درخت ها سنگین شده اند، تا دست مان می رسد نجات شان بدهیم تا نشکنند. درخت مثل کوه مخزن برف نیست.
⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳
@THINKINGandLEARNING
عکس یادگاری دوره «یادگیری و تفکر سیستمی در مدرسه»
معاونان آموزشی مدارس منطقه ۹ آموزش و پرورش استان تهران
زمستان ۹۶
@systemsthinking
#رسانه
اخبار ساعت ۱۴ شبکه یک سیما تا دقایقی دیگر گزارشی از آهکلان ارایه خواهد کرد
@ahakelan
برخی از همکاران و دوستانی که با استفاده از تفکر سیستمی و با رویکرد دینامیکی تلاش برای توضیح برخی بحران های مدیریتی دارند، به درستی راه حل های کوتاه مدت را نقد می کنند. این راه حل ها در کوتاه مدت نشانه های مشکل را شاید بپوشاند، اما در بلند مدت شرایط بحرانی را به دلیل عدم توجه کافی به ریشه مشکلات بحرانی تر می کنند. این یکی از الگوهای معروف سیستمی است.
حال سوال اینست که واقعا چرا مدیران راه حل های کوتاه مدت و معطوف به نشانه ها و نه ریشه ها را اولویت می دهند؟ این سوال ممکن است پاسخ های متعددی داشته باشد، اما شاید یک پاسخ آن ضعف در اصالت مدیران سازمانی و ضعف اصالت در مجریان باشد. چنین ضعفی موجب کاهش تاب آوری، امیدواری و انگیزه های کیفی می شود که می تواند مانع رجوع به راه حل های اساسی شود. یک پاسخ دیگر می تواند این باشد که مدیران و تصمیم گیران راه حل اساسی چنین بحران هایی را نداشته و یا نتوانند بیابند. برای حل این مشکل چه برای کسب دانش و چه یادگیری، احتمالا باز هم اصالت و انگیزه های کیفی سهم مهمی دارند.
پیشنهاد می شود تحلیل گران سیستمی در مدل سازی خود جایگاه ایجاد و تقویت اصالت و انگیزه های کیفی در مدیران را در کنار تدابیر ذهنی و فنی بیشتر مورد توجه قرار دهند.
#تفکر_سیستمی
#رهبری_اصیل
#الگوی_انتقال_فشار
#تفکر_در_طول_زمان
«مسائل امروز ناشی از راهحلهای دیروز است»
این یکی از قواعد تفکر سیستمی است. در ادامه با استفاده از الگوی انتقال فشار و با ساده سازیهای بسیار به بررسی پویاییهای حکمرانی در بخش اقتصاد خواهم پرداخت. در پست زیر در مورد الگوی انتقال فشار توضیحات اولیه را داده بودم:
/channel/systemsthinking/1099
مردم در بسیاری از کشورهای در حال توسعه از نظر معیشتی وضعیت مناسبی ندارد. با مروری بر سیاستهای آنها، متوجه ساختارهای یکسانی در اقتصاد آنها خواهیم شد که بخشی از آن را در ادامه مرور خواهیم کرد. مردم به خاطر کیفیت پایین خدمات دریافتی از دولتها ناراضیاند. مسائل در ظاهر یکسری نشانههایی دارند که ریشه آنها در جای دیگری است. فقر، بیکاری، نابرابری و...نشانههای مساله در این کشورها هستند. ریشه مساله در نبود حقوق مالکیت، انحصارات اقتصادی و سیاسی، کمبود سرمایههای انسانی و...است.
دولتها میتوانند نشانههای مساله را در کوتاه مدت رفع کنند یا برای هدف قرار دادن ریشههای مساله به اقدامات و اصلاحات اساسی روی آورند که با تاخیر و در بلند مدت جواب میدهند و معمولا در کوتاه مدت نیز اوضاع را بدتر میکنند.
آگاهانه یا ناآگاهانه! دولتها در دوگانه مقبولیت-کارایی ترجیح میدهند هزینههای اصلاحات را خود نپردازند و مقبولیت خود را حفظ کنند. بنابراین دولتها راهحلهای موقتی مانند: واردات و کنترل قیمت محصولات کشاورزی، یارانههای بر مصرف مانند بنزین، بنگاهداریهای دولتی، کنترل قیمتها و... را انتخاب میکنند.
