shiyaremaqzam | Unsorted

Telegram-канал shiyaremaqzam - در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

-

من‌راه‌رفتم‌توشیاربین‌دونیم‌کُره‌ی‌مغزم هوا‌اونجا‌عالی‌بودامروز،خیس‌‌از‌سیاهی.

Subscribe to a channel

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

درد خیلی بزرگی رو درونم خودم حس میکنم!
و حس میکنم این درد هرروز داره بزرگتر میشه و من هرروز دارم منزوی تر میشم
هرروز بیشتر از قبل دلم میخواد برم یه گوشه بشینم و از جام تکون نخورم
هرروز بیشتر از قبل میخوام هیچ آدمی دورم نباشه، همه ازم دور شن.
نمیدونم چه دردیه
اما منو از این دنیا خسته کرده.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

خسته‌م از تلاش کردن و دوییدن و سگ‌دو زدن واسه جلب محبتت، واسه فهموندن بهت که چطور بعد همه گندایی که زدی هنوز عاشقانه نگاهت میکنم. من خسته‌م از تلاش کردن واسه تو، یا بمون یا ولم کن به درد خودم بمیرم.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

بعضی وقتا میخوام دهنمو باز کنم و بگم:
اون موقع که بهتون نیاز داشتم کجا بودید؟ اون موقع که داشتم تو دردام غرق میشدم، اون موقع که بند بند وجودم بهتون نیاز داشت؟
بعدش فکر میکنم
اینا از حرفای من چیزی میفهمن؟ نه، نمیفهمن.
اگه میخواستن بفهمن همون موقع فهمیده بودن.
بعدشم فقط سکوت میکنم و‌نگاهشون میکنم.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

«یا لَیتَنی کُل الناظرین إلیک...»

کاش من تمامِ کسانی که نگاهت می‌کنند، بودم...

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

عشق بزرگترین متخصص زیباییه!

- Amelie

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

وقتی انسان آموخت که چگونه با رنج‌هایش تنها بماند، آن وقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد.

- آلبر کامو

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

نشستم کنار جدول
صدای بوق ماشینا، تاریکی آسمون و خنک بودن هوا واقعا ترکیب زیباییه
یهو دیدم داره میاد سمتم
با لبخند
لبخندش خیلی قشنگه
اومد کنارم نشست
- چی گوش میدی؟
+ lili - aaron
-حالا چرا این اهنگ؟
+چون لبه پرتگاهم!؟
خندید
ی سیم هندزفریو انداخت تو گوشش
دستاشو دور پاهاش حلقه کرد
سرشو گذاشت رو زانوهاش منو نگاه کرد
یه جوری رفتار کردم که انگار متوجه نگاهش نیستم.
چشمام پر اشک بود
ولی من فقط به ماشینا نگاه میکردم
و سعی میکردم به روی خودم نیارم که چقدر پر دردم
- ترسیدی مگه نه؟
+ اره.
فین دماغمو اروم میکشم بالا.
یه قطره از چشام میریزه پایین
- ولی راهت راه درستی بود،ازش پشیمون نشو
+ ردش رو صورتم موند ولی.
- میدونم
- مطمئنی میخوای امشب با من بیای؟
+ اره! نمیخوام فردا بشه

قطره های اشک لعنتی!
کاش میشد انقدر ضایع نباشن

دستامو میگیره ، سرشو میاره بالا به روبرو نگاه میکنه
- نمیدونم چرا اینطوری شد
+ چی؟
- اینکه این جهان رو با کلی زیبایی خلق کردم و انسان زیباترینش بود و فکر میکنم الان زشت ترینشه
+ پشیمونی؟
- نمیدونم
+ حس میکنم غمگینی
- خدا غمگین نمیشه
+ کی گفته نمیشه؟
آهنگو قطع کردم
دیگه حرفی نزدیم
فقط به ماشینا نگاه کردیم
- از فردا میترسی؟
+ خیلی! نمیتونم باهاش رو در رو شم
فکر میکنم اگه امشب کار خودمو تموم نکنم فردا کار منو تموم میکنه
- فردارو تحمل کن، من کنارتم!
نگاش کردم
دیگه نمیتونستم اشکامو کنترل کنم
+قضیه این نیست که تو کنارمی ، قضیه اینه فردا دردناکه! قضیه اینه بلایی سرم بیاد و کسی نفهمه
پس ترجیح میدم امشب باهات بیام.
- من مطمئن نیستم!
+ مطمئن باش، نذار با فردا رو در رو شم، نزار یبار دیگه اون شب لعنتی برام تکرار شه.
- مگه نمیگفتی از مرگ نمیترسی؟
+ من از مرگ نمیترسم،اما اینکه خفه شم و هیچکس صدامو نشنوه میترسم.
ترجیح میدم با دستای خودم بمیرم.‌
- ولی تو قوی ای!
+ در راه خودت بس کن! بس کن بس کن…
حالا دیگه دستام میلرزه،حالا دیگه بغضم شکسته
حالا دیگه دارم تو چشاش نگاه میکنم و اشک میریزم
نمیدونم منو امشب میبره یا نه.
- بهم تا اخر شب وقت بده!
اینو گفت و رفت
از اون همه مکالمه فقط صدای بوق ماشینا گذر آدما و یه بغض تو گلو باقی موند.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

