از آن وقتی که دل شد با تو همراه.
ضمیر ناخودآگاهم شد آگاه.
به اینکه مهر یار و قلب زارم..
یکی شان، برکه است و مهر تو، ماه.
#عرش
@soroosh_arsh
تشعشع های مهر روی یارم.
اگر آتش زده بر روزگارم.
و می سوزاندم در عشقش امّا..
همین عشق است تمام افتخارم.
#عرش
@soroosh_arsh
کجایی دلبر دلدار نازم.
چگونه با دلم بی تو بسازم.
نمی خواهم در این دنیا شبی را..
که نرد عاشقی با تو نبازم
#عرش
@soroosh_arsh
نگاهش موقعِ دل بردن از ما..
اگرچه دلبرانه بود و زیبا..
ولی دل را چو تندر درنوردید.
وَ لرزاند آسمانِ قلب ما را.
#عرش
@soroosh_arsh
غنیمت دان شُکوه لحظه ها را،
شُکوهِ شِکوِه های بی صدا را..
که داری از خودت در وقت خلوت..
و می بینی در آن عفو خدا را.
#عرش
@soroosh_arsh
(می شود،،؟)
می شود یارا ! مرا سامان دهی؟
بر غم هجران من پایان دهی؟
با دمِ عشق مسیحایی خود..
مژده ی درمان بیماران دهی؟
می شود در محضر عدل خدا..
عاشقانه دل به من آسان دهی؟
ای سحاب نوبهاران می شود؟
این کویر تشنه را باران دهی؟
لطف و احسانی ز جنس عشق ناب..
هدیه.. و بر پیکر ما جان دهی؟
می توانی جایِ جان عاشقت..
مهربانا ! مهر و دل تاوان دهی؟
می شود روزی شما ای جان ما..
پرسشم را پاسخی شایان دهی؟
خسته ام یارا ! بفرما ! می شود..
بر غم هجران من پایان دهی؟
#عرش
@soroosh_arsh
1400/4/14
مشهد مقدس
ارتباط با شاعر
@arsh_id
https://t.me/joinchat/AAAAAD2G6aTGmXjCGdIb0Q
خراسانی نِی ام،مهمانم اینجا.
خراب آباد یک پیمانم اینجا.
چنان مفتون مهرِِ حضرتم که..
به عشقش تا ابد می مانم اینجا.
#عرش
@soroosh_arsh
(مِهر ازلی)
گر عشقِ ازل موجب اقرار نمی شد.
دلداده دگر شهره ی بازار نمی شد.
گر غیرِ«بلی»بود ز ما پاسخ مولا.
هرگز هنرِ عشق، پدیدار نمی شد.
زنهار اگر عاشقِ دلداده نبودیم.
اندیشه به احساس و هنر، یار نمی شد.
دل خانه ی عشق است و خدا صاحب خانه.
این خانه ز او بود و ز اغیار نمی شد.
از لطف خدا ما ز ازل عاشق اوییم.
این فیض قدیم است و به اذکار نمی شد.
ای اهل خرد خانه بشویید و بگویید:
بتخانه چراخانه ی دادار نمی شد؟
#عرش
@soroosh_arsh
مشهد مقدّس
1400/4/2
ارتباط با شاعر
@arsh_id
https://t.me/joinchat/AAAAAD2G6aTGmXjCGdIb0Q
گذر فرما خدا از اشتباهم!
به عفوت چاره کن آه مرا هم!
ترحم کن ! شتر دیدی ندیدی.
که من ویران بیداد گناهم.
#عرش
@soroosh_arsh
شدم ویران ز بیداد نگاهی..
که از تو بر من افتاد اشتباهی..
و اینگونه برایم شد مسجّل..
که تو مهتاب و اصلِ قرص ماهی.
#عرش
@soroosh_arsh
کلید خانه ی دل را سپردم.
به یاری که امینش می شمردم.
ولی غافل از اینکه او به یغما..
ز من دل برد و من از او نبردم.
#عرش
@soroosh_arsh
(صهبای عشق)
توسن دل، رام مهر حضرت مولا شده.
