#مهاجرت به روستا
#مدل_ذهنی
تصویری که ما از دنیا در ذهنمان داریم، از طریق اطلاعاتی که قبلا به دست آوردهایم ساخته شده است.
بخشی از این اطلاعات ممکن است ناشی از مشاهدات و تجربههای قبلیمان باشد و بخشی را هم از دیگران دریافت کردهایم.
دنیا در حال تغییر است.
اگر به موقع متوجه تغییرات دنیای واقعی نشویم، تصویر ذهنی ما از دنیا ممکن است با واقعیت تفاوت پیدا کند.
نتیجه این تفاوت این است که از فرصتها نمیتوانیم به خوبی استفاده کنیم و محدودیتهای ذهنی جلوی رشد و حرکتمان را میگیرند.
این نوشته را مینویسم تا به شما بگویم دنیا تغییر کرده است.
تصویری که بیشتر مردم ما از روستا دارند غیر واقعی است.
این تصویر غلط مانع مهاجرت به روستا و استفاده از فرصتهای بیشماری است که در روستا در انتظار شماست.
روستا تغییر کرده است.
آب، برق، گاز، راه، اینترنت، بهداشت و آموزش و پرورش با کیفیت امروز در بسیاری از روستاها فراهم است.
جوانان روستا امروز تحصیل کردهاند و حاضرند با دستمزدهای مناسب در کسب و کار مشارکت کنند.
فضای کار در روستا با هزینه بسیار کمتر فراهم میشود و اتلاف زمان ناشی از ترافیک و تعطیلی و بیماریهای ناشی از آلودگی هوا وجود ندارد.
روستا امروز بهشت سرمایه گذاری است.
تصویرهای ذهنی جدیدی از روستا باید تصویرهای گذشته را به روز کند تا بتوانیم واقعیتها را ببینیم و از فرصتها استفاده کنیم...
پی نوشت: تجربه این روزهای زندگی در روستا را در این کانال به اشتراک میگذارم: @ahakelan
/channel/systemsthinking
#کتاب_بخوانیم
همیشه بهترین راه پیشگیری است، اما اگر کودکان ما در معرض #کودکآزاری قرار بگیرند، چقدر آمادگی مقابله و دفاع دارند؟
...
در آمریکا هر ساله حدود 2 میلیون مورد سوء استفادهی جنسی از کودکان گزارش میشود. بین 20 تا 30 درصد از این تعداد را دختر و بقیه قربانیان پسر هستند.
با توجه به این خطر، بسیاری از #مدارس برنامههایی برای جلوگیری از سوء استفادههای جنسی از کودکان تنظیم کردهاند.
در اکثر این برنامهها آموزشهای مختلفی دربارهی سوء استفادهی جنسی به بچهها آموخته میشود. به عنوان مثال آگاه کردن آنها در مورد تفاوت بین لمس«خوب و محترمانه» و لمس«بد و زشت»، هشیار کردن آنها دربارهی خطرات و تشویق کردن آنها برای گزارش کردن این اعمال خلاف به افراد بزرگسال.
#تحقیقات نشان دادهاند که این آموزشها در کاهش جرایم موثر بودهاند، لیکن بچههایی که تحت آموزشهای جامع و گسترده (شامل تقویت قابلیتهای اجتماعی و عاطفی مربوطه) قرار داشتهاند، بهتر توانستهاند از خود در برابر تهدیدات جنسی محافظت کنند. آنها بهتر از بچههای دیگر میتوانند از فرد خطاکار بخواهند که آنها را رها کند و هوار راه بیندازند و با فرد خلافکار گلاویز شوند، یا او را تهدید به لو دادن کنند و هنگامی که رفتار ناشایستی با آنها شد، عملا آن را به والدین خود بگویند. ویژگی اخیر یعنی گزارش کردن عمل خلافکار، یکی از بهترین راههای پیشگیری کننده است.
در تحقیقی که روی تعدادی #کودکآزار چهل ساله صورت گرفت، نشان داد، هر یک از آنها به طور متوسط در هر ماه (از دوران نوجوانی خود به بعد) یک قربانی داشتهاند. گزارشی در مورد یک رانندهی اتوبوس و یک معلم کامپیوتر نشان داد که آنها هر ساله سیصد بچه را مورد آزار قرار دادهاند ولی حتی یک بچه از سوء استفادهی جنسی آنها گزارش نداده است تا اینکه یکی از پسرهایی که توسط معلمش مورد سوء استفادهی جنسی قرار گرفته بود همان عمل را با خواهرش انجام داد و بدین ترتیب راز خلافکاران بر ملا شد.
بچههایی که تحت #آموزش برنامههای مفصل و جامع قرار داشتند سه برابر بیشتر از بچههایی که برنامه کوتاه مدت را پشت سر گذاشته بودند، احتمال داشت سوء رفتار جنسی را گزارش دهند.
مجریان این برنامههای آموزشی، از #والدین میخواهند تا آنچه آموزش میدهند را در خانه هم برای بچهها تکرار کنند. بچههایی که والدین شان چنین کردهاند خیلی بهتر از دیگران در مقابل تهدید به سوء استفادهی جنسی مقاومت کردهاند.
علاوه بر این قابلیتهای اجتماعی و عاطفی تاثیر قاطعی در این زمینه دارند. برای بچه کافی نیست که فقط چیزهایی دربارهی لمس «بد» بداند بلکه او نیاز به #خودآگاهی دارد تا بفهمد چه زمانی در موقعیت نامناسب و ناراحت کننده قرار دارد. او باید آن قدر اعتماد به نفس داشته باشد که بتواند حتی در مقابل فرد بزرگسالی که سعی دارد از او سوء استفاده کند جسورانه بایستد و از خود محافظت کند.
یک بچه همچنین نیاز به روشهایی برای جلوگیری از سوء رفتار فرد خلافکار دارد، هر نوع عملی اعم از فرار تا تهدید به لو دادن او. بچهها باید یاد بگیرند چطور بر خواستههای خود تاکید ورزند و به جای کناره گیری، بر احقاق حقوق خود پافشاری کنند و حد و مرز خود را بشناسند و از آنها دفاع کنند.
باید به کودک یاد داد که روشهای مثبت تری را برای حل کشمکشهای درونی خود بیابد، اعتماد به نفس بیشتری داشته باشد. اگر اتفاقی برای او رخ داد، خودش را #سرزنش نکند و احساس کند که در حمایت والدین و معلمان خود قرار دارد و می تواند به آنها رجوع کند و اگر اتفاق ناخوشایندی برایش افتاد بتواند آن را به دیگران بگوید.
🗂 #کتاب هوش عاطفی، #نویسنده دنیل گلمن، #مترجم حمیدرضا بلوچ، #انتشارات رخ مهتاب.
@systemsthinking
#تفكرسيستمی_درمدرسه
دیروز با دانشآموزان پایۀ هفتم درس کاروفناوری داشتم. بخشی از پودمان اول این کتاب به بیان مفهوم سیستم میپردازد. طبق تعریف کتاب، سیستم عبارت است از: "مجموعهای از اجزاء که در ارتباط با یکدیگر برای رسیدنِ به هدفی مشترک کار میکنند". بعد از گذشت چند دقیقه که دانشآموزان با این مفاهیم آشنا شدند، سؤالات بسیار خوب و عجیبی پرسیدند و من را سر ذوق آوردند:
1- هدف سیستمها توسط عوامل درونی مشخص میشود یا از بیرون برای آنها مشخص میکنیم؟
2- اجزاء سیستم مهمترند و یا ارتباط بین آنها؟
برای درک بهتر مفاهیم، دانش آموزان را به حیاط بردم و بازی پیوستگی را انجام دادیم. در پست بعدی ویدئوی آن را ارسال خواهم کرد. دانشآموزان احساس و درک خود را بعد از انجام بازی بیان کردند:
- مثلاینکه با طناب به یکدیگر بستهشده بودیم.
- مثلاینکه با یک آهنربا همۀ ما به یکدیگر وصل بودیم.
- بعضی وقتها دوست نداشتیم حرکت کنیم ولی بخاطرحرکت بقیه مجبور به جابجایی بودیم.
- یک حرکت کوچک یه نفر همۀ ما را جابجا میکرد.
- یک مثال از این مورد در جامعه میزنید؟
- مثلاً پارک کردن نامناسب یک ماشین در خیابان، باعث ترافیک میشه و همه اذیت میشوند.
- دزدی یک نفر باعث نا اطمینانی افراد به یکدیگر میشود.
در مورد سایر کاربردهای این مفاهیم در زندگی روزمره با دانشآموزان گفتگو کردیم.