بنگاههای دولتی معمولا از مالیات معافاند، اعتبارت و ارز ارزان قیمت استفاده میکنند و کارایی بسیار پایینی دارند، در نتیجه سهم زیادی از بودجه دولت را به خود اختصاص میدهند. با ضعف دولت، بخش غیر رسمی اقتصاد نیز هر روز بزرگتر میشود. این قبیل فعالیتها کسریهای بودجه را تشدید میکند و دولتها برای جبران آن متوسل به قرض گرفتن از بانک مرکزی میشوند، و در نهایت به تورمهای مزمن دامن میزنند. با وجود تورم سطح زندگی مردم پایین میآید و انجام اصلاحات اساسی سختتر میشود.
از طرف دیگر، تصدیگریهای دولتی فساد را افزایش داده و دولتها را ضعیف میکند. دولتهای ضعیف تصمیمات ضعیفی میگیرند و ریشههای مساله را گسترش داده و حل آنها را هر روز پیچیده تر میکند.
بیشک تکرار راهحل های گذشته نتایج گذشته را نیز خواهد داشت. بحرانها بهترین فرصت برای ایجاد تغییر در سیاستهای موجود و هدف قرار دادن ریشههای مساله است.
@systemsthinking
استفاده از برخی کلمات و عبارات آگاهی ما از #مسئولیت فردیمان را محو میکند.
#کتاب_بخوانیم
خانم هانا آرنت که جریان دادگاه جریام جنگی آدولف آیشمن، افسر نازی را در کتاب "آیشمن در اورشلیم" ثبت کرده است، مینویسد: آیشمن و همقطارانش، اصطلاحات خاصی برای #انکار_مسئولیت فردی داشتند، آنها از زبان انکار استفاده میکردند و آن را "Amtssprache" مینامیدند. ترجمه تحتاللفظی آن به انگلیسی، "زبان رسمی" یا "دیوانسالاری" است.
مثلا وقتی از آنها سوال میشد، چرا فلان کار را انجام دادید، میگفتند: "دستور مافوق بود" یا "خط مشی اداره" یا "قانون این بود"
😞 گاهی ما هم مسئولیت خود را نسبت به اعمالمان به علل مختلف از جمله موارد زیر انکار میکنیم:
🔻مبهم، عوامل غیرشخصی: "من اتاقم را تمیز میکنم چون باید بکنم"
🔻 بنا به شرایط ما، بنا به تشخیص بیماری، به دلیل سابقۀ خانوادگی و تربیتی: "من صبحها دیر از خواب برمیخیزم چون عادت کردهام"
🔻 رفتار و کردار دیگران: "من بچهام را زدم چون او وسط خیابان دویده بود"
🔻 دستور مافوق: "من به مشتری دروغ گفتم چون رئیسم خواسته بود"
🔻 فشار گروه: "من شروع به سیگار کشیدن کردم چون همه دوستانم سیگار میکشیدند"
🔻 مقررات، قوانین و خط مشیهای اداری: "من باید تو را به خاطر این خطا محروم کنم چون این خط مشی سازمان است"
🔻 نقش جنسی، اجتماعی و سنتی: "من از سر کار رفتن متنفرم، اما میروم، چون یک شوهر و پدرم"
🔻 محرکهای غیر قابل کنترل: "در برابر وسوسه خوردن شکلات نمیتوانم مقاومت کنم"
✅ با این وجود ما میتوانیم زبان و اصطلاحاتی که #انتخاب را ارج مینهند، جایگزین اصطلاحات مبتنی بر #اجبار کنیم. شاید بد نباشد به عنوان تمرین، کمی فکر کنیم اگر به جای گوینده سخنان بالا بودیم، از چه ادبیاتی استفاده میکردیم؟
برای مثال معلمی را در نظر بگیرید که از سیستم نمره دهی دل خوشی ندارد و میگوید: "من از نمره دادن متنفرم چون اضطراب زیادی برای شاگردان ایجاد میکند، اما مجبورم نمره بدهم، چون این سیاست منطقه است"
👌🏻 این #معلم میتواند خودش ایجاد کنندهی تغییری باشد که دوست دارد در سیاست منطقهاش اتفاق بیافتد، اما قبل از آن لازم است به این درجه از #آگاهی برسد که تحت اجبار سیاست منطقه نیست، برای شروع میتواند این جمله را مطرح کند: "من انتخاب میکنم نمره بدهم چون میخواهم..."
