گزارش «شرق» از وضعیت قربانیان حملات شیمیایی سردشت پس از 36 سال
🔺جانهایی که هنوز میسوزند
🔹جنگ برای آنها و نسلهای بعدشان جز ویرانی و برجایگذاشتن تنهایی دردکشیده چیزی به ارمغان نداشت. تیرماه سال ۱۳۶۶ چهار نقطه پرازدحام شهر مورد حمله شیمیایی نیروهای هوایی عراق گرفت. حملهای که زندگی تمام آدمهای غیرنظامی منطقه را برای همیشه ویران کرد و همان روزها ایران این تهاجم را غیرانسانی اعلام کرد و شهر سردشت را نخستین شهر قربانی جنگافزارهای شیمیایی در جهان پس از بمباران هستهای هیروشیما نامید. طبق آنچه دبیر کمیته حقوقی انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت در گفتوگو با «شرق» بیان میکند، با بررسی و بازدید پزشکان و متخصصان از منطقه حدود هشت هزار قربانی اعلام شد و آیتالله رفسنجانی هم در نماز جمعه همان روزها این آمار را هشتهزارو 24 نفر اعلام کرد. در حالی که اکنون هزارو 600 نفر به عنوان جانباز مورد تأیید بنیاد شهید هستند که از این تعداد فقط 400 نفر جانباز بالای 25 درصد هستند که حقوق و مقرری ماهانه دریافت میکنند و شخصی که جانباز زیر 25 درصد باشد جز یک دفترچه درمانی هیچ حقوقی ندارد.
🔻گزارش نسترن فرخه را اینجا بخوانید
روز جمعه، سی ام تیرماه در اولین رویداد کار و تٲثیر که به همت خانه امکان و اتاق بازرگانی ایران و سویس در سالن همایش های مجموعه ورزشی انقلاب تهران برگزار شد، از موهبت ویژگی بارز شهروندان شهر صلح و مهربانی پسافاجعه بمباران شیمیایی گفتیم و تٲثیری که در صلح سازی برون و تبدیل غم بزرگ به فرصت شگرف داشته و خواهند داشت...
شنبه سی و یکم تیرماه، خبری در کانال های خبری شهر مخابره شد که حاکی از اهدای عضو یک جوان حادثه دیده در مسیر کولبری به سه نفر دیگر بود.
#حسین_خاله_ای، اهل روستای #خڕێ_ئاغەڵان
#KHREH_AGHALAN
از توابع سردشت، چندی پیش در مسیر کولبری دچار حادثه می شود و به کما می رود.
خانواده، وقتی از بازگشتش به زندگی، قطع امید می کنند، اعضای بدنش را به سه جوان دیگر از این جغرافیا هدیه می کنند تا ثابت کرده باشند که همواره #غم_بزرگ، را می توان به #فرصت_شگرف، تبدیل کرد و اگر اوضاع روز زندگی و دیگری، جان می ستاند آنان هیچگاه، عادت #جان_بخشی را فراموش نمی کنند..
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#خانه_امکان
#اتاق_بازرگانی
#ایران_سویس
#رویداد_از_کار_تا_تٲثیر
#روایت_جانبخشی
#سردشت
#شهر_صلح
@sopskf
🔲⭕️نامه را از زیر در بِنداز تو!
مجتبی لشکربلوکی
جوان بودم و در رشته مدیریت صنعتی درس میخواندم، اما به مباحث ملی و توسعه کشور علاقهمند بودم. پرس و جو کردم، گفتند استادی تازه از آمریکا آمده، جوان است و با سواد و حرفهای نو دارد؛ برو پیش او. کلاسش را پیدا کردم، بعد از کلاس، پیش او رفتم. به او گفتم که من نیازمند راهنمایی هستم و به این موضوعات علاقهمند. به من گفت: «برای آنکه با تو ملاقات کنم برو برنامهات برای ۲۵ سال آینده خودت را بنویس و از زیر در نامه را بنداز داخل اتاق. من برنامه ۲۵ سالهات را میخوانم و سپس وقت ملاقات میدهم.» برایم بسیار تکاندهنده بود! ۲۵ ساله آینده!؟ تا حالا اصلا به چنین چیزی فکر نکرده بودم، اما این شرط باعث شد که چنین کنم. نوشتم و زیر در انداختم. خواند و وقت ملاقات داد و راهنماییام کرد. مسیر تحصیلات من به گونهای پیش رفت که در دوره دکتری، مدیریت توسعه خواندم.
آنچه خواندیم، خاطرهای بود از دکتر ابراهیم شیخ، که بعدها شد معاون شهردار تهران و اما آن استاد که بود؟ دکتر محمود سریع القلم.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
این نحوه کُنش دکتر سریع القلم سه درس و پیام برای همه ما دارد:
۱) کسانی که به فکر توسعه ایران هستند، اول باید خودشان توسعه یافته باشند. به تعبیر خود او، برای توسعه ایران نیازمند یک مجموعه قابلقبول از الیت (elite: نخبگان فکری و ابزاری) هستیم. کسانی که قدرت محاسباتی و تعاملاتی بالایی دارند، میتوانند تصمیمسازی و تصمیمگیری درست انجام دهند، به مناسبات جهانی مسلط هستند و در کل توانمندیهای شخصی بالایی دارند. او یکی از دلایل توسعهنیافتگی ایران را عدم وجود الیتهای متشکل، منسجم و موثر میداند.
۲) کسانی که به صورت بلندمدت به فکر ایران هستند، اول باید خودشان نگاه و افق بلندمدت داشته باشند. نمیشود برای ۱۰ تا ۳۰ سال آینده ایران سخن بگویی اما افق فکری خودت از یک هفته تجاوز نکند. او از دیرباز، «شخصیت ایرانی» را یکی از دلایل توسعهنیافتگی میداند. او در یکی از مقالههایش نوشته است: «توسعه، انسان ویژه میخواهد. نمیتوان هم توسعه را خواست و هم نامنظم بود. توسعهیافتگی؛ ذهن علمی، شخصیت کاری و انسان مسئولیتپذیر و قاعدهمند میخواهد.»
ایشان نوشتهای دارد به نام سی ویژگی ایران مطلوب. او مینویسد: «انسان ایرانی مطلوب، کسی است که مسئولیت کوتاهیها و اشتباهات خود را با صراحت میپذیرد، آنقدر قابل پیشبینی است که دیگران به او اعتماد میکنند، آنقدر نیازهای خود را معقول کرده که از دروغ گفتن بینیاز شده است، اگر در قراری یک دقیقه دیر کند از میزبان عذرخواهی میکند و محال است آشغالی به زمین بریزد یا به بیرون پرت کند.» در همین چند ویژگی تاکید بر نظم، مسئولیتپذیری، قاعدهمندی و انتقادپذیری را میتوانید ببیند.
۳) و آموزه سوم و البته مهمترین آموزه: برای معلم بودن، نیازی نیست که شما کلاسِ درس داشته باشید. هر رفتار شما میتواند یک درس یا یک کلاسِ درس باشد. او با چنین رفتاری نشان داد که میتوان و باید «معلم بیکلاس» بود. معلمی که برای تربیت روح و اندیشه و شخصیت، دیگر معطل کلاس و تدریس رسمی نیست.
من از معلمان بی کلاس بسیار آموخته ام:
از راننده ای که به من انصاف را آموخت. همکاری که به من یاد داد دقیق باشم. مدیری که باعث شد منظم شوم. پاکبانی که وجدان کاری را به من آموزاند. تعمیرکاری که صداقت را برایم برجسته کرد. سیاستمداری که معذرت خواهی کرد و مدرسی که به نادانی اش اعتراف می کرد و یاد گرفتم که اشکال ندارد ندانم و خطا کنم، اشکال اینجاست که به خطا و نادانی خود اعتراف نکنم. معلمان بی کلاس تسهیل گر و کنشگر توسعه اند.
@Dr_Lashkarbolouki
به پا خاستن دوباره و ابرامِ در مسیر عبور از موانع تا رسیدن به هدف
بر اساس تجربه زیسته ی پر رنج یک جانباز شیمیایی حلبچه[ماموستا کامیل عبدالقادر ویس]*
---
ارایه شده درمیزگرد چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت👇
/channel/Sopskf/5952
"رژیم صدام در عراق، به درازنای ده ها سال، دژخیمانه با حلبچه و پیرامون آن رفتار کرد و به روش های گونه گون، تلاش کرده ذیل لوای جنگ طلبی و نژادپرستی حزب بعث، زمینگیر و تسلیم مان کند.
حزب بعث عراق، حتی به سلاح کشتارجمعی و شیمیایی پناه برد تا حلبچه و مردمانش را نابود کند!
مشهود است که شهر را ویران و هزاران نفر را شهید و ده ها هزار نفر را مصدوم و آواره ایران کرد اما [خوشبختانه] هیچگاه، نتوانست اراده مان را به اسارت بگیرد و شهید کند!
ما آنهایی که زنده ماندیم و با گاز شیمیایی خفه نشدیم، از همان زمان آوارگی در خاک ایران، اندیشه آبادکردن حلبچه بودیم و در رؤیای مان، در کوچه پس کوچه های حلبچه، قدم می زدیم!
بعد از انتفاضه و فراری دادن رژیم بعث در بهار ۱۹۹۱ میلادی، به حلبچه برگشتیم درحالی که قبل تر، ورود به خاک آن بر ما ممنوع بود!
گرچه از حلبچه ویرانه ای باقی نبود اما از همان اوایل، قدم های آبادانی را آرام آرام، برداشتیم:
مدارس، پروژه خواندن، آموزش و پرورش را شروع کردند، در حالیکه کلاس های درس را در زمین های بایر و خاکی برگزار می کردیم و بچه ها روی بلوک های سیمانی و سنگ ها[به جای نیمکت و صندلی] می نشستند!
در میان اماکن تخریب شده و ساختمان های آوار شده، نقشه دوباره برخاستن را ترسیم کردیم و مسجد، بیمارستان و ده ها ادارات خدمات رسان را دوباره بازسازی کردیم و ادارات خدمات شان را از سر گرفتند!
کشاورزان، دوباره به روستاهای شان برگشتند و آبادی ها ی آوار شده را آباد کردند.
به تدریج، تمام دستگاه های اداری، شروع به فعالیت کردند.
[بعدها]همزمان باشکل گیری دولت فدرال اقلیم کوردستان هم تلاش های مان را برای پاسخ به مطالبات شهر و قربانیان، بیشتر کردیم اما افسوس که جز چند انجمن خیریه خارجی، هیچ کس یاری مان نکرد!
بعدتر [البته]جنگ داخلی کوردستان، مشکلات مان را بیشتر کرد و موانعی جلوی عمران حلبچه و رسیدن به حقوقش ایجاد کرد اما ما همچنان تلاش کردیم و چندین پروژه مهم صلح، انجام دادیم و دیگران ما را دیدند!