پینوشت: قاعده بازی پیوستگی حفظ فاصلۀ برابر از دو نفر و ادامه بازی تا ثابت ماندن همۀ افراد (رسیدن به تعادل) است.
http://t.me/systemsthinking
#کتاب_بخوانیم
🌀 فرض کنید فردی به سراغ شما بیاید و بگوید قصد خودکشی دارد. سپس از شما درخواست کند که چند دلیل بیاورید که نباید خودکشی کند. شما چه پاسخی میدهید؟
پاییز ۱۹۳۰، ویل دورانت در خانهاش در نیویورک، سرگرم جمع کردن برگها بود. نسیم خوش و خنکی از شمال میوزید، حسی از نشاط و سرزندگی در او میدمید. مرد خوشپوشی نزدیکش شد و با صدایی آرام به او گفت قصد خودکشی دارد مگر آنکه #فیلسوف بتواند دلیل معتبری برای او بیاورد که این کار را نکند.
دورانت که فرصتی برای پرداخت فلسفی به این موضوع نداشت، نهایت تلاشش را کرد تا دلیلی برای ادامهٔ زندگی به دست آن مرد بدهد. خود دورانت بعدها ماجرا را چنین به یاد میآورد:
«به او پیشنهاد کردم کاری برای خودش دستوپا کند، ولی او یکی داشت! گفتم غذای خوبی بخورد، ولی او گرسنه نبود. معلوم بود که دلیلهای من تأثیری نگذاشته بود. نمیدانم چه بر سرش آمد. در همان سال چندین نامهٔ اعلام خودکشی دریافت کردم. بعدها متوجه شدم که ۲۸۴۱۴۲ خودکشی بین سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۳۰ در ایالات متحده رخ داده است.»
پس آیا اصلاً عجیب نیست که پرسش جاودان فلسفه این باشد که #معنی_زندگی چیست؟ و آیا سؤالی مهمتر از این میتواند وجود داشته باشد؟
دورانت میگوید این مسئلهٔ معنی زندگی مدتی دراز اهمیت خاصی برای او داشت: «از وقتی ایمان دینیام را از دست دادم در مورد این مسئله به فکر فرو رفتم و زمانهایی غرق در حالتی از دلسردی میشدم، شبیه دلهره یا اضطرابی که در دوران معاصر اگزیستانسیالیستهای فرانسوی و آلمانی از آن حرف زدهاند ... قصد دارم مزهٔ دهن شخصیتهای سرشناس را در مورد معنی زندگی بفهمم، پاسخهای آنها را چاپ کنم، و پاسخ خودم را هم اضافه کنم.»
دورانت نشست و نامهای نوشت؛ نامهای که در طرح پرسشها، فلسفی بود و طنینی شاعرانه داشت. او آن نامه را برای صد نفر فرستاد و از آنها دعوت کرد نهتنها به #پرسش_بنیادی معنی زندگی (به نحو انتزاعی) جواب بدهند بلکه بگویند خودشان (به طور عینی و خاص) در زندگی چگونه معنی، هدف و رضایتمندی یافتند.
پاسخها از همه سو بودند و از فهرستی درخشان از شخصیتهای برجسته میآمدند؛ کسانی چون: #گاندی، #جواهر_لعل_نهرو، یک نویسنده و طبیعتگرای آمریکایی به نام #منکن، #برتراند_راسل، #سینکلر_لوئیس (اولین آمریکایی برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات)، روانشناسان، کشیشان، هنرمندان، ورزشکاران، دانشمندان و... بسیاری از افرادی که افتخارات بزرگی کسب کرده بودند و در نهایت یک زندانی محکوم به حبس ابد. (نام تمامی پاسخدهندگان در کتاب آورده شده).
به محض آنکه همهٔ جوابها رسید، دورانت رفت سراغ خودش و پاسخی جلوی پرسشهایش گذاشت که خود یک اثر فلسفی والا بود. دورانت عنوان کتاب را #درباره_معنی_زندگی گذاشت.
دورانت گفته است: «امروز که این جوابها را مرور میکنم، میبینم بیشتر از همه، جواب بیرد، پوئیس و موروئا را دوست دارم؛ هرچند، تأثیرگذارترین نامه از طرف محکوم شمارهٔ ۷۹۲۰۶ آمده بود.»
🗂 از مقدمهٔ #کتاب دربارهٔ معنی زندگی، #نویسنده: ویل دورانت، #مترجم: شهابالدین عباسی، #انتشارات پارسه.
@systemsthinking
فایل صوتی سمینار #تفکرسیستمی_در_خانواده: در جستجوی معنای زندگی - بخش دوم
چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶
دانشگاه صنعتی شریف
سمینار «تفکر سیستمی در خانواده: در جستجوی معنای زندگی»
چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶
دانشگاه صنعتی شریف
@systemsthinking
روایت دکتر علینقی مشایخی از عوامل و عواقب گسترش تحصیلات پولی در نظام آموزش عالی ایران
متن کامل مصاحبه
تحلیل موضوع و ارایه راهکارها
http://www.tejaratefarda.com/fa/tiny/news-21909
--
@systemsthinking
⭕️◻️راننده اتوبوس می گوید وقتی جعبه آب معدنی پر باشد مسافران تعداد کمتری بر می دارند!
این دقیقاً یکی از سوگیری های رفتاری به نام #کمیابی است.
✔️کانال تخصصی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
عکس یادگاری شرکت کنندگان در «اردوی یادگیری و تفکر سیستمی»
دانش آموزان پایه هفتم تا نهم
۱۰ تا ۱۴ تیرماه 1396 - موسسه منظومه خرد
@systemsthinking
دغدغه یادگیری و #تفکرسیستمی_درمدرسه (1)
/channel/systemsthinking/726
دغدغه یادگیری و #تفکرسیستمی_درمدرسه (2)
این تجربه مربوط به یک مدرسه ی دولتی روستایی در حوالی تهران است. (تعداد دانش آموزان در کلاس 38 نفر)
درس کاروفناوری (پایه هشتم)
اهداف انجام این کار (#مهارتهای_تفکر_سیستمی):
1- #تفکر_کل_نگر
2- #تفکر_درونزا
3- #مساله_محوری
4- افزایش #امید و خوشبینی بچه ها
5- #کار_گروهی
مدرسه ی ما دو کلاس در پایه ی هشتم دارد. با دانش آموزان کلاس دیگر هم فعالیت پرسش و پاسخ مربوط به مسائل جاری در مدرسه و راه حل هایی که آنها برای حل مشکلات داشتند را اجرایی کردم. طبق روال کار و گفتگویی که با دانش آموزان داشتم قرار بر این شد که بخشی از راه حل ها که مربوط به آنها بود را خودشان اجرایی کنند و بخش دیگر را با کمک یکدیگر عملیاتی کنیم.
از بین گزینه های ذکر شده توسط دانش آموزان رنگ کردن دیوار و زیباتر کردن محیط مدرسه را برای انجام فعالیت انتخاب کردم، تا اینکه آنها بتوانند مهارت جدیدی را کسب کرده و خودی نیز نشان دهند. برای انجام این کار دیوار پشت آب خوری، نمای بیرونی دستشوئی و طرح پرچم ایران در ورودی مدرسه را انتخاب کردم.
بعد از اینکه دانش آموزان دیوارها را رنگ کردند، به آنها پیشنهاد دادم که شاخصی را برای سنجش میزان ارتفاع پریدن و داشتن شادابی و تحرک بیشتر طراحی کنند. تصویر مربوطه را در ادامه مشاهده می کنید.
جلسه ی بعد، دانش آموزان می گفتند که این شاخص کفایت نمی کند. دلیل آنها هم این بود که تعداد شان زیاد است و باعث ایجاد صف می شود و ممکن است با یکدیگر برخورد کنند. آنها درخواست داشتند که شاخص دیگری را بر روی دیوار مقابل طراحی کنیم و یک مدل شاخص هم برای پریدن افقی مثل بازی های المپیک بکشیم. خوشبختانه، توانستم از داخل کارگاه مدرسه اسپری های رنگ را پیدا کنم. بچه ها برای داشتن دقت بیشتر، ابتدا باگچ طرح ها را روی زمین می کشیدند و سپس با اسپری پر رنگ می کردند. (5 طرح در قسمت های مختلف حیاط مدرسه)
ادامه دارد...
@systemsthinking
چرا مردم را عصبانی می کنیم؟
#تفکر_در_طول_زمان
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت
در برخی خبرگزاری ها یک روز تحریف سخنان رییس جمهور با زیرنویس نادرست دیده می شود و روز دیگر دروغ گویی و تقطیع نوار ویدئویی دیدار وزیر خارجه فرانسه با وزیر خارجه کشورمان.
