شکل انسانی همان است که باعث می شود، تو فکر کنی خودت هستی و مرتبا اعمالی را از روی عادت تکرار کرده و بگویی «من این هستم». در صورتی که اگر موفق به ترک این عادات شوی، تو دیگر هیچ چیز نیستی.
در حقیقت آنچه که فکر می کردی نیستی و به واقعیت خود پی خواهی برد، زیرا تو نه جسم هستی، نه عادت، نه خواسته. شکل انسانی نیرویی است که از ما آن کسی را می سازد که هستیم. شکل انسانی هیچ شکلی ندارد. با این وجود در تمام دوران زندگیمان مالک ماست و تا هنگام مرگ ما را ترک نمی گوید.
«دون خوان ماتیوس»
هیچچیز در قلمرو افکار و مسلکهای فکری مطلق نیست. اگر بر چیزی برای زمانی طولانی تکیه زنی، فرو خواهد ریخت. و به همین دلیل هیچچیز بیهودهتر و کسالتبارتر از تکیه کردن بر ذهن نیست. اگر بخواهی به جایگاه تزلزلناپذیری دست بیابی، با تائو همراه باش. برای چنین کاری، ذهنات را آرام کن. تحلیل کردنها، تقسیمبندیها و تمایز گذاشتنها بین این چیز و آن چیز را متوقف کن. بهسادگی، خود را در مرکز جهان ببین و این را بپذیر که همهی چیزها و همهی موجودات بخشی از جسم بیکران توست. زمانی که پذیرفتی هر آنچه با دیگران میکنی با خود کردهای، آن گاه حقیقت بزرگ را دریافتهای.
Читать полностью…
(تعالیم نهانی لائوتسه)
@taalibakhshi⭐️
افسونگری قابل انتقال نیست و عشاق افسونگر نیز این قانون اصلی را فرا گرفتند که: به همان جایی برو که تو را می خواهند، به همان جایی که به آن تعلق داری.
عشق افسونگر، مانند هر چیز افسونگر دیگر، در قلمرو متفاوتی از ضمیر خودآگاه وجود دارد و این قلمرو با آن قلمرویی که زندگی روزمره ما را تحت سیطره خویش دارد متفاوت است.
افسونگری احساسی سحر آمیز، احضار شده و فراخوانده شده به جهان متعالی است.
@taalibakhshi⭐️
دون خوان مفهوم «دیدن» را قابلیت ویژه ای وصف می کرد، که انسان با طی طریق می تواند ماهیت «غایی» چیزها را درک کند.
در طول سالهای بودن با او منظور او را از کاربرد کلمه «دیدن» اینطور فهمیده بودم:
درک شهودی و بی واسطه اشیا، یا ظرفیت فهم ناگهانی چیزی، و یا شاید قابلیت دیدن از طریق کنش های متقابل انسانی و کشف معانی و انگیزه های پنهان.
#افسانه_های_قدرت
#کارلوس_کاستاندا
زمستان فرا رسیده است
زاغان مینشینند
بر مترسک.
#کیکاکو
#ذن
#هایکو
#تعالی_بخشی
@Taalibakhshi
دون خوان به ما گفت که از دست دادن شکل انسانی تنها وسیله شکستن پوسته، تنها وسیله آزاد ساختن آن هسته دلربا، هسته آگاهی، یعنی غذای عقاب است.
شکستن پوسته، یعنی به خاطر آوردن "من دیگر" و رسیدن به خویشتن .
#هدیه_عقاب
#کارلوس_کاستاندا
#تعالی_بخشی
این جهان فقط آن جنبه هایی از دیگران را برای تو می آورد که ،
آن جنبه ها در درون خودت فعال هستند.
# آبراهام_هیکسЧитать полностью…
@taalibakhshi⭐️
وجود یک جهان زنده به ما می گوید :
ما بخشی از جهان پیرامون خویش بوده واز آن جدا نیستیم و حیات ما بخشی از یک حیات بزرگتر است.
از آن جایی که هدف اصلی زندگی در جهان
رشد کردن ،تغییروجاودانه کردن خود است؛
اینها دقیقا قابلیت هایی هستند که ما باید درسراسر زمانیکه دراین جهان سپری می کنیم مشتاقانه آن ها را بپذیریم...
