🔷کانال تعالی بخشی 🔸لمس دیگرسو 🔸مدیتیشن(مراقبه) 🔸سفری اسراری به ماوراء تن با آموزه های اساتید ذن و معرف 🔸آفرینش فراوانی و برکت 🔸موسیقی درمانی صفحه اینستاگرام: https://instagram.com/mahmoudpourazad?utm_med کانال های دیگر ما: @E_F_T @Vedda
آدم هایی که از درون آرام تر و در رفتار متین تر هستند افرادی هستند که قدرت دردها و زخم ها را سریع بر سر دیگران آوار نمی کنند اجازه می دهند قدرت به جای تبدیل شدن به تخریب ، به سکوتی عمیق اما آگاه کننده تبدیل شود
کار سختی است زمانی که می توانیم سریع ترین راه را برای تخلیه انتخاب کنیم به درون مان برگردیم و شاهد حضور زخم های گذشته و درد های اکنون مان باشیم و شبیه به دیگران سریع ترین راه را انتخاب نکنیم.
شاهد بودن ، بازگشت به گذشته و شفای زخم های قدیمی ، تفاوت ما در همین نکته است .
@taalibakhshi⭐️Читать полностью…
روزی بودا در حال گذراندن لحظاتی آرام با شاگردانش بود که مردی به او نزدیک شد و گفت:« آیا ممکن است با کمترین کلماتِ ممکن بزرگترین حکمت را به من بیاموزید؟»
بودا متوجه حضور این مرد و سؤالش شد و با لبخندی ملایم او را تصدیق کرد و سکوت خود را حفظ کرد.
پس از چند دقیقه انتظار مرد در مقابل بودا تعظیم کرد و گفت خیلی ممنون من پیام را دریافت کرده ام. الان مرخص میشوم.»
شاریپوترا یکی از راهبان سرکشتر که هرگز در پرسیدن سؤال از بودا تردیدی نداشت به محض رفتن مهمان از او پرسید:« این مرد چگونه میتواند از شما تشکر کند و چیزی را به دست آورد که ما نمیتوانستیم ببینیم؟»
بودا پاسخ داد: «شاریپوترا! یک اسب خوب حتی با سایۀ شلاق هم میدود. این مرد آماده بود.»
از کتاب: از ذهنانباری به ذهنآگاهی
#ام_سوامی
#ذن
#بودا
#تعالی_بخشی
@taalibakhshi
🎶🩷🕊️
زمانی فرا می رسد که همه چیز بی معنا است، به جز تسلیم شدن در راه عشق....
#رومی
و گفت: اگر دوزخ مرا بخشند،
هرگز هیچ عاشق را نسوزانم...
از بهر آنکه عشقْ،
خود، او را صَد بار سوخته است...
سائلی گفت:اگر آن عاشق را جُرم بسیار بُوَد ، او را نسوزانی؟
گفت: نِیْ ؛ که آن جُرم به اختیار نبوده باشد،
که کارِ عاشقان اضطراری بُوَد نه اختیاری...
#تذکرةالاولیا
#عطار
#تعالی_بخشی
💛🩵💛🩵
سماع گوش من نامت
سماع هوش من جامت
عمارت کن مرا آخر
که ویرانم به جان تو
@taalibakhshi
اگر میخواهید از چیزی رها شوید،
ابتدا اجازه دهید شکوفا شود.
اگر میخواهید چیزی را بدست آورید،
ابتدا آن را ببخشید.
این درک ظریفی از قانون هستی است،
نرم بر سخت غلبه میکند
و آرام بر سریع پیروز!
# دائو_ده_جینگЧитать полностью…
@taalibakhshi✨🕊️
با یک قورباغه چاه موجودی محصور در محیطی تنگ و محقر - از اقیانوس نمی توان سخن گفت . با پشه تابستان - موجودی فصل زی از یخ نمی توان حرف زد. با آموزگار کودکان خردسال درباره ی تائو نمی توان سخن گفت چشم انداز او بسیار محدود است.
اما اکنون که از محیط تنگ و تار خود قدم به بیرون نهاده و اقیانوس عظیم را دیده ای به حقارت خود پی می بری و من میتوانم درباره ی اصول بزرگ با تو سخن بگویم.....
ابعاد حدی ندارند؛ زمان بی پایان است. اوضاع دگرگون ناشونده نیستند. دورها. دورها نهایی نیستند.
چیزی نیست که عینی نباشد؛ چیزی نیست که ذهنی نباشد اما شروع کردن از اعیان غیر ممکن است تنها از طریق معرفت ذهنی است که میتوان به معرفت عینی رسید.....