در برخی از روزنامه ها و رسانه های اجتماعی هم، هیچ وقت به تحلیل عملکرد دولت، بررسی نقاط ضعف و تصمیم گیری های غلط نهادهای دولتی اشاره نمی شود.
رسانه ها نقش مهمی دارند. و سیاستگذاران رسانه ها نقش جدی تر.
وقتی گزارش موسسه گالوپ درباره احساسات جهانی در سال 2017 را مشاهده می کنیم، به نظر می رسد ایرانی ها در جمع سه کشور عصبانی دنیا هستند.
در این مطالعه به صورت تلفنی و چهره به چهره از 149 هزار نفر در 142 کشور دنیا درباره تجربه های مثبت و منفی ایشان سوال شده است.
سوالها درباره روز قبل از انجام مصاحبه است. مثلا یکی از مجموعه سوال ها در تجارب منفی، درباره عصبانیت بود. یکی از سوال ها در تجارب مثبت، درباره یادگیری بود.
نوع سوالها جالب است.
این دو سوال را برای نمونه ببینید:
آیا در طول روز گذشته زمان زیادی را عصبانی بودی؟
آیا در طول روز گذشته چیز جالبی یاد گرفتی یا کار جالبی انجام دادی؟
وقتی درباره دردهای فیزیکی، نگرانی، غم، استرس و عصبانیت سوال بپرسیم، می توانیم تصویر کلی از تجربه های منفی جامعه به دست آوریم.
و اگر برای درک بهتر تجربه های مثبت، سوالاتی مانند اینها بپرسیم:
🔸 دیروز حس می کردی که استراحتت کافی بوده؟
🔹 آیا روز گذشته با احترام رفتار کردی؟
🔸 دیروز زمان بیشتری را لبخند زدی و خندیدی؟
🔹 در تجارب روز گذشته ات از فرصت پیگیری و دنبال کردن احساساتت برخوردار بودی؟
🔸 آیا در طول روز گذشته چیز جالبی یاد گرفتی یا کار جالبی انجام دادی؟
رسانه ها نقش مهمی دارند. و سیاستگذاران رسانه ها نقش جدی تر.
به نظرم رسانه ها می توانند در افزایش تجربه های مثبت مردم سرزمین ما بهتر عمل کنند.
به خبرنگاری که روزی خبر ناصحیحی را درباره وزارت خارجه منتشر کرد و روز دیگر سخنان ریاست جمهوری را تحریف کرد، پیشنهاد می کنم قدری فکر کند و ببیند امروز باید چطور رفتار کند تا مردم ما تجربه های مثبت بیشتری داشته باشند. با آرامش، با اخلاق و با امید
#امید
#اینجا_ایران_است
--------------
@systemsthinking
کانال تفکر سیستمی
/channel/systemsthinking
#کنکور و درد دلهای یک مادر
این متن را یکی از معلمان توانمند کشورمان فرستاده اند که امسال قرار است فرزندشان در کنکور شرکت کند:
من مادر یک کنکوری هستم
چند روز بیشتر تا کنکور نمانده و شمارش معکوس در خانه ما شروع شده.
با تمام حقایقی که همه ما حتی من معلم (علیرغم تلاشی که برای فرار از تست و کنکور در طول سالهای کارم کردهام) درباره نظام آموزشی و کنکور میدانیم؛ اما باز هم وقتی نوبت به بچههای خودمان و عزیزانمان میرسد سعی میکنیم به خیال خودمان چیزی کم نگذاریم و فرزندانمان را در مدارس خوب ثبت نام کنیم.
البته تعریف خوب هم این روزها تحت الشعاع نتایج کنکور و شیوه تست زنی است. حتی اگر خودمان هم با خودمان کنار بیاییم و تصمیم بگیریم فرزندانمان در یک مدرسه عادی مهارتهایی را فراگیرند، فرزندانمان از ما میخواهند در سالهای آخر دبیرستان شرایطی برایشان فراهم کنیم که رتبه خوبی در کنکور کسب کنند.
من و همسرم خیلی سعی کردیم فرزندمان از سالهای تحصیلش لذت ببرد. شرایطی برایش فراهم کردیم تا از فعالیتهای جانبی و درس خواندن لذت ببرد. بارها سر میز شام درباره مسائل خلاقانه فیزیک بحث کردیم. بارها اشعاری را با صدای بلند خواندیم و درباره صنایع ادبی و معنا و مفهوم آن گفتگو کردیم. فرزندم آیات کتاب دینی را برایمان خواند و در باره موضوع امر به معروف و نهی از منکر گفتگو کردیم.
اما در میان این بحث ها همواره سایه سیاه کنکور بر سر درس و بحث و مدرسه افتاده بود. تا جایی که وقتی فرزندان ما رتبههای خوبی در آزمونهای آزمایشی کسب میکردند، فرزندم میگفت که مدیر و معلم عاشق پیشرفت و ارتقای ما نیستند، آنها ما را به این خاطر دوست دارند که ابزاری هستیم تا بعد از کنکور تبلیغی برای مدرسه باشیم. آنها ما را به خاطر خودمان دوست ندارند! و فرزند من خیلی زود متوجه شد که نگاه تاجرانه به موفقیتهایشان به نگاه عاشقانه برتری دارد.
در این سالها بسیاری از مدارس قویترینها را با آزمونهای ورودی گلچین کردند. در این سالها مدیر و معاون و مشاور سعی کردند به بچه ها بفهمانند که شما قادرید رتبه دو رقمی بیاورید و کمترین توجهی به انتخاب بچهها نکردند... و منطقشان این است که وقتی میتوانی رتبه دو رقمی بیاوری، چرا باید سه رقمی و چهار رقمی بیاوری. وقتی می توانی برق یا کامپیوتر شریف بخوانی، چه لزومی دارد معماری و روانشناسی بخوانی.
به نظرم مدرسهای که علیرغم نمره خوبی که فرزندم در آزمون ورودی کسب کرده بود، با توجه به پاسخهای من و همسرم در مصاحبه اولیه، همان ابتدا ما را رد کردند، رو راست تر و آبرومندانه تر عمل کردند، تا مدرسه ای که میخواهد از بچهها نردبانی بسازد برای بالارفتن خودش و شهریهاش!
ما در مصاحبهها همواره گفته بودیم که ما میخواهیم عزیز دلمان و سرمایه زندگیمان را دست شما بدهیم، پس این شما هستید که باید به سؤالات ما پاسخ دهید.
گفتنیها و درد دلها زیاد است ... ولی شمارش معکوس در خانه ما آغاز شده است. شمارش معکوس برای ساعتهای دور هم بودن و با هم فیلم دیدن. برای مهمانی ومسافرت وپیک نیک رفتن ... شمارش معکوس برای انجام فعالیتهای خوشایند و دلچسب ... شمارش معکوس برای یادگیریها و پرورش مهارتهایی که سایه سیاه کنکور روی سرش نباشد.
امضا: مادر یک کنکوری
/channel/systemsthinking
#کنکور و قصه پر غصه نظام آموزشی کشور
کودکان وارد پیشدبستان میشوند.
هدف پیشدبستان آماده شدن آنها برای زندگی اجتماعی و دوست شدن با تحصیل و مدرسه است.
دوره پیشدبستان پر از فعالیتهای نشاط آور و آموزنده است.
نوآموزان به دبستان میروند.
هدف دبستان پرورش مهارتهای عمومی آنها برای زندگی بهتر است.
خواندن و نوشتن و حساب کردن یاد میگیرند و در مورد تاریخ کشورشان و جغرافیا و جامعهای که در آن زندگی میکنند، چیزهای ارزشمندی یاد میگیرند.
دانشآموزان به دبیرستان میروند.
هدف دبیرستان آماده کردن دانشآموزان برای کار و زندگی و طراحی مسیر زندگی است.
با حرفههای مختلف آشنا میشوند و مشارکت و همکاری و مهارتهای زندگی را میآموزند و در صورت نیاز برای ادامه تحصیلشان در دانشگاه یا موسسات دیگر برنامهریزی میکنند.
بعضی از این دانشآموزان مسیر ادامه تحصیل و دانشگاه و دانشجو شدن را انتخاب میکنند.
می خواهند به دانشگاه شریف و تهران و علم و صنعت و شهید بهشتی و سایر دانشگاههای «خوب» بروند تا مهارتهای لازم برای خدمت به جامعهشان را به خوبی بیاموزند.
اما این دانشگاهها برای همهی آنها جا ندارند.
