پائولو کوئیلو توی کتاب"انسان جدید، زندگی جدید" یه توصیه خیلی ارزشمند به مایی که همه ی وجودمون رو برای یه سری از آدما میزاریم که هیچوقت نفهمیدن و مدام خودمون رو بخاطرشون آزار میدیم میکنه و میگه:
«بسیار مهم است که بگذارید بعضی چیزها از بین بروند.
خودتان را از آنها رها سازید و از دستشان خلاص شوید. منتظر نباشید تا قدر تلاش هایتان را بشناسند و عشق تان را بفهمند. دَر را ببندید، آهنگ را عوض کنید، خانه تکانی کنید، گرد و غبارها را بتکانید،
از آنچه هستید دست بردارید و به آنچه که واقعا هستید روی آورید...»
@shervashaer
«تو بارون که رفتی»
اجرای زنده
خواننده و آهنگساز: سیاوش قمیشی
ترانهسرا: یغما گلرویی
تو بارون که رفتی
شبم زیر و رو شد
یه بغضِ شکسته
رفیق گلو شد
تو بارون که رفتی
دلِ باغچه پژمرد
تمام وجودم
توی آینه خط خورد
هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره
دلم غصه داره، دلم بی قراره
نه شب عاشقانه س، نه رویا قشنگه
دلم بی تو خونه، دلم بی تو تنگه
یه شب زیر بارون
که چشمم به راهه
می بینم که کوچه
پُرِ نورِ ماهه
تو ماه منی که
تو بارون رسیدی
امید منی تو
شبِ ناامیدی
هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره
دلم غصه داره ، دلم بی قراره
نه شب عاشقانه س، نه رویا قشنگه
دلم بی تو خونه، دلم بی تو تنگه.
در وصف عشق،صدای احمد شاملو و آیدا سرکیسیان را میشنوید🌱
خیلی قشنگه، خیلی...
حتما گوش بده بهش
@thepanizgm
شما میتوانید در این چند روز باقی مانده،
در این هفته باقی مانده،
به اندازه صدها سال عمر کنید،
از زندگی و از هم تمتع کافی بگیرید،
بخوانید، برقصید،
چند رمان مطالعه کنید،
بخورید، بنوشید،
یکی دو شاهکار موسیقی گوش کنید.
چه فرق می کند؟
اگر قرنها هم زنده باشید همین کارها را خواهید کرد.
پس مسئله فقط در کمیت است
و نه کیفیت،
و آدم عاقل کارهای یکنواخت
و همیشگی را سالهای سال
تکرار نمیکند.
#ملکوت
#بهرام_صادقی
این خودِ لحظهی جدایی نیست
که اندوه و غماش...
آنرا برای آدمها، غیرقابلِ تحمل میکند
بلکه تولدِ حسرتهاییست
که از آن لحظه به بعد، تا همیشه
در ما زندهاند!
- لارا تیکال
ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺑﯿﺎ
ﻭ ﮔﻮﺵ ﮐﻦ
ﺑﻪﺿﺮﺑﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻀﻄﺮﺏ ﻋﺸﻖ،
ﮐﻪ ﭘﺨﺶ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ...
.
ﻣﻦ ﺣﺲ ﻣﯿﮑﻨﻢ،
ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ،
ﮐﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﮐﺪﺍﻣﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﺖ،
.
ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ
ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،
.
ﻣﻦ ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﺷﺐ،
ﺍﺯ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻧﺴﯿﻤﺴﺖ
ﻣﯽ ﻭﺯﻡ،
.
ﻣﻦ ﺩﺭ
ﭘﻨﺎﻩ ﺷﺐ
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻡ،
.
ﺑﺎ ﮔﯿﺴﻮﺍﻥ ﺳﻨﮕﯿﻨﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ تو،
ﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﮔﻠﻬﺎﯼ ﺍﺳﺘﻮﺍﯾﯽ
ﺍﯾﻦﮔﺮﻣﺴﯿﺮ ﺳﺒﺰ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ...
.
فروغ فرخزاد