🗂 با الهام از #کتاب: ارتباط بدون خشونت، زبان زندگی، #نویسنده: مارشال روزنبرگ، #مترجم: کامران رحیمیان. #نشر اختران
@systemsthinking
💠 همایش یادگیری و تفکر سیستمی در مدرسه
ارائه تجربههای #یادگیری حاصل از آموزههای #تفکر_سیستمی در مدارس
🗓 چهارشنبه، ۱۱ بهمن
🏫 دانشگاه صنعتی شریف
توضیحات بیشتر و ثبتنام:
🌐 evnd.co/DYnDT
#مجله_رشد
#بازی_در_کلاس
«استفادۀ بهنگام از بازیها و فعالیتها در کلاس درس، راهبردی است برای داشتن کلاسی بانشاطتر و باکیفیتتر.»
صفحه اول
@systemsthinking
💠 همایش یادگیری و تفکر سیستمی در مدرسه
ارائه تجربههای #یادگیری حاصل از آموزههای #تفکر_سیستمی در مدارس
🗓 چهارشنبه، ۱۱ بهمن
🏫 دانشگاه صنعتی شریف
توضیحات بیشتر و ثبتنام:
🌐 evnd.co/DYnDT
#خودکارآمدی
#مدل_ذهنی
در سالیان اخیر تلاش کردهام که برنامههای کلاسی خود را به گونهای طراحی کنم که دانشآموزان در جریان حل مسئله قرار بگیرند و از این طریق مهارتهای خود را افزایش دهند یا انگیزه افزایش آنها را داشته باشند. در خلال این کارها معمولاً خلاقیت و توانمندی دانشآموزان اتفاقات جالبی را رقم میزند که در ادامه مثالی از آنها خواهم زد.
در کتاب کار و فناوری پایۀ هفتم دریک فصل آموزش نقشهکشی آمده است و فصل بعد از آن کار با چوب (معرق) است. برای اینکه دانشآموزان در فرآیند واقعی حل مسئله قرار بگیرند، از آنها میخواهم که وسیلهای را که در منزل یا مدرسه به آن نیاز دارند و با استفاده از چوب (تخته سه لایی) به صورت مستقیم یا مرکب با سایر مواد ساخته میشود را انتخاب کنند.
برای ساخت وسایل، دانشآموزان بدون نقشه سردرگم میشوند و احساس نیاز به فراگیری نقشه کشی میکنند. بعد از چند جلسه تمرین نقشهکشی، قرار شد بچهها تیغۀ ارهمویی بخرند و همراه خود بیاورند تا اینکه با کمانهای موجود در کارگاه مدرسه وسایل خود را بسازند.
در حالیکه در شلوغی و هیاهوی کارگاه بچهها سرگرم ساخت وسایل خود بودند، یوسف با چهرهای خندان پیش من آمد و مشت خود را باز کرد و از کسب درآمد خود در کارگاه گفت:
- آقا مگه شما نگفتید که یه مشکلی رو حل کنیم؟
- بله!
- ما هم ده تا تیغۀ ارهمویی اضافه خریدیم و به بچههایی که تیغهشون شکست فروختیم.😉
یوسف مشکل دوستان خود را حل کرد، به من کمک کرد که بچهها سریع دست از کار نکشند و خودش هم منفعت برد!
@systemsthinking
در این شماره از #مجله_رشد معلم کارکردهای «#الگوی راهحلهای مشکل آفرین» تبیین شده است.
صفحه دوم
@systemsthinking
در این شماره از #مجله_رشد معلم کارکردهای «#الگوی راهحلهای مشکل آفرین» تبیین شده است.
@systemsthinking
#کتاب_بخوانیم
قبل از آنکه متن را کامل مطالعه کنیم قدری بر این دو پرسش تأمل کنیم:
1⃣ آیا شما مسئولیت احساسات خود را قبول میکنید؟
2⃣ آیا دیگران میتوانند علت جریان یافتن احساسات خوب و بد در ما باشند؟
☘☘☘
#اپیکتتوس معتقد است مردم نه بر اثر وقایعی که برایشان اتفاق میافتد، بلکه با نوع نگاهشان به آن وقایع مضطرب میشوند.
#مارشال_روزنبرگ در کتاب ارتباط بدون خشونت آورده است: آنچه دیگران انجام میدهند، ممکن است تحریک کننده باشد، اما علت احساسات ما نیست.