در زمین عاشقی ها،فاقد پروا شده.
عشق حضرت از ازل بر قلب ما بوده ولی..
بار دیگر جان من با عشق او(ع) احیا شده.
من نبودم لایق این فیض بی حدِّ خدا..
با غم مولا رضا(ع)دل غرق استغنا شده
عشق حضرت در شبیخونی به هنگام نفوذ..
حاکم بی قید و شرط قلب و جان ما شده..
از ازل آرامش جان بوده این مهر و شکوه(ع).
زین سبب دل بی مهابا مست این صهبا شده.
در کمال مستی از صهبای حبّ بی بدیل .
راهی دریای عشق و ماهی دریا شده.
اینچنین شد که نشان افتخار نوکری..
بر کلاه مشکی دربانی ام پیدا شده.
من شدم دربان درگاه علی موسی الرضا(ع).
درگهش هم مَلجأم در حال و در عقبی شده.
شکر این نعمت چگونه من گذارم ای خدا
چون نبودم لایق این موهبت، امّا شده.
#عرش
@soroosh_arsh
1400/3/3
ساعت3بامداد
حرم مطهر رضوی(صحن مقدّس انقلاب)
ارتباط با شاعر
@arsh_id
https://t.me/joinchat/AAAAAD2G6aTGmXjCGdIb0Q
غرور من غرور عشق یار است.
و وصف و منّتِ چشم نگار است.
که جلوه کرده در اشعار نابم.
شبیه گل که در فصل بهار است.
#عرش
@soroosh_arsh
همه فخر و مباهات و غرورم،
نشاط و شادی و بسط و سرورم.
ز لبخند دلارامست و عشقی..
کزان سرشار شور و غرق نورم.
#عرش
@soroosh_arsh
صبا!صبرم ز دستم رفته امّا..
نمی گیری سراغی دیگر از ما.
نیاوردی بسویم عطر یار و...
شده این غم برای من معمّا.
#عرش
@soroosh_arsh
تمام لحظه ها را می شمارم.
که پایان یابد عصر انتظارم.
وَ روشن گردد این چشمان تارم.
به ماه روی زیبای نگارم.
#عرش
@soroosh_arsh
ز مهر و رأفتِ خاصِ خدایم..
ردیف و مطلع و آرایه هایم..
ز دریای نگاه دلبرم است.
که از لطف و کرم کرده عطایم.
#عرش
@soroosh_arsh
شب یلدای گیسوی دلارام.
ز دیده خواب و از دل برده آرام.
علی رغم مه رویش که کرده..
پلنگ وحشی این خطّه را رام.
#عرش
@soroosh_arsh
خدا می داند اینکه لحظه ها را..
به دقّت می شمارم تا شما را..
بیبینم موعدِ موعودِ دیدار..
و در روی شما مهر خدا را.
#عرش
@soroosh_arsh
خدا شاهد که من دل را سپردم.
به دلداری که از او دل نبردم.
بنا بر این شدم درگیر عشقی..
که جز هجران از آن سودی نبردم.
#عرش
@soroosh_arsh
(آتشفشان عشق)
موعد پیری شده ست و دل جوانی می کند.
با روانم بازی و ما را روانی می کند.
تحت عنوان زعیم و پیر عاشق پیشه گان..
نام و فامیل مرا ثبت جهانی می کند.
در تلاقی های خاص دلبری و بیدلی..
با دلِ معصوم دلبر هم تبانی می کند.
موقع هجران به سبک غالب یعقوبیان.
عینک تخت مرا، ته استکانی می کند.
آری دل گرگ است و با این برّه ی آرام و رام.
در تعامل بوده و حتّی شبانی می کند.
آنچنان طوفان عشقی می کند بر پا که این..
کالبد اردیبهشتی را خزانی می کند
آتشی از جنس مهر بی نهایت می زند..
بر وجود ما سپس آتشنشانی می کند.
می رساند آتش جان را به اوج قلّه و..
بی نهایت تا ابد آتشفشانی می کند.
آنچنان می سوزدم در عشق جانسوز حبیب..
