#معرفی_و_ارائه_کتاب
تعهد اهل قلم دربر گیرنده ی بخشی از تأثیرگذارترین و ماندگارترین نوشته های سیاسی و اجتماعی از نویسنده ی نامدار و برنده ی جایزه ی نوبل ، محقق برجسته "آلبر کامو" می باشد که تحت عنوان "تعهد اهل قلم" تنظیم و منتشر شده است.
آلبر کامو (1913-1960) در آفرینش مجموعه ای از آثار که شگفتی و پوچ بودن وجود را تحریک می کنند یکه تاز است و هیچ نویسنده ای را یارای پیشی گرفتن از او نیست.
"تعهد اهل قلم" مقاله های متعدد و مرتبط با مضمون از سراسر دوران نویسندگی "آلبر کامو" را گردآوری می کند که دامنه ی اندیشه ی اجتماعی و سیاسی وی را منعکس می سازد. این مجموعه محوری متعهد، رادیکال و بی تردید از "آلبر کامو" است که قلم او را در حمایت از حقوق بشر ، مقاومت در برابر فاشیسم و خلق هنر در خدمت عدالت به تصویر می کشد.
از نکات جالب کتاب "تعهد اهل قلم"، طیف وسیعی از مقالات، جستارها و سرمقاله های "آلبر کامو" است که به طرز تکان دهنده ای، به مشکلات و مسائل عصر حاضر مرتبط هستند.
در بخش نخست این اثر نقدها و نظریاتی از "آلبر کامو" آمده است که بر افرادی همچون داستایفسکی و باکونین و همچنین برخی از آثار شخص "کامو" نظیر "طاعون" و "بیگانه" نوشته شده است. قسمت بعدی اثر به نظریه های ادبی اختصاص دارد و خطابه ی نوبل او نیز در این قسمت آورده شده است. پس از آن مقاله های سیاسی "آلبر کامو" پیرامون مسائلی چون نان، آزادی، عدالت و دموکراسی گردآوری شده است و در بخش آخر کتاب چند مصاحبه ی مهم و برتر، پایان بخش "تعهد اهل قلم" خواهد بود.
@soutidastan
#داستان_کوتاه
بزدل
اثر: #داستایوفسکی
راوی: #بهروز_رضوی
دو همکار و دوست به نامهای «آرکادی ایوانویچ» و «واسیا شومکوف» در طبقه چهارم یک ساختمان با هم زندگی میکنند. شغل یکی از آنها رونوشتنویسی بود. او که از مدتها قبل عاشق دختری بوده است، بالاخره ماجرای این عشق را با دوستش در میان میگذارد....
@soutidastan
#سخنرانی
🔸 بررسی عمومی شاهنامه
🎙 #محمد_مختاری
منبع: کانون فرهنگی ایرانیان
۲۵ اردیبهشت بزرگداشت فردوسی گرامی باد
@soutidastan
#شرح_غزلیات_حافظ
غزل شماره ۱۵
دکتر #سمیه_شکری
ای شاهد قدسی، کِه کَشَد بند نقابت؟
وی مرغ بهشتی، که دهد دانه و آبت؟
خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کآغوش که شد، منزل آسایش و خوابت؟
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد
اندیشهٔ آمرزش و پروای ثوابت
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
تیری که زدی بر دلم از غمزه، خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جَنابت
دور است سر آب از این بادیه، هش دار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت
تا در ره پیری به چه آیین رَوی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت
ای قصرِ دل افروز که منزلگه انسی
یا رب مَکُناد آفت ایام خرابت
حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عِتابت
@soutidastan
#درسگفتار
#اساطیر_یونان
قسمت سوم: چهرهنگارى پیوند خدایان
(دیمیتر،آتنا،پرسهفونه)
🔸به روايت : سياوش پاكراه
@soutidastan
#درسگفتار
#اساطیر_یونان
قسمت دوم: چهرهنگارى خدايان
(آپولون، آرتميس)
🎙به روايت : سياوش پاكراه
@soutidastan
#معرفی_و_ارائه_کتاب 📜
علف ها آواز می خوانند، اولین رمان دوریس لسینگ، در آفریقای جنوبی تحت سلطه ی سفیدپوستان می گذرد.
