ما آمدهایم که با حضورمان جهان را دگرگون کنیم، نیامدهایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بیآزارتر بود و از گاو هم مظلومتر.
ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان و راه رفتنمان و نگاهکردنمان و لبخندزدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود...
ما نیامدهایم فقط بهخاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...
#نادر_ابراهیمی
- ابوالمشاغل -
@sheroadabi1
فقط با سايهی خودم خوب میتوانم حرف بزنم، اوست كه مرا وادار به حرف زدن میكند. فقط او میتواند مرا بشناسد، اوست که حتما میفهمد.
#صادق_هدایت
@sheroadabi1
حتی در غم انگیزترین زندگیها نیز ،
به لحظاتی درخشان برمیخوریم ...
و حتی در میان شن و سنگ هم ،
گلهای کوچک شادی میروید ...
✍🏾 #هرمان_هسه
📕 گرگ بيابان
@sheroadabi1
مترسک را دار زدند
به جرم دوستی با پرنده ..!!!
که مبادا تاراج مزرعه را به بوسه ای فروخته باشد ...
راست میگفت سهراب ...
" اینجا قحطی عاطفه است "
#فریدون_مشیری
@sheroadabi1
گفتند به او:
جهان پر از زيبايي ست
برگرد بيا كه آسمان رويايي ست
.
.
.
حالا كه پرنده از قفس دل كنده؛
پرواز پُر از واهمه ي تنهايي ست...
#اميرحسين_پناهنده
@sheroadabi1
الفبا برای سخن گفتن نیست
برای نوشتن نام توست
اعداد
پیش از تولد تو به صف ایستادند
تا راز زادروز تو را بدانند
دستهای من
برای جستوجوی تو پیدا شدند
دهانم
کشف دهان توست
#شمس_لنگرودی
@sheroadabi1
دل ما همیشه شکستهست فرزند!
اما "امیدواری"هیچوقت از جیبِ چپِ پیراهنمان
کم نشد.
#ناظم_حكمت
@sheroadabi1
ما مردمان خاورمیانهایم...
بعضیهایمان در
جنگ كشته میشویم، بعضی در زندان...
بعضیهایمان در جاده میمیریم، بعضی در دریا،
حتی بلندترین كوهها هم، انتقام تنهاییِشان را از ما میگیرند،
چرا كه ما شغلِمان ”مُردن” است.
#نشاط_حمدان
@sheroadabi1
دلم تنگِ تو که میشود،
کلمۀ سیب را میبوسم
یا کبریتی روشن میکنم
یا شیر آب را برای ساعات طولانی باز میگذارم و
گوشم را میدهم با آب برود
یا دستمالی بهدست میگیرم و
اندوه را
از تکتک استخوانهایم پاک میکنم
دلم تنگِ تو که میشود،
کلمۀ زن را میبوسم
کلمهای را که تو بودی!
برگها بههوای تو دوستم داشتند
ای کسیکه این خیابان را
زیباترین خیابان این شهر میکردی!
و وقتی به این خانه میآمدی
درختهای خیابان پاسداران
از گنجشک سنگین میشدند.
#حسین_شکربیگی
ـ از اندوهی به اندوهی دیگر
ـ نشر نگاه
@sheroadabi1
مُرد دیگر! آدمها میمیرند، سکته میکنند یا زیر ماشین میروند. گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخرهای پرتشان میکند پایین. اینها البته مهم است، ولی مهمتر همان نبودن آنهاست. این که آدم بیدار شود و ببیند که نیستش، کنار تو خالی است. بعد دیگر جای خالیششان میماند روی بالش. حتی روی صندلی که آدم بعد از مردنشان خریده است. آن وقت است که آدم حسابی گریهاش میگیرد. بیشتر برای خودش که چرا باید این چیزها را تحمل کند.
#هوشنگ_گلشیری
- آینههای دردار
@sheroadabi1
پاسخ چلچلهها را تو بگو
قصهء ابر و هوا را تو بخوان
تو بمان با من، تنها تو بمان
در رگ ساغر هستی تو بجوش
من همین یکنفس از جرعهء جانم باقیست
آخرین جرعهء این جام تهی را تو بنوش
#فریدون_مشیری
@sheroadabi1
و این جهان
پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
که همچنان که تو را میبوسند
در ذهن خود
طناب دار تو را میبافند
#فروغ_فرخزاد
@sheroadabi1
به خودم میخندیدم، به زندگانی میخندیدم. میدانستم که در این بازیگرخانهٔ بزرگ دنیا، هر کسی یکجور بازی میکند تا هنگام مرگش برسد!