جسورانه در به گور سپردن رژیم بعث، نقش ایفا کردیم. بعدها همان نقش را در دادگاهی کردن و محکوم کردن بعضی سران بعث دنبال کردیم.
به کمک رسانه های بین المللی، تا اندازه قابل توجهی، رنج و دشواری زندگی و درد حلبچه را به اطراف و جهان رساندیم!
این همرسانی درد و رنج حلبچه، سبب شد توجه و خدمت به حلبچه، معطوف شود و چند ان جی اوی بین المللی، به حلبچه و چند پروژه مهم، همچون
UNCHR
یونیسف، چیلدرن ریلیف[زندگی دوباره کودکان] آلمان،قندیل سوئد، شنه بای بابانی، شهرداری مرزه بوتوی ایتالیا، خیریه های اسلامی و سازمان عمران کوردستان
KPD
جذب شدند.
همچنین سرمایه داران حلبچه ای، نقش پر رنگی در آبادانی حلبچه داشتند که بیش از همه؛
کاک آسو حاجی محمد باموکی بوده که تا این تاریخ، بیش از بیست میلیون دلار برای خدمت به حلبچه، هزینه کرده است!
همچنین، سرمایه داران دیگر نیز همچون حاج عابد و چند سرمایه دار خوب دیگر، به حلبچه خدمات شایانی داشته اند و همچنان خدمات شان، استمرار دارد.
در عراق جدید هم با حضور دربغداد و دیدار با حکومت جدید آن و تقدیم درخواست برای سران عراق جدید و ابلاغ نارضایتی وگله مندی کم توجهی معمول، صورت گرفته وبا راهپیمایی اعتراضی و تجمع، توانسته ایم طرف های قدرت را در عراق و کردستان، ناچار کنیم که خدمات بیشتری به حلبچه، گسیل نمایند و توجه افزونتری معمول دارند.
در خاتمه، آن شهری که صدام می خواست دفنش کند، از طرف حکومت اقلیم کوردستان و نیز دولت مرکزی به عنوان نوزدهمین استان با نام مبارک ئاشتی، معرفی شد.
؛
---
اما تجربه زیسته خودم و کنشگری ام برای حلبچه؛
من همچون یک جانباز شیمیایی حلبچه و یک آسیب دیده از پا افتاده این فاجعه انسانی کم مثال در تاریخ که تمامی اعضای خانواده ام(پدر، مادر، پنج خواهر و برادرم و خواهرزاده ام) با بمباران شیمایی، شهید شده بودند، بلافاصله پس از ترخیص از بیمارستان تهران و بعد از مداوا، به عراق[ اقلیم کوردستان] برگشتم وعلیرغم از دست دادن تمام خانواده ام، رنج جانبازی و دردناشی از آن، فقر مالی و [بسیاری مسایل دیگر]، از پا ننشستم و زانوی غم بغل نگرفتم و تحصیلاتم را از سر گرفتم و همزمان کار را نیز شروع کردم.
حتی به بغداد و شهرهای عمقی عراق هم برای تٲمین معاش رفتم چون کسی برایم باقی نبود تا هزینه زندگی و معیشت ک تحصیلم را تٲمین کند!
[ادامه دارد👇]
شوراهای شهر، شهرداران و فرماندارانی که قصد دارند شهر حوزه مسئولیت شان، در مسیر پایداری تغییری یا جهشی داشته باشد، این مؤلفه ها را ببینند و برنامه ریزی و اقدام را شروع کنند.
شورا و شهردار شهر صلح و مهربانی، آیا در چشم اندازشان، تغییری هست یا فقط تفکر سازه ای را دنبال می کنند؟
سردشت، سالهاست در تفکر سازه ای، گرفتار است و اگر در چشم انداز شورا و شهرداری، کمی کاهش درهم تنیدگی و ترافیک و خشونت، متصور هست، لازم است که از سازه گرایی به جامعه گرایی، هنرورزی و معماری و پایداری محیط زیستی تغییر رویه داد..
شاید بدانید ولی اگر نمی دانید، بدانید که بخش قابل توجهی از خشونت موجود در یک شهر، به شیوه مستقیم به فضاهای عمومی مرتبط اند.
آنجا که موازنه سیما و ظاهر و معماری شهر، سطوح برخوداری، هنر و رنگ و ادبیات، امنیت چند وجهی و پایداری محیط زیستی، بهم می خورد و شهروندان، مجالی و فضایی برای برونداد فشارها یا فرصتی برای درنگ در خود و باخود، پیدا نمی کنند.
امید است این تغییر استراتژیک، از تابلوی شهر، آغاز شود و این رنگین تابلوی چندزبانه، با نام مقدس"شهر صلح و مهربانی"، بر تارگ شهر، آویخته شود ..
#شهر_صلح_و_مهربانی
@sopskf
[ادامه از یادداشتِ "حق بر زنده نگه داشتن جنایت تاریخی سردشت"،چندنکته شکوه رسان و راه نشان!...]
👇👇👇3
... می طلبد نشست هایی ازاین دست که آورده و کارکرد خاص خود دارند، قبل تر، فارغ از تصمیم و اراده نهادی و نهادهایی خاص،با اشراف مطلوب و اقبال مقبول جمعی و مشارکت عمومی، برنامه ریزی و اجرایی شوند
تا آنچه خواست واقعی این مردمان و برآمده از خرد کنشگران و البته مسئولیت شناسی و مسئولیت پذیری متولیان است، نتیجه دهد.
این مهم هم قبل از هر چیز، نیازمند اهتمام به نهادهای موجود و گشودن راه های ممکن به سوی نهادسازی های مرتبط و تسهیگری قانونی و البته ابرام و اصرار و حمایت تمام عیار نمایندگان مردمی است که امید است به وقت خود، ضمن تغییر در سیمای ظاهری شهر[ازتابلوی وروی تا نشانگان معبر خروجی] و کنشگری مدنی[شجاعتِ حضور، مناعت طبع و موهبت ظهور]، هر فرصت ممکن، به استراتژی مطلوب، گره بخورد و نخ تسبیح همدلی، مجال صلح اندیشی و صلح سازی مطلوب مهیا گرداند...
در خاتمه، لازم است از نماینده مردم در مجلس شورا و همه آنان که به نحوی در جریان حضور این هیٲت، نقشی پیشگام و راهبرانه ایفا کردند و همه آنان که به نحوی، قصد ارایه خدمتی به شهر صلح و مهربانی دارند و عملی متناسب و گامی پیشران برمی دارند، سپاسکزاری نموده و توفیق جمعی در مسیر خیر و صلاح عمومی را از ایزد منان طلب نماییم.
___
*کنشکر صلح و محیط زیست، برنده جایزه جهانی اسکارپایداری(انرژی گلوپ ایران در بخش جوانان با پروژه آموزش صلح و صلح سازی)
❤️🌹❤️
@sopskf
"حق بر زنده نگهداشتن حقیقت جنایت سردشت"
و چند نکته شکوه رسان و راه نشان...
✍️رئوف آذری*
بخش 1
/channel/Sopskf/6052
چهارشنبه بیست و یکم تیرماه سال جاری، سردشت، میزبان هیٲتی با سرپرستی دستیار رییس جمهور و با حضور کاردار سفارت ژاپن بود.
مزار شهدا، کلینیک جانبازان، بلوار هیروشیما و سالن شهدای بمباران شیمیایی، میزبان هیٲت فوق الذکر در مدت چندساعت حضور بودند!
گرچه این حضور با پیگیری نماینده مردم درمجلس شورای اسلامی و همراهی سبز ایشان با هیٲت ترتیب داده شده بود و امید می رود با هوشمندی ایشان، دستاوردهای اجرایی قابل اتکایی داشته باشد اما از جهاتی نیز در خور درنگ و تٲمل بود:
١)از معدود انجمن های باقی از عملیات انفال انجمن های مردم نهاد در دولت مهرزدا، انجمن دفاع ازحقوق مصدومین شیمیایی شهرستان بود که همین ماندگاری نشانگانی از ضرورت وجودی برای روزهای مبادا و نیز دست برکلاه عمل کردن متولیان انجمن دارد!
جای بسی درنگ و تٲمل بود که دقایقی قبل از شروع مراسم ویژه درسالن یادمان، تماس نگارنده با مدیران انجمن، حکایت از بی خبری یا نوعی دلخوری از بی توجهی راهبران این حضور و نشست داشت و علی رغم اصرار نگارنده، رییس انجمن که خود از شهدای زنده و جانبازان اعزامی روز فاجعه به اسپانیا و از نقد شوندگان فضای مدنی شهر حول موضوع روز بود، حاضر به شرکت در مراسم نشد!
۲)حضور جمعی شورای شهر و شهرداری و ایراد سخنرانی سرپرست شهرداری در هیٲت یک جانباز و همت جمعی شان در اهداء عنوان افتخاری شهروندی به مهمانان، نشان از اطلاع قبلی آن مجموعه از حضور هیٲت داشت که این تناقض در شورمندی جمع شورا در آن مراسم و دلخوری جمعی تنها انجمن مرتبط با موضوع، در دو سر یک طیف، سئوال برانگیز بود چه اینکه این سه، نماینده مردم در مجلس شورا، اعضای شورای شهر و مدیران انجمن، به نوعی هریک نماینده مردم اند و این تناقض در مشارکت یا عدم همراهی با یک رویداد، سئوال برانگیز می نماید!
۳)نماینده مردم در مجلس شورا، حداقل از حدود یکسال قبل، با اراده و خواست صلح سازی [ نامه مکتوب و حضور در مجلس شورای] تعدادی کنشگر صلح و محیط زیست شهرستان و البته صاحب مقام در سطوح ملی و بین المللی، آشنایی حاصل کرده بودند اما علی رغم آن سطح از آشنایی، هیچ یک از اعضای بنیاد[م]صلح و مهربانی، تا لحظه برگزای مراسم اطلاعی از برنامه نداشتند، در حالی که اطلاع قبلی شان و حضور و مشارکت شان در برنامه ریزی و اجرا، قطع یقین در سطوح کمی و کیفی ساعات حضور مهمانان ویژه، اثرگذار می بود.
۴)تعدادی از شهروندان به نمایندگی از جانبازان پشت تریبون رفته و به ایراد سخن پرداختند که اگر چه صاحب حرمت و کرامت شخصی بودند و محتمل نیز جانباز با درصدهای مقبول، اما رگه های مشترکی در بیان شان مشهود بود که؛
نشان از سناریویی غیرمعمول و حداقل نامٲنوس با خواست جمعی کنشگران این حوزه در طول سالیان گذشته داشت!
چه اینکه سردشت، حداقل یک دهه و بیشتر است از فاز مظلوم نمایی و بالیدن به پیله "اولین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی"، خارج شده و بر عاملیت و حامل بودن پیامی شگرف[شهر صلح و مهربانی]، تٲکید دارد که با به نتیجه رسیدن پرونده جانبازی و چندرغاز دریافتی و تٲکید بر منبررفتگان تفاوت ماهوی داشت!
