگران
زخم بر دل زدی و خون به دل ما کردی
خنجری مانده به سینه پس از آن ز
📝 ادامه شعر
دفتر مشق 📰 شاعر احسان فلاح رمضانی
در الفبای عاشقی ماندند
شاعرانی که دفتر مشق اند
شکل تاریخ را عوض کردند
واژگانی که ساقی زهرند
دختر عاشقانه ها پر زد
تا قلم دست ساحران افتاد
لغو
📝 ادامه شعر
حکایت نامه (1) 📰 شاعر احمدمحسنی اصل ,
در مسـیری ابلـــهی بــر پشت خـر
فارغ ازهــر مشکـلی دل داده ســر
سمت وســویش راکشیـده شهرکی
تا بجــوید بخت خــــود را انــدکی
غافــل از بخت بـــد
📝 ادامه شعر
کاغذ دعا 📰 شاعر نیلوفر تیر
کاغذ دعا دستم
نشد چرا؟
نفهمیدم
نعش و خاک بالای قبر
در بدرقه ام می خندیدند
در کابوس یک بیداری
سلاخی دختران بهار را دیدم
بازار مکاره است دیگر
📝 ادامه شعر
کدخدا 📰 شاعر مهرداد سربندی
کدخدایی که خدایی به جهان لنگ شماست
دزد در دهکده می گردد و سرهنگ شماست
خاک را خورده و آب از سر این خاک گذشت
آب و خاک و بُن غارت شده از ننگ شماست
📝 ادامه شعر
فقط رازی باش 📰 شاعر منوچهر فتیان پور (راد)
بر گردد تا جبران تنهایی اااااااااز نو بپا کنیم
سختی ها را تحمل کنیم دیِن مون ااااااادا کنیم
سر بسجده نهیم شکر انه عاشق رفیق هم شویم
عشق ورزیم
📝 ادامه شعر
چشمش 📰 شاعر فرهاد التیام
همچو حلاج که بوسید طناب دارش را
من بی دل نیز بوسیدم هر دو چشمش را
چونکه معراج را بر سر دار می دید حلاج
حلاج وار بوسیدم هر دو چشمش را
هَمِستِر 📰 شاعر حافظ کریمی [ لسان الحال]
لمس انگشتان دستِ بی شمار
رقصِ ناسوتی به پا کرده قمار
با لب خندان به جای کِشت و کار
کشتِ بی کِشتیم به کشتِ ابتکار
دم و همدم ها که مشغولند فشار
📝 ادامه شعر