👌 هنگامی که کسی به ما یک پیام منفی، چه کلامی و چه غیرکلامی میدهد، ما چهار گزینه برای دریافت آن داریم:
1⃣ یکی آنکه پس از شنیدن انتقاد و سرزنش، آن را درست بدانیم. مثلا شخصی عصبانی است و میگوید "تو خودخواهترین آدمی هستی که من دیدهام!"
با #انتخاب گزینه سرزنش خود، عکس العمل احتمالی ما این است: "وای، من باید بیشتر حساس باشم!"
قبول #قضاوت دیگری و سرزنش خود #عزت_نفس ما را کم میکند و به سمت #احساس_گناه، سرزنش و افسردگی سوق میدهد.
2⃣ گزینهی دوم این است که گوینده را سرزنش کنیم. مثلا در جواب "تو خودخواهترین آدمی هستی که من دیدهام!" ممکن است اعتراض کنیم که "تو حق نداری چنین چیزی بگویی! من همیشه نیازهای تو را نظر گرفتهام. خودخواه واقعی خود تو هستی".
اگر با دریافت چنین پیامی گوینده را سرزنش کنیم احتمالا احساس #خشم میکنیم.
3⃣ گزینهی سوم ما هنگام دریافت پیام منفی میتواند تابانیدن نور آگاهی بر احساسات و نیازهایمان باشد. در این صورت پاسخ چنین خواهد بود: "وقتی میشنوم که تو میگویی من خودخواهترین آدمی هستم که تو دیدهای، آزرده میشوم، برای اینکه نیاز دارم تلاشم برای در نظر گرفتن اولویتهای تو مورد توجهات قرار گیرد." با تمرکز بر نیاز و احساساتمان آگاه میشویم که #احساس_رنج فعلی ما از #نیاز برای تشخیص تلاشهای قبلی ما نشات گرفته است.
4⃣ گزینهی چهارم برای دریافت یک پیام منفی این است که نور اگاهی را بر احساسات و نیازهای فرد دیگر، آنچنان که در حال حاضر بیان میکند، بتابانیم. مثلا ممکن است ما بپرسیم: "آیا تو رنجیدهای چون نیاز داری به اولویتهایت توجه بیشتری شود؟"
✅ ما به جای آنکه دیگران را مسئول احساسهای خود بدانیم و آنها را سرزنش کنیم با اذعان نیازها، امیال، انتظارات، ارزشها، و افکارمان؛ خود را مسئول هر احساسی در خود میدانیم.
#کتاب ارتباط بدون خشونت، زبان زندگی. #نویسنده مارشال روزنبرگ. #مترجم کامران رحیمیان #انتشارات اختران
@systemsthinking
#تفكرسيستمی_درمدرسه
#الگوی_انتقال_فشار
در ایام امتحانات، والدین بسیاری برای آنکه بتوانند مشکلات درسی دانشآموزان خود را رفع کنند متوسل به گرفتن معلم خصوصی میشوند. اما به تجربه بسیار دیدهایم که مشکل تعدادی از این دانشآموزان لزوماً این مسئله نیست و خانوادهها به ریشۀ مشکل فرزندان خود توجهی ندارند و سرانجام در بلند مدت مسئله حلنشده باقی میماند. برای تشریح پویاییهای این مسئله از یکی از الگوهای اساسی تفکر سیستمی استفاده خواهم کرد.
نام این الگو «انتقال فشار» است. در این الگو با بروز نشانههای مسئله یا مشکل، افراد یا سازمانها درصدد اقدامی برای رفع مشکل بر میآیند. در مسئله ما نمرات پایین دانشآموزان از نشانههای بروز مشکل هستند. ریشههای آن ممکن است بخاطر انگیزه پایین، تمرکز کم، محیط نامناسب مدرسه و... باشد.
برای رفع مشکل میتوان از راهحلهای اساسی بهره برد که معمولاً با تاخیر و در بلندمدت بر ریشه مشکلات اثر میگذارند. با توجه به فشاری که در این راه برای حل ریشه مشکلات وجود دارد، عدهای رو به راهحلهای مقطعی یا اصطلاحاً موقت میآورند. به طور معمول این راهحلهای موقت ادامه پیدا میکنند و عوارضی را بر جای میگذارند که اجرای راهحل اساسی را مشکلتر میکنند.