و ناگهان #کنکور وارد میشود.
اختراعی قرن بیستمی برای کشف «استعدادهای برتر» و ورود #نخبگان به دانشگاههای «خوب» تر.
دانشآموزان در آرزوی دانشجو شدن در دانشگاههای «خوب» به رقابت با هم میپردازند. تعداد صندلیهای دانشگاههای «خوب» کم است. سوالات کنکور را سخت تر طراحی میکنند تا فقط تعداد کمی از بهترین #نخبگان بتوانند نمرههای بالا را به دست آورند.
دانشآموزان تلاششان را بیشتر میکنند و سوالها سخت تر طراحی میشوند. کلاسهای #کنکور و بعد هم موسسات کنکور شکل میگیرند و مثل قارچ رشد میکنند تا به دانشآموزان کمک کنند از پس سوالات بی سر و ته کنکور که هیچ ربطی به آموختههای دوران دبیرستان ندارد و در زمان بسیار کوتاهی باید پاسخ داده شوند، بر بیایند.
تمام این سختگیریها برای انتخاب برترین #نخبگان است تا حق به حقدار برسد و #عدالت رعایت شود.
دیگر کلاسها و موسسات کنکور در سال آخر دبیرستان برای مواجهه با این سوالات پیچیده و مقابله با غول #کنکور کفایت نمیکنند. از سالهای قبلتر برای این رقابت باید آماده شد. دانشآموزان دبیرستانی از همان سال اول دبیرستان باید برای کنکور آماده شوند. اما همه، توان این ماراتن را ندارند. باید بهترین ها را «جدا» کرد و در مدارسی «خاص» آنها را برای کنکور آماده کرد.
این مدارس «خاص» متقاضیان زیادی دارند. اما صندلیهای مدارس «خاص» محدود است. آنها هم #آزمون ورودی میگذارند و پای دنیای کنکوری را به دبستانها باز میکنند. دبستانهای «خاص» شکل میگیرند و آزمون ورودی میگذارند.
کودکان به پیشدبستان میروند.
هدف پیشدبستان آماده کردن آنها برای آزمون دبستانهای «خاص» است.
دوره پیشدبستان خسته کننده و پر اضطراب است.
آن هم برای کودکانی که برای قبولی در پیشدبستانهای «خاص» از ۳ سالگی معلم خصوصی داشتهاند و در دنیایی پر استرس برای #آزمون ورودی دبستان آماده شدهاند.
تحصیل به تجربهای دردناک و پر اضطراب تبدیل میشود و مدرسهها و کلاسهای کنکور به زندانهایی برای اسارت روح دانشآموزان.
این قصه اگرچه بیان کننده وضعیت امروز نظام آموزشی کشور است، آیندهای نیست که ما برای فرزندانمان میخواهیم. دست به دست هم میدهیم و این ساختار غلط را اصلاح میکنیم.
در نوشته دیگری به امید خدا در مورد بازطراحی نظام آموزشی کشور خواهم نوشت...
/channel/systemsthinking
#تفکر_در_طول_زمان
#الگوی_محدودیت_های_رشد
#مدل_ذهنی
حتما لازم نیست هی "بیشتر" و "بیشتر" بشه!
میگه: هر چی بیشتر تلاش می کنم، سیستم مقاومت بیشتری میکنه.
میگم: صبر کن. بیا یه نمودار رسم کنیم. محور افقی: زمان. محور عمودی: میزان تلاش های تو.
میگه: حوصله داریا!
میگم: گفتم بهت صبر کن!
با بی حوصلگی قلم رو از دستم میگیره و نمودار رو میخواد رسم کنه.
از اولین روزی که به عنوان مشاور فنی با اون شرکت همکاریش رو شروع کرده تا امروز که یکی از مدیران اجرایی همون شرکت هست، سه سال گذشته. یه نمودار ترسیم میکنه برای سه سالی که گذشته. محور افقی: زمان. محور عمودی: تلاش های خودش.
وقتی داره نمودار رو رسم میکنه، توی نقطه هایی که تلاشش خیلی کم شده یا خیلی زیاد شده، قصه اش رو برام تعریف میکنه. گاهی ساکت میشه. گاهی ناراحت میشه. گاهی هم خوشحال. از لبخندش وقتی داره خاطره ای رو تعریف میکنه، می فهمم که ثمره تلاش ها رو خیلی اوقات چشیده.
میگم: یه نمودار دیگه هم رسم کنیم. محور افقی: باز هم زمان. محور عمودی: میزان مقاومت های سیستم.
دو نمودار رو خودش میذاره کنار هم. خیره میشه و انگار داره فکر میکنه. سکوت می کنم.
بعد از چند دقیقه بهم میگه: جالبه. ببین.
میگم: چی جالبه؟
میگه: یه جاهایی اصلا نباید تلاش می کردم. و یه جاهای مهمی باید تلاش بیشتری می کردم.
میگم: من که جزییات رو نمی دونم. تلاش بیشتر یا کمتر رو هم نمی دونم. اما اینو می دونم که برخی از اقدامات نادرست خود ما، موجب بدتر شدن اوضاع میشه. باید یاد گرفت و یه جور دیگه قدم ها رو چید. توازن مهمه. توازن بین اقدامات تو و فعالیت های در حال رشد.
گاهی ما متوجه نمیشم داره چه اتفاقاتی رخ میده. چون که تو ذهن مون یه چیزهایی شکل گرفته و ما هم همیشه دنبال تایید فکرهای خودمونیم.
میگه: فردا شنبه است. و دو تا جلسه مهم داریم توی شرکت. باید بیشتر فکر کنم.
لبخندی میزنم و میگم: "بهتر" فکر کن عزیز من. "بهتر" تلاش کن. حتما لازم نیست هی "بیشتر" و "بیشتر" بشه! 😉
--------------
@systemsthinking
#کنکور و متقاضیان ورود به #دانشگاه
هفته آینده کنکور ورودی دانشگاه ها در سال ۱۳۹۶ برگزار می شود.
به این آمار توجه کنید (تمام اعداد گرد شده اند):
کل شرکت کنندگان: حدود ۹۳۰ هزار نفر - ۵۵۰ هزار دختر و ۳۸۰ هزار پسر
گروه تجربی: حدود ۵۸۰ هزار نفر - ۳۷۰ هزار دختر و ۲۱۰ هزار پسر
گروه ریاضی: حدود ۱۵۰ هزار نفر - ۵۰ هزار دختر و ۱۰۰ هزار پسر
گروه علوم انسانی: حدود ۱۸۰ هزار نفر - ۱۱۰ هزار دختر و ۷۰ هزار پسر
به این آمار ظرفیت پذیرش دانشجوی دانشگاه ها را هم اضافه کنیم:
گروه تجربی: ۱۶۰ هزار نفر
گروه ریاضی: ۲۵۰ هزار نفر
گروه علوم انسانی: ۳۰۰ هزار نفر
چند نکته:
۱- تفاوت دخترها و پسرها ۱۷۰ هزار نفر است. پس باقی پسرها کجا هستند؟
به نظر می رسد پسرها امید کمتری نسبت به دخترها به آموزش عالی دارند.
پسرها بدون دیپلم و دانشگاه هم امید به پیدا کردن کار دارند اما دخترها معمولا انتخاب دیگری بجز دانشگاه جلوی چشمشان نمی بینند. در این وضعیت به نظر می رسد پسرها با نا امیدی از ساختار فعلی آموزش عالی، راهی دیگر برای خود انتخاب کرده اند.
۲- حدود نیمی از ظرفیت ایجاد شده در دانشگاه ها در گروه های ریاضی و علوم انسانی فاقد متقاضی است.
- دوستانی که در این رشته ها دکترا می خوانند و امید دارند که استاد دانشگاه شوند، حواسشان باشد که میهمانی تمام شده و اساتید فعلی هم احتمالا باید به دنبال کار دیگری باشند.
- دانشگاه هایی هم که طی سال های گذشته مثل قارچ سبز شدند و با ارایه آموزش های بی کیفیت به دنبال جذب سهمی از بازار آموزش عالی بودند، حالا باید مشغول جمع کردن بساطشان شوند و دامشان را جای دیگری پهن کنند.
- در واقع پاسخ فعلی جامعه به این دانشگاه ها، بازتاب عملکرد سال های گذشته این دانشگاه هاست که به کارخانه های تولید مدرک تبدیل شدند و در آنها خبری از آموزش و توانمندسازی برای کار و زندگی نبوده است.
