کُرِ شکستگیها 📰 شاعر شیوا فدائی
کُرِ شکستگیها
زبان با سر انگشتان نور
معنا را از گلوگاهِ سکوت قاپید
سکوتی سربی، انباشته از حافظه،
که ترکهای بیصدا را به دوش میکشید.
هر هارمو
📝 ادامه شعر
خونِ سبزِ آسفالت 📰 شاعر مریم نقی پور خانه سر
ایستادهایم بر آستانهی هیچ؛
روی همین نقطهی کالی
که «زمان» نامیده میشود.
اینجا خاک، تشنهی زخم نیست،
که خاک، بوی دانه را
از فرسنگها به ارث
📝 ادامه شعر
شرمسار... 📰 شاعر محمد ترکمان(پژواره)
: ... _ یلدا _ ...
_ من _ برای انار
دانه ای _ به دار
می روم
وَ از روی کودکم،
هزار بار، تا مزار!
بداهه ای شرمسار
به افتخار هر کارگزار بی مقدار!
بیواژه 📰 شاعر طیبه ایرانیان
بیواژه
واژهها
پا درآوردهاند
از ذهنهای خسته
بیدهان
بیصدا
جهان لنگ میزند
دستها
تنهاییشان را میکوبند به زمین
جا ماندهاند
اما ه
📝 ادامه شعر
استعاره ی ریواس 📰 شاعر سلمان مولایی
سر نوشت : مونولوگ
دوباره می گریزی از این عاشقی
خدا نگه دار ت
که پا ی خسته ی من دیگر از سفر سیر است
حصار می شود آخر
فرار از این آغو
📝 ادامه شعر
یلدا 📰 ارسال توسط محمد رزاقی
یادباد شبهایی که کرسی، مرکز دنیای کودکی مان بود و دورِ آن، درازای آخرین شب پاییز را گیسوانی برفی و ریشی سفید روشن می کرد.
حلقه های زنجیر ثروت انسانی مان، یک به یک به هم پیوسته و کلاف اصالتمان به حضور ریز و درشت آدمیانی از جنس اعتماد و انسانیت و عشق، تنیده می شد.
ریسه رفتن کودکان، قهقهه های زنان، خندهٰ مردان و در هم آمیختن گاه به گاهِ آنها از یک سو، سفره و سینی رنگارنگ میوه و طعام که هر یک از حاض ...
📝 ادامه مطلب
عطرِ نفس 📰 شاعر طیبه ایرانیان
عطرِ لمس
دستهای لرزانم را
دراز میکنم
تا احساس
جرأتِ پیدا کند
غمِ نشسته
در چشم هایت
آرام
به یاسهای بهاری
برمیگردد
و عطرشان
از مرز
📝 ادامه شعر
آیا سحر می آید؟ 📰 شاعر پروانه دلداده
.
شب،
بلندتر از همیشه
ایستاده...!
نه برای قصه
نه برای خنده
که انار ،
دانهدانه
به انگشت حسرت شمرده می شود
مثل سکههایی که
برای خریدِ و
📝 ادامه شعر
خاموشوارهها (ترانه) 📰 شاعر حسین صداقتی
ــــــــــــــــ(( مستِ رؤیا ))ـــــــــــــــ
این گوشهی سَر رفته از اقاقی
مشغول شعرِ دلبرانهی تو
لحظه، پُر از جرعهی مستِ رؤیا
جان منه، ج
📝 ادامه شعر
استعاره ی ریواس 📰 شاعر سلمان مولایی
سر نوشت : مونولوگ
دوباره می گریزی از این عاشقی
خدا نگه دار ت
که پا ی خسته ی من دیگر از سفر سیر است
حصار می شود آخر
فرار از این آغو
📝 ادامه شعر
آخرین شب آذر... 📰 شاعر الهام ابوالحسنی
.
.
.
با صدها برش بر مغز هندوانه
یلدا کوتاه نمی آید ؛
اما شیرینی حضورمان تاسحر
کوتاه می کند
بی شک،
گیسوان بلند آخرین شب آذر را ...
.
.
📝 ادامه شعر
یلدایی دیگر 📰 شاعر بهرام معینی
یلداست
و شب
بر شانههای شهر
سنگینی میکند
سفره
به قدر یک آه
جمع شده است
نه انار
نه هندوانه
نه خندهای که سیر باشد
فال حافظ را
آرام
📝 ادامه شعر
سزارین اشک ! 📰 شاعر کامران اسدی
عصر عصر یخبندان
عصر برق موهای تو
آغاز انحطاط ساعقه
با چشمهایت، تجارت می کنند
ماه و ستاره
عصری
که به صورت فصل ها
یکم به یکم
چنگ می
📝 ادامه شعر
اَمرداد 📰 شاعر صبا حاجی بابایی
تویی طلوع و غروب
هر نفسم
هرم های سرخ شور انگیزت
پرتو های طلایی سخاوتت
آبی دریای بخشندگیت
چون ستاره ای دلربا
دلچسب چشمک
میزند
آفتاب گردانی هس
📝 ادامه شعر
یلدا، میان لب و اشک 📰 شاعر طیبه ایرانیان
یلدا، میان لب و اشک
یلدا
در گوشم مانده بود
و من
دستهای یلدایام را
به قرمزی آبِ انار
میسپارم
و بر لبانِ کودکی میگذارم
کودکی
که شب را
📝 ادامه شعر
یک دقیقه ی کشدار 📰 شاعر میثم علی یزدی
مینویسم بروی قلب انار
شب یلدا نبودهای دلدار
مثل یلدای سال های پسین
پیش رو عکس توست بر دیوار
گریه دارم انار آوردم
میدرخشند دانه های انار
ا
📝 ادامه شعر
او یک صدا نبود 📰 شاعر سحر غفوریان
او یک صدا نبود
زلالی انعکاسی که در کوه می پیچید
به رنگینی رنگین کمان
که فریاد می زد
مرا دوست داشته باشید.