در مثال ما شاید در کوتاهمدت دانشآموز با توسل به معلم خصوصی بتواند مشکل خود را حل کند، اما این راهحل مقطعی نهتنها کمکی در راستای توانمندسازی حقیقی او و ایجاد تغییر در انگیزههای او نمیکند، بلکه شاید فشار و اضطراب بیشتری را هم به دانشآموز وارد کند. در نتیجه او هر روز وابستهتر به شخص سومی برای حل مشکلات خود خواهد بود و ریشه مشکل نیز پابرجا خواهد ماند.
این الگو در سازمانها و شیوههای حکمرانی کشورهای مختلف نیز بسیار تکرار میشود که به امید خدا در مورد آنها خواهم نوشت.
http://t.me/systemsthinking
🔺فعالیت کانالهای تلگرامی یک هفته پس از فیلترشدن در حال بازگشت به رونق روزهای قبل؛ با این تفاوت که کاربران استفاده از فیلترشکن را هم یاد گرفتهاند.
@sharghdaily
چند نفر میبینند؟
#کتاب_بخوانیم #معرفی
برای کسی که به طور طبیعی میتواند ببیند، این کار مستلزم صرف نیرویی بسیار کم است، زیرا مکانیسم دیدن در سلسله اعصاب بدن انسان داری عملی خودکار است و معمولا هیچگونه تعجبی در ما برنمیانگیزد.
کالب گاتنگو (Caleb Gattengo) در کتابی به نام "در راه فرهنگ بصری" درباره ماهیت حس باصره چنین مینویسد: "هرچند همه ما سهل و طبیعی میبینیم، ولی #فرهنگ و تمدن خاص مربوط به دیدن و تصویر هنوز به وجود نیامده است"
چند نفر می بینند؟
این پرسش کوتاه میتواند مفاهیم متعددی دربرداشته باشد، زیرا دیدن معناهایی چون دریافتن، تماشا کردن، مشاهده کردن، کشف نمودن، تشخیص دادن، تصور و تصویر کردن، آزمودن، خواندن، نگاه کردن و ... را داراست. این اعمال هر یک خود بر مفاهیمی دیگر دلالت دارند، از تشخیص اشیای ساده گرفته تا استفاده از علایم و سمبلها یا رمزها و زبان به منظور مفهوم آفرینی، و از تفکر بر پایهی استقراء گرفته تا تفکر بر اساس قیاس. پیچیدگی خصوصیت و محتوای سواد بصری را از همین جا میتوان دریافت و این پیچیدگی در صورتهای گوناگون جلوهگر میشود.
#کتاب "مبادی سواد بصری" با کاوش و تحلیل این موضوع، در پی یافتن پاسخ این سوال است که اساس و ماهیت تجربه بصری چیست؟ مگر به آن وسیله به روشی دست یافته شود که تعلیم و تربیت بصری را برای عموم تا حداکثر تواناییشان امکانپذیر کند، خواه بهوجود آورندهی پیام بصری، خواه گیرندهی آن؛ به عبارت دیگر روشی که به کمک آن بتوان عموم را از نظر بصری با سواد کرد.
🗂 #کتاب: مبادی سواد بصری، #نویسنده: دونیس ا. دانیس، #مترجم: مسعود سپهر. #نشر سروش
@systemsthinking
♦نگاهی نو به زندگی
مهاجرت معکوس، داستان زندگی جوان نخبه ایرانی که زندگی در شلوغی های تهران را رها و زندگی روستایی را در گیلان برگزیده است
🖋:اعظم سایدی
🎥:حسین احسانبخش
💻:رضا کریمی
@iribnews_guilan
#آموزش_سازمانی
#مدیریت_مدرسه
به تازگی یک برنامه آموزش سازمانی ویژه مدیران مدارس یک مجتمع آموزشی داشتم. مجتمعی که بیش از ۴۰ مدرسه در کشور دارد و از مدارس خوشنام محسوب میشود.
فرصت گفتگو و تعامل با مدیران مدارس برایم ارزشمند بود. شنیدن برخی از چالشهای ایشان در سال تحصیلی جاری و اطلاع از دغدغههای این افراد با سابقه برایم مهم بود. از این که میتوانستم برخی از آموختههایم را با این گروه از مدیران به اشتراک بگذارم، حس خوبی داشتم.