گوییا باشمس دوران همزبانی می کند
عشق اگر می سوزد و آتش به جانم می زند.
بعد از این آتش زدن ها مهربانی می کند.
الغرض مهر است و دارد این خبر از قلب ما:
موعد پیری شده ست و دل جوانی می کند.
#عرش(علی رضا شیرانی)
1400/4/7
مسیر مشهد اصفهان
@soroosh_arsh
ارتباط با شاعر
@arsh_id
https://t.me/joinchat/AAAAAD2G6aTGmXjCGdIb0Q
شدم ویرانِ بیداد نگاهی..
که از تو بر من افتاد اشتباهی..
و اینگونه برایم شد مسجّل..
که تو مهتاب و اصلِ قرص ماهی.
#عرش
@soroosh_arsh
(عشق)
عشق و غم را حیّ رحمان چون که با هم آفرید.
روی لب خنده، به دیده اشک نم نم آفرید.
قلب پاک عاشقان را هم که شهر عزّت است.
بر گسل ها مثل ارگ کهنه ی بم آفرید.
کوزه ی دل را به سنگ مهر دلبرها شکست.
اشک و نجوا و غزل را جای مرهم آفرید.
دست عاشق تیشه ایی از جنسِ فولادِ غزل..
داده،..گرچه کوه غم را قرص و محکم آفرید.
رنج فرهادی و درد بی ستونی را اگر..
داده امّا عاشقی ها را مقدّم آفرید.
دلبران در عیش خویش و بیدلان گرد جهان..
عشق و غم را افتخاری بس معظّم آفرید.
مهر یعقوب و زلیخا گرچه زیبا است و پاک..
عشق یوسف را ولی ناب و مکرّم آفرید.
بین شمس و مولوی هم عشقی از نوع کمال..
از تشعشع های عشق حیِّ اعظم آفرید.
الغرض دریای عشق بی نهایت،اینچنین..
عالمی را عاشق و خاص و منظّم آفرید.
#عرش
@soroosh_arsh
1400/4/1
مشهد مقدس
@arsh_id
https://t.me/joinchat/AAAAAD2G6aTGmXjCGdIb0Q
سروش عرش:
عرش:
دخترم ! تاج سر و نور دو چشمانم تویی.
کیش و دین و مذهب و آیین و ایمانم تویی.
مست عرفان می شوم با دیدن مهتاب تو.
باده و جام می و صهبای جانانم تویی.
دخترم قلب منی ،من بی تو شعر بیدلم.
شور شعر حافظ و عرش و پریشانم تویی.
با تو من شادم ولی بیگانه از خویش و خودم.
ای که شعف و شادی و آسایش جانم تویی.
من تو را می جویمت در عمق دریای دلم.
ساحل آرامش و امواج و طوفانم تویی.
موی تو یلدایی و قلب رئوفت ماه دی..
بهمن فرخنده ی فصل زمستانم تویی.
بر لبت ارکیده و بر گونه هایت یاس و رز..
باغ گلهای سپید فصل بارانم تویی.
جلوه ی خرداد و فروردین و ماه آذرم.
مهر قلب مهربان و مهر آبانم تویی.
در سماء عاشقی ای مهر و ماه و کوکبم..
زهره ی عشق و فروغ نور کیوانم تویی.
من تو را می بویم از عطر و شمیم عشق حق.
سوره های کوثر و یاسین و رحمانم تویی.
تو نماد جنتی با نکهت سیب فراق..
جام تسنیم و می نایاب رضوانم تویی.
من چه گویم دخترم ؟ تو عزت و فخر منی.
هدیه ی با ارزش دادار منانم تویی.
شاکرم من شاکر حنان حی کردگار
زانکه فیض ورحمت بی حد یزدانم تویی.
#عرش
@soroosh_arsh
1396/5/3
مشهد مقدس
/channel/soroosh_arsh
بعید است از تو ای یارا که داری..
ید طولانیی در دل سپاری..
که می خواهی دل من را که هدیه..
به تو دادم، برایم پس بیاری.
#عرش
@soroosh_arsh
تو می دانی دلم را من برایت..