متاسفانه دیگه تحمل هیچیو ندارم.
هر چه زودتر لطفا بمیرم.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

بعضی وقتا حس میکنم خدا نشسته یه گوشه با خودش میگه: این انسان چی بود که من خلق کردم؟ که تموم گند کاریاشو میندازه گردن من ؟ این انسان چی بود من خلق کردم که یه تنه کل چیزهایی که من آفریدم رو نابود کرد
و بعضی وقتا حس میکنم خدا دیگه چیزی نداره بگه، نشسته فقط نگاه میکنه و اشک‌میریزه برای خلق کردن همچین اشتباه بزرگی.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

ولی تو کافیه تا منو به آغوشت بگیری تا من غمام یادم بره
کافیه به چشام نگاه کنی تا حرفای منو بفهمی
خودم دیدم که خندم خندته
غمم غمته
من به چشام دیدم چقدر برات مهمم
و این مسئله برای من به شدت با ارزشه.
و خب من ازت ممنونم.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

من دارم همه تلاشم و میکنم بتونم با آدما ارتباط برقرار کنم، بتونم بخندم و منزوی نباشم و از بودن تو جمع لذت ببرم. باور کن من دارم همه تلاشم و میکنم ولی فقط یه وقتایی کم میارم. یه وقتایی نیاز دارم برگردم تو سیاهی خودم و کنج شب خلوت کنم تا دوباره بتونم تظاهر کنم که خوشحالم.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

اسمشو میشه گذاشت جاهل؟
یا هنوز کلمه‌ای پیدا نشده؟

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

اسمشو‌تقدیر‌نذار.
MOOD🔒.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

من هی اومدم بگم چرا دیگه خوب نیستم ولی نمیشد .
میشدا ، اما کلمات غیبشون میزد
انگار میرفتن پشت دندونام قایم میشدن ، بعدش یه مشت کلمه چرتو پرت از دهنم میومد بیرون .
یه وقتا اونقدر پر حرف بودم که همه‌ی کلمه ها باهم میومدن بیرون ، هیچکدومشون نظم نداشت ، از یه کلمه به یه کلمه دیگه میپریدم .
بعدش تصمیم گرفتم دیگه حرف نزنم ، حرف نزدم ، نزدم ، نزدم ، که حالا کلمه ها خیلی مبهم تو مغزمن ، حالا دیگه یادم نمیاد چرا حالم بده ، یادم‌ نمیاد که چی حالمو بد کرد ، یادم نمیاد که چی میخواستم راجب حال بدم بگم ، من فقط میدونم حالم بده ، بدون هیچ دلیل و حرفی.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

نیازمندی‌ها.
پ‌ن: ازنظر‌من‌یه‌امر‌واجبه.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

چقدر زود بزرگ شدیم، اه.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

تا حالا حس کردی داری فراموش میشی؟
اینطوری که حس کنی تو یاد هیچکس نیستی؟
یا چه میدونم داری به مرور زمان کمرنگ میشی؟
منم دقیقا همین حسو دارم.
حس میکنم دیگه نباید از دنیای خودم بیرون بیام
باید همینجا بمونم
اینجا تنها جاییه که من کمرنگ نمیشه.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

دقیقا نمیدونم چمه
اما جدیدا بیش از حد فکرو خیال میکنم.
بیش از حد آینده میترسم
بیش از حد از آدما میترسم
وقتی خیلی فکر میکنم دلم میخواد غیب شم، ناپدید شم، به چشم هیچکس نیام.
اینطوری حداقل چیزای کمتری وجود داره برای اورثینک کردن.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

امیدوارم یدونه از اون آدما خفنا بیاد تو زندگیتون که پله های همدیگه میشید برای پیشرفت
از اونا که بعد از هر موفقیتتون میپرید بغلش و اون کلی ذوق میکنه
از اونا که هم تو غمتون کنارتونه هم خنده هاتون.
براتون یه رابطه سالم و پر از ارامش آرزو میکنم.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

میخواستم به تو بگویم که به جز تو
از همه نا امید گشته ام و میترسم از همه.
اما پیش از آن که به تو بگویم
تو نیز نا امیدم کرده ای.

- محمود درویش

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

خسته‌م ولی جزو معدود دفعه‌هاییه که خستگیم شیرینه. با خستگیم حالم خوبه چون حس میکنم واسه یه دلیل خوبی خسته شدم، واسه یه چیز ارزشمند.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

با تموم وجودم
باااا تموم وجودم احساس میکنم که روحم داره مشت میزنه به قفسه سینم که خستم!
لطفا بذار برم، بخدا این دنیا ارزششو نداره.
دارم درد میکشم، لطفا بذار برم.
من دیگه تحملشو ندارم!