پس از این تجربه، قدری فکر کردم و پنج مورد را فهرست کردم. این موارد را اینجا با اعضای کانال تفکر سیستمی به اشتراک میگذارم.
یک. اگر من یک مدیر مدرسه هستم؛ درباره چه چیزهایی پرسش دارم؟ درباره چه مواردی جستوجوگری میکنم؟ در چه موضوعاتی کنجکاوی دارم؟
دو. اگر من یک مدیر مدرسه هستم؛ درباره گذشته، حال و آینده سیستم آموزشی کشورم چه تحلیلی دارم؟
سه. اگر من یک مدیر مدرسه هستم؛ در سال تحصیلی جاری چه مطالعاتی داشتهام؟ چه کتابهایی خواندهام؟ از چه مقالاتی آموختهام؟
چهار. اگر من یک مدیر مدرسه هستم؛ درباره علوم و فناوریهای نوین و تاثیر آن در حوزه آموزش چه چیزهایی میدانم؟ چه اقداماتی داشتهام؟ چه کارهایی باید انجام دهم؟
پنج. اگر من یک مدیر مدرسه هستم؛ آخرین باری که درباره قصد خودم از انتخاب حرفه مدیریت مدرسه قدری عمیق فکر کردهام و با خودم خلوتی داشتهام که چرا مدیر یک مدرسه هستم، چه وقتی بوده است؟
@kashizad | سیدعلیرضا کاشیزاد
-------------------------------------------
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
آيا تفكر سيستمي نيازمند اصالت است؟
حداقل به سه دليل اثربخشي تفكر سيستمي نيازمند اصالت بالا است. اول اینکه اصالت بالا به دليل خودآگاهي و پردازش متوازن باعث مي شود كه افراد در زمان تفكر درباره موضوعات، غافل از جنبه هایی که خود آنها را به چالش می اندازد نمی شوند. دوم اینکه برای عملی کردن تفکر و مدل سازی سیستمی و تاثیر گذاری بر محیط نیاز به انگیزه های کیفی، خودآگاهی و متعهد بودن در عملی کردن تفکر وجود دارد. سوم اینست که حین اینکه مدل و تفکر سیستمی در عمل برای اثر گذاری بر محیط به کار گرفته می شود، این مدل های فکری طی زمان نیاز به اصلاح و بهبود دارند. این نیز خود نیازمند انگیزه های کیفی و گشودگی به یادگیری های جدید است.
#تفکر_سیستمی
#اصالت
#تفکر_در_طول_زمان
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت
امروز به صورت تصادفی متوجه شدم که یازده سال قبل در #کنکور تحصیلات تکمیلی رشته علوم تربیتی در دانشگاه آزاد، چنین پرسشی طرح شده است:
"با توجه به روال تدوین محتوایی کتاب سازمانها، سیستمهای حقوقی، حقیقی و باز نوشته ریچارد اسکات و روال تدوین محتوای کتاب مدیریت آموزشی و آموزشگاهی تالیف محمدرضا بهرنگی گزینه درست را انتخاب کنید
گزینه یک. کتاب سازمانها چهار بخش دارد و نظریه های سازمانی در بخش سوم و در سه فصل آمده است
گزینه دو. هر دو کتاب در بخش آخر خود به آسیب شناسی و اثربخشی سازمان پرداخته اند
گزینه سه. فهرست منابع کتاب مدیریت آموزشی و آموزشگاهی بیشتر از فهرست منابع کتاب سازمانها است
گزینه چهار. کتاب مدیریت آموزشی چهار بخش دارد و نظریه های سازمانی در بخش سوم و در سه فصل آمده است"
دوست دارم بدانم کسی که این پرسش را یازده سال قبل طرح کرده است و داوطلبانی که آن سال در کنکور تحصیلات تکمیلی علوم تربیتی به این پرسش، پاسخ درست دادهاند؛ این روزها در کجای سیستم آموزشی کشور در حال چه فعالیتی هستند و در طول این سالها چه کردهاند.
پ.ن: از امروز ثبت نام در کنکور سراسری سال ۹۷ آغاز شد!
@systemsthinking
#رسانه
روایت یک روز همراهی «آقای محمد باقرزاده» خبرنگار و «آقای حسنی» عکاس روزنامه شهروند با خانواده ما در آهکلان: زندگی خلاف جریان آب
https://goo.gl/MS64p3
@ahakelan
#مجله_رشد
#بازی_در_کلاس
«استفادۀ بهنگام از بازیها و فعالیتها در کلاس درس، راهبردی است برای داشتن کلاسی بانشاطتر و باکیفیتتر.»
