shuredel | Unsorted

Telegram-канал shuredel - شورِ دِل

-

اشعار ناب شاعران و دلنوشته کاربران @ACTHR ادمین

Subscribe to a channel

شورِ دِل

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم

تا درخت دوستی بر کی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

گفت و گو آیین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم

شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم

گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
ما دم همت بر او بگماشتیم

نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد
جانب حرمت فرو نگذاشتیم

گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما محصل بر کسی نگماشتیم...

#حافظ
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

💔 اشک‌های وینیسیوس بازیکن تیم فوتبال رئال مادرید پس از شنیدن شعار "وینیسیوس بمیر" از طرف هواداران والنسیا

نژادپرستی در قرن ۲۱ اروپا

بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی‌غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

#سعدی
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

گفتا: «که بود هم‌ره؟»
گفتم: «خیالت، ای شه»

گفتا: «که خوانْدت این‌جا؟»
گفتم که:‌ «بوی جامت»

#مولانا
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

ما از آن‌ها که
تسلایشان می‌دادیم
غمگین تر بودیم...

#مهسا_امینی
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

کاش سرما بخورم دکتر من نسخه کند

عسل از کنج لب و تُرشیِ لیمویت را!

#کنعان_محمدی
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانه ویرانه ندارد

دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد

در بزم جهان جز دل حسرت کش ما نیست
آن شمع که می‌سوزد و پروانه ندارد

دل خانه عشقست خدا را به که گویم
کارایشی از عشق کس این خانه ندارد

گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی
گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد

در انجمن عقل فروشان ننهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد

تا چند کنی قصه اسکندر و دارا
ده روزه عمر این همه افسانه ندارد

#حسین_پژمان_بختیاری
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریفِ شهر و رفیق سفر نکرد

یا بخت من، طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد

گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد

شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من
سودای دام عاشقی از سر به در نکرد

هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده ی من بی نظر نکرد

من ایستاده تا کنمش جان فدا، چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد

#حافظ
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

چرا گردی بکوه و دشت و صحرا
بجان او ندارم اختیاری

#باباطاهر
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

تیر خلاص رو هم جناب صائب تبریزی به بهترین نحو ممکن در مورد شروع عاشقی زده، مخصوصا اونجایی که میفرماید:

گل چو خندید
محال است دگر غنچه شود
سر چو آشفته شد از عشق،
بسامان نشود...

@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

به وصل خود دلم را شاد گردان
که خسته طاقت هجران ندارد

#عراقی
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

عطار می‌فرماید:
همچون مگس به ریزه‌ی کَس ننگریستم
هر چند چون همای، همایون نیامدم

منت خدای‌را که اگر بود و گر نبود
در زیر بار منت هر دون نیامدم

میگه شاید اونقدر مایه‌دار و بی‌نیاز نبودم، ولی مثل مگس دنبال گ* خوری و ته‌مونده‌خوری هم نبودم و با کم‌ و زیاد روزگار ساختم، ولی نون خ**ه مالی نخوردم

@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

عشق را بنیاد بر بدنامی‌ است
هر که ازین سِر، سَر کشد از خامی‌ است

#عطار
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

زندگینامه مولوی

مولانا جلال الدین محمد بلخی، هم از حیث بلندی افکار و شور انگیزی اشعار و هم از لحاظ مقدار شعری که از او باقی مانده است یکی از بزرگترین شاعران ایران است. مولوی لقبی است که به جلال الدین محمد عارف و شاعر بزرگ و حکیم عالی قدر داده اند. وی در سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ متولد شد. پدرش در تربیت وی بسیار کوشید. پدر وی سلطان الدین ولد که لقب سلطان العلماء داشت، مدرس و واعظی خوش بیان بود.

پس از طی مقامات از خدمت برهان محقق اجازه ارشاد و دستگیری یافت. و روزها به شغل تدریس مشغول بود و قیل و قال مدرسه می گذرانید و طالبان علم و اهل بحث و نظر و خلاف بر وی گرد آمده بود و مولانا سرگرم تدریس بود، فتوی می نوشت و سخن می راند.

جلال الدین در لاندره به اشارة پدر گوهر خاتون دختر شرف الدین را به زنی گرفت و چهار سال بعد پدر و پسر به خواهش سلطان سلجوقی روم رخت به قونیه کشیدند. تا اینکه مولانا در قونیه با شمس تبریزی آشنا می شود و صورت دیگری به خود می گیرد.

پس از ۱۶ ماه همدمی مولانا با او شمس به دمشق پناه می برد. پس از آگاهی مولانا از اقامت شمس در دمشق نخست با غزل ها، نامه ها، پیام ها از او خواستار برگشتش شد و بعد پسر خود سلطان ولد را با جمعی از یاران به جستجوی شمس به دمشق فرستاد و پوزش و پشیمانی و عذرخواهی مردم را از رفتار خود با او بیان داشت. شمس این دعوت را پذیرفت. شمس تبریز بار دیگر با جهل و خودخواهی مردم و تعصب عوام روبرو شد و ناگزیر به سال ۶۴۵ از قونیه گریخت. مولانا باز در پی او روان شد و کوی به کوی برزن به برزن به دنبال گمشده خود بود و نشانی از او نیافت و در این میان سر به شیدایی برآورد و غزلیات خود را با نام او مزین ساخت.