۴)عنوان انتخابی برای نشست ویژه"حق بر زنده نگه داشتن جنایت سردشت"، گرچه هوشمندانه بود اما به نظر می رسد بسیار روتین و معطوف به خواستی و اراده ای سیاسی و شویی انتخاباتی طراحی شده باشد که با روح ماندگاری این جنایت برای عبرت آیندگان، دمساز نمی نمایاند!
از فحوای متون یادداشتی پشت تریبون رفتگان تا سوگیری خبرنگاران اعزامی در انتخاب سوژه ها و هدایت جریان مصاحبه ها، نشان از خواستی سوای خواست و اراده شهروندان سردشتی و جانبازان و خانواده شهدا، داشت که اصل حضور و مراسم را تحت الشعاع قرار می داد!
۵)حجم حضور توده ها و غیبت مشهود چهره ها، دغدغه زا می نمود چه اینکه اعلان بی خبری بسیاری از خانواده های شاخص با چند و چندها قربانی فاجعه حتی از برگزاری چنین نشستی، شواهدی بر گزینشی گَزشی توسط نهاد مربوطه می داد که امیدواریم چنین نبوده باشد ولی اگر چنین اعمال سلیقه یا سیاست کژی، اتفاق افتاده باشد، اجحافی بزرگ و همدست کردن خواسته های مردمی با نهادی مرتبط بوده که نابخشودنی می نماید.
۶)حضور هیٲت ژاپنی و بازدیدشان از بلوار/ خیابان هیروشیما و ایراد سخن در نشست ویژه و البته اعطای حق افتخاری شهروندی، فرصت مغتنمی بود که می توانست هزینه ای همسنگ بودجه تزریقی آن کشور به احیای دریاچه ارومیه و نابودی زاب را به شرط کنشگری آگاهانه و مطالبه گری ذیحقانه، جذب کند که محتمل مطمع نظر بوده اما ملجٲحُسن برابری نبوده و نباشد!
[ادامە دارد👇]
مانده از یادداشت:
گردهمایی صلح سردشت...👇
-----
همچنین کاک #محمودی_مام_سمایلی_تەلان، مامۆستا #رەسول_شارستێنی، مامۆستا #جبار_عزیز از یک سو
و کاک #ظاهر_قادریان و کاک #جعفر_عباسی های نوعی از سویی دگر، اینبار به کارزار صلح، ورود کردند و نتیجه،گردهمایی پرشوری شد که به لطف تجربه تلخ جنگ بین دولی و هزینه های مترتب، ختم به خیر گردید...
سه شنبه مورخ سیزدهم تیرماه ۱۴۰۲، چند روز پساسالگرد بمباران شیمیایی
شهر سردشت و بعد از نمازجماعت عصر، در مسجد معراج کوی جانبازان سردشت، حدود دو هزار نفر، شاهد و البته حامی عقد تفاهم نامه صلح بین دو عشیره منطقه شدند.
گرچه حدود دو دهه است که صلح سازان سردشتی، پروژه های چندده گانه ای را ایده پردازی و اجرایی کرده اند اما حقیقت امر، در انتخاب محل این توافق تاریخی، روند مذاکرات و نقش آفرینی اشخاص عادی و روال اجرایی مراسم و سخنرانی ها و طلب عفوها و گذشت و بخشش طرفین و امضاء و مبادله
توافقنامه ها بدون دخالت هر نهاد رسمی و قانونی[البته باید درود گفت به اهل قضا و امنیت و اجرای شهرستان که بدون حضور و بروز و ظهور، مجال خود بودن و خوداندیشی و خودتصمیمی معطوف به صلح، مهیا ساختند]والبته نشستن روی سفره همدلی و دور ریختن کینه ها و دشمنی ها با پسماندهای غذایی،اوراقی زرین، به کتاب صلح در اولین شهر غیرنظامی قربانی سلاح های کشتار جمعی، افزودند و پروژه های صلح سازی اجرایی قبلی را چون تغییر تابلوی ورودی شهر، نامگذاری مسجد، تابوت جنگ، گهواره صلح و .... جان بخشیدند.
سردشت، اینک به لطف قدرت هموندی و اراده همزیستی مسالمت آمیز، گام های ارزنده ای سمت روشن صلح، بر داشته و می رود که تاریخی شگرف رقم زند...
بی شک، در این مسیر، نقش مردم عادی، کمتر از نخبگان و فعالان مدنی و اجتماعی نیست و قطع یقین، متولیان تسهیلگر و نمایندگان مردمی نیز به قدر سلامت نیت، شریک در این خیرجمعی و توافق گروهی اند..
باشد که روزگاران بهتر از امروز را برای نسل بعدی، بیافرینیم و صلح و مهربانی را روز به روز بیشتر ترویج و همه گیر نماییم❤
سپاس ویژه نیز برای اصحاب رسانه، مجری خوب و موفق برنامه[کاک #ایوب_همتیار]، هیٲت امنا و امام جماعت مسجد معراج و نیز بخش تدارکات و پشتیبانی و حمل و نقل و... ویژه مهمانان اقلیم کوردستان که حق بر صلح را مراعات کردند..
+گرچه بناست مستند تصویری این گردهمایی نیز تهیه و همرسانی شود اما فایل صوتی[زبان کوردی] این رخداد مبارک پیشاپیش تقدیم جامعه صلح منظر سردشت و اقلیم همجوار می گردد تا بلکه، کلمه ای رهی گشاید و طنین صدای صلح، هژمونی جنگ تحمیلی و خاطره نامبارک شیمیایی از روح و روان بزداید.
/channel/Sopskf/6045
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#نامهربانی_های_بزرگ
#جنگ_و_نزاع
#بمباران_شیمیایی
#مهربانی_های_کوچک
#گردهمایی_صلح
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#مسجد_معراج
#صلح_عشایر
#سمایله_کوێری
#جاف
#کریم_فقه_صالح
@sopskf
گزیده ای از سخنرانی های واصل شده از شرکت کنندگان در مجالس ترحیم حاج حسن واحدی[خیر شاخص منطقه]
سردشت کە مجلس ترحیمش نیر مدرسه ای شد که درس نکته های مهربانی و صلح مثبت را منتقل کرد:
جمعه ۱۶ تیرماه، مسجد معراج منطقه جانبازان
مهاباد، یک شنبه ۱٨تیرماه، مسجد جامع
---
مامۆستا سعید رحمانی،
امام جماعت مسجد حاجی رسول واحدی و از نزدیکان مرحوم
/channel/Sopskf/6050
دکتر بیگزاده،
عضو هیٲت علمی دانشگاه و هیٲت امنای مسجد مهاباد
/channel/Sopskf/6051
#جلال_معروفیان،
فعال فرهنگی، عضو هیٲت مؤسس و اولین رییس دانشگاه پیام نور سردشت، از نزدیکان مرحوم
/channel/Sopskf/6028
حاج #اسکندر_بهارمست،
فعال مدنی، عضو هیٲت مۇسس دانشگاه پیام نور سردشت و از دوستان مرحوم
/channel/Sopskf/6025
دکتر #محمد_خضری،
اقتصاددان و عضو هیٲت علمی دانشگاه،
از اقوام سببی مرحوم
/channel/Sopskf/6029
مهندس #حمید_هدایت_فر،
عضو مجمع خیرین سلامت مهاباد،
همکار مرحوم در آن انجمن و چندین فعالیت خیریه ای دیگر
/channel/Sopskf/6026
#فرویدون_حکیم_زاده،
نویسنده، مورخ و فعال فرهنگی
/channel/Sopskf/6027
حاج #داود_حیدری،
هم بنیانگذار مدرسه غیرانتفاعی با مرحوم در منطقه موکریان مهاباد
/channel/Sopskf/6029
#لقمان_ملارحیمی،
کارمند بانک کشاورزی مهاباد، فعال فرهنگی و از دوستان همیشه همراه و معتمد مرحوم
/channel/Sopskf/6031
حاج #عبدالله_حمزه،
شاعر و فعال فرهنگی و عضو هیٲت مۇسس انجمن ادبی سه رده م
/channel/Sopskf/6032
ماموستا #آزاد_
امام جماعت مسجد معراج
/channel/Sopskf/6033
#کریم_عزیززاده،
فعال فرهنگی [قرائت پیام دکتر پیرانی، دبیرکل جماعت دعوت و اصلاح]
/channel/Sopskf/6034
دکتر #مهری_پاکزاد،
عضو هیٲت علمی دانشگاه، مجری صدا و سیما و فعال فرهنگی
/channel/Sopskf/6036
#علی_نادری،
از انجمن زاگروس و
نماینده انجمن های مردم نهاد مهاباد
/channel/Sopskf/6039
مهندس #محمودزاده،
نماینده مردم فرهنگی مهاباد در مجلس شورای اسلامی
/channel/Sopskf/6040
#رئوف_آذری،
کنشگر صلح و محیط زیست،
هم بنیانگذار و اولین رییس دانشگاه آزاد اسلامی سردشت
/channel/Sopskf/6024
ماموستا #ابوبکر_محمدکریمی،
امام جماعت مسجد در مهاباد
و از روحانیون نزدیک به مرحوم
/channel/Sopskf/6041
حاجی #رحیم_واحدی،
برادرزاده مرحوم، عضو هیٲت مدیره انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت
سردشت
/channel/Sopskf/6034
مهاباد
/channel/Sopskf/6037
___
*ای پُست در حال تکمیل است و هنوز تعدادی از فایل های صوتی سخنرانان واصل نشده است.
ضمن تشکر از همه مشارکت کنندگان در مجالس چندگانه مرحوم در سردشت، مهاباد و ارومیه و نیز تمنای صبر و بردباری برای خانواده و بازماندگانش،
پیشاپیش از کیفیت نامطلوب برخی فایل ها و گاه صداهای جنبی پوزش می طلبیم که ضبط صدا، توسط افراد گونه گون و داوطلبانه صورت گرفته است که از همین تریبون، سپاس شان می گوییم که با ما نیز به اشتراک گذاشتند.