وقتی ذهنی و عینی ملازم هم نباشند محور تائو درست در همین جاست. تائو قوانین و دلایل خاص خود را دارد. هم از عمل و هم از صورت عاری است.
به آن ممکن است دست یافت اما نمی توان مشاهده اش کرد.
موجودات روحانی معنویت خود را از آن می گیرند.
برای تائو هیچ نقطه ای از زمان گذشته نیست.
تائو نمی تواند موجود باشد. اگر موجود میشد نمی توانست معدوم شود. خود این نام تائو فقط به منظور سهولت وضع شده است. تقدیر و تصادف محدود به هستی های مادی اند. چگونه ممکن است به بینهایت مربوط باشند؟
تائو چیزی فراتر از هستی های مادی است نه با کلام و نه با سکوت نمی توان به آن رسید. در آن حالتی که نه کلام هست و نه سکوت میتوان سرشت عالی آن را درک کرد.
سرودهای چوانگ _تسو
از کتاب ارغنون سوم
فصل ۲۲
شما بی گناهی خود را از دست نداده اید
برای همین آرزوی بازگشت می کنید و این
عمیق ترین آرزوی شماست.
این صدایی که می شنوید و این ندا را
نمی توان انکار کرد.
کودکی قدسی همراه شماست.
او در درون شما ماوا دارد
امروز بی دفاعی اش را به شما می دهد
و شما در مقابل آن را با تمام بازیچه های
وهم آلودی که ساخته اید عوض می کنید
اکنون راه بازاست و این سفر پایانی دارد
لحظه ای بیاسایید و با او به خانه بروید
و در آرامش باشید
درس 182
لحظه ای می آسایم و سپس
به خانه ای امن می روم
#دورهای_در_معجزات 📕
@taalibakhshi
🎶🕊️
@taalibakhshi
گر شوقی آمد ،Читать полностью…
در پی اش ذوقی بیآید ...
ذوقِ بی شوق ، ما را چه ... ؟
زندگی یک سفر است. انسان خردمند در مسافرخانه های کنار جاده آرام نمی گیرد. او مستقیما به قلمرو بیکران سعادت جاودان، مقصد نهایی خود می رود.
#سوامی_سیواناندا_ساراسواتیЧитать полностью…
#تعالی_بخشی ⭐️
“راه رسیدن به نور غالبا تاریک است. راه غالباً به گونهای به جلو میرود که گویی به عقب باز میگردد.”
#دائو_ده_جینگЧитать полностью…
#تعالی_بخشی
🌸🕊️
امروز روز سکوت و اعتماد است. امروز نوید ویژهای در تقویم ایام است. امروز همان روزی است که قرار است بهشت متجلی شود و نور بیانتهایش همچون پژواک ابدیت بر صدای هرج و مرج امروز بتابد. امروز مقدس است زیرا تجربهی جدیدی را نشان میدهد. نوع متفاوتی از احساس و آگاهی را دربردارد. شما روزها و شبهای طولانی را مشغول جشن گرفتن مرگ بوده اید. امروز می آموزید شادی زندگی را احساس کنید.
از متن درس 157
اکنون به پیشگاه قدسی او وارد می شوم
#دوره_ای_در_معجزات 📕
@taalibakhshi
روزی امپراتوری مشهور در چين، به ديدن يكی از اساتيد ذن رفت.
استاد ذن روی زمين میغلتيد و میخنديد،
شاگردانش هم میخنديدند، امپراتور خجالتزده شد، نمیتوانست آنچه را كه میديد باور كند؛ زيرا رفتار استاد بسيار غيرعادی بود،
بنابراين به استاد گفت: « اين رفتار شما غيرعادی است. از يك استاد انتظار نمیرود چنين رفتاری داشته باشد، بايد مراتب ادب را به جا آوريد، در حاليكه روی زمين میغلتيد و مثل ديوانه ها میخنديد. »
استاد به امپراتور نگاه كرد، در آن زمان امپراتورها با خود تير و كمان حمل میكردند.
استاد گفت: « آيا شما هميشه زه كمانتان را كشيده نگه میداريد يا آن را هم رها میگذاريد؟ »
امپراتور پاسخ داد: « اگر هميشه زه كمان را كشيده نگاه دارم، انعطاف پذيری خود را از دست خواهد داد و هيچ فايدهای نخواهد داشت، زه كمان بايد آسوده و رها بماند، تا در زمان استفاده، انعطافپذير باشد. »
استاد گفت: « و اين همان كاری است كه من انجام میدهم. »
#ذن
#تعالی_بخشی
اینجا کسی ست پنهان
چون جان و خوش تر از جان
باغی به من نموده
ایوان من گرفته
#مولانا
زیستن با یقین به مرگ، همان شیوهای است که زندگی برای زیستن میپسندد.