#گریگ_برایدنЧитать полностью…
#تعالی_بخشی 🦋
در ذن، حتی شستن ظرفها نوعی مراقبه و عملی از زندگی است.
گاهی وقتها خود کار سخت و طاقتفرسا میتواند بخشی از کار قهرمانانه باشد.
نکته این است که در کار سخت گیر نکنیم، بلکه از آن برای رهایی خود استفاده کنیم.
#جوزف_کمبل
#ذن
#تعالی_بخشی
این راه ،راه بی بابکان هست
راه دیوانگان ومستی
باخدا دیوانگی و مستی و بی باکی سوددارد
ابوالحسن -خرقانی
/channel/Taalibakhshi
عارف آن است که...
هر کدورت که بدو رسد صافی گردد.
#عطار_نیشابوری
#تذکرةالاولیا
#تعالی_بخشی
وقتی که رها میکنی و خالی میشوی،
فضا برای ورود چیزهای بهتر
به زندگی تو به وجود میآید.
آن را برون انداز و از این پر شو ....
#شمس_تبریزیЧитать полностью…
#نظم_نوین3
وقت از جانب حق بر دل سالک وارد میشود: یکی در زمان وصال است،
یکی در زمان فراق است.
سالک را در زمان اختیاری نیست.
#فصوص_الحکم
#ابن_عربی
#تعالی_بخشی
دون خوان :
همه چیز از فیوضات عقاب ساخته شده است. تنها بخش اندک از این فیوضات در دسترس آگاهی بشر است و این قسمت کوچک نیز در اثر اجبارهای زندگی روزمره ما به بخش ناچیزی بدل شده می شود. این بخش ناچیز فیوضات عقاب، شناخته است. قسمت کوچکی که در دسترس آگاهی بشر است، ناشناخته است و باقیمانده بیکران آن ناشناختگی است.
بینندگان جدید با توجه تخصص علمی خود بی درنگ متوجه قدرت ملزم کننده فیوضات شدند. متوجه شدند که همه موجودات زنده ناگزیرند فیوضات عقاب را بکار برند بدون آن که هرگز آن را بشناسند.
همچنین متوجه شدند که موجودات طوری ساخته شده اند که به دسته معینی از فیوضات دست یابند و هر یک از انواع، دسته معینی از فیوضات دارد. فیوضات فشاری شدید به موجودات زنده اعمال می کنند و در اثر این فشار، موجودات دنیای قابل درک و مشاهده خویش را می سازند.
در مورد ما انسان ها، این فیوضات را بکار می بریم و آنها را بعنوان حقیقت تعبیر می کنیم. ولی آنچه که انسان درک می کند، قسمت آنچنان کوچکی از فیوضات عقاب است که مسخره است اگر در این مورد به ادراک خویش اهمیتی دهیم و با این حال امکان ندارد که ادراکمان را نادیده بگیریم. بینندگان جدید برای کشف این مطلب با خطرات عظیمی روبرو شدند و راه سختی را پشت سر گذاشتند.
#آتشی_از_درون"
#کارلوس_کاستاندا
از ترس و وحشتی که نسبت به مرگ داری استفاده کن. ذهنت را روی آنچه تو را به مرگت می پیوندند متمرکز کن. بدون کمترین افسوس، بدون کوچکترین غم، بدون کوچکترین نگرانی ذهنت را روی این مطلب متمرکز کن که وقت نداری.
بگذار اعمالت در نتیجه آن انجام شود. بگذار هر کدام از اعمالت آخرین نبرد تو بر روی زمین باشد فقط در این شرایط است که اعمالت از اقتدار کامل برخوردار خواهند بود. در غیر این صورت تا زمانی که زنده باشی، بزدلانه عمل خواهی کرد.