تشکر ویژه نیز از مجریان برنامه ها در سردشت[ایوب همت یار] و مهاباد[علی معروفی]
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مصیبت_بزرگ
#فقدان_جانکاه
#کوچ_شایستگان
#حاج_حسن_واحدی
#مهربانی_های_کوچک
#خیر_فرهنگی
#تکریم_بایسته
#مدرسه_مسئولیت_شناسی
#هنر_مسئولیت_سپاری
@sopskf
پرسە و سەرەخۆشی کۆچکردوو
#حاجی_حەسەن_واحیدی 💔
کەسایەتی خۆشناو و خێرخوازی
ناوچەی موکریان و شارەکانی
سەردەشت _مەهاباد
مزگەوتی جانبازانی سەردەشت
بە بەشداری ;
مام عوسمان مەلاڕەحیمی
دوکتور داود حەیدەری
کاک ڕەئوف ئازەری
کاک لوقمان مەلاڕەحیمی
کاک عەلی واحیدی
کاک ڕەئوف واحیدی
کاک یوسف واحیدی
کامێرا و ئامادەکردنی
#شۆڕش_ئەبووبەکری
@shore_law
16 پووشپەڕی 2723
نامرن , ئەوانەی لە دڵی میللەتا ئەژین
کاناڵ #شۆڕەسوار
@shoreswar
انستاگرام
https://instagram.com/shoreswar?igshid=ZGUzMzM3NWJiOQ==
یوتیوب ;
https://youtu.be/DpbFc6uH9VU
لێدوانی کەسایەتیەکانی شار، سەبارەت بە پێگەو و خزمەتی حاجیە خێرخوازەکەی سەردەشت
لێرە گرتگە بفەرموون...👇
https://youtu.be/DpbFc6uH9VU
سپاس بۆ شۆڕەسوار...
@sopskf
/channel/Sopskf/5985
و
تجربه جوانه زدن توسعه حلبچه،
توسط مامۆستا کامیل عبدالقادرویس،
[فرهنگی بازنشسته و نماد استقامت جانبازان حلبچه ساکن آلمان]
/channel/Sopskf/5986
و حضور رؤسای انجمن
+دفاع از قربانیان حلبچه،
کاک لقمان عبدالقادر
فایل صوتی
/channel/Sopskf/6007
و
+ انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت،
حاج صالح عزیز پور اقدم
/channel/Sopskf/5987
و همکار روابط عموم انجمن قربانیان حلبچه،
کاک ارسلان عابد که از اولین گام برنامه ریزی این میزگرد، بزرگوارانه همراه شدند.
/channel/Sopskf/5989
----
بنیاد[م] توسعه صلح و مهربانی، مراتب تقدیر و تکریم خود را محضر جمع اساتید فرهیخته، انجمن های علمی مطالعات صلح، دفاع از قربانیان حلبچه، دفاع ازحقوق مصدومین شیمیایی، خانه امکان و نیز سرجمع مشارکت کنندگان شایسته و جوانان همیار دیارصلح و مهربانی و ویژه تر خانم ها مینایی از انجمن صلح و دکترتقی پور از انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی برای مدیریت فضای مجازی و البته اشخاص، کانال ها و رسانه هایی که در همرسانی پوستر یار شدند، اعلام می دارد و خداوند منان را می طلبیم که این گام ارزنده را آغازی بر گشایش دریچه های امید و توسعه در شهر صلح و مهربانی قرار دهند.
---
+به منظور گوش دادن به هر راهبر موضوعی، فقط کافیست روی لینک آبی رنگ ذیل نام و عنوان ارایه، کلیک کنید.
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#نامهربانی_های_بزرگ
#بمباران_شیمیایی_سردشت
#مهربانی_های_کوچک
#میزگرد_چالش_ها_و_چشم_اندازها
#توسعه_سردشت
#انجمن_علمی_مطالعات_صلح
#انجمن_دفاع_از_قربانیان_حلبچه
#انجمن_دفاع_از_مصدومین_شیمیایی
#انجمن_ترویج_فرهنگ_مسئولیت_اجتماعی
#جوانان_دیار_صلح
@sopskf
@ipsan
@khaneh_emkan
فایل صوتی سخنرانی دکتر علی صاحبی
فوق دکتری روان شناسی بالینی از سیدنی و راهبر تئوری انتخاب مؤسسه گلاسر در ایران
جهت ارایه به میزگرد چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت
با عنوان
"سردشت، روان و جهان گفتمان صلح و توسعه"
+لازم به توضیح است که استاد صاحبی در نشست آنلاین هفتم تیرماه، به جهت مسمومیت شدید و عدم دسترسی به نت، امکان حضور نیافتند ولی روز بعد، ضمن ارسال فایل صوتی، عذر تٲخیر طلبیده و پس از چند روز، بزرگ منشانه، فایل صوتی و نیز تصویری مبحث واگذار شده را به تسهیلگر گفت و گوها، منعکس کردند.
سپاس تعهد و بزرگ منشی و اخلاق والای شان را...
تیرماه ۱۴۰۲
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#نامهربانی_های_بزرگ
#بمباران_شیمیایی_سردشت
#مهربانی_های_کوچک
#انجمن_علمی_مطالعات_صلح
#خانه_امکان
#توسعه_سردشت
#میزگرد_چالش_ها_و_چشم_اندازها
#روان_و_جهان_صلح
#گفتمان_صلح
#گفتمان_توسعه
@sopskf
🟥 (رُخ)
چه زود گذشت!
پس از ۵۵ سال زندگی،
وارد ۵۶ سالگی شدم.
۵۶ سال پیش در چنین روزی
در خانوادهای سنتی و روستایی
در شهرستان سردشت
چشم به جهان گشودم.
در این ۵۵ سال تلخیها و مرارتها چشیده و تجربهها اندوختهام.
اما کامیابیها و لذتهای فراوانی نیز داشته و بهمعنای واقعی کلمه «زندگی»کردهام نه اینکه فقط «زنده» باشم!
در این ۵۵ سال هیچگاه بههیچکسی نه ظلم کردم و نه بیاحترامی؛ که بهنظرم برای هر انسانی این دو بسیار مهماند.
همچنانکه نه ظلمی را پذیرفته و نه بهکسی اجازه بیاحترامی دادهام.
خدا را شاکرم که ۹۰ درصد عمرم را با یک شعار دو کلمهای سپری کردم:👇
✅«رُخ» یعنی «رشد و خدمت»
◽️هیچگاه از تلاش و کوشش
برای رشد و شکوفاییام غفلت نکردم و ثمره و میوه این رشد و شکوفایی را به همنوعان و هموطنانام تقدیم نمودم.
🟩 از خدا میخواهم باز هم به من فرصت دهد تا هرچه بیشتر استعدادها و ظرفیتهایم را شکوفا و به همنوعانم خدمتی خالصانه و صادقانه ارائه دهم چون معنای زندگیام را در این دو کلمه میدانم:
🟥 (رُخ)= رشد + خدمت
نقل از:
/channel/zhiyaneve
کانال اختصاصی"ژیانەوە"- جوانه زدن دوباره- از شهروند صلح ساز سردشتی، کاک #جلال_معروفیان، هم بنیانگذار و اولین رییس دانشگاه پیام نور سردشت و از فعالان فرهنگی و اجتماعی شهر صلح و مهربانی..
درودش باد و نیم #رخ
#ROKH
وجود و خدمت شان، پایدار باد.
@sopskf
روایتگری صلح سازی در شهر صلح و مهربانی...
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#خانه_امکان
#اتاق_بازرگانی
#ایران_سویس
#رویداد_از_کار_تا_تٲثیر
#روایتکری_صلح_سازی
#روایت_سردشت
@sopskf
قسمت دوم از ترجمه ارایه تجربه زیسته ماموستا کامیل عبدالقادر ویس، در میزگرد چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت[هفتم تیرماه ۱۴۰۲]
----
...این روند را ادامه دادم تا مدارج تحصیلی را طی کرده، از دانشگاه، فارغ التحصیل شده و به عنوان معلم، استخدام شدم و بعدها نیر در سمت معاون مدرسه، به خدمت ادامه دادم.
پس از مدتی، ازدواج کردم و با همسرم که ایشان نیز معلم بود، فرزندان حلبچه را درس دادیم و تربیت کردیم.
متٲسفانه، به مرور زمان، بیماری ریه ها و چشم هایم که با گاز شیمیایی، آسیب دیده بودند، تحت فشارم قرار دادند و تمام راه ها را به رویم بستند. می خواستند، زمینگیرم کنند و دیگر به پا نخیزم ...
از سال ۲۰۱۴ به بعد، هرگز مثل گذشته، نتوانستم از منزل خارج شوم و بیماری در منزل محبوسم کرد.
تجهیزات پزشکی و کپسول اکسیژن، همراهان همیشگی ام شدند و جز با کمک آنها، امکان تنفس نداشتم!
بیماری ام دست بردار نبود و همچنان پیشرفت می کرد و چنان عرصه را به رویم تنگ کرد که ناچار شدم برای ادامه درمان، سرزمینم را ترک کنم.
به آلمان رفتم تا بلکه دردم را چاره کنند!
در آلمان سختی بسیار متحمل شدم. فقر و نداری و موانع بسیار را تجربه کردم. از نظر جسمی، به شکل غیرقابل تصوری، کم آورده بودم به نحوی که طبق نظر پزشکان، تنها شش ماه با مرگ فاصله داشتم.
اما اراده ام چندان قوی بود که آلمانی ها، وقتی می پرسیدند، حالت چطور است؟ پاسخ می دادم، بسیار خوبم!
آلمانی ها، تعجب می کردند که من، گفته ام، خوبم!
می گفتند:" ما از خوشگذران ترین ملت های جهانیم اما همچنان هم از حال و زندگی خود، ناراضی هستیم اما تو در لبه قبر هم می گویی، حالم بسیار خوبست!"
[مدتی بر این منوال گذشت] و خداوند درهای رحمتش را به رویم گشود و به لطف و مرحمت یزدان، زمینه پیوند ریه هایم مهیا و عمل پیوند با موفقیت انجام شد و تولد دوباره ای راتجربه کردم به نحوی که وضعیت جسمانی ام، بسیار بهتر شده، اما متٲسفانه، چشمهایم هنوز هم کم سو باقی اند.
بعدها، تلاش بسیاری انجام دادم تا خانواده ام، ملحق شدند و اکنون، بعد از چهارسال دوری از خانواده وفرزندانم، دوسال و نیم است که در غربت، مجدد به هم رسیده ایم و من [به لطف یزدان و محبت خانواده و استواری خودم در مسیر]، همچنان فعالیت مدنی ام را ادامه داده و می دهم و در زمینه ژینوساید، بیست و شش سال است که داوطلبانه برای قربانیان حلبچه و استیفای حقوق اساسی شان، فعالیت داوطلبانه دارم و به آن افتخار می کنم.
👄✍کامیل عبدالقادر ویس
ترجمه و خوانش:
بنیادتوسعه صلح و مهربانی
#sopskf
----
*این متن ترجمه ای است از کلیپ ویدیویی و مشارکت زنده سرمایه نمادین حلبچه، ماموستا کامیل عبدالقادر ویس در میزگرد "چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت" که با تولیت بنیاد توسعه صلح و مهربانی، انجمن علمی مطالعات صلح و خانه امکان در هفتم تیرماه۱۴۰۲ برگزار گردید.
*لازم به ذکر است ماموستا کامیل عبدالقادر ویس، سالهاست در کسوت هیٲت مدیره و سخنگوی انجمن دفاع از حقوق قربانیان حلبچه، فعالیت دارند.