رمان علف ها آواز می خوانند ، شرح از هم پاشیدگی انسان ها و همچنین، نقدی بسیار جامع و کامل اما کمتر دیده شده از مسائل اجتماعی است.
ماری ترنر، از یک زن جوان بااعتماد به نفس و مستقل، تبدیل به همسر افسرده و مستأصل یک مزرعه دار ناموفق می شود. با گذشت سال ها، کار و فشار مزرعه طاقت فرساتر شده و یأس و فروماندگی ماری رو به فزونی می گذارد؛ تا اینکه یک برده ی سیاه پوست مرموز و تنومند به نام موسی وارد زندگی آن ها می شود. ماری و موسی[ارباب و برده]که در زندان غم و اندوه خود، اسیر گشته اند، دائما احساسات متناقضی چون علاقه و نفرت را نسبت به یکدیگر تجربه می کنند. انفجار تنش روحی و روانی میان دو شخصیت در صحنه ای به یادماندنی، این حکایت جذاب درباره ی نزاع های نژادی را در آفریقای جنوبی تحت استعمار، به سرانجام می رساند. علف ها آواز می خوانند، از طریق ترکیب ذهن خلاق لسینگ با خاطرات تجربه شده ی او در کودکی، خطرات و مسیر زندگی نفس گیر یک زن را در ستیز با سرنوشت بی رحمانه ی خود، نشان می دهد.
قسمت هایی از کتاب علف ها آواز می خوانند
کسانی که از روی ضرورت یا به دلخواه، تنها زندگی می کنند و کاری به کار همسایه ها ندارند، اگر بفهمند دیگران پشت سر آن ها چه حرف هایی می زنند، سخت ناراحت و برآشفته می شوند. درست مثل کسانی که از خواب می پرند و می بینند عده ای غریبه دورشان را گرفته و به آن ها خیره شده اند.
دیروز صبح جسد مری ترنر همسر ریچارد ترنر، کشاورزی در گوسی، در جلوی ایوان خانه شان پیدا شد. خدمتکار خانه که دستگیر شده، به جنایت خود اعتراف کرده است. انگیزه ی این قتل هنوز روشن نشده است ولی به نظر می رسد که قاتل در پی سرقت اموال خانواده ترنر بوده است.
روزنامه بیش از این چیزی نگفت. مردم سراسر کشور حتما نگاهی به این پاراگراف و عنوان مهیج آن انداختند و فورانی از خشم که تا حدی با رضایت آمیخته بود در درون خود احساس کردند. مثل این بود که باور قدیمی آن ها باز هم تایید شده بود. گویا ماجرایی اتفاق افتاده بود که می شد انتظار آن را داشت هر بار که مردمان بومی دست به دزدی، قتل و یا تجاوز می زنند، سفیدپوستان همین احساس را دارند بعد هم روزنامه را ورق می زدند و به مطلبی دیگر مشغول شدند
@soutidastan
بازی پانکیتو از سری بازی های game and earn
نوعی کریپتو کارنسی را ماین می کنید و پس از مدتی در صرافی به فروش میرسانید
لینک نصب👇
https://game.pankito.com/register?referrer=wjmbak
#درسگفتار
🔸 بررسی کتاب «ترنس» نوشته هلن جویس
🎙️ دکتر #آذرخش_مکری
📌 فروردین ماه ۱۴۰۳
⏳ یک ساعت و ۴۲ دقیقه
@soutidastan
#مستند 📺📚
#مستند_صوتی 🎙
مستند صوتی تاریخ ایران مجموعه ای است حاوی اطلاعات علمی و ارزشمند با زبانی ساده جهت آشنایی با تاریخ ایران از پیش از ورود آریایی ها به ایران تا عصر حاضر
گوینده: اسماعیل وفا یغمایی
قسمت هفتاد و هفتم : تاریخ ایران پس از حمله اعراب بخش شانزدهم
برای مشاهده قسمت های پیشین
#مستند_صوتی را لمس کنید
@soutidastan
#شرح_غزلیات_حافظ