عجب آن دلبر زیبا کجا شد؟
عجب آن سرو خوش بالا کجا شد؟

میان ما چو شمعی نور می داد
کجا شد ای عجب بی ما کجا شد؟

برو بر ره بپرس از رهگذاران
که آن همراه جان افزا کجا شد؟

چو دیوانه همی گردم به صحرا
که آهو اندرین صحرا کجا شد؟

دو چشم من چو جیهون شد ز گریه
که آن گوهر در این دریا کجا شد

پس از غیبت شمس تبریزی، شور مایة مولانا صلاح الدین زرکوب بوده است. صلاح الدین زرکوب مدت ۱۰ سال مولانا را شیفته خود کرد تا این که او نیز از دست رفت. حسام الدین چلپی از خاندانی اهل سلوک بود و پس از مرگ صلاح الدین سرود مایة جان مولانا و پیدایش اثر عظیم و جاودانه مثنوی گردید.

مثنوی معنوی، غزلیات شمس تبریزی، رباعیات، فیه مافیه، مکاتیب و مجالس سبعه از آثار مولوی است.

روز یکشنبه پنجم جمادی الاخر سال ۶۷۲ هجری قمری مولانا در سن ۶۸ سالگی بدرود زندگی گفت. خرد و کلان مردم قونیه حتی مسیحیان و یهودیان نیز در سوگ وی زاری و شیون کردند. جسم پاکش در مقبره خانوادگی در کنار پدر در خاک آرمید.

مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا
زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم

گفت که دیوانه نه ای لایق این خانه نه ای
رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم

#شور_دل
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

‏چو بذلِ تو کردم جوانیِ خویش
به هنگام پیری مَرانَم ز پیش

#سعدی
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

چه خوش گفت فردوسی پاک زاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد

میازار موری که دانه ‌کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است

#سعدی
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

هر که را بینی به یک راهی گرفتار غم است
گوئیا در روی گیتی هیچکس دلشاد نیست...

#فرخی
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

یا رب نظری بر من سرگردان کن
لطفی بمن دلشدهٔ حیران کن

با من مکن آنچه من سزای آنم
آنچه از کرم و لطف تو زیبد آن کن

#ابوسعید_ابوالخیر
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

بابت غیرفعال بودن کانال در این مدت از همه کاربران و اعضای محترم عذرخواهی میکنم و تقاضای بخشش دارم 🙏

تشکر میکنم از شما که همراه کانال ماندید 🌹

از امروز فعالیت کانال به صورت منظم مجددا شروع خواهد شد، لطفاً با ما همراه باشید و حمایت کنید ❤️

#شور_دل
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

جنگل سوخته را ترس تبرداران نیست

#شور_دل
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

این سعادت ندهد دست همیشه اما
دیدن آن مه جان ناگه و دزدیده خوش است

#مولانا
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

اونجایی که محمود درویش میگه:
"احساس می کنم مدتی است که با چیزی بیش از توانم درگیر بوده ام..."

عمیقا حس میکنم داره در مورد این بازه از زندگیم صحبت میکنه

@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

سخن بهتر از گوهر نامدار
چو بر جایگه بر برندش به کار

#فردوسی
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

چنین است رسم و سرای سپنج
گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج

#فردوسی
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

یک نفر در من و از من به تو وابسته ترست
محض اویی که مرا بی تو نمی خواست بیا

#دلارام_میرزا_آقا
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

هر که در حالِ توانايی نکويی نکند، در وقتِ ناتوانی سختی بيند.

بد اخترتر از مردم‌آزار نيست
که روزِ مصيبت کسش يار نيست

#سعدی
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی
سنگی و ناشنیده فراموش می کنی...

#فروغ_فرخزاد
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

مرا نتوان به ناز و سرگرانی صید خود کردن
نگردم گرد معشوقی که گرد دل نمی ‌گردد

#صائب_تبریزی
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

حافظا چون غم و شادی جهان در گذر است
بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم

#حافظ
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

آن که می‌گرید به یاد لعل خندانت منم
آن که می‌خندد به کار چشم گریانم تویی

#فروغی_بسطامی
@shuredel

Читать полностью…

شورِ دِل

هر که با بدان نشيند، نيکی نبيند.

گر نِشيند فرشته‌ای با ديو
وحشت آموزد و خيانت و ريو

از بدان نيکویی نياموزی
نکند گرگ پوستين دوزی

#سعدی
@shuredel

Читать полностью…
Subscribe to a channel