خورشید سرخ 📰 شاعر پوریا معصومی
آسان شده نبردی کز رنگ سرخ دریاست
سرخی ز رنگ خورشید اندیشه فکر فرداست
این قامت نترسی کز خون جوانه می زد
از بذر حق و عدل است، اهداف؛ بذرِ معناست
معن
📝 ادامه شعر
میان شکم و شُبهه 📰 شاعر شیوا فدائی(یاس)
گربهای با شکمِ خالی
سایه وار، رد راهم را پیمود
سکوتش،
صدای التماس را بلعیده بود
فقط نگاهش
بی صدا می گوید:
«همین لقمهی نان، کافیست
برای
📝 ادامه شعر
مَشقی 📰 شاعر فروزان احمدی
آمده
در تیر رس نگاهم
دل فریب
رنگین
آهنگین
دور تادور معرکه
من و من هاییم
سلاح بر دوش
ایستاده ایم ورای حادثه
تن به تن
قوی پنجه ایست م
📝 ادامه شعر
خاک وطن 📰 شاعر سید اردلان رﺋﯿﺴﯽ
این وطن از ماست جان دل،سلاطین می روند
خوب و بد همراه با حور و شیاطین می روند
هر وجب از خاک ناموس است مبادا کم شود
اختر افلاک،فانوس است مبادا گم ش
📝 ادامه شعر
وطن 📰 شاعر فرهاد بیداری
اهلی
که
بر مدار آتش سماع کند
نااهلی ست
که خاکستر برداشت خواهد کرد
آرامشم
تقدیم تو باد وطن
که لالایی گهواره ات مرا آرام کرده بود
وطن
روح
📝 ادامه شعر
وطن فقط زخم دل ما 📰 شاعر احمد البرز
هم وطن چیزی بگو بی سر که نه بی پا وطن .
این همان زخم مغول بر قامت رعنا وطن ؟.
نغمه ی سیمرغ و ققنوس از دل خاکستر است ؟
آتش افتاده ی بر جنگل و دریا
📝 ادامه شعر
بازی با دم شیر 📰 شاعر سلیمان ابوالقاسمی
مه ز خـرداد است و از فصلِ بهـار
حمله از صهیون شده بر این دیار
چون سگِ هاری بـه استکبـار شد
در حمـاقـت کـم نبـاشد از حمـار
بـا دمِ شیــر از خطـا بـ
📝 ادامه شعر
مرگ بر این مادیان گناه! 📰 شاعر محمد ترکمان(پژواره)
.. مرا ایام خستگی
دیروز
رکاب می دادی اگر
هنگام تشنگی
به من _ نیم نیامی
آب؛
نه آه آفتاب، امروز
تو را دامن
می گرفتُ نه هیچ
چاه بی ماهی،
بیادِ
📝 ادامه شعر
اعترافاتِ بمبِ پیر 📰 شاعر علی نیتلی
اعترافاتِ یک بمبِ پیر
من، همان موشکِ غمگینِ تو بودم
که در انبارِ تاریخ،
رادارهای عشق را گم کرد...
تنها یادگارم:
سوراخی در پرچمِ که
📝 ادامه شعر
تن یا وطن 📰 شاعر پوریا معصومی
وطن در نام خود رمزی ز تن های گران دارد
بمیر ای تن که این دریا رسد آرام بر ساحل
پی آنم رسد دریا به آغوش تنی آرام
بسازد صخره ای محکم ز امواجی چنین ه
📝 ادامه شعر
شهید 📰 شاعر جمیله اتکالی شربیانی
شهید
ای شهید ای شاهدِ شیدای دشتِ کربلا
از تو میگیرد نگاهِ آینه نور و جلا
پل شدی تا بگذرم از ورطه ای سرد و سیاه
جانِ خود کردی فدا تا عشق
📝 ادامه شعر
نخل و نفس 📰 شاعر میعاد عصفوری
در دل شرجیِ خاموشِ غروب،
نخلی ایستاده بود،
تنها،
مثل من
که به تو فکر میکردم.
خرماها رسیده بودند،
تلخ و شیرین،
مثل خاطراتِ لبهات.
دری
📝 ادامه شعر
شبِ رقصیدنِ تابوت ها* 📰 شاعر قاسم بیابانی
این یک خواب دراز نیست
کابوس است
ردپایی از آلت قتاله
که در خواب سیاه من
سُم می کوبد.
حالا ای گونه ی انسان
ای سراسیمه از نغمه ی سرکوب
با گل
📝 ادامه شعر
باغ آینه 📰 شاعر میترا کریمیان
باغی از آینه وُ شعشعه ی نور
گذر میکردم
جام بر جام همه تکیه به هم
هر یکی قطعه ای از گوی بلور
می درخشد در نور
از درون یا بیرون
بازتابی از آن تا
📝 ادامه شعر
نمیدانم چه بنویسم! 📰 ارسال توسط محمدکمری«جامیسوو»
از آخرین باری که نوشتهام مدتها گذشته، سالها آرزوی نویسنده شدن داشتم و وقتی که حس کردم نوشتن را یادگرفتهام، آن داستان لعنتی مثل یک پتک سنگین خورد توی سرم. آن روزها کم کم داشت باورم میشد که من هم میتوانم نویسنده شوم، صبح همان روز بود که توی بخش جراحی موبایلم آنقدر زنگ خورد و آنقدر سایلنت کردم که استاد هم کلافه شد. البته که باید خاموشش میکردم، اما چون آن روز باید کارگاه مهمی را هماهنگ میکردم و از ...