#یونگ
#تعالی_بخشی
با شادمانی ترس را قربانی می کنم.
این تنها فداکاری است که خداوند
از بنده ی قدسی خود درخواست می کند؛
و از او می خواهد تمام رنج ، حس فقدان و غم ، اضطراب و تردید را رها کند و آزادانه بگذارد
عشق قدسی خداوند وارد آگاهی بنده اش شود.
او را از درد شفا دهد و شادمانی ابدی را
به بنده اش عطا کند.
درس ۳۲۳
با شادمانی ترس را قربانی می کنم
#دورهای_در_معجزات 📕
@taalibakhshi
زمانی که کنترلی بر اتفاقاتی که رخ می دهد ندارید، بر راه و روشی که به آن اتفاقات پاسخ می دهید تمرکز کنید، که قدرت شما در این است.
#تعالی_بخشی🕊️ ✨Читать полностью…
من تنم را حس نمیکنم ، من نمیدانم زندگیم از کجا شروع میشود و به کجا ختم میشود ، بسیار اتفاق افتاده است که مرا صدا کردهاند و من جواب ندادهام ، بس که تعجب کردهام که من هم اسمی دارم. ولی من در تنِ همهٔ مردم رنج میکشم ، من روی همهٔ گونهها سیلی میخورم، من با مرگ همه میمیرم.
#ژان_پل_سارترЧитать полностью…
#تعالی_بخشی ⭐️
و گفت:
از بایزیدی بیرون آمدم،
چون مار از پوست،
پس نگه کردم،
عاشق و معشوق و عشق یکی دیدم
که در عالم توحید یکی توان بود.
#تذکرةالاولیا
#عطار
#تعالی_بخشی
در میانِ هزاران مسافرِ آواز خوان ،
✨ تو ✨
تنها دستی هستی که با نوازشت ،
تارِ شکسته یِ جانِ ساده لوح،
چنان به فغان می آید
که
گویی هیچگاه نشکسته بود....
#ساده_لوح
#محمود_پورآزاد
@taalibakhshi
ما از پهنهی این جهان میگذریم
در جستجوی پناهی،
هم بدانگونه كه از بارانِ زمستانی!
#سوگی
#هایکو
#ذن
#تعالی_بخشی
صمیمیت یعنی درک کردن و حس کردن یک فرد با تمام وجود بدون هیچ قضاوت و مقایسه ای ، یعنی حضور داشتن در سکوت ....
تکه هایی از یک کل منسجم
یک شب میمونها تصویر ماه را در آب رودخانه میبینند و مجذوب آن میشوند.
پانصد میمون دم همدیگر را میگیرند و از درخت آویزان میشوند تا به انعکاس ماه برسند اما در لحظهی آخر شاخهی درخت میشکند و نمیتوانند ماه را بگیرند.
اوگاتا گِکو این نقاشی را بر اساس یک داستانِ بودایی ترسیم کرد که استعارهای است از آدمهایی که توان تشخیص واقعیت از خیال را ندارند.
بیشکل باشید؛ مثل آب تا ماه را شکار کنید.
#ذن
#تعالی_بخشی
🎶
@taalibakhshi
ورای این مشایخ ظاهر که میان خلق مشهورند و بر منبرها و محفل ها ذکر ایشان می رود ،
بندگانند پنهانی از مشهوران تمام تر و مطلوبی هست که بعضی از این ها او را در می یابند.
گمان مولانا آن است که آن منم.
اما اعتقاد من این نیست.
اگر مطلوب نیم ، طالب هستم و غایت ،
طالب از میان مطلوب سر برآرد.
#حضرت_شمسЧитать полностью…
لیلی!
کلید صبح
در پلکهای توست
دست مرا بگیر
از چهار راه خواب گذر کن
بگذار بگذریم زین خیل خفتگان
دست مرا بگیر
تا بسرایم:
در دستهای من
بال کبوتریست!
#نصرت_رحمانی
#تعالی_بخشی
اگر می دانستیم چقدر دردهایمان شبیه یکدیگر است ، بیشتر همدیگر را درک می کردیم و کمتر حمله می کردیم ...
اگر می دانستیم در بیشتر مواقع آدم ها نمی خواهند به ما آسیب بزنند بلکه فقط بدون اینکه متوجه باشند دردهای قدیمی ما را بیدار میکنند بیشتر صبوری می کردیم و کمتر خشم هایی که متعلق به گذشته مان است بر سرشان خالی می کردیم .
🩷🕊️
#شفابخش_ای_اف_تی