- بی توجهی دولت ها به صنعت طی ۱۲ سال گذشته و درنتیجه تعطیلی بسیاری از واحدهای صنعتی و همچنین کاهش شدید بودجه عمرانی کشور طی سال های اخیر هم سهم قابل توجهی در بیکاری مهندسان و قهر جامعه با رشته های گروه ریاضی داشته است.
۳- بیش از ۶۰ درصد شرکت کنندگان در کنکور به دنبال ورود به رشته های علوم تجربی هستند. جایی که رقابت شدیدی وجود دارد و از هر ۴ نفر فقط یک نفر موفق به ورود به دانشگاه خواهد شد.
- سهم گروه تجربی تا همین ده سال پیش حدود ۳۰ درصد از متقاضیان ورود به دانشگاه ها بود و با این روند طی سال های آینده به نزدیک ۸۰ درصد خواهد رسید.
- طرح تحول نظام سلامت که تبدیل به طرح تحول جیب برخی از پزشکان شد، نقش مهمی در جلب توجه جامعه به رشته پزشکی شده است و گروه بزرگی از این خیل گروندگان به گروه علوم تجربی در آرزوی پزشکی به این حوزه ورود کرده اند.
- با این توجه جامعه به گروه علوم تجربی، کاسبان بازار آموزش عالی ممکن است بدون توجه به نیازهای واقعی کشور به دنبال پهن کردن دامی دیگر در این حوزه پیش بروند و ظرفیت های دروغین و بی کیفیتی در این زمینه ایجاد کنند. فارغ التحصیلان چنین دانشگاه هایی که به بازار کار وارد شوند، چرخه دیگری از بیکاری و نا امیدی در بازار کار ایجاد خواهند کرد و همچنان این منابع کشور است که به هدر می رود و این جوانان کشورمان هستند که با بزرگترین آسیب ها مواجه هستند.
اگر شما در سنی هستید که باید در مورد تحصیل و انتخاب رشته تصمیم بگیرید، توجه کنید که در وضعیت فعلی، دانشگاه های کشور شما را برای بازار کار آماده نخواهند کرد و بعد از فارغ التحصیلی هم کسی نیست که به شما پیشنهاد کار بدهد. روندهای جاری رشته های دانشگاهی و متقاضیان و بازار کار را فراموش کنید. خودتان به فکر باشید و در حوزه علاقه خودتان مطالعه کنید و مهارت کسب کنید و به دنبال شناسایی مشکلات جامعه و طراحی راه حل هایی برای حل این مشکلات و تبدیل این راه حل ها به شغلی پایدار برای خودتان و دیگران باشید.
/channel/systemsthinking
#زندگی_اصیل
#اصالت
#خاطرات_محمدعلی
بیست سال پیش با گروهی از دانشجویان خوابگاهی دانشگاه علم و صنعت، به صورت متمرکز گفتگوهایی در زمینه فلسفه و برنامه زندگی شروع کردیم. هر شب در این موارد گفتگو میکردیم و پیشفرضهایمان در مورد زندگی را به بوته نقد میگذاشتیم.
نتیجه آن گفتگوها و مطالعات همراه آن، دو تغییر عمده در مسیر زندگی من بود که هنوز هم این تغییرات را درست میدانم:
۱- تصمیم به ازدواج در همان زمان دانشجویی و ترویج ازدواج در جوانی
۲- تصمیم به داشتن حداقل چهار فرزند و ترویج فرزندآوری
نتیجه تصمیم اول این شد که با وجود مخالفت تمام اعضای خانواده در ۲۱ سالگی ازدواج کردم.
نتیجه تصمیم دوم هم این شد که با وجود تمام مخالفتها و زخم زبانهای دیگران، تا به امروز همراه رشد و بالندگی شش فرزندمان هستیم.
نتیجه تصمیم اول این شد که افراد زیادی از اطرافیانمان به ازدواج در جوانی ترغیب شدند و راحتتر توانستند در این مسیر پیش روند.
نتیجه تصمیم دوم این شد که افراد زیادی در اطرافمان ترغیب شدند و جرات کردند فرزند دوم و سوم و چهارم داشته باشند.
نتایج ارزشمندی که این تصمیمها در زندگی ما و دیگران داشتهاند، به راحتی به دست نیامدهاند.
عمقی از تفکر برای شکلگیری باورها و ارادهای محکم برای مبارزه با موانع مختلف و مشکلات پیش رو منجر به پایداری و تحقق این باورها شده است.
در تمام این سالها افراد زیادی هم با این تصمیمها مخالفت کردهاند و تمام تلاششان را کردهاند تا در این زمینهها و زمینههای دیگر، مسیر زندگی ما را تغییر دهند.
بسیاری از این مخالفتها از سر دلسوزی بوده است.
افرادی که مخالفت و حتی تلاش برای مداخله میکردهاند، باورهای متفاوتی داشتهاند که عمدتا ناشی از پیشفرضهای تجویزی جامعه بوده است.
پیشفرضهای جاری در جامعه، به غلط تاخیر در سن ازدواج و سختگیری بیش از حد در شرایط ازدواج را تجویز میکند.
پیشفرضهای جاری در جامعه، به غلط تاخیر در سن فرزندآوری و محدود شدن به یک یا دو فرزند را تجویز میکند.
این پیش فرضها آسیبهای بزرگی برای جامعه و جوانان ما داشتهاند.
افراد کمی هستند که جرات کنند پیشفرضهای جامعه را مورد سوال قرار دهند و افراد کمتری جرات میکنند، در صورت رسیدن به نتایج متفاوتی از مسیرهای تجویزی جامعه، در مسیرهای جدید حرکت کنند.
افرادی که پیشفرضهای جامعه را بدون سوال میپذیرند و مسیر زندگی خود را بر اساس نُرمهای جامعه طی میکنند، دچار یک زندگی عاریتی میشوند.
زندگیای که در آن، مسیر زندگی و اهداف زندگی توسط دیگران تعیین میشوند.
تنها افرادی میتوانند زندگی اصیل را تجربه کنند، که پیشفرضهای زندگیشان را مورد بازنگری قرار دهند و مسیر زندگی و اهداف زندگیشان را خودشان تعیین کنند.
این روزها تصمیم دیگری را هم عملی کردهایم.
تصمیم گرفتیم از تهران به یک روستا مهاجرت کنیم و مدتی است در روستای آهکلان در استان گیلان ساکن شدهایم.
این تصمیم جدید هم مخالفتهای دیگرانی را به همراه داشته است.
دیگرانی که باز از سر دلسوزی، هر روز مخالفتشان را به شیوهای جدید ابراز میکنند و با بستن راه گفتگو، با پیشفرضهای خودشان زندگی ما را قضاوت میکنند.
با این حال، این مسیر جدید برای زندگی هم بر پایه باورهای عمیقی طراحی شده و به امید خدا با ارادهای محکم ادامه پیدا خواهد کرد.
از شما هم دعوت میکنم در مورد پیشفرضهای زندگیتان گفتگو کنید.
پیشفرضهایی در مورد چرایی زندگی و این که چرا تحصیل میکنید و چرا کار میکنید و چرا تشکیل خانواده و چرا فرزندآوری و چرا زندگی در شهر بزرگ و چرا این زمینه تحصیلی و این کار و این مکان زندگی و چرا این روش زندگی...
در ساختن مسیر زندگی اصیل بر مبنای باورهایی عمیق، برایتان آرزوی موفقیت میکنم...
پی نوشت: تجربه این روزهای زندگی در روستا را در این کانال به اشتراک میگذارم: @ahakelan
/channel/systemsthinking
چرا اختلاس نمیکنیم؟
📗
مردمی را میشناسیم که به اندازهی یک راهنمازدن، به اندازهی یک رعایت چراغ قرمز، به اندازهی یک نینداختن زباله در خیابان و محیط زیست، به اندازهی انتظار در صف بانک و نانوایی، به اندازهی درنگی برای عبور شخصی کهنسال از درب مترو ... در همین حد و حدود کوچک که چند ثانیه و چند دقیقه زحمت دارد، برای وقت و نوبت و حقوق دیگران ارزش قائل هستند.
افرادی هم اینگونه نیستند و اتفاقا همین دستهی دوم معمولا با چه هیجانی در یک جمع یا میهمانی صحبت از آن میکنند که همه دزد شدهاند و اختلاس بیداد میکند و ... از این عزیزان باید پرسید که دوست عزیز، شما که بر یک وسوسهی سادهی احترام به حق دیگران در صف نانوایی نمیتوانی غلبه کنی، چطور توقع داری دیگری از میلیاردها پول بگذرد؟ انگشت اتهام به سمت دیگران گرفتن بسیار ساده است، رفتار روزانهی خودت را هم بررسی کردهای؟
جمعهایی را دیدهایم که در آن خوراکی خوشمزه (و محدودی) برای بزرگسالان و کودکان آورده میشود. چقدر دیدن این صحنه دلچسب است که بزرگتری بگوید «اول بچهها!» و بعد که مطمئن شد کودکان آن خوراکی را برداشتهاند بگوید حالا من. کسی که در حد یک خوراکی ساده خویشتندار باشد، میتواند از خوراکیهای بزرگتر و اموال بزرگتر نیز بگذرد.