دکتر #سمیه_شکری
غزل شماره ۱۰
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانهٔ خَمّار دارد پیر ما
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما
عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی؟
آه آتشناک و سوز سینهٔ شبگیر ما
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
@soutidastan
#شرح_غزلیات_حافظ
دکتر #سمیه_شکری
غزل شماره ۹
رونق عهد شباب است دگر بُستان را
میرسد مژدهٔ گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمن باز رَسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
گر چنین جلوه کند مغبچهٔ باده فروش
خاکروب در میخانه کنم مژگان را
ای که بر مه کشی از عَنبر سارا چوگان
مضطرب حال مگردان، من سرگردان را
ترسم این قوم که بر دُردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
برو از خانهٔ گردون به در و نان مطلب
کان سیه کاسه در آخر بِکُشد مهمان را
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
ماه کنعانی من! مسند مصر آنِ تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
@soutidastan
#داستان_کوتاه
هیولای هاوکلین
نویسنده: #ریچارد_براتیگان
گوینده: #بهروز_رضوی
ژانر: علمی-تخیلی، ترسناک
زمان: 01:36:55
هیولای هاوکلاین داستان دو دوست به نامهای گریر و کامرون است که با آدمکشی روزگار خود را میگذرانند. داستان مربوط به سالهای اول قرن بیستم است و ماجراهای آن در غرب وحشی میگذرد...
@soutidastan
#مستند 📺📚
#مستند_صوتی 🎙
مستند صوتی تاریخ ایران مجموعه ای است حاوی اطلاعات علمی و ارزشمند با زبانی ساده جهت آشنایی با تاریخ ایران از پیش از ورود آریایی ها به ایران تا عصر حاضر
گوینده: اسماعیل وفا یغمایی
قسمت هفتاد و چهارم : تاریخ ایران پس از حمله اعراب بخش سیزدهم
برای مشاهده قسمت های پیشین
#مستند_صوتی را لمس کنید
@soutidastan
دلایل زیادی وجود دارد که اثبات میکند خواندن ارتباط میان ما و دیگران را تقویت میکند و این عامل دست کم برای من، یکی از بهترین دلایل کتاب خواندن است. ما وقتی کتاب میخوانیم به حقیقتی بزرگ و آرام بخش دست میابیم؛ اینکه دیگر تنها نیستیم.
#پت_ویلیامز
@soutidastan
#درسگفتار
#اساطیر_یونان
قسمت چهارم: چهرهنگارى خدايان (آفرودايت،هفاستوس،آرس)
به روایت : سیاوش پاکراه
@soutidastan
#درسگفتار
دکتر #آذرخش_مکری
🔸 بحثی درباره کتاب خودنمایی اخلاقی
(استفاده و سوء استفاده از کلام اخلاقی)
⏳ یک ساعت و ۲۵ دقیقه
@soutidastan
کتاب صوتی
#بافته_موی_مادربزرگ
نویسنده: #آلینا_برونسکی
مترجم: مهشید میرمعزی
ژانر: طنز
#معرفی_و_ارائه_کتاب 📜
معرفی کتاب بافته موی مادربزرگ اثر آلینا برونسکی
لحظه ای را که پدربزرگم عاشق شد دقیقا به خاطر دارم. او در چشم من فرد بسیار پیری بود که بیش از پنجاه سال داشت، و این راز جدید و همراه با احساساتش موجی از تحسین در من برانگیخت که البته آمیخته با نوعی بدجنسی هم بود. تا آن زمان فکر می کردم من تنها مشکل پدربزرگ و مادربزرگ هستم.
