منتخبی از بهترین اشعار کوتاه و شاه بیتِ غزلهای ناب ✅
دردمند از کوچه ی دلدار میآییم ما
آه کز دارالشفا بیمار می آییم ما..!
🌿
حال من بد نیست و یعنی هیچ جای بدنم درد نمیکند؛ ولی اگر بخواهی حالم را عمیقتر جویا شوی باید به تو بگویم که به هیچ وجه از زندگی خوشم نمیآید.
🌿
گفتم از اشکم مگر گردون بپرهیزد ولی
نیست بیم از گریه ام این گرگ باران دیده را ...
🌿
شبیه شادی دیوانگان، غمانگیزم
ِرها شدهای پیش پای پاییزم
اگرچه عشق مرا دست عقل داده، ولی
همیشه با دل دیوانهام گلآویزم
به میخ مهر و وفا یا به بند دلتنگی
لباس دلهرهام را کجا بیاویزم؟
نه میشود که به پای خیال بنشینم
نه میتوانم از این جای امن برخیزم ...
🌿
زِ عشقت بند بندِ این دل دیوانه می لرزد
خرابم می کنی اما خرابی با تو می ارزد!
🌿
میبوسمت و نیست ازین بوسه گریزی
تقصیر خود توست که اینگونه عزیزی ...
🌿
نیست گوش اهل عالم ، محرم اسرار عشق
زین سبب با خویشتن ، دیوانه میگوید سخن ...
🌿
از جهان مانده فقط جان که مرا ترک کند
من چنانم که محال است کسی درک کند ...
🌿
تعبیر خوابهای مرا از کسی مپرس
بگذار روی چهره بماند نقاب من
با آه خواندمت که خدا را قسم دهم
آه ای دعای نیمه ِشب ِ مستجاب من ...!
🌿
اين فيلم را به عقب برگردان
آنقدر كه پالتوي پوست پشت ويترين
پلنگي شود كه مي دود
در دشت هاي دور
آنقدر كه عصاها
پياده به جنگل برگردند
و پرندگان
دوباره بر زمين
زمين...
نه
به عقب تر برگرد!
بگذار خدا دوباره دست هايش را بشويد
در آينه بنگرد
شايد تصميم ديگري گرفت.
🌿
گفتم به رسم عاشقی خوشبین بمانم
چشمانتظارِ صبح فروردین بمانم
حتی اگر سهم من از تو تلخکامیست
آرام جانت باشم و شیرین بمانم
چون بادبادکها تو آن بالا بمانی
چون کودکان با شوق این پایین بمانم
خطی اگر بر بدگمانی میکشیدم
میخواستم پای خدا و دین بمانم
ارزان گذشتی از من و قسمت بر این شد
تا آخر عمر گران غمگین بمانم
دارم به آخر میرسم ای کاش میشد
چون روز اول با تو سرسنگین بمانم ...
🌿
یک نفر می نگرد مثل خودم رو به خودم
مثل آیینه ی در آینه تکثیر شده
یک نفر باز کمر بسته به آبادی من
به همین قلعه ی ویرانه ی تسخیر شده ...
🌿
شعر گفتن بعد بغض و گریه میچسبد
ولی
حالمان را عطرِ یارِ رفته بهتر میکند ...
🌿
مینویسم " د ی د ا ر "
تو اگر بیمن و دلتنگ منی
یک به یک فاصلهها را بردار ...!
🌿
زیباترین حرفت را بگو
شکنجهی پنهان سکوتت را آشکار کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانهای بیهوده میخوانید
چراکه ترانهی ما
ترانهی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست.
حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطر فردای ما
اگر
بر ماش منتی است
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است ...
🌿
گر بدانی حال من ، گریان شوی بیاختیار
ای که منع گریهی بی اختیارم میکنی ...
🌿
تجویز طبیب است که در تنگی دل ، عشق بورزم
این حادثه محتاج یکی هست که در دسترسم نیست ...
🌿
انسان نه میخواهد
مورد مشاوره قرار بگیرد،
نه اصلاح شود و نه نجات یابد،
بلکه او میخواهد شنیده و دیده شود
و دقیقا همانطور که هست
همراهی شود.
هنگامی که ما
چنین تعظیم عمیقی را
برای روح فرد رنج دیده
نشان میدهیم ،
احترام ما
منبع شفای آن شخص را
تقویت میکند ،
یعنی تنها منبعی که
به فرد رنج دیده
کمک میکند تا دوام بیاورد.
ما نمیتوانیم از دردمان فرار کنیم ،
پس در آن غسل میکنیم!
🌿
قرارمان
فصل انگور
شراب که شدم
بیا
تو جام بیاور ، من جان ...
🌿
تو نبین ساکت و آرام نشستم کنجی
حرف ناگفته زیاد است ولی محرم نیست ...
🌿
حاکمی از آن ماشد... حکم را دل میکنیم
عقل حکمش را نداند، حکم با دل میکنیم
حکم دل، یعنی دراین بازی حکومت با دل است
هر چ غیر از دل، اگر چه آس! باطل میکنیم
زندگی بُردیست گر یارم ورق دل رو کند
یار گر دل دار(دلدار) نبود دست زایل میکنیم
خال ِ دل دارم(دلدارم)، نگر دراین قمار زندگی
با وجودش، سینه چاکی در مسایل میکنیم
پختگی خواهد ک ”خشت" خام را آجر کند
خشت و آجر هم ب رسم حاکمی گِل میکنیم
گر ب رندیِ رقیبان، جِر زنی در حکم شد
"پیک" را مصلوب "خاج" و خاج چون دل میکنیم
گر چ باشد رسم مهرویانِ دلبَر، دل بُری
دل بُری نا ممکن و ما بُرد، حاصل میکنیم
🌿
کار سن نیست که اینگونه زمینگیر شدم
من به اندازهی غمهای دلم ، پیر شدم ...
🌿
ز ابر دست ساقی ، جسم خشکم لاله زاری شد
که در دل هر چه دارد خاک ، از باران شود پیدا ...
🌿
دنیا پر از رنج است
با این حال ، درختان گیلاس باز هم شکوفه میدهند ...
🌿
باران تویی! فرشته ی باریده از بهشت
ای اتفاقِ مثبتِ این روزهای زشت
بارانِ من! بهانهی جا مانده از قدیم ...
ای بوی خاکِ نم زده ی چینه های خشت
گندم ترین پدیده! در این قحطی نگاه
با ردِ سبز خوشه تو را می توان نوشت
بر سقف من ببار، از امروز روشن است
تکلیف راهِ سخت و پر از شیبِ سرنوشت
جادوی سبز و مخملیِ چشم های تو ،
جاری شده به شعر سیاهم ، پری سرشت ...
🌿
طبيبانم چه میدانند؟
دردم دردِ تنهاییست
تو نبضم را بگیری
بیگمان آرام میگیرم ...
🌿
کوزه ی دربسته در آغوشدریا هم تهیست
در گِلِ خشکتو دیگر فرصت تغییر نیست
اولین شرط معلم بودن انسان بودن است
شیخ این مجلس کهن سال است ، اما پیر نیست ...
🌿
خواستم گریه کنم ، قلب صبورم نگذاشت
وقت زانو زدنم بود ، غرورم نگذاشت ...
🌿
#هیچ_پاسخی آنقدر
دندان شكن نيست كه
بتواند يك #احمق را
متقاعد به #سکوت كند !
🌿
من رامِ تو بودم که رمیدم ، که رماندی
صیادِ قسم خوردهی من! دیر چکاندی...!
🌿