قرق کردم و می ریزم به پایت..
همه دار و ندارم را اگر که..
به من رخصت دهی، گردم فدایت؟
#عرش
@soroosh_arsh
«سوم خرداد»
صبح روز سوم خرداد بود.
جان ز دنیای دنی آزاد بود.
وقت رفتن، وقت ایثار و جهاد.
وقت همت، وقت استمداد بود.
شهر خرمشهرِ خونین پیرُهن..
زیر پای قاتل و جلّاد بود.
بند پوتین های من چون بند دل..
محکم و یاد خدا در یاد بود.
دل ولی با عشق و با خشم و خروش..
مملوء بیزاری از بیداد بود.
سینه ام را کینه ی نامردمی
می فشرد و دل ز آن ناشاد بود
اسلحه در دست من جان می گرفت .
شاید آن هم تیشه ی فرهاد بود.
بی ستونی کامل از بیداد و غم.
در مقابل، شاخص الحاد بود.
می خروشیدم شبیه آذرخش.
آتشم تهدید استبداد بود.
شهرِخرمشهر اسیر و منتظر
انتظار شیر مردی راد بود.
گرچه خاکش سرخ و نخلش بر زمین.
در دل حق پیشه گان آباد بود.
می رسید از خشت خشت خانه ها.
آن سکوتی که همه فریاد بود.
بی مهابا حمله ایی جانانه شد
حمله ایی که خود نوید داد بود
حمله ایی سخت وسریع و آتشین.
بر صف دوُنانِ بی بنیاد بود.
آنچنان عرصه به دشمن تنگ شد.
کو چو گنجشگی اسیر باد بود.
دست او بالا سلاحش بر زمین.
کُشتگانش خارج از اعداد بود.
آری،آری لطف حق یاری نمود.
یاری از نوعی که خود، ارشاد بود.
نصرت جان برکفان،تقدیر حق.
جانثاران را ز حق امداد بود.
دیو بی رحمی ز پا افتاد و پس..
شهر خونین هم دگر آزاد بود.
#عرش
@soroosh_arsh
1398/3/3
مشهد مقدس
ارتباط با شاعر
@arsh_id
https://t.me/joinchat/AAAAAD2G6aTGmXjCGdIb0Q
غرور من غرور عشق یار است.
و وصف و منّتِ چشم نگار است.
که جلوه کرده در اشعار نابم.
شبیه گل که در فصل بهار است.
#عرش
@soroosh_arsh
صبا! آیا خبر از یار داری؟
شمیم از گیسوی دلدار داری؟
تأنّی را رها کن! ای صبا که..
خبر از این تن تبدار داری.
#عرش
@soroosh_arsh
رمضان و عید
آمد رمضان روزی و.. من شاد ز مهرش.
ویران شدم از دوری و آباد ز مهرش.
وامانده ی ره بودم و درمانده ی دنیا.
سرمایه ی اخلاص به من داد ز مهرش.
دل دادم و دلداده شدم وقت سحرگاه. دلشاد شدم از غم و ارشاد ز مهرش.
وقت سحر و موقع افطاری و قران.
آزاد شدم از غم و دلشاد ز مهرش.
ایام علی(ع)چونکه شد و موقع تقدیر.
امید شد آیینه ی امداد ز مهرش.
سرمایه ی من شد هنر مهر ولایت.
عاشق شدم و شاعر فریاد ز مهرش.
فصل عسل عشق من و حضرت روزه.
ویرانه شد آباد ز بنیاد ز مهرش.
من بیدل و او بار دگر فکر سفر بود.
لب بسته،..به دل واهمه ی داد ز مهرش.
او رفته ولی آمده عید گذر از خویش.
عیدی که همه , روشن و سرشاد ز مهرش.
مبروک هم آن رفته و این آمده هر دو.
زیرا شده ایم عاشق و آباد ز مهرش.
#عرش
@soroosh_arsh
1397/3/25 مطابق با عید فطر
مشهد مقدس
عید عبادت و بندگی بر همگان مبارک
https://t.me/joinchat/AAAAAD2G6aTGmXjCGdIb0Q