شعر تماشاگر 📰 شاعر سینا خرمشاهی
من دیدهام شبِ خسته از خواب،
کز خویش هم، گریخت و افتاد،
شمشیر در مشتِ سردِ قدرت،
از شرمِ خون، به خود لرزید و افتاد.
من دیدهام صبحِ بیسرانجام،
📝 ادامه شعر
کویر دل 📰 شاعر مهرداد خردمند
دردِ دوری میکشم، افسوس یارم نیستی
هرچه میخواهم تویی، اما کنارم نیستی
نازِ چشمت کیمیایِ کهنهکارِ عاشقیست
ورنه جز آهی که دارم در شمار
📝 ادامه شعر
در پشت چراغقرمز روزها 📰 شاعر مریم نقی پور خانه سر
در پشت چراغقرمز روزها
میانِ ما و آرامش
فاصلهای است به گستردگی یک رؤیا
رؤیای نان،رؤیای کار، رؤیای خانهای امن.
واژهای که هر شب میشنویم:
«ف
📝 ادامه شعر
غم روزگار 📰 شاعر داودچراغعلی
بیا ودر پیش وبرم بمان ای نگار امشب
می فشاند به سینه ام غم روزگار امشب
بیاکه عمری مایه ی درس دگران بودم
و تو باش ما را معلم وآموزگار امشب
بیا و
📝 ادامه شعر
جامیِ جامِ دل 📰 شاعر فریبا نوری
(عشق که رقص فلک از نور اوست)
فقه و سخن، وصلهی ناجور اوست
شور بیارید و شر و می خورید
این همگی جملهی دستور اوست
شعبهی اندوه و غمش بسته است
📝 ادامه شعر
سلام انسان 📰 شاعر سحر غفوریان
سلام انسان
خواستم بگویم
خوشوقتم از آشنایی ات.
صبح ها که لب پشت بام دل
با هراسی از افتادن
با کامی تلخ اما
امیدی شیرین
به سوی زندگی پرواز می کنی
📝 ادامه شعر
دل و راز نهفته 📰 شاعر محمدرضا گلی احمدگورابی
آبرویم را مریزی آبرو دارم دلا
این همه بد میکنی من با تو خو دارم دلا
پای حرف من نشین یک روز گر فرصت کنی
زخمهای لاعلاجی در گلو دارم دلا
اشک را
📝 ادامه شعر
غربتِ تاریخ 📰 شاعر دکتر سید هادی محمدی
کوفه را از عدل حیدر، بویِ قرآن میدهد
جانِ تبدارِ زمین را درس ایمان میدهد
آنکه در گردابِ جهل افتاده، دستش را علی
با طنابی از کلامِ خویش، سا
📝 ادامه شعر
حکایت نامه 12( گاو نر ) 📰 شاعر احمدمحسنی اصل ,
در روایت آمـــده چـــنـــدی مثــــل
یک به یک باشد بـواقــع چون عسل
شهــد شیــرین یکــی چون انگبــین
چون تــلاوت می شود لحـــنی وزین
دیگـــری هم ظا
📝 ادامه شعر
جنبِ جمجمه 📰 شاعر دکتر سید هادی محمدی
از جمجمهام
گندم میروید
تو با دهانِ زخم
نانش را میجَوی
و جهان
برای لحظهای
بو میگیرد
قالب شعر :
پریسکه
سـازِ ناکوک 📰 شاعر ساناز زبرشاهی
شبیـه مـاهیِ افتـاده بر آشـوبِ این ساحـل
سراغـت را از ایـن امـواج هایِ مـرده میگیرم
خــودم کـردم که لعنـت بر خــودم ، آخـر...
چـرا بر پایِ ما
📝 ادامه شعر
شعر خواب ابرها 📰 شاعر زهرا یوسفی
و زمین،
دست تشنه اش را
تا خواب ابرها بالا می برد
هر روز که می گذرد،
خطوط خشکش
بر تن ثانیه ها
روزشمار امید می شوند
درختان نجیب،
درخت
📝 ادامه شعر
بلبل جان 📰 شاعر مصطفی نجفی راد
هر که را در یاد دارم، درد من تنها نمود
جان غم فرسوده را شوری دگر برپا نمود
در دلم طوفان عشقش موجها بر هم فزود
چون نسیم صبحگاهی، سینه را غوغا نمود
📝 ادامه شعر
ایستگاهِ فراموشی 📰 شاعر مریم نقی پور خانه سر
ایستگاهِ فراموشی
من
قطاری را می بینم
که نفسهای فولادینش
در گلوگاه تونلها
خاموش شده است.