حدس می زدم که مادربزرگ نباید چیزی بفهمد. او به دلایل بسیار بی اهمیت تر مثلا وقتی سر شام خرده نان از دست پدربزرگ می ریخت، تهدید می کرد که او را می کشد، شش ساله بودم و با عشق هم آنشایی داشتم. گاهی هم همزمان عاشق چنر نفر بودم. در ساختمان نه طبقه ای که قبل از مهاجرت در آن زندگی می کردیم دختری زیر هجده سال نبود که دست کم مدتی به او نظر نداشته باشم. وقتی مادربزرگ در خیابان متوجه نگاه من به موج دامن ها ودم اسبی آنها می شد دستش را جلوی چشم هایم می گرفت و می گفت : «چشم هایت در نیاد، هیچ وقت یکی از اینها نصیبت نمیشه»
@soutidastan
#شرح_غزلیات_حافظ 📜
دکتر #سمیه_شکری
غزل شماره ۱۴
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل، ره گم کُنَد مسکین غریب
گفتمش مگذر زمانی، گفت معذورم بدار
خانه پروردی، چه تاب آرد غم چندین غریب
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
ای که در زنجیرِ زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخِ رنگین غریب
مینماید عکسِ مِی، در رنگِ رویِ مه وشت
همچو برگِ ارغوان بر صفحهٔ نسرین، غریب
بس غریب افتاده است آن مور خط، گرد رخت
گر چه نَبوَد در نگارستان، خط مشکین غریب
گفتم ای شام غریبان طُرِّه شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر کن، چون بنالد این غریب
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نَبوَد گر نشیند خسته و غمگین غریب
@soutidastan
#شرح_غزلیات_حافظ
دکتر #سمیه_شکری
غزل شماره ۱۳
میدمد صبح و کِلِّه بست سحاب
الصَبوح الصَبوح یا اصحاب
میچکد ژاله بر رخِ لاله
المُدام المُدام یا احباب
میوزد از چمن نسیمِ بهشت
هان، بنوشید دَم به دَم مِیِ ناب
تخت زُمْرُد زده است گل به چمن
راحِ چون لعلِ آتشین دریاب
درِ میخانه بستهاند دگر
اِفتَتِح یا مُفَتِّح الاَبواب
لب و دَندانْت را حقوق نمک
هست بر جان و سینههایِ کباب
این چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب
بر رخِ ساقی پری پیکر
همچو حافظ بنوش بادهٔ ناب
@soutidastan
#شرح_غزلیات_حافظ
دکتر #سمیه_شکری
غزل ۱۲
ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما
آبروی خوبی از چاه زَنَخدان شما
عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده
باز گردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟
کَس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
بِه که نفروشند مستوری به مستان شما
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر
زان که زد بر دیده آبی، روی رخشان شما
با صبا همراه بفرست از رخت گل دستهای
بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما
عمرتان باد و مراد ای ساقیانِ بزمِ جم
گر چه جام ما نشد پُر مِی به دوران شما
دل خرابی میکند، دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما
کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند
خاطر مجموع ما، زلف پریشان شما
دور دار از خاک و خون دامن، چو بر ما بگذری
کاندر این ره کشته بسیارند، قربان شما
میکند حافظ دعایی، بشنو، آمینی بگو
روزی ما باد لعل شَکَّرافشان شما
ای صبا با ساکنانِ شهرِ یزد از ما بگو
کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما
گر چه دوریم از بساط قرب، همت دور نیست
بندهٔ شاه شماییم و ثناخوان شما
@soutidastan
کتاب صوتی
#علف_ها_آواز_می_خوانند
اثر:
#دوریس_لسینگ
ترجمه:دکتر زهرا کریمی
@soutidastan
بعید است که ثروت هرگز کسی را بدبخت کند. ولی اصل استدلال اپیکور این است که اگر پول داشته باشیم ولی از نعمت دوستان، آزادی و زندگی تحلیل شده محروم باشیم، هرگز واقعا خوشبخت نخواهیم بود. و اگر از این سه نعمت برخوردار باشیم ولی پول نداشته باشیم، هرگز بدبخت نخواهیم بود.