؟
فایل خوانش ترجمه:
/channel/Sopskf/6071
فایل اصلی تصویری:
/channel/Sopskf/5986
---
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#میزگرد_چالش_ها
#چشم_اندازها
#هیمن_تواضع
@sopskf
و صلح، از نام مبارک شهری آغاز می شود که خود، روزگاران دوری، قربانی جنگی نامبارک و بمبارانی و بمباران هایی پی در پی و شیمیایی شد!
رنج و دردی جانکاه دید که اکنون بعد از سی و شش سال نیز، همچنان جان می ستاند و عزیز خیر و شایستگانی[ حاج حسن های واحدی نوعی] می گیرد که شهری و شهرهایی و منطقه ای در سوگش، سرودخداحافظی می خوانند..
اما هرگز و هرگز، از پا ننشست و ننشستند و استوارچون بلوط و جاری چون زاب، نفس زندگی به محیط پیرامونی هدیه کردند و عدم کاربست سلاح کشتار جمعی، شعارشان شد و برقراری صلح پایدار در جهان پیام و مرام و کنش شان...
تابلوی ورودی شهر صلح و مهربانی...
تاریخ نصب:ابتدای دهه ۹۰شمسی
@sopskf
جناب آقای محمدی
مدیرعامل سازمان آتش نشانی تهران
با سلام
پیش از شروع عرایض این نامه، ضروری است که به اطلاعتان برسانم که بنا به رشته کاری و تخصصی (که از دانشگاه ایالتی میشیگان آغاز شد) به بحث سازه و آتش مرتبط هستم و لذا ضروری است که مطالب ذیل در قالب این نامه طرح شود.
🔵 شنبه شب پس از شرکت در جلسه روزنامه دنیای اقتصاد و مراسم بزرگداشت دوازدهمین سالگرد تولد نشریه تجارت فردا به خانه آمدم. در مجلس مذکور شگفت زده بودم از حضور افراد و نامهایی که به این نشریه در بسط مفاهیم توسعه کشور کمک میکنند. در واقع شبی بود که پس از مدتها سرشار از احساس خوب و شعف گذشت چرا که ساعاتی در جمع افرادی سپری شد که دغدغه ایران و این سرزمین را دارند.
پس از مراجعه به خانه تا پاسی از شب به انجام کارهای مکتوب و پژوهشی گذشت و حوالی ساعت ۳ نیمه شب برای سرکشی به منزل مادر (که در شرایط بیماری هستند) منزل را ترک کردم. وارد کوچه که شدم انتظار کوچه ای خلوت و ساکت شبانگاهی داشتم ولی در کمال تعجب شاهد بودم که 3 ماشین آتش نشانی بزرگ و 2 ماشین آتش نشانی متوسط تمام فضای کوچه را اشغال کرده اند. حدود بیست آتش نشان جوان در آن ساعات سحرگاه به شتاب در حال رفتن به سمت انتهای کوچه بودند.
🔵کنجکاو شدم و بنا به رشته کاری خود، نیروها را دنبال کردم تا متوجه شدم یکی از واحدهای مسکونی از یک ساختمان ۱۰ طبقه در انتهای کوچه آتش گرفته است.
ساکنین به همراه کودکان خردسال و خواب آلودشان در حال فرار از ساختمان بودند و نیروهای شما به شتاب در حال ورود به ساختمان بودند. بوی دود در فضا و سراسیمگی در چهره ده ها تن از ساکنین مشهود بود. در ژاپن بارها شاهد کیفیت کار نیروهای آتش نشان بوده ام (به خصوص در برنامه های مرکز E-Defense کوبه)و لذا کیفیت مواجه همکارانتان با این آتش برایم سوال بود. در کالیفرنیا هم بارها با سازمان آتش نشانی مستقیما کار کرده ام (از جمله سابقه همکاری با خانم Nicholson مدیر سازمان آتش نشانی سانفرانسیسکو).
در آن فضای ملتهب که همه در حال فرار از ساختمان بودند و آسانسورها نیز کار نمی کرد همکارانتان را دنبال کردم و پیاده تا طبقه هفتم و چشمه آتش رفتم.
در میانه آنهمه دود و التهاب، شاهد بودم که همکاران شما پس از بازکردن درب منزل و برای جلوگیری از خفگی ماسکهای اکسیژن را استفاده کرده، وارد منزل شدند، آب را از طبقه پایین و بالا به واحد مسکونی رساندند و آتش را اطفاء نمودند. سپس برق و دستگاهای فَن را رساندند تا که بخشی از دود را خارج کرده و امکان بیرون کشیدن ساکنین (که در بالکن پناه گرفته بودند) میسر شود.
در حین مشاهده تلاشهای نیروهای جوان (که از شدت گرمای لباسهای سنگین آتش نشانی غرق عرق بودند) و همزمان با دیدن فریادها و عربده های فرمانده تیم، می خواستم که در وسط آن پاگرد پله سجده کنم. از شدت بهت، نمی دانستم چه باید گفت؟ کیفیت زحمات افراد این تیم (در آن ساعات شب) بسیار مشابه کیفیت کارهای تیمهای آتش نشانی در سانفرانسیسکو یا کوبه ژاپن بود. فرمانده تیم به شدت مراقب دودزدگی افرادش بود. دستگاههای آژیر (متصل به لباس آتش نشانی که وارد دود می شود) به درستی کار می کرد و پیوسته آژیر می زد. هیچ کس بدون ماسک اکسیژن وارد دود نمی شد. فرمانده تیم کاملا درک روشنی از مساله «زمان» و اهمیت دقیقه ها داشت.
🔵 کاملا آگاهم که کشور درگیر مشکلات مالی است و سازمانهایی همچون آتش نشانی به شدت درگیر محدودیتهای مالی هستند، بنابراین تشکر و سپاس خود را به عنوان یک شهروند به حضورتان عرض می کنم. قابل تصور است که تیمهای شما چنین خدماتی (که آن شب از نزدیک شاهد بودم) را به رغم محدودیتها و در حد توان انجام می دهند. از شما درخواست دارم که از فرمانده عملیات آن شب (که مرتضی خطابش می کردند) تشکر و تقدیر ویژه داشته باشید. بنده حاضر و علاقمندم که حضورا به خدمت این جناب فرمانده و تیمش رسیده و به عنوان یک ایرانی از تلاشش برای حفظ مال و ناموس مردم آن کوچه خاضعانه تشکر کنم.
آن شب و در آن مهلکه یک فکر دیگر هم به ذهن می رسید: اینکه برای خاموش کردن آتشِ فقط «یک خانه» اینهمه انسان و جوان تلاشگر نیاز است و همچنین آنهمه آدم و کودک از خواب و زندگی خود آواره شدند. لذا باید از امروز به فکر «زلزله تهران» باشید. همچنین واقعا نمی دانم که چطور و چگونه برخی که خود خارج از این سرزمین و در استودیو شبکه های خبری اقامت دارند انتظار دارند که مردمان اینجا درگیر آتش و جنگ داخلی شوند؟ آتش وقتی که در گرفت، همه را آواره می کند.
امیدوارم در این سرزمین اگر تغییری لازم است که رخ دهد از مسیر امثال تجارت فردا و از مسیر انسانهای شریف و دردمندی همچون مسعود نیلی ها و موسی غنی نژاد ها و همکاران شما رخ بدهد. و نه از میسر آنها که منتظر «درگرفتن آتش» در این کشور هستند.
عزت زیاد
۲۶ تیر ۱۴۰۲
*پی نوشت: تصاویر زحمات همکارانتان ضمیمه است.
✍️دیپلماسی سفیر بریتانیا با جوجه کباب و سفیر ژاپن با غزل حافظ!
محمدرضا اسلامی
🔵 دیپلماسی سفیر بریتانیا درباره «جوجه کباب، کوبیده و شمال» درسطح وسیعی در کشور دیده شد. اکنون بی مناسبت نیست که این هوشمندی انگلیسی مقایسه شود با دیپلماسی سفیر ژاپن در تهران!
بجای جوجه کباب و کوبیده، چهار ماه پیش و نزدیک به ساعات تحویل سال نو ایرانی، سفیر ژاپن در تهران چند بیت از غزل #حافظ و رباعیات خیام را به فارسی و در کنار سفره هفت سین (همراه با موسیقی ژاپنی) خواند.
«چقدر شباهت و چقدر تفاوت» در دیپلماسی عمومی این دو سفیر هست؟!
🔵 بریتانیا و ژاپن هر دو کشورهایی «جزیره ای» هستند. هر دو کشور دسترسی خاکی/زمینی به سرزمینهای پیرامونشان ندارند. بزرگان هر دو کشور در طول اعصار، سودای دیدنِ سرزمینهای دیگر را داشته اند، و شدیدا در اندیشه آنچه که در «بیرون از جزیره» می گذرد!
حتی مساحت هر دو کشور نیز تقریبا نزدیک به هم است:
☑️مساحت ژاپن: 377,975 کیلومتر مربع
☑️مساحت بریتانیا: 242,495 کیلومتر مربع
(مساحت "مفید" ژاپن به دلیل کوهستانهای بسیار تقریبا حدود بریتانیا می شود)
مردمان هر دو سرزمین، دارای روحیه به شدت حساس (Sensetive و اهل توجه به جزئیات) هستند و بزرگان هردو کشور از قدیم به شدت به فکر عُلو و تعالیِ سرزمینشان بوده اند!
اما به رغم همه این «تشابه» ها، قدری به تفاوت ویدیوی سفیر بریتانیا با این ویدئوی سفیر ژاپن🔻 بپردازیم.
1️⃣- سفیر ژاپن، به همان سیاق روحیه دقیق و کمالگرای ژاپنی (Perfectionism) همّت بلند صرف می کند، زجر زیاد متحمل می شود و غزل حافظ و رباعی خیام را می آموزد. آنقدر تلاش مصروف کرده که حتی تلفظ یک کلمه از غزل دشوار حافظ را هم اشتباه نخواند! اما سفیر بریتانیا کوبیده سر سیخ زدن و جوجه پختن آموخته!
2️⃣- این دو رفتار، فقط تفاوتهای دو دیپلماسی را نشان نمی دهد بلکه تفاوتهای دو زیست مختلف را نشان می دهد. زیرکی بریتانیایی در برابر تلاشگری ژاپنی.
3️⃣- اساسا هدف از دیپلماسی ژاپنی اطلاعرسانی «هست» ولی تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی دیگر کشورها «نیست». عملا ژاپنی ها پذیرفته اند که روابط شان با دیگران پیرامون کالا/محصول تعریف می شود و لذا حضورشان در دیگر سرزمینهای بیرون «جزیره» بیشتر حضوری اقتصادی است تا فرهنگی/سیاسی.