هر واگن
گورستانی است در حرکت
پر از آدمهایی
ک
📝 ادامه شعر
یکی از این غزلها 📰 شاعر معصومه یزدی
یکی از این غزلها، شعرِ آخر میشود روزی
که با هر بیت بیتش، عمر ما سَر میشود روزی
در این باور نمی گنُجد، زمانِ دل بریدنها
خیالِ دل بُریدن، عی
📝 ادامه شعر
پایان 📰 ارسال توسط فرهاد جوان
مضطرب بود. چشمهایش را به سقف اتاق نمور و تاریک دوخته بود؛ اتاقی غرق در سکوتی مرگبار. تنها صدای نفسهایش شنیده میشد. زیر لب چیزی زمزمه میکرد. با سختی دستش را بالا آورد و عرق پیشانیاش را پاک کرد. مردمک چشمهایش گشادتر میشد. لحظهای مکث کرد و لبهایش را بست؛ انگار چیزی به یادش آمد. بدنش بیحرکت مانده بود و تنها گاهی مردمک چشمهایش تکان میخورد و بهسختی پلک میزد.
در توهم افکار خودش غرق شده بو ...
📝 ادامه مطلب
سنگ زدن به خورشید 📰 شاعر دکتر سید هادی محمدی
چه شد که پرده کشیدی به ذات باور خود
لگد به زردترین اعتبار آخر خود
گمان مکن که به خورشید میرسد خشمت
زدی تو آتش کین بر دلِ مکدرِ خود
هن
📝 ادامه شعر
جامه ی خیال 📰 شاعر عاطفه کیانی
اما عزیز من
انصاف نیست
خیال داشتنت را
که یک عمر بافته بودم
دیگری بپوشد
روز دیدار... 📰 شاعر محمد کیا حبیب زاده
روز دیدارمون
در دلت طوفان بودُ
در چشمانت رقص باران
و من روح زخمی خودم رو
هزاران بار شُستم
در چشمانت
و عشق دوباره متولد شد
در دستانت
قسم به سرخ
📝 ادامه شعر
غربتِ تاریخ 📰 شاعر دکتر سید هادی محمدی
کوفه را از عدل حیدر، بویِ قرآن میدهد
جانِ تبدارِ زمین را درس ایمان میدهد
آنکه در گردابِ جهل افتاده، دستش را علی
با طنابی از کلامِ خویش، سا
📝 ادامه شعر
سماع عقل 📰 شاعر شیوا فدائی(یاس)
باز دختر، از دلِ پارهی من رویید و رفت
و زمان تیغ کشید و به گلویم داغ نشست
دفترم پاره شد از بارِ هزاران تکرار
لیک هر پاره به آتش، ریشهی تازه ببس
📝 ادامه شعر
کدام چشم، کدام من؟ 📰 شاعر شیوا فدائی(یاس)
گاهی
نشستهای
و من
روبهروی چشمانت
نه نوری
نه تصویر روشنی
فقط سایهای تیره
که در مردمکت فرو میرود
و نمیگذارد
من، من باشم
گاهی
چش
📝 ادامه شعر
خواب ابرها 📰 شاعر زهرا یوسفی
و زمین،
دست تشنه اش را
تا خواب ابرها بالا می برد
هر روز که می گذرد،
خطوط خشکش
بر تن ثانیه ها
روزشمار امید می شوند
درختان نجیب،
درخت
📝 ادامه شعر
سماع عقل 📰 شاعر شیوا فدائی(یاس)
باز دختر، از دلِ پارهی من رویید و رفت
و زمان تیغ کشید و به گلویم داغ نشست
دفترم پاره شد از بارِ هزاران تکرار
لیک هر پاره به آتش، ریشهی تازه ببس
📝 ادامه شعر
خیال باطل.. 📰 شاعر پیروز پورهادی
فاصله دور است
اما در نگاهم بوسه میگیرم
قائله ختم است
اما همچنان در گیر درگیرم
«زخم سیمهای خاردار» 📰 شاعر وحیدى شیرازى
چرا خونیست
سیم خارداری
که دانه تمشکها را
مانند ریسمانی
به هم پیوند میدهد
از قطرههای خون تمشک که بگذریم
و برقی که از نگاه رفت
آیا
📝 ادامه شعر
برای فهمیدن... 📰 شاعر جمیله اتکالی شربیانی
اشک و سکوت
خلاصهی دردم بود،
و
راهی که از میانِ من میگذشت
نه برای شکستن،
که برای فهمیدن
کِش آمد
در روشنایِ کمرنگِ سحر
من
در میانهی این ر
📝 ادامه شعر
مهآباد 📰 شاعر محمد جوان بخت
مجروحتر از روحِ مهابادم و ویران
مطرودترین آدمِ افسردهٔ ایران
فریادِ پس از حمله به تنهاییِ سردشت
جاماندنِ پا روی زمین در رهِ برگشت
تبدیلِ مصیب
📝 ادامه شعر
دانههای مهربانی 📰 شاعر مریم نقی پور خانه سر
انسانِ امروز،
ماهیست در تورِ نورها
که نفسهایش را به صفحهها میفروشد.
چشمانش دو پنجرهست رو به دنیاهای بیشمار،
اما دلش کلبهای تنهاست.
اما
📝 ادامه شعر
زمان تردید 📰 شاعر سحر غفوریان
لرزش کوه و
گریه ی ماهی ها.
زمان تردید.
این غبار فتنه که نامش دَم نهی
چه بیرحمانه به سخره می گیرد
اراده ی آهنین یک
مورچه ی از پا افتاده را.
چه د
📝 ادامه شعر