#آلن_دو_باتن
کتاب: تسلی بخشی های فلسفه
ترجمه: عرفان ثابتی
@soutidastan
#داستان_کوتاه
#حادثه_سن_فیاکر
اثر: #ژرژ_سیمنون
راوی: #بهروز_رضوی
نامهای با اعلام وقوع یک قتل به اداره پلیس میرسد و بازرس مگره مأمور میشود تا به زادگاه خودش «سن فیاکر» که محل وقوع این حادثه است، برود. ورود او به سن فیاکر مصادف است با یادآوری خاطرات دوران کودکی؛ اما نمیداند چه کسی کشته خواهد شد تا اینکه در کلیسا پس از اتمام مراسم دعا درمییابد که کنتس سن فیاکر مرده است.
@soutidastan
#شرح_غزلیات_حافظ
دکتر #سمیه_شکری
غزل شماره ۱۱
ساقی به نور باده برافروز جامِ ما
مطرب بگو که کارِ جهان شد به کامِ ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما
چندان بود کرشمه و نازِ سَهی قدان
کآید به جلوه سرو صنوبر خرام ما
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بَرِ جانان پیام ما
گو نام ما ز یاد به عمدا چه میبری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما
مستی به چشمِ شاهدِ دلبندِ ما خوش است
زآن رو سپردهاند به مستی زمام ما
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نانِ حلالِ شیخ، ز آب حرام ما
حافظ ز دیده دانهٔ اشکی همیفشان
باشد که مرغِ وصل کند قصدِ دام ما
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما
@soutidastan
#مستند 📺📚
#مستند_صوتی 🎙
مستند صوتی تاریخ ایران مجموعه ای است حاوی اطلاعات علمی و ارزشمند با زبانی ساده جهت آشنایی با تاریخ ایران از پیش از ورود آریایی ها به ایران تا عصر حاضر
گوینده: اسماعیل وفا یغمایی
قسمت هفتاد و ششم : تاریخ ایران پس از حمله اعراب بخش پانزدهم
برای مشاهده قسمت های پیشین
#مستند_صوتی را لمس کنید
@soutidastan
#مستند 📺📚
#مستند_صوتی 🎙
مستند صوتی تاریخ ایران مجموعه ای است حاوی اطلاعات علمی و ارزشمند با زبانی ساده جهت آشنایی با تاریخ ایران از پیش از ورود آریایی ها به ایران تا عصر حاضر
گوینده: اسماعیل وفا یغمایی
قسمت هفتاد و پنجم : تاریخ ایران پس از حمله اعراب بخش چهاردهم
برای مشاهده قسمت های پیشین
#مستند_صوتی را لمس کنید
@soutidastan
#شرح_غزلیات_حافظ 📜
دکتر #سمیه_شکری
غزل شماره ۸
ساقیا برخیز و دَردِه جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
ساغر می بر کفم نِه تا ز بَر
بَرکِشم این دلق اَزرَقفام را
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمیخواهیم ننگ و نام را
باده دَردِه چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را
دود آه سینهٔ نالان من
سوخت این افسردگان خام را
محرم راز دل شیدای خود
کس نمیبینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره بُرد آرام را
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هرکه دید آن سرو سیماندام را
صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را
@soutidastan
#شرح_غزلیات_حافظ
دکتر #سمیه_شکری
غزل شماره ۷
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعلفام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالیمقام را
عَنقا شکار کَس نشود دام بازچین
کآنجا همیشه باد به دست است، دام را
در بزم دور، یکدو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانهسر مکن هنری ننگ و نام را
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند
آدمْ بهشتْ، روضهٔ دارُالسَلام را
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
ای خواجه بازبین به تَرَحُّم غلام را
حافظ مرید جام می است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را
@soutidastan