#صادق_هدایت
- زندهبهگور
@sheroadabi1
ما اهالی رنج بودیم
و در کارخانه
با پیراهن هایی پرشور
عرق می ریختیم
ما
نقاط مشترک فراوانی داشتیم
و فقر
در سفره های باریک مان
پهن بود
اما راز بین اعداد و کلمات را می شناختیم
پس جدایمان کردند
تعدادی از ما در انفرادی
و تعدادی دیگر نیز
در انفرادی بودیم
اما همچنان نقاط مشترک فراوانی داشتیم
و هر کدام از ما
در شبکه ای تلویزیونی
برعلیه خودمان اعتراف می کردیم !
ما دیگری بودیم
اما هنوز نقاط مشترک فراوانی داشتیم
آن ها اما
دور از چشم تلویزیون ها
زیر پیراهن های پرشور ما
نقاشی شلاق را
پنهان کرده بودند!
#بکتاش_آبتین
@sheroadabi1
آلبومی قدیمیام
در زیرزمینِ خانهای کلنگی
که واحدهایش را پیشفروش کردهاند
در انتظار دستی جامانده در اعماق
که شاید آجرها نمیگذارند
خاطرهای فروریخته را ورق بزند
نجاتم بده!
در من
هنوز لبخندی هست
که میتواند چیزی یادت بیاورد
#لیلا_کردبچه
@sheroadabi1
دوستت داشتم
گویی هنوز هم دوستت میدارم
و این احساس مدتی پابرجاست
امّا بگذار عشقم بیش از این تو را نیازارد
آرزویم این نیست که سبب درد و رنج تو باشم
دوستت داشتم و
با تو شناختم نومیدی را
رشک و شرم را، اگرچه بیهوده
در جستجوی عشقی لطیفتر و حقیقیتر از عشق من باش
چرا که خدا به تو بخشیده
فرصت دوباره عاشق شدن را.
#الکساندر_پوشکین
@sheroadabi1
زمانی
با تكهای نان سیر میشدم
و با لبخندی
به خانه میرفتم
اتوبوسهای انبوه از مسافر را
دوست داشتم
انتظار نداشتم
كسی به من در آفتاب
صندلي تعارف كند
در انتظار گل سرخی بودم
#احمدرضا_احمدی
@sheroadabi1
جایی از سریال "New Pope"
کاردینال گوتیرز در توضیح عشق میگه:
عشق مثل خداست؛
به صورت دقیق نمیدونیم وجود داره یا نه، اما به شدت محتاجیم که وجود داشته باشه.
فکرکنم این درستترین تعریف از عشق و خداونده که من تا حالا شنیدم...
#حميد_سليمی
@sheroadabi1
خانه ام مي گويد : ترک ام مکن که گذشته ات در من نهفته است.
راه نيز مي گويد: در پي من بيا که آينده ات منم .
اما من به خانه و راه مي گويم : مرا گذشته و آينده اي نيست. اگر بمانم، در ماندنم رفتن است و اگربروم، در رفتنم ماندن،
که تنها محبت و مرگ، همه چيز را دگرگون توانند کرد.
📕 ماسه و کف
👤 #جبران_خلیل_جبران
@sheroadabi1
سفر چرا کنم
چرا سفر کنم؟
من که می توانم سرگردان باشم
سال ها حوالی خانه ام.
#بیژن_الهی
@sheroadabi1
فقط دشمنها هستند که همیشه حرف هم را بیهیچ کموکاستی میفهمند. اغلب هم لبخندی چاشنی گفتوگویشان است. دوستی همیشه با سوءتفاهم همراه است، عشق خیلی بیشتر...!
#حسین_سناپور
@sheroadabi1
روباه گفت:
کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی.
اگر مثلا سر ساعت چهار بعد از ظهر بیایی
من از ساعت سه تو دلم قند آب می شود
و هر چه ساعت جلوتر برود
بیش تر احساس شادی و خوش بختی می کنم.
ساعت چهار که شد
دلم بنا می کند شور زدن و نگران شدن.
