واقعا فکر میکنی من حوصله چیزیو دارم؟
ندارم،با تموم وجود حس هیچ چیزی نیست، دلم میخواد کز کنم تو دنیای خودم.
بشینم تو اتاقم و هیچ جوره ازش بیرون نیام
کسی هم صدام نزنه.
به شدت نیاز دارم یه تایم طولانی تنها باشم.
اونقدر دلتنگتم که نمیدونم چجوری بنویسم
اصلا نوشتن دلتنگی رو کم میکنه؟
و تو قراره بفهمی؟
اصلا اگه بفهمی هم چیزی تغییر میکنه؟
تو بر میگردی؟
اخه من دیگه نمیخوام برگردی حتی
میدونم برگشتنتم مثل رفتنت منو میشکنه.
اما همچنات من دلتنگتم و نمیدونم اصلا چاره چیه!
_همين الان احتياج دارم بيای و توی چشمام نگاه كنی، از سكوتم بفهمی چه مرگمه... فقط بغلم كنی. بدون هيچ حرفی. هيچ حس ترحمی. فقط از ته قلبت بغلم كنی و تا وقتی بهتر نشدم ولم نكنی.
من دلم تنگ شده و همين الان با همه ی فاصله ای كه بينمونه میخوام خودتو برسونی و فقط بغلمکنی. انقدر سخته؟
- روژان
عشق را باید با تمام گستردگی اش پذیرفت، تنها در جسم نمی توان پیداش کرد، بلکه در جسم و روح و هوا. در آینه، در خواب، در نفس کشیدن ها انگار به ریه می رود، و آدم مدام احساس می کند که دارد بزرگ می شود.
- عباس معروفی / سمفونی مردگان
-یه قیافهای به خودت گرفتی که انگاری کشتی هات غرق شده.
+فقط از انگل بودن خسته شدهم، تا مغز استخوانم خستهم.
-دلت میخواد برگردی تو جامعه، هری؟
+نه، اصلا. برعکس دلم میخواد از شرش خلاص شم.
-راه خودکشی همیشه بازه.
+میدونم.
آدمکشها – چارلز بوکوفسکی
دلم خواست داد بزنم بگم: بخدا که خستم!
بخدا که حوصله هیچکدومتونو ندارم.
ولم کنید به حال خودم، شما که تا اینجاشو نبودید، واقعا براتون مهمه بعدشو باشید؟
چرا ادای خوبارو در میارید وقتی که اونی که به من صدمه زد خودتون بودید.
تنها کاری که میتونید بکنید اینه که منو به حال خودم رها کنید و بذارید تو درد خودم بمیرم.
خواب هایم بوی تن تو را می دهد
نکند آن دورترها
نیمه شب در آغوشم می گیری؟
- فدریکو گارسیا لورکا
کدام واژه را انتخاب کنم که بفهمی
دوستت دارمهایِ من
با آن ها که شنیدهای فرق دارد ...!
- محسن دعاوی
ولی کل زندگی من شده تو !
نمیدونم خوبه یا بد
نمیدونم عادیه یا افراط.
ولی من کل روزو به تو فکر میکنم
و فکر کردن به تو میتونه حالمو بهتر کنه
یعنی بدون اینکه خودم حواسم باشه نیشم تا بناگوش بازه وقتی به تو فکر میکنم.
دلم میخواد وقتایی که دارم غذا درست میکنمم کنارم باشی
یا وقتایی که میرم خرید
و همیشه همیشه تو رو تصور میکنم و خب اره دیگه.
همین.
میگه که هربارش که زمین خوردم دستی به سویت دراز کردم و تو هربارش با بی توجهی پس زدی، هربار که نزدیک ترت شدم به هوای عشق از تو زخم های بیشتری هدیه گرفتم این بار دستی بسویم دراز شد نگرفتمش اما بعدها کسی آمد و زخم هایی که تو جای گذاشتی را بوسید، جای بوسه اش و سبز شد، عشق رویید.
- ناشناس
در لحظه ای که به او فکر میکنم او را بیشتر دوست دارم.
او از آدم هایی بود که فکر کردن به آن ها دیدن آن هاست.
- یدالله رؤیایی
من هیچ وقت فراموشت نکردم
هیچوقت چیزی از تو رو پاک نکردم
فقط به این نتیجه رسیدم تو به من آسیب میزنی و من باید برم
تموم یادگاریاتم نگه داشتم برای اون روزای قشنگی که کنار هم داشتیم
و اگه میبینی چیزی ازت پاک نشده برای اینه که یه زمات تو انتخاب من بودی،حتی اشتباه!