"دون خوان ماتیوس"Читать полностью…
"سفر به دیگر سو"
#تعالی_بخشی
🦋
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
بدار یک نفس ای قائد این زمام جِمال
که دیده سیر نمیگردد از نظر به جَمال
دگر به گوش فراموش عهد سنگیندل
پیام ما که رساند مگر نسیم شمال
به تیغ هندی دشمن قتال مینکند
چنان که دوست به شمشیر غمزهٔ قتّال
جماعتی که نظر را حرام میگویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مرد است در کمند غزال
تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
اگر مراد نصیحتکنان ما این است
که ترک دوست بگویم تصوریست محال
به خاک پای تو داند که تا سرم نرود
ز سر به در نرود همچنان امید وصال
حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری
به آب دیدهٔ خونین نبشته صورت حال
سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست
که ذکر دوست نیارد به هیچ گونه ملال
به ناله کار میسر نمیشود سعدی
ولیک نالهٔ بیچارگان خوش است؛ بنال
#سعدی
#تعالی_بخشی
در جهالت،
من چيزى هستم.
در خرد،
من هیچ چیز نیستم.
در عشق،
من همه چیز هستم.
🩷🕊️
#روپرت_اسپیراЧитать полностью…
#تعالی_بخشی
@taalibakhshi
🎶🕊️
ﻣﺮا از ﺳﻔﺮ ﺳﺮﺷﺘﻪ اند
از ﻏﺒﺎر راه...
از قصهﻫﺎي دﻟﺘﻨﮕﻲ رﻫﮕﺬران ﻛﻮي ﻳﺎر
از رد پای قدم هایشان که بوی عشق می دهد .....
#سرمستی
خداوندا، امروز چه قدر ساکت است! چقدر آرام همه چیز در جای خود قرار می گیرد! امروز به عنوان زمانی انتخاب شده که به من میآموزد نیازی نیست من کاری انجام دهم. در درون خویشتن قدسی شما همهی انتخابها از قبل انجام شده است. در درون خود قدسی شما هر اختلافی حل شده است. در درون خود قدسی شما همهی چیزهایی که آرزوی یافتنش را داشتم از قبل به من داده شده است. آرامش تو به من تعلق دارد، قلب من ساکت است و ذهنم در آرامش.
عشق تو آسمانی و ملکوتی است.
از متن درس 286
امروز سکوت بهشت قلب مرا حفظ میکند.
#دوره_ای_در_معجزات 📕
@taalibakhshi
کلمهی عجیبی در زبان عربی وجود دارد به نام:
"النحیط"
به معنایِ: گریهای که ظاهر نمیشود اما در سینه جریان دارد...
در میان فیلسوفان عارف چین لائو-تسو (قرن ششم پیش از میلاد) و چوآنگ- تو (قرن چهارم پیش از میلاد) به علت روانی اندیشه و سادگی فوق العاده ی روش بیان خود در تشریح ریشه دارترین مبانی ایده آلیسم توجه ما را جلب می کنند.
گفته های لائو- تسو
تائویی که بتوان آن را با واژه ها بیان کرد تائوی ابدی نیست؛ نامی که بتوان آن را بر زبان آورد نام ابدی آن نیست.
تائو از حس بینایی محروم می کند از این رو بیرنگ نامیده می شود. از از حس شنوایی محروم می کند پس بی صدا خوانده می شود. از حس بساوایی محروم می کند از این رو ناملموس نامیده می شود. این سه صفت را نمی توان درک کرد و از اینجاست که ممکن است آنها را با هم به صورت یکی آمیخت...
چون در عمل، بی وقفه است نمی تواند نامی بگیرد بلکه همچنان به «هیچی» باز می گردد. ممکن است آن را شکل بی شکل، نقش بی نقش، پر شتاب و تعیین ناپذیر بنامیم...
چیزی در هم اما کامل است که پیش از آسمان و زمین وجود داشته است. آه، چه آرام است و چه بی شکل، بی آنکه دگرگون شود تنها ساکن است و بی آنکه متحمل رنجی شود به همه جا می رسد!...
نامش را نمی دانم، برای باز شناسیش آن را تائو می نامم. در تلاش خود برای توصیفش آن را عظیم می خوانم.
از آنجا که عظیم است از همه چیز فراتر می رود؛ فراتر که رفت دور می شود، دور که شد باز می گردد...
قانون تائو حرکت ارتجالی خود اوست.
تائو به لحاظ دگرگون ناشوندگیش هیچ نامی ندارد.