(برای مثال صفحه توئیتر سفیر بریتانیا در تهران ۳۲هزار عضو دارد ولی صفحه توئیتر سفارت ژاپن در تهران ۷هزار عضو دارد! صفحه اینستاگرام شبکه NHK کلا ۳۳۰هزار عضو دارد ولی اینستاگرام BBC حدود ۲۶ میلیون عضو دارد)
4️⃣- سفیر بریتانیا می کوشد تا کوبیده زدن بیاموزد ولی سفیر ژاپن می کوشد تا غزل حافظ و ابیات خیام فراگیرد. بدون شک برای ارتباط با ذهن «توده» ها، اولی و برای ارتباط با ذهن خواص، «دومی» کارآمد است!
5️⃣- هر کدام از اینها کار خودشان را می کنند ولی مسئله اینجاست که «تو» در چه حالی؟ احوال سفرای سرزمین تو چگونه است؟ سوال اساسی اینجاست که سفرای ایران در دیگر سرزمینها، چقدر انگلیسی را روان و سلیس صحبت می کنند؟ و علاوه بر زبان انگلیسی، چند نفر از سفرای ما توان سخن گفتن به زبان سوم (زبان کشور محل ماموریت) را دارا هستند؟
بدون شک آن سفیری که بتواند با جامعه هنرمندان، سینماگران، سیاستمدارانِ یک کشور، با زبان خودشان صحبت کند، سطح متفاوتی از «عملکرد» را داراست.
6️⃣- کیفیت اتفاقی نیست! چه آن سفیر جوجه کبابی و چه این سفیرِ ادیب و غزل دان، هر یک کار خود را به نحو احسن انجام می دهند. مهم این است که امروز از خود بپرسیم: دیپلماسی ما در دیگر کشورها (مثلا ژاپن یا بریتانیا) چقدر توان برقراری ارتباط با توده مردم، یا خواص را داشته است؟
7️⃣- سوال بالا را به نحو دیگری بخوانیم:
در یکی از پهناورترین سرزمینهایی که «انسان» بر روی آن زیست دارد (و حسب اتفاق اقتصادش نیز بزرگترین اقتصاد دنیاست) ما نه سفیر جوجه کبابی داریم و نه سفیر ادیبِ غزل خوان.
پس چگونه و چطور انتظار داریم که با جوانان و خواص آن سرزمین ارتباط برقرار کنیم؟!
اگر آمریکا سرزمینی است که از همه ی اقوام و ملل دنیا در آن زیست می کنند، پس چطور ما هیچ سفیری در آن سرزمین نداریم؟ چگونه است که پذیرفته ایم که «رسانه» ای برای «رساندن» حرفمان به «انسان» آن سرزمین پهناور نداشته باشیم؟ چطور اجازه می دهیم که دیگر کشورها بهترین و باهوش ترین مردان و زنان شان را در قالب سفرای جوجه کبابی یا ادیب/متخصص به ایالات متحده گسیل کنند و بعد ما منتظر بایستیم که ذهن جوان نخبه آمریکایی (که اصالت هندی، چینی، اروپایی و… داراست) بی هیچ دلیل/تلاش به سمت سرزمین ایران، فرهنگ و اقتصاد ایرانی متمایل شود؟
مردان و زنان هوشمند ما برای گفتگو با مردمان آن سوی عالم چه می کنند؟ هیچ؟
کیفیت اتفاقی نیست. کیفیت در امر دیپلماسی نیز اتفاقی نیست.
🌐t.me/solseghalam
ادامه از یادداشتِ "حق بر زنده نگه داشتن جنایت تاریخی سردشت"،چندنکته شکوه رسان و راه نشان!...]
👇👇👇2
...برای مثال، وقتی جناب موراکامی سخن از تعامل و اشتراک مساعی و انجام پروژه مشترک با موزه صلح تهران، می گفت، لازم بود محضرشان یادآوری می شد که سردشت، خود پیشگام تر از تهران، مستحق ایجاد موزه صلح بوده و می طلبد ژاپنی ها و هیروشیمایی ها، به تناسب حق خواهرخواندگی و جبران مافات در زاب انتقالی، تمام عیار در به سرانجام رساندن پروژه خاک خورده و زنگ زده موزه صلح سردشت، همت گمارند و من بعد نیز همکار اجرایی شدن پروژه های مشترک با موزه صلح سردشت باشند و قس علیهذا در اجرای پروژه های موردی پارک آشتی و پل آشتی و...
۶) تٲکید نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی بر دعوت تمام شمار از کنشگران شهرستانی و فعالان ان جی اویی [حین مکالمه تلفنی با نگارنده پیشامراسم]، با آنچه در عالم واقع روی داده بود، نشانگانی از تعارض در کلام تا عمل نماینده مردمی یا تضاد در خواست و اراده وی با عمل و ادای وظیفه همکاران ایشان دارد که در هر دو صورت، آسیبی جدی بر دستگاه خرد جمعی و نابخشودنی است!
۷) نشستی با این ترکیب و با این تاخیر زمانی به نام سالگرد و با آن حجم رسانه و اصحاب رسانه، ظرفیت ها و فرصت های کم بدیلی می توانست بیافریند که محتمل، به قدر وزن و هزینه و وجاهت، اهداف را متحقق نکند و یا اهداف اولویت دار جامعه مدنی را نپاید!
فراغت از فشار کاری و اجرایی روز هفتم و نیز فرصت پرداخت به مطالبات برآمده از حضور و شعار مردم در روز هفتم و حتی چرایی بایکوت، سکوت و عدم حضور و مشارکت برخی کنشگران، مجالی در اختیار قرار داده بود تا با غنای بیشتری، تصویر واقعی شهر و کنشگران و توده هایش نمایانده شود و هم حقیقت تاریخی آن فاجعه، به قدر راستی های موجود و کژی های نامبارک، مورد اهتمام قرار گیرد که آنچه مشهود می نمود، عدم موازنه این دو بود!
گرچه محتمل، بنود و مفاد و توافق و دستاوردی باشد که بر نگارنده و خیل کنشگران این شهرستان، معلوم نباشد..
٨)نمایش روی سن رفته "کاتژمێر یا کاژێر" -ساعت یا زمان خاص-بهترین جلوه حضوری مراسم بود که الحق والانصاف، نمودی حقیفی ازحقیقت جنایت تاریخی فاجعه را نمایش داد.
آنجا که با هر ضربه تبر، آن ویلچر نشین و پرستارش، نفس کم می آوردند و قدمی به مرگ نفس نزدیک می شدند اما درادامه،
اراده برخاستن و جوانه پروری صلح شان، سبب بازگشت روح به کالبد جانبازان [بازیگران]می شد.
این نمایش، می توانست الهام بخش حرکتی جمعی و نهادی برای سردشت باشد که متٲسفانه[طبق اظهار کارگردان و بازیگران]کمتر مجالی برای آن فهم عمیق، فراهم شد!
۹)سکوت و بایکوت و انفعال انجمن
دفاع ازحقوق مصدومین شیمیایی چه در مراسم سالگرد و چه در نشست اخیر، و تکیه بر تک سفر سالانه به هلند و شرکت در اجلاس سازمان
OPCW
غیرقابل توجیه و صرف بازی کردن در میدان به انحراف کشندگان مراسم سالیادها و تحریف کنندگان خواست کنشگران صلح شهرستان است و نشاید و نباید که چنین ذخیره قانونی، چنان نابسامان مدیریت شود که حتی درنشستی اینچنینی و در دل شهر خود، قربانی بازی های سیاسی گردد!
بر نماینده مردم و شورای شهر، بیش از همه واجب است زمینه های چتین انزاو و سکوت وبایکوتی را بخشکانند که اگر چنین مٲموریتی را نپایند، چه بسا چون خیاط، روزی خود نیز در کوزه تنهایی بیفتند و برای ابد بخسبند!
و اخیر نکته؛
۱۰)بر جمع کنشگران مدنی و ویژه اعضای شورای شهر و نماینده مردم در مجلس شورا، واجب است ضمن مطالبه حقوق حقه مردم، بر شورگروهی و خرد جمعی تٲکید ویژه ای داشته باشند و ورای تک روی، نمایش و شوی تبلیغاتی، بر غور در واقعیت ها و تحقیق حقیقت ها، همت گمارند و بیش از گرایش به سیاستِ کاری، بر استراتژی ها و راهبردهای خروج از واقعیت مذموم و رسیدن به حقیقت مطلوب همت گمارند.
فرصت کنشگری و فعالیت مدنی، نمایندگی و وکالت مردم، گرچه محصور در سال و معدود به عدد چند و چهار و دهه هاست اما چنانچه دقیق مورد اهتمام قرار گیرد، از سویی عبرت آموز و از دگر سو تجربه زاست، چه اینکه می توان چون گذشتگان، تساهل کرد و در باتلاق روز، گیر کرد یا می توان و می شود و شدنی است تا آنِ دگر شد و آنِ دگر کرد و طرحی نو درانداخت!
سردشت، اینک گرچه ذیحق در"زنده نگه داشتن حقیقت جنایت/فاجعه تاریخی"خود است اما قبل و بیش از آن، محق در پاسداشت سرمایه های انسانی[معضل مهاجرت جوانان]،سرمایه های اجتماعی[اعتماد، همگرایی، همدلی، صداقت، شفافیت، سلامت اخلاقی و رفتاریو نهادسازی های مدنی] و سرمایه های نمادین[جنگل های بلوط و آب روان زاب و به یادمان کردن فاجعه با ایجاد موزه صلح ]است و چه کسی مهتم تر از این سه[کنشگران، شورای شهر و نماینده] به فاجعه مهاجرت جوانان، قتل و عام بلوط ها[این کارخانه اکسیژن سازی] وانتقال و نابودی آب زاب[این پرستار تاول زدای طبیعی]است.
[ادامە دارد👇]
خدا كند انگورها برسند
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خیابان ها
به شانه ی هم بزنند رئیس جمهورها و گداها...
مرزها مست شوند،
براي لحظه ای
تفنگ ها یادشان برود دریدن را
كاردها یادشان برود بریدن را،
قلم ها آتش را آتش بس بنویسند.
خدا كند مستی به اشیاء سرایت كند
پنجره ها دیوارها را بشكنند...
و برای چند لحظه
دنیا مست شود از صلح و دوستی...
عید باشد همه جا و همه وقت!
🖌الیاس علوی / شاعر افغان
---
٭نقل از جناب آقای حاج اسماعیلی عزیز
@sopskf
گردهماییِ مردمی تاریخی برای صلح در سردشت
✍رئوف آذری
/channel/Sopskf/6045
هفتم تیرماه، مصادف بود با سالگشت بمباران شیمیایی سردشت که ماحصل آن فاجعه، شهید و مصدوم شدن بیش از نیمی از جمعیت وقت شهر[هشت هزار وبیست و چهارنفر]شد!
