پیامبری مونثم با موهای روشن ِ کوتاه و اندوه های تاریک ِ بلند تا می توانید به من ایمان نیاورید!! من خود از بهشتی که وعده می دهم گریخته ام...! . . اینجا هر واژه قیامتی است که از گلوگاه قلمِ شاعران فواره میزند
@Sherikezendegist
غروب را نتوان مرگ آفتاب انگاشت
که زندگیش فرورفتن است و سر زدن است
#حسین_منزوی
@Sherikezendegist
مرغ دل باز هوادار کمانابروییست...
ای کبوتر! نگران باش که شاهین آمد
#حافظ
@Sherikezendegist
دوستم داشته باش؛
دور از سرزمین خشم و سرکوب،
دور از شهرمان که از مرگ لبریز شده است.
#نزار_قبانی
@Sherikezendegist
مخمور ماندهایم و امیدِ شراب نیست
لبتشنهایم و قسمتِ ما جامِ آب نیست
#طغرای_مشهدی
@Sherikezendegist
و همچنان که پیش می آید
ستاره های اکلیلی، از آسمان به خاک می افتند
و قلب های کوچک بازیگوش
از حس گریه می ترکند.
#فروغ_فرخزاد
@Sherikezendegist
خورشید روزی برای همه
به یک اندازه طلوع خواهد کرد
شاید ما آن روز را نبینیم،
اما زندگی، چیزی جز امیدواری نیست.
#ناظم_حکمت
@Sherikezendegist
خدا کند انگورها برسند
جهان مست شود
تلو تلو بخورند خیابانها
مرزها مست شوند
برای لحظهای تفنگها یادشان برود دریدن را
کاردها یادشان برود بریدن را
قلمها آتش را،
آتش بس بنویسند.
#الیاس_علوی
@Sherikezendegist
«میدانی که وطن چیست صفیه خانم؟
وطن یعنی همهی اینها نباید اتفاق میافتاد...»
#غسان_کنفانی
@Sherikezendegist
خاکِ غارتپرورِ بنیادِ این ویرانهایم
هر که آمد، اندکی ما را پریشان کرد و رفت..
#بیدل_دهلوی
@Sherikezendegist
اى سرزمين! كدام فرزندها، در كدام نسل، تو را آزاد، آباد و سربلند با چشمان باور خود خواهند ديد؟
اى مادر ما، ايران!
جان زخمى تو در كدام روز هفته التيام خواهد پذيرفت؟
چشمان ما به راه عافيت تو سفيد شد؛ اى ما نثار عافيتِ تو!
#محمود_دولت_آبادی
@Sherikezendegist
اگر جنگ نبود
تو را به خانه ام دعوت میکردم
و میگفتم:
به کشورم خوش آمدی
چای بنوش خسته ای
برایت اتاقی از گل میساختم
و شاید تو را در آغوش میفشردم
اگر جنگ نبود
تمام مین های سر راه را گل میکاشتم
تا کشورم زیباتر به چشمانت بیاید…
#نزار_قبانی
@Sherikezendegist
زیباترین حرفت را بگو
شکنجهی پنهان سکوتت را آشکار کن
و هراس مدار از آن که بگویند
-ترانهای بیهوده میخوانید-
چراکه ترانهی ما
ترانهی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست.
حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطر فردای ما
اگر
بر ماش منتی است؛
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است.
#احمد_شاملو
@Sherikezendegist
کامم اگر نمیدهی، تیغ بِکَش مرا بکُش
چند به وعده خوش کنم، جانِ به لب رسیده را؟
#رهی_معیری
@Sherikezendegist
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آبتنی کردن در حوضچه "اکنون" است
#سهراب_سپهری
@Sherikezendegist
چنان تو در دل من جا گرفته ای ای جان
که هـیـچ کــس نتواند گرفت جـای تـو را
#هوشنگ_ابتهاج
@Sherikezendegist
لحظه ای
و پس از آن هیچ...
پشت این پنجره شب دارد می لرزد
و زمین دارد...
باز می ماند از چرخش
پشت این پنجره یک نامعلوم
نگران من و توست،ای سراپایت سبز
دستهایت را چون خاطره ای سوزان ، در دستان عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسی گرم از هستی
به نوازش های لبهای عاشق من بسپار
باد ما را با خود خواهد برد
باد ما را با خود خواهد برد...
#فروغ_فرخزاد
@Sherikezendegist
مکن چنان که
شوم از تو بینیاز
مکن!
#وحشی_بافقی
@Sherikezendegist
شبم ز روز گرفتارتر به مشغلهی تو
که تا سحر به خیال تو میکنم گلهی تو
#محتشم_کاشانی
@Sherikezendegist
یأس پیری قطعکرد از ما امید زندگی
بسکه خمگشتیم افتاد از سر ما بار ما
#بیدل
@Sherikezendegist
خزان عشق و تاراج جوانی وحشت پیری
در این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردم
#شهریار
@Sherikezendegist
همه چيز درست خواهد شد
بالاخره انعکاس چاقو را فراموش خواهيم کرد
بالاخره مرغ سحر نيز با ما به ميکده خواهد خواند
بالاخره ما هم روزی
به دلخواه خود زندگی خواهيم کرد...
#سیدعلی_صالحی
@Sherikezendegist
کردند بر تو ناخلفان ظلمها وطن
بی کس وطن، غریب وطن، بی نوا وطن
#اشرفالدین_گیلانی
@Sherikezendegist
به هر فصلی غمی،
هر صفحهای انبوه اندوهی
وطن جان خستهام!
پایان خوب داستانت کو؟
#حسین_جنتی
@Sherikezendegist
یا رب زِ باد فتنه نگهدار خاک پارس.
#سعدی
@Sherikezendegist
به که بسپارمت ای خاک به بادت ندهند؟
به که بسپارمت ای خانه که ویران نشوی؟
#حسین_جنتی
@Sherikezendegist
مرغ دل باز هوادار کمانابروییست...
ای کبوتر! نگران باش که شاهین آمد
#حافظ
@Sherikezendegist
پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود
با خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم
#سعدی
@Sherikezendegist
ز دست هجر تو جان می برم به حسرتِ روزی
که تو ز راه بیایی
و من به پای تو میرم
#هوشنگ_ابتهاج
@Sherikezendegist
نه هر مخاطب و هر حرف و هر حدیث، خوش است
که جز تو با دگرم نیست، ذوقِ گفت و شِنود
#حسین_منزوی
@Sherikezendegist
بیش از اینها، آه، آری
بیش از اینها میتوان خاموش ماند
میتوان ساعات طولانی
با نگاهی چون نگاه مردگان، ثابت
خیره شد در دود یک سیگار
خیره شد در شکل یک فنجان
در گلی بیرنگ، بر قالی
بيش از اينها، آه، آری
در خطی موهوم، بر دیوار
میتوان با پنجههای خشک
پرده را یکسو کشید و دید
در میان کوچه باران تند میبارد
#فروغ_فرخزاد