به برق بال پروانه ی بی آشیانه
که جان م
📝 ادامه شعر
** جو ** 📰 شاعر میترا کریمیان
جناغ ها شکست...
در تئاتر اجاقهای یخ زده،
جو، بی رنج تجویز می شود
پاولف شرط بسته
نجابت جمع را
به سخره نگیرد
اما دروغ؛
آب بینی آویزانی
ب
📝 ادامه شعر
جهل تا فرزانگی 📰 شاعر محمد باقر انصاری
جهل تا فرزانگی
در وجودت دانشی افشان بکن
علم را در مغز خود تابان بکن
گرزدانش می کنی خود را بِدَر
کورمی گردی زدانش همچوخر
از سرت خالی بکن حیوانگی
📝 ادامه شعر
آخرین شب آذر... 📰 شاعر الهام ابوالحسنی
.
.
.
با صدها برش بر مغز هندوانه
یلدا کوتاه نمی آید ؛
اما شیرینی حضورمان تاسحر
کوتاه می کند
بی شک،
گیسوان بلند آخرین شب آذر را ...
.
.
📝 ادامه شعر
انتظار یا کریم و یلدا 📰 شاعر رضا شاه شرقی
مختصر آبی چکید
کوچه شیب ،شیب جوی
اب راهی سوی جوی
چرخ خودرو روی آب ،
له شد آب روان ،
جوی نالان ،
انتظار یا کریم ،پایان، پرید
📝 ادامه شعر
ای فلک 📰 شاعر داودچراغعلی
گله دارم ای فلک من از سر تقدیرم
میتوانستی ونکردی چاره بر تدبیرم
من به درگه تو دل بسته بودم و...
بسیارچرخاندی وکردی آخر تحقیرم
چنان آب پاکی ر
📝 ادامه شعر
رگها ی خاکستری 📰 شاعر شیوا فدائی
برف...
روی قلبها سر خورد.
هر قلب، مهمانش را
به شکل خودش پذیرایی کرد
گاه سنگین،
گاه سبک،
گاه رازی دیرین،
گاه نخستین نُتِ سکوت.
یلدا در گوشه
📝 ادامه شعر
زمستان وآواز یلدا 📰 شاعر محمدرضا گلی احمدگورابی
زمستان آمد و رخسار تو برف درخشان
به چشمم خندهایت میدمد خورشید پنهان
تو ای مه، بوسهی لبهای تو شیرینتر از قند
به جانم میرسد عطر تو چون باد خرا
📝 ادامه شعر
پازل ناتمام یلدا... 📰 شاعر بینش پارسا
ما
در این تاریکیِ بزرگ
قطعهقطعه شدهایم /
هر کدام
تکهای از یک نقش روشن
که هنوز
به هم نچسبیده است.
پشتِ این پازلِ شب،
روزیست
که با قی
📝 ادامه شعر
یلدایِ جان 📰 شاعر شبنم ولیدی(شَمی)
شب را سحر کن جان من،ای درد و ای درمانِ من
تا گل کند باغی ز نو، در گوشه ی ایوان من
بنشین کنارم تیرگی، ای رازِ بینام و نشان
آرام شو در سینهام، ای
📝 ادامه شعر
خاموشوارهها (ترانه) 📰 شاعر حسین صداقتی
ــــــــــــــــ(( مستِ رؤیا ))ـــــــــــــــ
این گوشهی سَر رفته از اقاقی
مشغول شعرِ دلبرانهی تو
لحظه، پُر از جرعهی مستِ رؤیا
جان منه، ج
📝 ادامه شعر
نُجوایِ یال در یخبندان 📰 شاعر مریم نقی پور خانه سر
زمستان،
برگِ سپیدیست که روزگار پیش رویمان گذاشته؛
و این اسبها...
واژههایی مُورب و سیاهاند
که بر تنِ برف، «صبوری» را هجی میکنند.
عجب
📝 ادامه شعر
لحظه ها تصمیم می گیرند... 📰 شاعر محمد ترکمان(پژواره)
... شعر من،
زبان سکوت است و
واژه ها،
_ تکه های _ هستی
ترجمان چشم تو... 📰 شاعر آرش خزاعی فریمانی، میرزا
1. نگاهم را دست کم نگیر
همین نگاه من
در پایتخت چشمهای تو
کودتا کرده بود
سرم هنوز شعار میداد،
اما قلبم ...
قصر نگاه تو را فتح کرده بود
2.
📝 ادامه شعر