زن همسایه، شوهرش و یه آدم آس و پاس 📰 ارسال توسط سپهر امریاس
تو شهر، بیکار بودم
و فقط برای فرار از بوی گند اتاقم، رفتم تالار.
گفتن یه نوازندهی معروف اومده،
ویولنش صد سال قدمت داره.
صداش مثل قطرهی بارون میچکید وسط یه بیابان داغ.
کنارم چندتا پیرمرد با کتهای اتوخورده نشسته بودن
و من حتی بند کفشامو نبسته بودم.
قطعه های مختلفی نواخته میشد:
کورلی،
ویوالدی،
بریج تاور،
انسکو...
همه ساکت، همه غرق موسیقی.
ولی نمیدونم چرا یاد زن همسایهم افتادم ...
📝 ادامه مطلب
"قلبی به اندازه کهکشان" 📰 ارسال توسط زهرا کردستانی
.. اگر به چهره و هیکلش نگاه میکردی، هیچ چیزی دستگیرت نمیشد جز آدمی سختسرتق، شاید کمی هم خشن...
اما قلبی در گوشهی سینه میتپید به بزرگی کهکشان راه شیری؛ لبخندی که چنان غرق در مهربانی و لطافتت میکرد که گمان میکردی سالهاست او را میشناسی...
میگویی: «چقدر او را میشناسم؟» باید بگویم به اندازهی تمام سالهای زندگی گربهایام...
به اندازهی میوهایی که کنارش کردم، او را میشناسم...
شعر قلب و ...
📝 ادامه مطلب
مست معنای تو 📰 شاعر مهرداد خردمند
به چشمم نشستهست رویای تو
که میریزد از ماه سیمای تو
نسیم سحر بوی یادت گرفت
دلم شد اسیر تماشای تو
به مهتاب و باران سپردم دلم
که آید شمی
📝 ادامه شعر
" قله ی برگشته " 📰 شاعر نسترن خزایی
در جایی که تمام اش را
با یکسره ترین تیرگی
مُرده است
نمی تواند
معنای جنگ را
درست بفهمد
جایی که
ارزش افزوده اش
مرگ است
جنگ بی معنی ترین
📝 ادامه شعر
تبعیدیانِ دین 📰 شاعر شیرین هوشنگی
از کجا آمده ایم ؟
خاطرمان نیست...
که بودیم؟
نمیدانیم
گویی ناممان را...
پیش از ما دفن کردند
از چه سخن میگویی؟
سایبانِ جورَت کیست؟
ما در
📝 ادامه شعر
نمی فهمی 📰 شاعر سحر غفوریان
نمی فهمی
وقتی می گویم
دوستت دارم
همان گونه
که شبنمِ روی گل برگ را.
نه
غرضی نیست.
دوست داشتن معصوم است.
بی ریا اما
بی جنس.
همان طور که مادر
📝 ادامه شعر
یاد آن سروده 📰 شاعر حجت جوانمرد
پاییز،
سایه های خودش را فریاد می کشد.
مسرور به اینکه،
تنهایی را درباران زمزمه می کنم.
خیالی سخت،،
در ریزش نم نم باران است.
ترنمی آرام ،درنغمه ها
📝 ادامه شعر
نَسلِ اِرورهای 404 📰 شاعر شادان شهرو بختیاری
کُدامین "اُمید" را
«سابِسکِرایب» کُند
نَسلی که
در "حالت پرواز"
«باندی» برای فُرود نَداشت
نسلی که
با آن (خودی که شَبیه
📝 ادامه شعر
مردِ مردستان 📰 شاعر دکتر سید هادی محمدی
هر چند که قامتِ خِضابت خون است
هنگامه ی با حُسَینِ تو اکنون است
با رمزِ تَوَکَّلتُ عَلی نَصر الله
در ضاحیه روز آخرِ صَهیون است
📝 ادامه شعر
زندگی نبود... 📰 شاعر محمدعلی ایرانمنش
زندگی چه بود
لحظه ای دم و بازدم
عمری خاطراتِ کوچک و بزرگ
و کوله باری از دردها
زندگی آن مردابِ زیبا
آرام آرام خنجرش را بر تنت فرو می برد
آسا
📝 ادامه شعر
نسیمِ جان 📰 شاعر مهرداد خردمند
به چشمم عالمی جز چشم تو پیدا نمیگردد
دلِ من بیتو در این خانهٔ غم وا نمیگردد
نسیم از جانِ تو بویی به باغ راز آورده
که بی آن، جانِ عاشق
📝 ادامه شعر
کلاغِ بلورین 📰 شاعر دکتر سید هادی محمدی
ماه
با لبخند پوسیده
چرک سق می زند
پنجرهها
جای باران
قطره ی گوش میرویانند
درختان
روی انگشتان مبتلا
آشیانه بسته
📝 ادامه شعر
خزان آمد.. 📰 شاعر پیروز پورهادی
پاییز نمیدانست اسرار زمستان را
اسرار دی و بهمن اسرار شبستان را
پاییز نمیدانست تا این که خزان آمد
لبخند لبی خشکید سوزی که نشان آمد
1
📝 ادامه شعر
زمانه ی ما 📰 شاعر داودچراغعلی
ما بد بودیم و انگ بدنامی بنام زمانه زدند
شمع سوخت اماعاشقی را بنام پروانه زدند
عشق چه غریب بوده در میان آن مردمان
چون به مجنون بینوا برچسب دیوانه
📝 ادامه شعر
کلاغِ بلورین 📰 شاعر دکتر سید هادی محمدی
ماه
با لبخند پوسیده
چرک سق می زند
پنجرهها
جای باران
قطره ی گوش میرویانند
درختان
روی انگشتان مبتلا
آشیانه بسته
📝 ادامه شعر
پایگاه پدافند موشکی هاگ 📰 ارسال توسط اصغر رضامند
پایگاه پدافند موشکی هاگ
از مدتها پیش به دلم افتاده بود نکنه روزی این پایگاه رابزند
سحر گاه تابستان 1404با صدای مهیب و موج انفجارچندراکت که از پهباد های صهیونیستها پرتاب شدند سراسیمه بیدار شدیم
برایم صحنه های آموزش نظامی در سپاه در دوران سربازی در دشت ورامین سال 65 و بمباران و موشک باران های شهری اواخر جنگ تحمیلی عراق و جنگ غزه تداعی شدند
ساکنان مجتمع خصوصا کودکان را به آرامش دعوت کردم
ب ...