این پرهیزکاریهای جزئی هستند که بهتدریج ما را برای خویشتنداریهای بزرگتر آماده میکنند. همانطور که نمیتوان توقع داشت که شخصی که روزی یک دقیقه هم نمیدود، در مسابقهی دو استقامت شرکت کند، کسی که در امور کوچک فاقد تقواست، آمادگی تقوا در سطوح بزرگتر را نیز نخواهد داشت.
نگرش سیستمی به ما نشان میدهد که همهی ما میتوانیم کمابیش رفتاری اختلاسگرانه داشته باشیم. فقط اختیارات محدود فعلی ما این امکان را به ما نمیدهد! در حقیقت یک اختلاسگر در درون همهی ما وجود دارد که اگر شرایط مساعدی بیابد، چهبسا فرصت را از دست ندهد.
📗
«نگرش سیستمی به ما میگوید كه برای فهمیدن مشكلات اساسی لازم است به مسائلی فراتر از اشتباهات فردی و یا بخت و اقبال نامساعد بپردازیم. باید از وقایع وشخصیتها بالاتر برویم. باید به عمق ساختاری پی ببریم كه اعمال افراد و شرایط را به گونهای شكل میدهد كه رویكردی اتفاق میافتد.» كتاب ارزشمند پنجمین فرمان، اثر پیتر سنگه
علی اکبر کاویانی
@systemsthinking
کارگاه تفکر سیستمی
گروه صنعتی و معدنی گل گهر
۲۲ و ۲۳ مهر ۱۳۹۶
سیرجان
@systemsthinking
اسلایدهای سمینار #تفکرسیستمی_در_خانواده: در جستجوی معنای زندگی
چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶
دانشگاه صنعتی شریف
فایل صوتی سمینار #تفکرسیستمی_در_خانواده: در جستجوی معنای زندگی - بخش اول
چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶
دانشگاه صنعتی شریف
نتیجهٔ یک #گفتگو! ی خیابانی
یک تصادف ساده در شهرک غرب که خسارتی نداشت، بعد از یگ گفتگوی خیابانی چنین نتایجی برای ماشینها و نتایج بدتری برای سرنشینان داشت!
@systemsthinking
#تفکر_در_طول_زمان
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت
#تفکر_حلقه_بسته
#تفکر_کل_نگر
🔸 امروز حتی یک فارغالتحصیل با کیفیت یک دانشگاه خوب دولتی، مدتی بعد از ورود به یک بنگاه یا سازمان (به ویژه در سازمانهای دولتی و شبهدولتی) به فسیل تبدیل میشود. چون راهنما و مربی ندارد، کار را به درستی یاد نمیگیرد و بعد از مدتی به کارمندی بدل میشود که فقط به دنبال پر کردن ساعات اداری است تا حقوق ماهانهاش را دریافت کند. من به حال فارغالتحصیلان خوبی که به این ترتیب وارد سازمانها میشوند، تاسف میخورم. زیرا نه تنها تواناییهایشان رشد نمیکند، بلکه روحیه و فرهنگ کاری آنها نیز به شدت تنزل میکند.
🔹امروز بیشتر شرکتها و بنگاههای بزرگ ما دولتی و نیمهدولتیاند و چندان در بند تربیت مدیر و بالا بردن کیفیت مدیریت در بلندمدت نیستند. اما اگر بخش خصوصی بزرگ شود، حتماً متوجه ارزش سرمایهگذاری مثلاً در رشته مدیریت خواهد شد و دانشکدههای مدیریت خصوصی درجه یک را تاسیس میکند؛ همچنان که در چین و هند این اتفاق افتاد یا در دهه 1340 شمسی که رشد صنعتی ایران بالا بود و بخش خصوصی بزرگی شکل گرفت، دوره مدیریت اجرایی را با مشارکت دانشگاه هاروارد برای تربیت مدیران ایرانی به وجود آورد.
🔸فقر مالی، آموزش عالی کشور را از بین میبرد. کیفیت آموزش عالی مرتباً کاهش پیدا میکند و این مساله، ضربه بزرگی به توسعه کشور میزند.
🔹توسعه بیحساب رشتههای دکترا، لطمهای جدی به حیثیت آموزش عالی میزند و اثرات منفی بلندمدت خواهد داشت. این یک فاجعه در نظام آموزش عالی ماست. در مجموع معتقدم آموزش عالی عمومی تا مقطع لیسانس بسیار مفید است و باید امکانات دولتی و غیردولتی برای آن در اختیار همه قرار بگیرد؛ اما تحصیلات تکمیلی و دکترا باید فقط زمانی ارائه شود که کیفیت خوب داشته باشد و ارزش افزوده قابل توجهی ایجاد کند.
🔸اگر سیاستگذاران به ساختار جمعیتی ایران توجه میکردند، متوجه میشدند که پس از خروج پیک جمعیتی دهه 60، تقاضا برای ورود به دانشگاهها کم خواهد شد. سیاستگذاران باید از قبل برای این روزها آماده میشدند. راه حل امروز هم این است که دانشگاههای غیردولتی با هم ادغام شوند، تعداد مراکز آموزشی خود را کاهش دهند، تنها کادرهای کیفی خود را حفظ کنند و به افزایش کیفیت بپردازند.
🔹ضرورتی ندارد که دانشگاه آزاد تمام مراکز خود را فعال نگه دارد بلکه میتواند بعضی از آنها را حذف کند و سرمایههای فیزیکی باقیمانده (زمین و ساختمان) را به نوع دیگری مورد استفاده قرار دهد و از عواید حاصل از آن، کیفیت آموزش در مراکز فعال را تقویت کند نه اینکه بدون داشتن استاد و تجهیزات کافی دست به توسعه تحصیلات تکمیلی بزند.
🔸امروزه در دانشگاههای بزرگ دنیا، دورههای تحصیلات تکمیلی به خصوص دورههای دکترا معمولاً به صورت بورس ارائه میشود. یعنی از محل پروژههای تحقیقاتی، نهتنها شهریه دانشجوی دکترا تامین میشود، بلکه بهطور ماهانه به او مقرری پرداخت میکنند تا دانشجو تمام وقت خود را صرف مطالعه و تحقیق کند نه اینکه شهریه کلانی پرداخت کند تا از محل این شهریه، هزینههای مالی دانشگاه تامین شود.
سطرهایی از مصاحبه دکتر علینقی مشایخی با مجله تجارت فردا درباره وضعیت گسترش آموزش عالی ایران؛ 20 خرداد 1396
--------------
@systemsthinking
کانال تفکر سیستمی
/channel/systemsthinking
#دانشجو
#جامعه
#گفتگو
"دانشجویان ما باید از توانایی برقراری ارتباط خوب با مخاطبان خود و مردم برخوردار باشند و خوب بتوانند با افرادی که در اطرافشان و سازمانشان مشغولند، ارتباط گرفته، هدفهایشان را تشریح کنند،
همچنین بتوانند جامعه و کارکرد جامعه را بفهمند،
بفهمند اقتصاد چگونه کار میکند،
سیر تحولات تاریخی چگونه بوده است،
دلایل پیشرفت کشورهای غربی و خیزش سریع آنان و عقب ماندگی جوامع اسلامی را دریابند
و حداقل اینکه در مورد یک سری از این مسائل مطالعه کنند و ذهنشان به این مسائل آشنا شود. این میشود ابعاد اجتماعی-انسانی دانشگاه.
در نتیجه هدف #دانشگاه نباید فقط این باشد که آدمهای تکنیکی قوی بار بیاورد، بلکه هدف دانشگاه باید #تربیت افرادی باشد که بتوانند جلودار #حرکت در همه جبههها باشند و اگر فقط تکنیکی باشند کافی نیست، بلکه باید زمینههای #توسعه، چند بعدی باشد و این را باید دانشگاه تعریف کند."
دکتر علینقی مشایخی
استاد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف
--------------
@systemsthinking
#کنکور و #طراحی نظام آموزشی
حدود بیست سال است که صحبت از حذف کنکور است.
تلاش های زیادی هم برای حذف کنکور شده است.