صفحه دوم
@systemsthinking
#بازی_در_کلاس
در سال تحصیلی جاری، صفحاتی از مجلۀ رشد معلم با عنوان «بازی در کلاس» میزبان نگاه شماست.
در این صفحات تلاش میشود که با «بازی» به عنوان ابزاری برای «یادگیریِ» بهتر، بیشتر دوست شویم.
اگر از این بازیها و فعالیتها در کلاس درس خود بهره بردید، لطفا از طریق شناسههای کاربری تلگرام که در ادامه معرفی میشود، تجربیاتتان را ارسال کنید.
چالشهای احتمالی، یادگیریها و لحظههای نابی را بفرستید که هنگام انجام بازیها خلق میکنید. این نکات تسهیلکنندۀ یادگیری ماست.
به ویژه دربارۀ زمان واقعی و مورد نیاز برای اجرای بازیها و فعالیتها در کلاس بنویسید و اینکه شما برای مدیریت زمان، چه تمهیداتی را به کار میبرید.
متشکریم. 😊
برای مدیریت بهتر پیامها پیشنهاد میکنیم که بازخوردهایتان برای این صفحات در مجلۀ شماره سه را به تفکیک زیر ارسال کنید:
بازی «کاغذ و تا»: BaharehMirzapour@
بازی «معمای چوب کبریتی»: moshiri2004@
@systemsthinking
#پلاسکو
در چهار روز اول عملیات پلاسکو ۲۰ مورد تکذیبیه از سوی مراجع رسمی منتشر شد.
رسانه و مدیریت بحران | منبع: مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام
@systemsthinking
در این شماره از #مجله_رشد معلم کارکردهای «#الگوی راهحلهای مشکل آفرین» تبیین شده است.
صفحه سوم
@systemsthinking
در این شماره از #مجله_رشد معلم کارکردهای «#الگوی راهحلهای مشکل آفرین» تبیین شده است.
صفحه اول
@systemsthinking
ارادهی تغییر
📗
پنج سال پیش همین ایام، آخرین ماههای زندگی من و همسرم در دبی بود.
یک تویوتا داشتیم که هرچند خودرو عادی آنجا محسوب میشد، ولی هنوز در ایران نتوانستهایم دوباره معادل آن را داشته باشیم.
آپارتمان کوچک ما در بالاترین طبقهی یک برج بزرگ، در چندقدمی یک gym (سالن ورزشی) و یک استخر روباز بود. (بیشتر آپارتمانهای مسکونی دبی، استخر روباز روی پشت بام و gym دارند.) از آنجا که تقریبا کسی در آن برج اهل ورزش نبود، این سالن و آن استخر، تقریبا هرزمان که میخواستیم فقط مال ما بود.
به دلیل وضعیت اقتصادی ایران در آن زمان، ارزش هر «درهم امارات» ظرف مدت کوتاهی از 250 تومان به 1000 تومان رسیده بود. بنابراین گرچه حقوق ما در امارات تغییر نکرده بود، ولی درآمد تومانی ما چهار برابر بیشتر از سابق شده بود.
دبی همچنان در حال رشد بود و روزبهروز هم جاذبهها و امکانات و جشنهای آن پررونق تر می شد ... به طور خلاصه زندگی ما از بسیاری جنبهها طوری بود که شاید برای بسیاری از مردم در حد آرزو باقی بماند، اما ...
اما یک جای داستان مشکل داشت. ویزای ما باید تمدید میشد و من و همسرم دیگر علاقهای به زندگی در دبی نداشتیم. اگر ویزا را با زحمت زیادی تمدید میکردیم، سه سال دیگر باید میماندیم. باید یک تصمیم محکم میگرفتیم. دبی دیگر برای ما جذاب نبود و هیچ تصوری نداشتیم که اگر به ایران برویم چه سرنوشتی در انتظار ماست. ما تصمیم گرفتیم. شرایط خوب زندگی را کنار گذاشتیم و پیش از نوروز همان سال به ایران برگشتیم. حتی یک دوست من هم با این کار ما موافق نبود. همه دلسوزانه میگفتند همانجایی که هستید بمانید. البته ما نماندیم!