آن وقت است که قدر خوشبختی را می فهمم!
امّا اگر تو وقت و بی وقت بیایی
من از کجا بدانم چه ساعتی باید دلم را برای دیدارت آماده کنم؟!
هر چیزی برای خودش رسم و رسومی دارد.
#شازده_کوچولو
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
@sheroadabi1
محبوب من!
عدالت یعنی هرچیزی، هرکسی، سرجای خودش باشد.
عدل این است که شما در دل ما باشید.
#محمد_صالحعلا
@sheroadabi1
مثل دری که بر پاشنهٔ فراموشی میچرخد
بهآرامی از نظر محو شد
زنی که دوستش داشتم
و بارها میان نوازشهای من
همچون گوزنی مکانیکی به خواب رفته بود
و من در سکوت فلزی رٶیاهایش درد کشیده بودم.
#ریچارد_براتیگان
@sheroadabi1
قناری ها سرود صبح می خوانند!
من آنجا چشم در راه توأم ناگاه
تو را از دور می بینم که می آیی
تو را از دور می بینم که میخندی
تو را از دورمی بینم،
که می خندی و می آیی!
نگاهم باز،
حیرانِ تو خواهد ماند!
سراپا چشم خواهم شد،
تو را در بازوان خویش خواهم دید!
سرشک اشتیاقم،
شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد!
تنم را از شراب شعر چشمان تو
خواهم سوخت!
برایت شعر خواهم خواند
برایم شعر خواهی خواند!
تبسم های شیرین تو را
با بوسه خواهم چید
و گر بختم کند یاری
در آغوش تو ای افسوس
سیاهی تار می بندد!
#فریدون_مشیری
قناری ها سرود صبح می خوانند!
من آنجا چشم در راه توأم ناگاه
تو را از دور می بینم که می آیی
تو را از دور می بینم که میخندی
تو را از دورمی بینم،
که می خندی و می آیی!
نگاهم باز،
حیرانِ تو خواهد ماند!
سراپا چشم خواهم شد،
تو را در بازوان خویش خواهم دید!
سرشک اشتیاقم،
شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد!
تنم را از شراب شعر چشمان تو
خواهم سوخت!
برایت شعر خواهم خواند
برایم شعر خواهی خواند!
تبسم های شیرین تو را
با بوسه خواهم چید
و گر بختم کند یاری
در آغوش تو ای افسوس
سیاهی تار می بندد!
#فریدون_مشیری
مجنون به نصیحتِ دلم آمده است
بنگر به کجا رسیده دیوانگیام
#ابوسعید_ابوالخیر
@sheroadabi1
ما با خودمان حرف میزنیم. وقتیکه هیچ همسخنی، همدلی، همراهی، همذائقهای گیر نمیآوریم، مجبوریم با خودمان حرف بزنیم. یعنی اولین قدمها را بهطرف جنون برمیداریم . این ممکن است مقدس باشد، ممکن هم هست که دیگر بهکلی منحرفکننده باشد و سر از دارالمجانین درآورنده.
#احمد_شاملو
@sheroadabi1
نمیگنجد این قلب در تنم
این تن در اتاقم
این اتاق در خانهام
این خانه در دنیا و
این دنیای من در جهان
ویران خواهم شد
دردم را درد میکشم در سکوت
سکوتی که در آسمان هم نمیگنجد
چگونه بازگویم این رنج را با دیگران
تنگ است این دل برای عشقم
این سر برای مغزم
که میخواهد ترک بردارد و
از هم بپاشد.
#عزیز_نسین
@sheroadabi1
آه،نگهبانان،
خسته نیستید آیا؟
از جستوجوی نور
در نمکزارِ ما
خسته نیستید آیا؟
از جستوجوی آتش گل سرخ
در زخمهای ما
آه، نگهبانان،
خسته نیستید آیا؟
#محمود_درویش
@sheroadabi1
تا به حال
افتادن شاهتوت را دیدهای
که چگونه سرخیاش را
با خاک قسمت میکند؟
_هیچچیز مثل افتادن دردآور نیست_
من کارگرهای زیادی را دیدم
از ساختمان که میافتادند
شاهتوت میشدند...!
سابیر هاکا
شاعر کورد - کرمانشاه
◼ @sheroadabi1