اما این تلاش ها نه تنها موفق به حذف کنکور نشده اند، بلکه آسیب های بیشتری به نظام آموزشی کشور وارد کرده اند.
به عنوان مثال، تلاش برای تاثیر دادن نمرات دبیرستان در کنکور، نظام آزمون ها و نمره های دبیرستان را مختل کرد. از یک طرف معلم ها تحت فشار مدرسه و خانواده ها امتحانات ساده تری برگزار کردند و معدل های ۲۰ غیر واقعی تولید کردند، و از طرف دیگر تلاش برای برگزاری امتحانات سراسری، پای باندهای فروش سوالات و تبهکاری و کلاهبرداری را به میان کشیده است و هجمه بزرگی علیه وزارت آموزش و پرورش به وجود آورده است.
از طرف دیگر، سالهاست که عده ای علیه موسساتی که در زمینه کنکور فعالیت می کنند، سخنرانی می کنند و مطلب می نویسند. آنها را خون آشام و انگل وسوء استفاده کننده و صاحبان درآمد ۱۰۰۰ میلیاردی می نامند. با این حال این موسسه ها هر سال رشد بیشتری می کنند و مدارس و خانواده ها، مشتری کلاس ها و آزمون های آنها هستند و کتاب هایشان جایگزین کتاب های درسی می شود.
اشکال کجاست و راه حل چیست؟
واقعیت این است که طراحی فعلی نظام آموزشی، نیاز به چیزی مثل کنکور دارد.
مدلی ساده از طراحی فعلی نظام آموزشی به این صورت است:
- به مدرسه می رویم که به دانشگاه برویم
- به دانشگاه می رویم که مدرک بگیریم
- مدرک می گیریم که بعد به دنبال کار بگردیم، تا در جایی استخدام شویم.
در این طراحی هدف از مدرسه، رفتن به دانشگاه است و هدف از دانشگاه، گرفتن مدرک است.
تا زمانی که این طراحی تغییر نکند، فضای کنکوری و آسیب های ناشی از آن وجود خواهند داشت.
به جای این مدل، می شود طراحی متفاوتی ارایه کرد:
- در مدرسه به مساله های جامعه توجه می کنیم و راه حل هایی برای مشکلات جامعه طراحی و اجرا می کنیم
- در مسیر طراحی این راه حل ها با افراد دیگر و با خبرگان و اساتید دانشگاه ها آشنا می شویم
- برای پیگیری این راه حل ها و طراحی های پیچیده تر و کارآمد تر «در صورت لزوم» به دانشگاه می رویم و در «دوره های آموزشی هدفمند» و پروژه های پژوهشی مرتبط شرکت می کنیم
- برای طرح هایمان که حل مساله ها و ایجاد ارزش برای جامعه را هدف گرفته اند، مدل تجاری و طرح تجاری طراحی می کنیم
- با اجرای این طرح های تجاری، برای خودمان و اعضای تیم مان و دیگران کار ایجاد می کنیم و ارزش می آفرینیم
این مسیر آینده مدرسه و دانشگاه است.
مدارس و دانشگاه هایی که در این مسیر حرکت نکنند، هم خودشان را در معرض به حاشیه رفتن و حذف شدن قرار می دهند، و هم به دانش آموزان و دانشجویانی که در این مدارس و دانشگاه ها تحصیل می کنند آسیب می زنند.
/channel/systemsthinking
#تفکر_در_طول_زمان
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت
#وابستگی_به_مسیر
#تفکرسیستمی_درمدرسه
یکی از دوستان من مشغول به تحصیل در مقطع دکتری در یکی از دانشگاه های خوب امریکا است. به لطف پیشرفت تکنولوژی با یکدیگر ارتباط زیادی داریم. متن بخشی از مکاتبه ما در تلگرام:
"حسن (فرضی) از رشته ای که خوندی راضی هستی و اگر برگردی عقب دوباره این راه رو میری؟
نه اصلا
اصلا نمیدونم چی شد که این رشته رو انتخاب کردم و این راه رو اومدم.
خب چرا رشته ات رو عوض نمیکنی؟
حالا دیگه...نمیشه من الان 30 سالمه
پس یعنی کلا مهاجرت هم اثربخش نبوده؟
چی بگم😔
تصمیم ات رو برای برگشت گرفتی؟
نه هنوز، ولی احتمالش کمه که برگردم"
بله، دوست من به مسیری #وابسته شده است که تغییر در آن هزینه و شهامت زیادی را می طلبد که از عهده هر کسی بر نمی آید. بسیاری از #نخبگان کشور ما اگر ابزاری برای تولید سلاح کشورهای پیشرفته نشوند حداقل در خدمت حل مسائل اجتماعی آنها خواهند بود.
این مسئله دلایل زیادی دارد و "یکی"از آنها #ساختار حاکم بر #مدارس و نظام آموزشی است، قصه از چه قرار است:
#رقابت یکی از عواملی است که آسیب های جبران نشدنی زیادی رابه دانش آموزان و در نهایت کشور ما وارد می کند. چگونه؟
رقابت بین دانش آموزان یک کلاس بر سر شاگرد اول شدن
رقابت بین شاگرد اول های کلاس های مختلف بر سر شاگرد اول شدن در مدرسه
رقابت بین مدارس مختلف
رقابت بر سر کسب رتبه های برتر کنکور و المپیادها
رقابت بین خانواده ها برای نمایش توان فرزندان خود
و....
از دل این رقابت ها آدم های موفقی بیرون می آیند که لزوما از زندگی خود راضی نیستند. اما این ساختار باعث بروز چه رفتارهایی از این افراد میشود:
- آدم های موفق خود را با دیگران مقایسه می کنند بجای آنکه امروز خود را با دیروز خود مقایسه کنند.
- آدم های موفق توفیق خود رادر جلو زدن به هر طریقی و در هر راهی از دیگران می دانند تا کسب #آرامش و #شادی درونی و طی کردن مسیر مختص به خود. (ادامه تحصیل در خارج از کشور، انتخاب رشته علوم تجربی، ادامه تحصیلات تا سطح دکتری و...)
- آدم های موفق مدام از لحاظ ثروت، شهرت، مقام سیاسی و....خود را با دیگران مقایسه می کنند. آنها حتی در انتخاب همسر نیز بجای توجه به ملاک های شخصی بدنبال مقایسه انتخاب خود با دیگران هستند.
- آدم های موفق معمولا استعداد های درونی خود را نمی شناسند (بخاطر توجه به بیرون) و در نتیجه آنها را شکوفا نمی کنند.
این آدم ها به ظاهر دکتر و مهندس می شوند، مدال می گیرند و در رسانه از آنها تمجید می شود اما شاید درون آشفته و نا آرامی را تجربه کنند و اگر فرصت بازگشت داشته باشند به طریقه ی دیگری زندگی می کنند.
اما متاسفانه آسیب های ناشی از رقابت به همین جا ختم نمی شوند و فقط دامن نخبگان را نمی گیرند.
مدارس دولتی بودجه محدودی دارند که باید عادلانه هزینه شود، بخشی از این بودجه محدود صرف تهیه پاداش برای شاگردهای برتر میشود (به نظر ما بهترین پاداش یادگیری است)، در حالیکه آزمایشگاه ها و کارگاه های مدارس بسیار ...فقیر هستند و هنوز زنگ ورزش مدارس بازی با توپ های دولایه پلاستیکی است و به نوعی همه ی دانش آموزان از کیفیت پایین آموزش رنج می برند و در نهایت همه ما دست به گریبان مسائل ومعضلات پیچیده اجتماعی خواهیم شد و همه با هم در این بازی بازنده خواهیم بود.
دوستان من، مدیران محترم مدارس دولتی و خصوصی به نظر شما باید این راه ادامه پیدا کند؟ تا چه زمانی؟ نقش شما در طراحی این ساختار چیست؟
پدر و مادر های عزیز، لطفا با دست خود فرزندان عزیز خود را اسیر این فشارهای روانی و استرس نکنید.
پی نوشت: در مدرسه ی روستایی که بنده فعالیت میکنم (6کلاسه) سال گذشته بیش از 2 میلیون تومان صرف پاداش به دانش آموزان برتر شد.
فقط 14درصد از مدارس متوسطه اول منطقه محل فعالیت بنده دارای کارگاه، آزمایشگاه و سایت کامپیوتر هستند صرفنظر از کیفیت آن.
/channel/systemsthinking
#کتاب_بخوانیم
🤔 افراد کمرویی که پرخاشگری میکنند...