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

هرروز که بیشتر میگذره ببشتر میفهمم ما انسان ها باید زودتر زودتر نابود بشیم.
شک داری؟
به دور و اطرافمون نگاه کن!
به من نگو برای بقای زندگی انسان اینا لازم بود، من هر چی نگاه میکنم میبینم همش نابودیه!
برای به دست آوردن یک چیزی ، چیز بزرگتری رو نابود کردیم.
آدمای ضعیف تر شدن برده‌ی آدمای قدرمتند‌تر
همه چی شده سیاست و تو کل این کره خاکی هزاران نفر هرروز قربانی این مسئله میشن
ما آدما داریم برای پول این جهانو نابود میکنیم
فکر میکنم ما باید زودتر نابود شیم و‌گرنه دستمون به خورشیدم برسه نابودش میکنیم.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

اگر در کسی گم شده باشی، هرگز نمی‌توانی خود را بیابی.

نهمین روز از ماه نوامبر کالین هوور

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

حرفایی که کاش میزدم.

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

هیچوقت هیچی تموم نمیشه،ولی کم رنگ میشه و جاش می مونه و تا لحظات آخر از ذهنت میگذره،یه جور جهنمی که به پایان نمی رسه و همیشه درگیرش خواهی بود و عذابت خواهد داد .

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

اونجا که میگه :" آره به قول تو من یه احمق سادم‌.
زود باورم میشه وقتی هر کی هر چی میگه.
تو ولی بدون میگذره این روزا یه روزی که تقاص قلب خورد منو پس میدی یه جوری که دنبالم میگردی اما منو نمی‌بینی دیگه ...

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

همیشه دیر رسیدم ، تو مدرسه وقتی حضور غایب میکردن من آخرین نفر وارد کلاس میشدم و اسممو تو غایبین رد میکردن.سرصف وقتی میرسیدم که صفی در کار نبود.تو هر رابطه ای وقتی میرسیدم که نیازی به من نبود چون دیر اومده بودم. همیشه آخرین نفر بودم و برای همین هیچوقت کسی منو انتخاب نمیکرد.هیچکس به من نیازی نداشت و وجودم تو زندگی کسی اهمیتی نداشت،بودنم حس نمیشد و نبودنم هم پر میشد،شاید واقعا کسی به من نیازی نداشت و این برای من مهم نبود،حتی اینکه یه نفر هم پیدا نمیشد که منو بخاطر خودم دوست داشته باشه هم مهم نبود،هیچی برام هیچوقت مهم نبود .

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

احساسات ما بر اساس اتفاقاتی که می افته شکل میگیره،هرچه خنثی تر باشیم کمتر چیزیو احساس میکنیم ،کمتر میخندیم،کمتر گریه میکنیم ،گاهی خوشحالیم، و گاهی ناراحتیم،دل نمیبندیم و ترس از دست دادن کسی دیوونمون نمیکنه،مهم نیست کی میاد و کی میره و همش منتظریم که از چیزی که هستیم تنها تر شیم،هیچ چیزی باعث خوشحالیمون نمیشه و چیزی هم موجب ناراحتیمون نمیشه، یه بی حسی نسبت ب همه چی .

Читать полностью…

در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.

رفتم نشستم تو حیاط ، به صدای بارون گوش دادم . قطره های بارون میخورد به صورتمو حال میکردم ، سردم بود ، بغض داشتم .
فقط یه لحظه رو بهش کردم گفتم :" حواست به من هست ؟
خسته شدنمو میبینی؟ میبینی که دیگه نه تمایلی برای حرف زدن دارم و نه راجب اینکه حالمو توصیف کنم .
میبینی دیگه از دردام نمیگم؟ دیدی الان تو خنثی ترین حالتم؟
میشه فقط یه کاری کنی من یه روز ، فقط یه روز کلی بخندم؟
لطفا بعدشم هیچ اتفاق بدی نیوفته ، هیچ آدمی نتونه برینه به حال من ، میشه ؟ ازت خواهش میکنم که بشه ، اره اینا اشک نیستن ، تو ولشون کن ، گوشت به حرفای من باشه ، ببین من یکم خستم
میشه یه کاری کنی خندم برای دو ثانیه نباشه؟
دیدی دیگ حال ندارم حال بدمو بنویسم؟
دیگه خنثی ام ، نسبت به همچی ، حالا برای تیکه تیکه شدن آماده ام ، اما لطفا بزار یه روز من از ته دل بخندم ، تو به من یه خنده ی واقعی بدهکاری! واقعا بدهکاری ... حواست به من باشه ، به اشکام نگاه نکن ، به لرزیدن دستام نگاه نکن ، به این فکر نکن که امشب دلم میخواد تو حیاط بخوابم ، بیا یه کاری کن ، من الان میرم تو خونه ، تو هم قول بده فردا اخرین روز من باشه ، ولی یه روز قشنگ باشه ، خیلی قشنگ .

Читать полностью…
Subscribe to a channel