به این آمار، اگر تعداد شهدا و جانبازان جنگ تحمیلی و نیز تاریخ نزاع و جنگ های محلی، منطقه ای و بین دولی و جهانی را اضافه کنیم، به رقم چندده صد میلیونی می رسیم که همه این هزینه های جانی، سوای هزینه های مالی، روحی و روانی و... با سرمنشٲ یک بدفهمی، ظلمی ناروا، حق کشی ای نابجا، ندیدنی نابەگاه، خشمی ناگهانی، تصمیمی نابخردانه و... شروع شده اند که متٲسفانه، گاه و بسیار بیشتر از مسببان و عاملان اولیه، وابسته ها را دربرگرفته اند
آنچه، از واقع زندگی و تاریخ همزیستی بشر، قابل استنباط است اینست که بشر را مفری از جنگ، نزاع و برخورد و خشم دگر تحمیل نیست اما نوع مواجهه با آن، تعیین کننده میزان هزینه ای است که هریک از ما باید تقبل کنیم!
هیروشیما و ناکازاکی که اتفاق افتاد، اگر به وقت خود و همسنگ خود، موردتقبیح و اهتمام قرار می گرفت، ایپر و سردشت، قربانی نمی شدند و چنانچه، دولت ها، کنشگران اجتماعی و مدنی، رسانه ها و سازمان های بین المللی، در همرسانی عمق فاجعه، شناسایی و تنبیه مسببان، همت می کردند، حلبچه و انفالی، خلق نمی شد و قس علیهذا..
در بُعد نزاع های کوچک و محلی و موردی نیز، بُعد زمانی بعد از مهارت های کنترل خشم، اهمیت ویژه ای دارد.
در کُل، زمان، نقشی بی بدیل در شکل گیری و سپس کنترل و مدیریت برخوردهای با سرمنشٲ بدفهمی و دُگم اندیشی و تعصب گرایی دارد!
داستانِ پتروس و انگشت کوچک نجات، شاید بهترین مصداق و مطلوب ترین راهکار پسانزاع باشد که البته پیشا آن نیز، درنگ، صبر و طمٲنینه و کاربست مهارت کنترل خشم، راهبردی کارساز است.
بی شک، درنگی در ابراز خشونت کلامی، بدنی[زبان بدن]و فیزیکی[زد و خورد]، و در کل کنترل خشم، نقشی بی بدیل در کاهش نزاع دارد و پس از هر نزاعی هم، ورود به موقع اهل صلح و مدارا، برای پیشگیری از ورود جریان غالب و دامنه دارکردن اختلافات، ضروری است.
در واقع به وقت دیدن دریچه های نفوذ و به هنگام مهار کردن سوراخ های گَزِش[آنچه پتروس در جریان جلوگیری از فرو ریختن دیواره سد، انجام داد]، نقشی تعیین کننده در مهار نزاع و کاهش هزینه های مالی، جانی و.. عشایر دارد که صدالبته، گاه و بسیار، در این مرحله، مورد غفلت قرارمی گیرد یا به جهت تعصب خانوادگی و کامل نشدن پروژه رسیدن به فهم اشتراکی، پذیرفته نمی شود و گوش شنوایی یافت نمی گردد و چه بسا، همین درنگ نکردن اولیه و عدم مهار خشم آغازین، و متعاقب آن تٲخیر در ورود به موضوع، موجد شعله ورشدن، آتشی شود که مهارش، دشوار گردد!
چهل و اندی سال قبل، بین دو کشور ایران و عراق جنگی در گرفت و صدها هزارنفر فقط انسان، قربانی شدند و نهایت گرچه به سرکشیدن جام زهر تعبیر شد ولی توافق در آتش بس و صلح، حاصل گردید و آنچه باقی بود، هزینه های بسیار بر دست دولت و ملت و جغرافیا!
سی و دو سال قبل نیز، در شهر سردشت، نزاعی محلی در گرفت که محصول بدفهمی اولیه و عدم کنترل خشم به موقع طرفین بود!
این درگیری دو نفره هم، چون به وقت دیده نشد یا مورد اهتمام زودهنگام قرار نگرفت، از چهاردیواری اختیار طرفین نزاع خارج و دامنه آن تا کف خیابان شهر، نفوذ کرد!
خیابان و نگارنده و چندی دیگر، شاهد بر نزاعی بودیم که طرفینش، از دو خارج شده بودند و چندی حول شان، در تنور برخورد می دمیدند که به ناگاه، دعوای با ابزار جنگ سرد، به کاربست سلاح جنگ گرم، تبدیل شد و ابتدا، از این و چند ساعت از آن طایفه، جانی ستانده شد!
شاید "عەوڵای مام شەریفی" و "سمایل جاف"، رنگین خون هایی بودند که آتش خشم و کین عشیره ای و دویی[سمایله کویری و جاف] را شعلەور ساختند و بعدها چهاردیگر از این و دوی دیگر از آن ها، قربانی شدند و سه دهه زمان برد تا امنیتی نسبی بر خانواده های دو طرف و حتی جغرافیای سکونت دوطایفه، به لطف گردهمایی صلح سردشت، برقرار گردد.
در این اثنا، گرچه خانواده هایی عزادار و مال هایی هدر رفت و نهایت به صلح رسیدند اما حقیقت امر اینست که چنانچه درنگی و کنترل خشونتی و هم فهمی ای پیشانزاع اتفاق می افتاد یا انگشت پتروسی نوعی، نقش آفرینی به موقعی می داشتند، هیچ هزینه ای بر خانواده ها، تحمیل نمی شد و اگر هم می شد، درنطفه خفه می شد!
باری به هرجهت، باز دستان مسیحایی و قلب هایی محمدی، هنرنمایی آهنگ وزین صلح را آغازیدند و به زعم طرفین، کاک #کریم_فقه_حاجی، پس از سال ها، پتروسی شد که نه در روزنه دیواره سد، بلکه در شکاف بین قلب ها، دست فرو بُرد و سفیر صلحی شد که بیش از سه سال پی درپی، بین جغرافیای سردشت و سلیمانیه، رفت و آمد کرد تا گرایش و رضایت طرفین را به نشست رودرو و هم فهمی روندها ورویه های منتهی به صلح، جلب کند.
[ادامه دارد👇]
وتاری #ڕەئووف_ئازەری،
چالاکی بواری ئاشتی و دڵۆڤانی
لە مەڕاسیمی پرسەی خوالێخۆشبوو؛
#حاجی_حەسەنی_واحیدی
یک شەممۆ بەڕواری ۱٨ی پووشپەڕ
مەهاباد، مزگەوتی سوور[جامیع]
----
٭تۆڕی چالاکانی مەدەنی، تۆڕێکی سازدراو لە سەرتۆڕەکۆمەڵایەتیەکانە، بۆ لێک گرێدانی چالاکانی مەدەنی سەردەشت کە لە سەرەتای ساڵانی یەکەمی دەیەی ۹۰ی ڕۆژی[شەمسی]پێکهات و سەردەمێک بە ۱۰ کارگروپی چالاک، خزمەتی شازی پێشکەشی کۆمەڵگەی سەردەشت کرد کە یەک لە زۆری، دامەزراندنی مینبەری هاودڵی[واتە،تریبون همدلی]بوو، کە لە کاتی قەیرانەکان و هەڵبژاردنەکاندا، چالاکیەکی کەم وێنەی بوو...
ئێستاش بەشێک لەو چالاکیانە، بەردەوامه و تەنانەت دوهەم بەشی؛
ئەم پەیجەی بونیادی ئاشتی و دڵۆڤانیە
کە لێکەوتەی خۆی بۆ گەشەی شار و بگرە پانتایەکی بەرفراوانتر،
لێکەوتۆتەوە و ان شاءا... لێدەکەوێتەوە...
🌹❤️🌹
@sopskf
کۆڕی بەخاکسپاردن، پرسە و ڕێزگرتن لە کەسایەتی خێرخوازی ناوچەی سەردەشت و موکریان، نەمر حاجی حەسەن واحیدی
وێنەگر و مۆنتاژ: ئیدریس مەحموودی
🔸 بۆ چاولێکردن کرتە لەسەر وێنەی خوارێ بکەن، یان لە ڕێگەی یوتیوب لە لینکی خوارێ بیبینن
🔴 لینکی یوتیوب
@idrismahmoodi
@rojnama
ڕۆژنامە
🎥بینەر بن//
🔴 کوڕی پرسە و ماتەمینی حاجی حەسەن واحیدی لە مەهاباد
١۴٠٢٫٠۴٫۱۸
🆔 @HajeMedia
🆔 @HajeNews
فایل تصویری سخنرانی دکتر علی صاحبی
فوق دکتری روان شناسی بالینی از سیدنی و راهبر تئوری انتخاب مؤسسه گلاسر در ایران
جهت ارایه به میزگرد چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت
با عنوان
"سردشت، روان و جهان گفتمان صلح و توسعه"
+لازم به توضیح است که استاد صاحبی در نشست آنلاین هفتم تیرماه، به جهت مسمومیت شدید و عدم دسترسی به نت، امکان حضور نیافتند ولی روز بعد، ضمن ارسال فایل صوتی، عذر تٲخیر طلبیده و پس از چند روز، بزرگ منشانه، فایل صوتی و نیز تصویری مبحث واگذار شده را به تسهیلگر گفت و گوها، منعکس کردند.
سپاس تعهد و بزرگ منشی و اخلاق والای شان را...
تیرماه ۱۴۰۲
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#نامهربانی_های_بزرگ
#بمباران_شیمیایی_سردشت
#مهربانی_های_کوچک
#انجمن_علمی_مطالعات_صلح
#خانه_امکان
#توسعه_سردشت
#میزگرد_چالش_ها_و_چشم_اندازها
#دکتر_علی_صاحبی
#روان_و_جهان_صلح
#گفتمان_صلح
#گفتمان_توسعه
@sopskf
چهارشنبه شب هفتم تیرماه ۱۴۰۲،
به مناسبت سالیاد بمباران شیمیایی سردشت،
میزگردی با عنوان
"چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت"
با همت بنیاد توسعه صلح و مهربانی، انجمن علمی مطالعات صلح ایران و خانه امکان با حضور اساتید فرهیخته دانشگاهی و جمعی از کنشگران مدنی برگزار شد.
سردشت، عنوان محدوده جغرافیایی
است در شمال غرب کشور و جنوبی ترین نقطه آذربایجان غربی که از شمال به پیرانشهر و شمال شرق به مهاباد و بوکان و از شرق نیز هم مرز با بانه و از غرب و جنوب غرب نیز، ۱۱۴ کیلومتر مرز مشترک با اقلیم کوردستان عراق دارد.