🙂 آقا/خانم الف قائم مقام یک شرکت کامپیوتری است که به کارش خیلی #علاقه دارد. یکی از مسئولیتهای مهم او شرکت در جلسات و تهیه گزارش برای مدیران بالاتر از خودش است.
😐 اما او در اکثر جلسات #احساس دلهره و خجالت میکند. در طول جلسه سعی دارد سرش را پایین بیاندازد و سکوت کند اما امیدوار است که دیگران متوجه سکوت وی شده و او را دعوت به گفتگو کنند.
🤔 از طرفی دیگر، او از بیان دیدگاههای خود، بخصوص هنگامی که مخالف نظر دیگران باشد، #وحشت دارد. تجربه شخصی وی از چنین جلساتی مجادله و مخالفت با دیدگاههایش است. در نتیجه طوری نظرات خود را مطرح میکند که باعث رنجش دیگران نشود. زیرا از بحث و مخالفت گریزان است. اما همین رفتارش منجر به این شده که صحبتهایش پیچیده، طولانی و مبهم شود.
♦️ یکی از مدیران ارشد که در جلسات همراه او حضور دارد، اخیرا متوجه #گوشهگیری او شده و علت را جویا میشود. اما آقا/خانم الف در هنگام صحبت با مدیرش موضعی #دفاعی توام با #اضطراب به خود گرفته و سعی میکند ابتدا ساکت بودن خود را #انکار کند و سپس علت آن را به رفتار نامناسب #دیگران در جلسه و اجازه ندادن به وی برای ابراز دیدگاههایش مرتبط سازد. اما در نهایت و پس از صحبت با مدیر شروع به #سرزنش_خود میکند.
😞 مدیر ارشد وی نیز با توجه به توجیهات آقا/خانم الف #تصور میکند که او به کارش #علاقه چندانی ندارد.
🤝 موضعی که آقا/خانم الف به صورت خوداگاه یا ناخوداگاه، در ارتباط با دیگران اتخاذ کرده، موضع #سلطهپذیر است.
😶 افراد سلطهپذیر در مقابل #انتقاد بسیار مضطرب میشوند و معمولا برخلاف میل خود عمل میکنند. برای پیدا کردن علت مشکلات معمولا خودشان را سرزنش میکنند و گاهی انقدر این سرزنش شدید میشود که ماهیت #خودآزاری پیدا میکند.
😣 هنگامی که #تعارض پیدا میکنند گاهی با برانگیختن حس #ترحم دیگران، سعی میکنند از تعارض فرار کنند. به عبارتی هنگامی که با کسی مشکلی پیدا میکنند، به جای #حل_مساله ، سعی در پاک کردن صورت مساله دارند.
⭕️ اگر فردی را دیدید که به شدت #عصبانی است و در حال پرخاش کردن است، زود تصور نکنید که وی یک #پرخاشگر است. ممکن است یک آدم کمرو و سلطهپذیر باشد، این افراد ناراحتیهای خود را از دیگران در دلشان نگه میدارند. از این رو گاهی در اثر نارحتیهای مذکور منفجر میشوند.
⭕️ راه دیگری که برای تخلیۀ نارحتی در این دسته از افراد دیده میشود، #پرخاشگری_غیرمستقیم است. برای #مثال کارمندی از دست مدیر خود #شاکی است اما ناراحتی خود را با #کمکاری و بدگویی کردن از مدیر و تخریب فرایند کار سازمان نشان میدهد.
⚠️ این افراد شیوهای بیان منطقی ناراحتی و یا ابراز مستقیم عصبانیت را به خوبی یادنگرفته است.
🗂 #سبکها_و_مهارتهای_ارتباطی ، نویسنده: #نیما_قربانی ، انتشارات: #بینش_نو
@systemsthinking
روزهای ما
- یک روز صحبت از شهید بهشتی است و روز دیگر حرف از بنی صدر.
- یک نفر حوادث یک سال را طوری بیان می کند و یک نفر حوادث همان سال را طوری دیگر.
- نویسنده ای از مظلومیت می نویسد و نویسنده ای دیگر از مظلوم نمایی.
- تیترهای روزنامه ها هم عمدتا درگیر رویدادها و دعواها و بگومگوها.
#مدل_ذهنی
#توانایی_شناختی
#مهارت_رفتاری
با قدرت شبکه های اجتماعی به راحتی می توان برای یک ویدیوی 1 دقیقه ای که برشی از یک سخنرانی درباره همین موضوعات است؛ 300 هزار نفر بازدید کننده را برای تماشای این 1 دقیقه جذب کرد.
این 300 هزار نفر دقیقه یعنی 5000 نفر ساعت.
اگر برای یک نفر، یک هفته کاری 44 ساعت باشد؛ می شود حدود 113 هفته کاری. یعنی 2 سال از عمر یک نفر.
حالا این ویدیو تماشا شد. ویدیوی بعدی را رسانه ای منتشر می کند که مخالف دیدگاه رسانه قبلی است.
و این یعنی دوباره 300 هزار نفر دقیقه دیگر یا 5000 نفر ساعت دیگر.
نمی دانم از #وقت خود چگونه استفاده می کنیم. نمی دانم چقدر از وقت و زندگی مان، صرف چه چیزهایی می شود. نمی دانم حسابی از وقت و زندگی مان داریم یا نه.
و نمی دانم در عموم جامعه عادت به نوشتن درباره #زمان داریم؟ دقت به #زمان داریم؟ خودمان در زندگی خودمان مدیریت #زمان داریم؟
اصلا سخت نیست. فقط 24 ساعت خود را مرور کنیم. فردایمان بهتر از امروز می شود. امتحان کنیم.
--------------
@systemsthinking
کانال تفکر سیستمی
/channel/systemsthinking
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت
#تفکر_در_طول_زمان
سیستم های انگل در نظام آموزش
"وقتی سخن از علم و تعلیم و تربیت می شود، شاید به ندرت کسی تصورش را هم بکند که انگل ها به علم و عالمی علاقه مند شده باشند. حق با شماست، انگل ها با آن همه رفتارهای زشت و بیمارگونه را چه کار با علم و دانش. اجازه بدهید خیالتان را از همین ابتدا راحت کنیم که اگر می توانستیم انگل های نظام آموزشی را کنترل کنیم، بقیه انگل ها در مقایسه با این یکی بسیار ساده بودند.
...
داستان از روزی آغاز شد که شما تصمیم گرفتید به تعداد جوانانی که دارید، فارغ التحصیل دانشگاهی نمی خواهید! چون سیستم اقتصادی شما بیشتر بر اساس واردات کار می کرد. به آن همه فارغ التحصیل دانشگاهی واقعا نیازی نبود. از طرف دیگر تعداد علاقه مندان برای ورود به دانشگاه های شما خیلی زیاد بود و هر سال هم زیادتر می شد.
شما چاره ی کار را در آن دیدید که یک امتحان رقابتی برگزار کنید و خلق امتحانی عجیب به نام #کنکور. یعنی یک مرجع اندازه گیری برای تشخیص شایسته ها. مرجعی برای تشخیص بهترین جوانان که قرار بود نهایتا اداره مملکت را به آنها بسپرید.
شما مرجع را از کیفیت دوازده سال تدریس در دوره های ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان کنار گذاشتید و اصلا مهم نبود که دانش آموز شما در آن دوازده سال چه کرده بود.
ما هم همین را لازم داشتیم، یک مرجع نامناسب که بتوانیم بساط خود را گسترش دهیم.
میزبان ما انگل ها، #سیستم_آموزشی شماست. ما سازمان های تولید، نشر و توزیع تست های چند گزینه ای هستیم.
ما همان کسانیم که همه را قانع کرده ایم خودی هستیم و مشغول خدمت به مملکت برای یافتن بهترین ها.
لطفا گردش مالی ما را محاسبه نکنید، چون ما قادر نیستیم توضیح دهیم با این همه کاغذی که بر باد می دهیم و ثروتی که از آن گرد آورده ایم واقعا چه کرده ایم. تقصیر از ما نیست. لابد دانشگاه ها قادر نیستند نخبگانی را که ما انتخاب کرده ایم، به درستی آموزش دهند."
🔹 سطرهایی از گفتار چهارم #کتاب: "رفتارهای انگل گون در سیستم های اقتصادی و اجتماعی" به قلم: سید محمدباقر ملائک
--------------
@systemsthinking
#امید
#اینجا_ایران_است
عینک تازه تو، چهره تو رو تغییر میده
فکرهای تازه تو، حال تو رو تغییر میده
گاهی امید، بهانه ای میشه برای فکرهای تازه
مثل یه عینک تازه
--------------
@systemsthinking