*
کار به همینجا ختم نشد. مدیر یکی از شرکتهای دبی که فرد بسیار محترم و ارجمندی است و اعتماد فراوانی به من داشت و من همچنان به دوستی با ایشان مفتخر هستم، به من پیشنهاد کرد برای زندگی به تهران بروم، ادارهی کارهای ایشان در تهران را بر عهده بگیرم و نگران خودرو و اجارهی خانه در تهران هم نباشم و یک حقوق خوب ماهیانه هم داشته باشم. دیگر از این بهتر مگر میشد؟
اما ما تصمیم گرفته بودیم در برگشت به ایران، به دنبال رویاها و آرزوهای خود باشیم. من برنامههایی برای رشد خودم داشتم. آزادی مهمترین اولویت من بود. مطالعات بیشتر، رشد شخصی، کار روی باورها و تواناییهای شخصیام ...
از همین رو با وجود تمام مشکلاتی که میدانستم پیش خواهد آمد محترمانه به ایشان «نه» گفتم و خطر کردم. پا در راهی گذاشتم که برایم آزادی داشت، ولی امنیت شغلی تضمینشده نداشت. برگشتیم و ساکن شهرستان شدیم.
*
خدا را شکر می کنم که من و همسرم، سالهاست که «ارادهی تغییر» داشتهایم و باز هم داریم. در باور ما، محدودیتهای جغرافیایی زندگی یک توهم است. ما در شهرهای مختلف زندگی کردهایم و چون باور داریم میتوان آزاد زندگی کرد، زندگی نیز دست و پای ما را نبسته است و چهرهی سخاوتمند خود را پنهان نکرده است.
هیچ بعید نیست ظرف چند سال آینده مانند دوست خوبم محمدعلی (مدیر همین کانال)، به یک روستا برویم و حقیقتا این کار برای ما به همین سادگی است که تصمیم بگیریم، وسایل سفر را ببندیم و برویم.
*
15 سال است از تهران رفتهام. این روزها که مردم از زندگی خود در تهران بسیار گلایه میکنند، دوست دارم یادآوری کنم که یک چیز، و تنها یک چیز، مانع رفتن شما از تهران و داشتن یک زندگی عالی در هرکجای دیگر روی زمین پهناور خداست:
آن یک مانع خود شمایید، یا درستتر بگویم باورهای شماست.
علی اکبر کاویانی
@systemsthinking
یک تحلیل سیستمی از وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات
@systemsthinking
فیلتر شدن تلگرام: «روش مدیریت تنبیه جمعی» در مقابل روش مدیریت امیر مومنان علی (ع)
همهی ما با روش مدیریت تنبیه جمعی یا به قولی دیگر «روش مدیریت پادگانی» آشنا هستیم: تنبیه برای همه و تشویق برای یک نفر.
میلیونها نفر در ایران از تلگرام استفاده میکنند.
هزاران کانال و گروه ارزشمند با محتوای مفید در تلگرام وجود دارد.
افراد زیادی از بستر تلگرام برای کسب و کارشان استفاده میکنند.
چند کانال از این فضا سوء استفاده میکنند و محتوای نامناسبی منتشر میکنند.
نتیجه چه می شود؟
مدیران کشور تصمیم میگیرند تلگرام را فیلتر کنند.
یعنی تصمیم میگیرند میلیونها کاربر و هزاران کانال را به خاطر چند کانال گناهکار جریمه کنند و صدها میلیون محتوای مفید را از دسترس خارج کنند.
این اولین باری نیست که با چنین مسالهای مواجه میشویم.
روش مدیریتی که مدیران ما در سطوح مختلف یاد گرفتهاند همین است: تنبیه جمع، از ترس خطای گروهی اندک.
مثالهای دیگرش را در سیستم قانونگذاری و قوه قضاییه و سیاستهای کلان و بیمه و مالیات و بانک و گمرک و نظام سلامت و نظامهای بازرسی و حتی دانشگاهها و مدارس کشور به وفور میتوانیم پیدا کنیم.
در مقابل این روش، نظام مدیریتی امیرمومنان علی (ع) قرار دارد. ایشان میفرمایند:
اُزْجُرِ الْمُسِيءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ
گنهكار را با پاداش دادن به نيكوكار تنبيه كن
یعنی نه تنها نیکوکار را به جای گناهکار مجازات نکن، بلکه زمینه تشویق و رشد نیکوکار را فراهم کن.
t.me/systemsthinking