پر قدرت ترین نمودهای قوای فعال تنها از تائو نشات می یابند.
تائو بدان گونه که در جهان وجود دارد چون رودها و دریاهای عظیمی است که نهرهای جاری از میان دره ها را در خود می پذیرد.
«همه شمول» است تائوی عظیم. در آن واحد می تواند هم در سمت راست و هم در سمت چپ باشد...
تائو مربع عظیم بدون زاویه است... صدای عظیمی است که نمی توان آن را شنید، نقش بزرگی است که هیچ شکلی ندارد...
تائو یگانگی را پدید آورد؛ یگانگی دوگانگی را، دوگانگی سه گانگی را ساخت و سه گانگی همه اشیاء موجود را پدید آورد...
هر کس که بر وفق نظر تائو عمل کند با او یکی می شود...
هر کس می گوید تائوی من بزرگ است اما شبیه تائوهای دیگر نیست. اگر این شباهت را داشت کوچکی آن از مدت ها قبل آشکار شده بود...
خردمند به درون روی می آورد نه بیرون؛ هر چه را که عینی است کنار می زند و ذهنی را نگه می دارد.
خردمند خود را به حالت بی عقلی مشغول می دارد و تعالیم خود را بدون کلمه بیان می کند...
کیست که بتواند آب گل آلود را صاف کند؟ اما اگر آب را بگذاری بی حرکت بماند خودش کم کم صاف و روشن می شود.کیست که بتواند به آرامش مطلق دست یابد؟ اما بگذار زمان بگذارد تا حالت آرامش کم کم پدید آید...
تائو بی عمل ابدی است با این حال هیچ کاری را انجام نشده نمی گذارد...
به دنبال کتاب آموزی رفتن افزایش روزانه (یعنی افزایش روزانه دانش) به بار می آورد. نتیجه ی عمل تائو کاهش (یعنی کاهش جهل) است. این کاهش را هر چه بیشتر تکرار کن تا به بی عملی برسی. بی عملی را به عمل در آور تا هیچ کاری نتواند انجام ناشده بماند...
بی عملی را به کار بند، خود را با هیچ کار نکردن مشغول دار...
بگذار امور روال طبیعی خود را داشته باشند، تو دخالت نکن...
در طبیعت همه ی چیزها به آرامی کار میکنند..
در میان آدمیان باز شناخت زیبایی معمول با فکر زشتی ملازم است، و باز شناخت نیکی مستلزم بدی است...
تقدس را کنار بگذار، خود را از دانایی برهان تا مردم صدها بار بیشتر از این از تو بهره مند شوند...
آنان که می دانند سخن نمی گوید آنان که سخن می گویند نمی دانند.
هر کس عمل کند نابود می شود؛ هر کس به دست آورد از دست می دهد. پس خردمند عمل نمی کند و از این رو نابود نمی شود؛ به دست نمی آورد پس از دست نمی دهد...
نرم بر سخت چیره می شود؛ ناتوان بر نیرومند غلبه می کند. در جهان هیچ کس نیست که این حقیقت را نداند و هیچ کس هم وجود ندارد که بتواند آن را تحقق بخشد.
#ارغنون_سوم
#پیتر_دیمانویچ_آسپنسکی
@nazme_novin3💎
سالها پیش به پدرم قول دادم که زنده بمانم تا قاتلانش را نابود سازم. من این قول را سالها نگه داشتم. اکنون این قول عوض شده است. من دیگر به نابودی هیچ کس علاقه مند نیستم. از مکزیکی ها بیزار نیستم. از هیچ کس بیزار نیستم. من آموخته ام که همهء راههای بی شماری که انسان در زندگی خود می پیماید یکسان است. ستمگران و ستمدیدگان سرانجام به هم می رسند و تنها حکم غالب این است که زندگی روی هم رفته برای این هر دو گروه بس کوتاه است. من امروز غمگینم، نه برای اینکه پدر و مادرم آنچنان مردند که گفتم؛ اندوهم از این است که سرخپوست بودند. آنها سرخپوست وار زندگی کردند و سرخپوست وار مردند، و هرگز ندانستند که پیش از هر چیز انسانند.
#دون_خوان_ماتیوس
#تعالی_بخشی