📝 ادامه مطلب
سایه ی بی غبار 📰 شاعر مصطفی نجفی راد
افتاد برق مهر نگاهش به جان من
نوشی چکید از لب او، در نهان من
دل شعله زد، ز آتش آن لحظه نخست
مهرش نشست، نوش جنون شد نشان من
گفتم: تو را چه شد؟
📝 ادامه شعر
قبلهی قلبم فقط آن روی 📰 شاعر محمدرضا گلی احمدگورابی
قبلهی قلبم فقط آن روی...
چشم تو روشنترین آیینهی رؤیای من
با نگاهت شب چراغی هست در مأوای من
بیتو این دنیا غمی در سایهی تکرارها
با تو
📝 ادامه شعر
از بغض تا ترنّم 📰 شاعر طیبه ایرانیان
از بغض تا ترنّم
دیدی که چگونه رها شدم
از بُغضِ پنهانِ توقّع؟
چسبید دستهایم
به ترنّمِ دستهایت
به زیباترین نوازشِ دنیا
بلورِ اشکهایم
ر
📝 ادامه شعر
مرگ بدون تمرین ... 📰 شاعر محمد علی شیردل
حافظ تنش در گور می لرزد
از بخت نامیمون و اقبالم
فنجان قهوه هم ترک برداشت
تا دید نقش عشق در فالم
خردادیان عمریست می رقصد
با این غز
📝 ادامه شعر
مردِ مردستان 📰 شاعر دکتر سید هادی محمدی
هر چند که قامتِ خِضابت خون است
هنگامه ی با حُسَینِ تو اکنون است
با رمزِ تَوَکَّلتُ عَلی نَصر الله
در ضاحیه روز آخرِ صَهیون است
📝 ادامه شعر
نمی فهمی 📰 شاعر سحر غفوریان
نمی فهمی
وقتی می گویم
دوستت دارم
همان گونه
که شبنمِ روی گل برگ را.
نه
غرضی نیست.
دوست داشتن معصوم است.
بی ریا اما
بی جنس.
همان طور که مادر
📝 ادامه شعر
سکوت در لابلای قلم 📰 شاعر طیبه ایرانیان
سکوت در لابلای قلم
سکوت…
در قلمم
امضا کردم.
کلمات، لغزنده
روی سفید.
هر سکوتت
شانههایم را میفشارد.
طیبه ایرانیان
نقش شیشه 📰 شاعر مصطفی نجفی راد
ای دل، به نقش شیشه چو افتاد چشم من
او رفت و سوخت، حسرت آن لحظه در زمن
گفتم به رنگ شیشه که جانم ز او پر است
گفتا که راه وصل نه اینجاست، ای غبن
📝 ادامه شعر
باده نوشی آزاد ... 📰 شاعر محمد علی شیردل
گر از قبیله ی عشق و تبار ِ ِ فرهادید
شراب ِ کهنه بنوشید از امشب آزادید
به زخم ِکهنه ی من بی امان نمک پاشید
که در شکنجه ی دلها چه خوب استادید
📝 ادامه شعر
خزان آمد.. 📰 شاعر پیروز پورهادی
پاییز نمیدانست اسرار زمستان را
اسرار دی و بهمن اسرار شبستان را
پاییز نمیدانست تا این که خزان آمد
لبخند لبی خشکید سوزی که نشان آمد
1
📝 ادامه شعر
** دارچینی ** 📰 شاعر میترا کریمیان
تو... خواهرِ پاییزی؟
که امواج گیسوان دارچینی ات
همراه نفس هوا می رقصند
انار لب ات به تبسم ، حقه می شکند
و خشکی چشمه سار نگاهت
حافظه ی بهار را
📝 ادامه شعر
شهد روان 📰 شاعر سما سمین
شهد روان
درود
شهناز منی ای شهد روان
هر دم ز برم دامن مکشان
بر رهگذر راهی به نشان،
از عطر تنت نوری بفشان
...
خاکی تن و از نوع بشرم
شوریده ز
📝 ادامه شعر
ساحل امن نگاهت 📰 شاعر محمد علی شیردل
نگیر از چشم هایم ساحل امن نگاهت را
به رویم بازم کن میخانه ی چشم سیاهت را
بزن دل را به دریای جنون بگذار تا شیطان
برای امتحان یک بار بردارد کلا
📝 ادامه شعر
یار نهان 📰 شاعر فرید کیومرثیان فریدران
به دوشَت نهادم، دلِ بی پناهی
که درمان گردم، روحِ بی گناهی
چه پنهان همدم، ولی جانِ منی
آه دوری مهتابم، حوضِ بی ماهی
فریدران، شیراز
چهارشنبه 3
📝 ادامه شعر