📝 ادامه مطلب
عشق در جنگ 📰 شاعر بهروز جلیلوند
وقتی
تنور جنگ داغ است
عاشقانههایت بیشتر میچسبد ...!
(بهروز جلیلوند)
خواب 📰 شاعر ساناز زبرشاهی
تو را من دوست دارم ،گر چه از دنیای من دوری
و جهان تاریک و تـو ، دروازه هایِ روشنِ نوری
زلیخـا را ببین ! دیـوانه شد از هجـرِ محبوبش
خوشـا برح
📝 ادامه شعر
کو آنجا 📰 شاعر رضا شاه شرقی
امروز از آنجا گذشتم
دگر آنجا نبود
روح الامین 📰 شاعر ملینا قشقایی
باتوخندیده ام
درانبوه خاطرات خیس
گیسوی یاد
درنسیم قریه های آشنا
رهاست
غنچه های بغض من
لبالب شکفتن از
بوسه اند
کلام را برلبان تو
تعمید
📝 ادامه شعر
بودن 📰 شاعر سحر غفوریان
بر من هجوم می آورد
بودن این لحظه.
بودن
آری بودن
من طعم بودن را چشیده ام.
شبیه مزه ی شاتوت
که رنگ خون می دهد.
مثل رنگینی آسمان بعد از دود
که ا
📝 ادامه شعر
غُرانهای از دل ایران 📰 شاعر حافظ کریمی [ لسان الحال]
به نام آن خدایی که نامش شکوه است
زمین، خاک ما، و آسمان، کلاه خود ماست!
از دلِ هر ستبر سنگی که در این خاک خوابیده،
نعرهای بر میخیزد
ا
📝 ادامه شعر
پچپچ ثانیه ها 📰 شاعر محمد علی شیردل
برگرد و رها کن ز غم و مرثیه هایم
از درد و شب و پچپچ این ثانیه هایم
در برق نگاه تو چه سری است که تنها
چشمک زد
📝 ادامه شعر
وطن ! اندوهِ شکسته ! 📰 شاعر فریدون ناصرخانی کرمانشاهی
دراین بی صدایی
تو / صدایِ / منی
درگیتاری غمگین
در کوچه ای / که / خودرا گُم کرده است
در کوچه ای که پریدند
رویِ سقفِ قطار
تا / جنونِ عریانِ /خان
📝 ادامه شعر
رواقِ روبان 📰 شاعر دکتر سید هادی محمدی
کجای یاد تو سَر رفتم؟
شبیه عاقبتِ سیگار
که ما دوباره بهم خوردیم
در اوجِ عاشقی خودکار
هنوز داغِ تو سنگین است
برای نعشِ خیابانها
خراب ن
📝 ادامه شعر
حسودی نکردم 📰 شاعر مهدیه صاحب زمانی
تُفِ سر بالا بودی ، واسه قلبِ سادم
کیش و ماتم کردی ، پیشِ عالم و آدم
خنجر از پشت زدی ، تا دیدی که دل دادم
شاید این منم که از چشمِ تو افتادم
بگ
📝 ادامه شعر
رود و رنج 📰 شاعر مهرداد خردمند
فریادِ رود، با کفِ بیداد رفته است
از ما نشانِ روشنِ فریاد رفته است
پیغامِ آفتاب، به شبها نمیرسد
یعنی فروغِ آینه از یاد رفته است
گم شد صد
📝 ادامه شعر
رعد 📰 شاعر اعظم زارع
بخواهم دستم در دست دوستی باشد که غافلم کند به چه بدرد
کج روم از یاد خدا و به ره عصیان برد چه بدرد
ره از صومعه به مسجد ضرار نگیرم باز
جماعتی دشنه
📝 ادامه شعر
زنگوله ی ناقوس 📰 شاعر محمد علی شیردل
خط بزن از مشق خوابم واژه ی کابوس را
وحشت یاغی تر از آشوب اقیانوس را
تاب دادی موی خود را تا در آری توامان
هم لج مازندران را هم لج چالوس را
📝 ادامه شعر
رگ های شکسته 📰 شاعر محمدحسن چگنی زاده
نه در آستانه ی دری ایستاده ام
نه در گمان ارث پدری!
دست و پای میخکوب شده ی خداست
روی زمین عاقبت اندیش!
.
استعاره ی چندم یک قاب!
هوا خلاصه تر، گشا
📝 ادامه شعر
ایران، تاریخ تأسیس ندارد. 📰 ارسال توسط محمدحسن چگنی زاده
وطنم!
آنگاه که تصویر دلفریبت را خاک می شست، من، نه آن گوشه گیر بودم که در پشتواره های حقیر دیوار، همآغوش شوم و نه آن نیزه ی شکسته ای که در دل دشت پوسیده است.
همرنگ آهن گداخته، همدوش برق آسمان، عنان شکیب خویش از دست نداده ام. این بار داغ نیازت آتش نبوّت را با چراغ خون تو روشن کرده است. حریر پیکرت را به من بسپار تا بشکنم از سر خشم، تخم چشم مرداب را. حروف نامه ی لعاب اندود کاسه ی آشوبگرشان را.
...
📝 ادامه مطلب