تو انتخاب من بودی و من به انتخابم احترام میذارم.
از بد حادثه نیست
که به سراغ تو آمدهام
من از پیراهنت دستمالی میخواهم
تا زخم کهنهام را ببندم
و از دهانت بوسهای که جهانم را
تازه کنم !
- حسین منزوی
میوون این همه آدمی که به من نزدیکن
فقط اون آدمی منو میفهمه که کیلومتر ها ازم فاصله داره!
از پشت گوشی بغلم میکنه و از پشت همون گوشی کل حرفای منو از تو مغزم میخونه.
واقعا نزدیک بودن به فاصلست؟
پس من چرا حضورشو همجا در کنار خودم احساس میکنم؟
اصلاً نمیدانستم موسیقی میتواند قفل وجود آدم را باز کند، آدم را به جایی ببرد که حتی آهنگسازش هم انتظارش را ندارد! نمیدانستم موسیقی اثری از خود بر دنیای اطراف ما بر جا میگذارد. گویی اثرش را با خود به هر کجا میروید، میبرد.
- جوجو مویز
کاش میشد دستتو بگیرم با هم از اینجا فرار کنیم بریم.
بریم یه جایی که هیچکس و هیچ چیز نتونه اذیتت کنه، بریم یه جا که تو با خیال جمع و بدون دغدغه ای اسمون آبی رو نگاه کنی
یه جا که حس رهایی و ازادی داشته باشی.
بشینیم باهم رو سبزه ها شیر کاکائومونو بخوریم و از الستارامون عکس بگیریم
و تهشم اهنگ مورد علاقمون تو گوشامون پلی بشه و من و تو رو سبزه ها دراز کشیدیم و به ستاره ها تو آسمون نگاه میکنیم.
قطعا که خانوم ادل بهترین شاهکار هارو میخونه و اجرا میکنه!
حالا یه جای این آهنگ به ترجمه فارسی میگه:
“ ولی تو یه روی دیگه داشتی که من هیچ وقت ندیدمش
تموم اون چیزایی که گفتی هیچ وقت حقیقت نداشتن
و بازی هایی میکردی که فقط تو برنده میشدی…”
@ShiyareMaqzam
نمیشه همینطوری خیلی راحت تموم شه.
من هنوز تو رو ندیدم
و تو هم هنوز من ندیدی
من نمیخوام فقط مجازی داشته باشمت
میخوام تو واقعیتم باشی
میخوام دستاتو بگیرم
میخوام نگاهتو احساس کنم
و من میخوام همهی اون رویا ها واقعی بشن.
پس نمیشه همینطوری تموم بشه.
-چرا رنجم میدهی؟
-چون دوستت دارم.
آنگاه او خشمگین میشد.
-نه. دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم، خوشیش را میخواهیم نه رنجش را.
-وقتی کسی را دوست داریم، تنها یک چیز را میخواهیم: عشق را، حتی به قیمت رنج.
-پس، تو به عمد مرا رنج میدهی؟
-بله، برای این که از عشقت مطمئن بشوم.
در فلسفه بارون جایی برای این گونه استدلالها نبود.
-رنج یک چیز منفی است.
-عشق همهچیز است.
-باید همیشه با رنج و درد مبارزه کرد.
-هیچچیز جلودار عشق نیست.
بارون درختنشین – ایتالو کالوینو
لطفا وقتی کاری باهام ندارید هم بهم پیام بدید.
اینطوری من احساس بهتری بهتون دارم و بیشتر دلم میخواد کنارتون باشم.
در غیر این صورت واقعا دارید خستم میکنید و بعدش یه چیزی میگم و ناراحت میشید.
اگر کسی میتوانست مرا نجات بدهد،
آن فرد تو بودی
همه چیز را از دست داده ام
جز ایمان با خوب بودنِ تو...
- ویرجینیا وولف در نامه به همسرش لئونارد
این که نبودی و نمی دیدمت،سخت بود. اما نمیشد فراموشت کنم و دوستت نداشته باشم.
- قهوهی سرد آقای نویسنده
یه روز میرم
دلیلی هم ندارم
فقط خواستم که نباشم،همین.
جالب نبود این دنیا و هیچ جذابیتی نداشت
همه چیزشم مزخرف و یکدست.
حال نمیکنم با اینجا موندن.
چه دلیلی داره که من روزی هزار بار بمیرم و زنده شم که چی؟
بگم زندگیه؟
چقدر چرت و پرت!
ترجیح میدم نباشم،دمتون گرم.