پیامبری مونثم با موهای روشن ِ کوتاه و اندوه های تاریک ِ بلند تا می توانید به من ایمان نیاورید!! من خود از بهشتی که وعده می دهم گریخته ام...! . . اینجا هر واژه قیامتی است که از گلوگاه قلمِ شاعران فواره میزند
@Sherikezendegist
منِ اندوهگین را قصدِ جان کردی،
نکو کردی
رقیبان را به قتلم شادمان کردی،
نکو کردی
به کنجِ کلبهٔ ویرانِ غم، نومیدم
افکندی
مرا با جغد محنت همزبان کردی،
نکو کردی
#وحشی_بافقی
@Sherikezendegist
پشت درِ سرای تو با من قرار نیست
بگشای در، که حوصلهٔ انتظار نیست
#حسین_منزوی
@Sherikezendegist
دوست را زير باران بايد برد
عشق را زير باران بايد جست ...
#سهراب_سپهری
@Sherikezendegist
شایدپرنده بود که نالید
یا باد در میان درختان
یا من که در برابر بن بست قلب خود
چون موجی از تاسف و شرم و درد
بالا می آمدم و از میان پنجره می دیدم که آن دو دست
آن دو سرزنش تلخ و همچنان دراز به سوی دو دست من در روشنایی سپیده دمی کاذب
تحلیل می روند و یک صدا که در افق سرد
فریاد زد
خداحافظ...!
#فروغ_فرخزاد
@Sherikezendegist
چشمی به تأمل نگشودهست نگاهت
بر وضع جهان گر عجبت نیست، عجب نیست
#بیدل_دهلوی
@Sherikezendegist
نگارا تو گلی یا جمله قندی
که چون بینی مرا چون گل بخندی
#مولوی
@Sherikezendegist
گیرم این باغ گلاگل بشکوفد رنگین
به چه کار آیدم ای گل
به چه کارم
بی تو..
#حسین_منزوی
@Sherikezendegist
می کنم الفبا را، روی لوحه ی سنگی
واو مثل ویرانی، دال مثل دلتنگی
بعد از این اگر باشم در نبود خواهم بود
مثل تاب بیتابی مثل رنگ بیرنگی
#حسین_منزوی
@Sherikezendegist
گر با غم عشق سازگار آید دل
بر مرکب آرزو سوار آید دل
گر دل نبود کجا وطن سازد عشق
ور عشق نباشد به چه کار آید دل
#ابوسعيد_ابوالخير
@Sherikezendegist
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دريا-پريانی كه سر از آب به در میآرند
و در آن تابش تنهایی ماهیگيران
میفشانند فسون از سر گيسوهاشان
#سهراب_سپهری
@Sherikezendegist
آنچنان مهرِ توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
#حافظ
@Sherikezendegist
گاه چون نای بُدم از غم تو با ناله
گاه بودم چو کمانچه ز فراقت به خروش
#سنایی
@Sherikezendegist
سخت می خواهم که در آغوش تنگ آرم ترا
هر قدر افشرده ای دل را، بیفشارم ترا
#صائب_تبریزی
@Sherikezendegist
گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما
سایه دولت بر این کنج خراب انداختی
#حافظ
@Sherikezendegist
وادی عشق بسی دور و دراز است ولی
طی شود جادهی صد ساله، به آهی گاهی
#اقبال_لاهوری
@Sherikezendegist
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن
#احمد_شاملو
@Sherikezendegist
نسیم باد صبا جان من فدای تو باد
بیا گَرَم خبری زان نگار خواهی داد
#خواجوی_کرمانی
@Sherikezendegist
به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر
گرش به خواب ببینم که در کنار من است
#سعدى
@Sherikezendegist
رویت به زلف پر چین تسخیر ملک دل کرد
فتحی چنین که کرده با لشکر شکسته؟
#صائب_تبریزی
@Sherikezendegist
همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
#حافظ
@Sherikezendegist
دیدار تو گر صبح ابد هم دهَدَم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
#فریدون_مشیری
@Sherikezendegist
ناز نشسته با طرب،چهره به چهره،لب به لب
گوشه ی چشم مست تو ،گفت و شنود می کند
#هوشنگ_ابتهاج
@Sherikezendegist
ز جام عشق او مستم دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هوشیار می باید
#شیخ_بهایی
@Sherikezendegist
مژدهی وصلِ تو کو کز سرِ جان برخیزم
طایرِ قدسم و از دامِ جهان برخیزم
#حافظ
@Sherikezendegist
چشمهای تو
معنای تمامی جمله های ناتمامی است
که عاشقان جهان
دستپاچه
در لحظه ی دیدار
فراموشی گرفتند و
از گفتار بازماندند !
ای کاش
خودم را در چشمهای تو
حلق آویز کنم !
#عباس_معروفی
@Sherikezendegist
نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو!
«دوستم داری» ؟را از من بسیار بپرس!
«دوستت دارم» را با من بسیار بگو!
#فریدون_مشیری
@Sherikezendegist
مراد ما وصال توست از دنیا و از عقبی
وگرنه بی شما قدری ندارد دین و دنیا را
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری
برآید از دلم آهی بسوزد هفت دریا را
#سعدی
@Sherikezendegist
مرا آن نيمهى ديگر بدان، آن روح سرگردان
كه كامل مىشود با نيمهى خود، روح تنهايت
#حسین_منزوی
@Sherikezendegist
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانهی ما را
#سعدی
@Sherikezendegist
ای خوشا روزی که ما معشوق را مهمان کنیم
دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم
گر ز داغ هجر او دردی است در دلهای ما
ز آفتاب روی او آن درد را درمان کنیم
#مولوی