درسده سیزدهم قمری، خورشیدپاشا
نماینده دولت عثمانی که مٲمور تعیین سرحدات عثمانی و ایران بوده، مردم سردشت را در مسجد جامع جمع کرده و از آنان می طلبد تا تابعیت دولت عثمانی را بپذیرند و سردشت، جزو سرحدات آن دولت بشود ولی طبق مستندات موجود، مردم سردشت نمی پذیرند و معتمدان سردشت، طی نامه مورخ
چهاردهم رمضان ۱۲۶٨
از وزارت خارجه وقت درخواست ورود به موضوع و دفاع از کیان ملی و وطنی ایران می کنند.(سردشت در آیینه اسناد تاریخی، ص ۴۳)
این موضع گیری شهروندان سردشت در کنار همه سال های مرزداری برای ایران، ویژه در سال های بی ثباتی حکومت مرکزی در دوره های گذشته و نیز جنگ تحمیلی هشت ساله و تجربه ده ها و صدها بار حملات زمینی، هوایی، توپخانه ای، خمپاره ای، کاتیوشایی و... نشان از پایداری و استقامت مردمان این شهر و عِرق و علاقه شان به وطن و پاسداری از حریم میهن دارد.
هفتم تیرماه ۱۳۶۶ و بمباران شیمیایی رژیم بعث، قطع یقین تاوان مقاومت و سرسختی ای این مردمان در حراست از مرزهای این جغرافیا بود که متٲسفانه درهمه آن سال های پسافاجعه، هنوز که هنوز است، پس از حدود چهاردهه، سردشت، هیچگاه به قَدر قیمت پرداختی، توجه ندید و اقبال نیافت و دلگزا که؛
سه سرمایه عظیم آن، یعنی؛
جوانان،
آب
و
جنگل بلوطش نیز، قربانی کم توجهی(کولبری و مهاجرت)، طمع انتقال و حِقد انتفاع شد!
شکی نیست اگر شایستگان این خاکِ پاک و متولیان آن، قصدپایداری این سرزمین و حفظ کیان آن و عزت شهروندانش دارند، لاجرم باید که به قدر وسع و امکان، در برنامه ریزی کلان و بودجه های ملی و سیاستگزاری های راهبردی، این نقاط استراتژیک وطن را ببینند و به تناسب جانفشانی و هزینه ای که تقبل کرده اند، آسیب ها بکاوند و راهکارها پیشنهاد و خدمات گسیل دارند.
می دانیم که پایداری یک سرزمین، درگروِ استواری شهروندان آن در مسیر پایداری و نیز اهتمام متولیان به حقوق رادمردان در طریق مسئولیت پذیری است و می طلبد که در سیاستگزاری ها و استراتژی گزینی های کلان ملی، پنجره ای و فایلی ویژه برای پرداخت به موضوع گشوده شود.
بدین منظور، میزگرد چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت، برنامه ریزی و اجرایی شد که
فایل ها صوتی این میزگرد که به تفکیک توسط جمعی از جوانان دیار صلح، تهیه شده اند. تقدیم حضور می گردد:
آغازین کلام از تسهیلگرگفت و گوهای میزگرد،
#رئوف_آذری
[کنشگر صلح و محیط زیست،
هم بنیانگذار و رییس سابق دانشگاه آزاد اسلامی سردشت]
/channel/Sopskf/5978
راهبران موضوعیِ میزگرد:
۱-دکتر محسن رنانی[استاد تمام گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان و از پیشگامان پویش توسعه فکری]
با موضوع
سردشت، روح سرگردان ملی و ظرفیت توسعه ای آن
/channel/Sopskf/5979
۲-دکتر قطب الدین صادقی
[دکتری هنرهای نمایشی ازسوربن فرانسه و استاد دانشگاه تهران]
با موضوع
هنر گذر از رنج ها، شاه کلید توسعه
/channel/Sopskf/5980
۳-دکتر نعمت ا... فاضلی،
[دکتری انسان شناسی از لندن و پژوهشگر ارشد حوزه فرهنگ و اجتماع]
با موضوعِ انسان، زبان و گفتمان توسعه
/channel/Sopskf/5981
۴-دکتر علی صاحبی
[فوق دکترای روان شناسی بالینی از سیدنی و راهبر مکتب تئوری انتخاب درایران]
با محورِ سردشت، روان، جهان و گفتمان صلح و توسعه
🔻متٲسفانه بدلیل مسمومیت سفر و مسکل دسترسی نت، نتوانست برسد!
[فایل جایگزین👇]
/channel/Sopskf/6015
۵-مهندس محمد درویش،
کارشناس ارشد مرکز تحقیقات جنگل و رییس گروه محیط زیست کرسی سلامت اجتماعی یونسکو،
با ارایه محیط زیست، فرصت ها وتوسعه
/channel/Sopskf/5982
۶.مهندس ابوالفضل میرقاسمی
[دانش آموخته مهندسی آب از ITC هلند، مدیرکل دفتراستعدادیابی و ارزیابی سابق سازمان جنگل ها و هیٲت مدیره کانون تکرا]
با موضوع روستا، گردشگری و توسعه
/channel/Sopskf/5983
۷-دکتر آمال موسوی
[دکتری مدیریت، مدیرخانه امکان، رییس کمسیون کارآفرینی اتاق بازرگانی]
با موضوعِ کارآفرینی اجتماعی وتوسعه پایدار
/channel/Sopskf/5984
همچنین با تجربه کاوی ویژه ی
توسعه هیروشیما[ژاپن]
دکتر محمد رضا اسلامی
[دکتری مهندسی سازه از دانشگاه کوبه و مدرس دانشگاه ایالتی پلی تکنیک کالیفرنیا (Cal Poy)
پژوهشگر مهمان در مرکز تحقیقات PEER دانشگاه کالیفرنیا برکلی]
گشت اعتراضی بلوطبانان پا به رکاب
در سالیاد بمباران شیمیایی سردشت
/channel/oaktreeloverbikers/966
هفتم تیرماه هرسال، مصادف است با سالگشت فاجعه تراژدیک بمباران شیمیایی شهر سردشت که در هفتم تیر تیر سال شصت و شش شمسی، اتفاق افتاد!
چهار بمب شیمیایی آوار شده بر شهر از آسمان غبار گرفته روزهای جنگ توسط خلبانان دست پرورده رژیم بعث، باعث شهید و مصدوم شدن حدود نصف جمعیت وقت شهر شد که علاوه بر تلفات جانی و مادی، اثرات زیست محیطی نیز برجای گذاشت به نحوی که خاک و مصالح آلوده به گاز شیمیایی، دهه ها بعد نیز جان می گرفت!
اما و هزار تٲسف و افسوس که در فاصله سی و شش سال گذشته، علی رغم تلاش ارزنده و الگویی که کنشگران صلح و میحط زیست شهر برای زدودن آثار جنگ و نهادینه کردن صلح در شهرستان داشتند، صدامیانی حداقلی در هیٲت مسئول، شهرنشین، روستایی و کشاورز و ... با الهام از روح سبُعیت صدام نیز جان گرفتند و با تشکیل شبکه های غیررسمی اما منسجم و پویا، اینبار به شکل دیگر و استراتژی متفاوت تر امازیانبارتری، بمب های طمع و فرصت طلبی خود را در جای جای جغرافیای شهر، کارگذاری کرده و سر فرصت منفجر نمودند که با ضرس قاطع، حجم تخریب و نَفس بُری و جان ستانی شان، بسیار بیشتر از فاجعه شیمیایی بود؛
مسئولانی که مسئولیت نشناختند و یا از سر تساهل یا حِقد جغرافیایی و سناریوی طراحی شده، پروژه های تخریب را اولویت کار خود قرار داده و جان و جهان جنگل و رودخانه همواره جاری زاب بگرفتند و شهرنشینانی که با خودزیرکی پنداری، ابزار دست قدرت مدار سودجویی شده و جنگل تراشیده و شهرک فلان و فلان عَلَم کردند یا کشاورز ودامدار و چوپانی که به قصد افزودن بر چند ده متر زمین، کبریت بر خرمن طبیعت کشیدند و مصادیق زنده آن را درپیشاهفتم و حین هفتم و پساروز نیز دیدیم که چه سان، طبعیت سردشت و بهشت کوردستان را زخمی کرده و بر این نمط، ساز طمعِ خود، کوک کردند.
بلوطبانان پا به رکاب، در پس هژمونی پارسالی، امسال عزم کردند تا در هفتم و هفت نفره، هفت دور به گرد شهر، بزنند که هفتم، دهم شد و هفت عددی نیز، به یک نقصان گرفتار گردید اما باری به هر جهت، گشت اعتراض به آزادی صدام های خودی و سناریوسازان تاراج شهری و تساهل مدیران مرتبط درقبال تخریب جنگل ها و انتقال آب زاب و کشیدن شیره زمین و حفر ده ها چاه عمیق و تاراج گران مراتع و سمپاشان مزارع، تحقق یافت و گشتی به سرانجام رسید که آغازش پارک لاله[نماد شهدا] و مقصدش به حلبچه[خیابان حلبچه] و سپس هیروشیما[عنوان بلواری درشهر]و میدان مام قادرمولانپور[روح سرگردان ملی]و مزار شهدا، منتهی شد که در حین مسیر و دربام شهر و بالادست مزار شهدا، تسهیلگر گروه، با اشاره به؛
فاجعه بمباران شیمیایی، صدامیان زمانه را هُشدار داد تا بلکه به آغوش جمع حداکثری شهروندان برگردند و بیش از این، جان طبیعت و ویژه حیات جنگل های بلوط، سفره های زیرزمینی و مراتع ملی را نگیرند و وطن داری و تیمار آن را جایگزین کرده، شاید پیمودن مسیر پروژه های توسعه ای سردشت، کمی و حداقل کمی، آسانتر از قبل دنبال شوند.
در ادامه، چرخی و دو، به دور میدان اصلی شهر[سرچشمه، محل اصابت چند بمب] و رکابزنی در بلوارشهدای هفتم تیر و آغوشی بر فلکه یادمان رو به پارک آشتی، و عهدی دوباره، پایان بخشِ دوچرخه سواری مسئولانه و کنشگرانه در سالیاد بود...
سردشت با عنوان داری نامبارک دگر تحمیل اولین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی جهان، به حق شایسته انتخاب و گزینش عنوانی برازنده روح والای شهروندان و میزان تاب آوری فوق العاده شان در برابر فاجعه است که واجب می نماید گام های ارزشمند، در راستای تحقق این گام، جمع شمول برداشته شود و اهداف مقدس فعالان و کنشگران صلح و محیط زیست، تحقق یابد.
🌳❤🚴
#بلوطبانان_پا_به_رکاب
#بمباران_شیمیایی
#سردشت
#گشتی_اعتراضی
#مسئولیت_اجتماعی
#تن_زخمی_وطن
#صدام_های_خودی
#تخریب_جنگل
#انتقال_آب
#حریق_کارخانه_اکسیژن_سازی
#تاراج_مراتع
#سمپاشی_مزارع
#بازنگری_مسئولانه
@oaktreeloverbikers